چرایی دشمنی مستمر غربیها با جمهوری اسلامی و راهکارهای مقابله با تهدیدات

با گذشت سالها از پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان شاهد انواع دشمنیها و کارشکنیهای گسترده علیه این نظام الهی هستیم. این دشمنیهای مستمر و خستگیناپذیر از سوی قدرتهای سلطهگر، پرسشی مهم را پیشروی ما میگذارد: چرا جمهوری اسلامی ایران همواره آماج تحریمها، فشارها و هجمههای سیاسی و نظامی قرار دارد؟ چرا دشمنان اجازه نمیدهند این نظام با آرامش مسیر پیشرفت، عزت و تعالی خود را طی کند؟ خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا در گفتوگویی تفصیلی با حجتالاسلام غلامعلی معصومینیا، استاد حوزه علمیه و دانشیار گروه اقتصاد و بانکداری اسلامی دانشگاه خوارزمی ابعاد مختلف این موضوع را بررسی کرده است که مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
رسا ـ علت وقوع جنگهایی مانند جنگ دوازدهروزه اخیر چیست؟ اینگونه درگیریها و رویاروییها با کشور عزیزمان ایران از کجا نشأت میگیرد؟ چرا آمریکا با همراهی رژیم صهیونیستی، که نقش ابزار اجرایی سیاستهایش را ایفا میکند، وارد تقابل با جمهوری اسلامی میشود؟
برای درک چرایی دشمنیها با جمهوری اسلامی، باید تحلیلی عمیق و ریشهای ارائه داد. اگر به گذشته نهچندان دور نگاه کنیم، درمییابیم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، جنبشها و انقلابهای زیادی در مناطق مختلف دنیا از شرق آسیا گرفته تا آمریکای لاتین و برخی نقاط دیگر در نقاط مختلف جهان علیه نظام سلطه و استکبار شکل میگرفتند. اغلب این حرکتها با گرایشهای سوسیالیستی و کمونیستی و تحت عنوان عدالتخواهی و مبارزه با امپریالیسم آمریکا به صحنه میآمدند در آن مقطع، برخی بر این باور بودند که تنها منادی عدالت، مارکسیسم و نظامهای مشابه آن است در حقیقت مکتب دیگری وجود ندارد که توان تامین مبانی فکری نیروهای ضد امپریالیستی را دارا باشد. آنها همچنین اسلام را دینی بیتحرک و منزوی میدانستند. یادم هست در دهه ۵۰، زمانی که دبیرستان درس می خواندیم، برخی از همکلاسیهایی که روحیه عدالتطلبی داشتند، تحت تأثیر تفکرات مارکسیستی، این تعبیر مارکس را که "دین افیون تودههاست" تکرار میکردند و اسلام را ناتوان از ایجاد تحول اجتماعی میدانستند.
در همین فضای فکری بود که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام قده و با رویکردی متفاوت و شعاری درخشان یعنی «نه شرقی، نه غربی» پا به عرصه گذاشت. این انقلاب در برابر هر دو قطب جهان آن زمان ـ یعنی امپریالیسم غرب به رهبری آمریکا و سوسیالیسم شرق به رهبری شوروی ـ ایستاد و راه سوم و تازه ای را که مبتنی بر ارزشهای توحیدی، انسانی، عدالتخواهی و بازگشت به معنویت و فطرت انسانها بود، معرفی کرد.
پس از آن، با فروپاشی شوروی و افول کمونیسم، اغلب صداهای معترض خاموش شدند؛ اما تنها ندایی که همچنان در برابر ظلم و استکبار جهانی پابرجا ماند، ندای انقلاب اسلامی ایران بود. امروز اگر نگاه کنیم، هیچ جریان مؤثر و فراگیری در سطح بینالملل نمیبینیم که در مقابل مستکبران و سلطهگران جهان ایستاده باشد جز جمهوری اسلامی. انقلاب اسلامی تنها پرچمدار عدالتخواهی، مقاومت و حمایت از مظلومان در سراسر جهان است؛ نهتنها در میان مسلمانان یا شیعیان، بلکه برای همه آزادیخواهان جهان الهامبخش شده است.
بنابراین، تعارض عمیق جمهوری اسلامی با غرب، صرفاً یک درگیری سیاسی یا امنیتی نیست، بلکه نبردی بنیادین و ارزشی است؛ یک تقابل بین دو مکتب و دو تمدن: تمدن اسلامی برخاسته از آموزههای وحیانی و انسانی، در برابر تمدن غربی متکی بر سلطه، مادیگرایی و استثمار. به همین دلیل میتوان این رویارویی را «مواجهه تمدنی» نامید. طبیعی است که غرب در چنین شرایطی برای حفظ موجودیت خود، به مقابله تمامعیار با انقلاب اسلامی برخیزد. پس ریشه اصلی خصومتها، در تقابل ارزشهای اسلامی انقلاب با ماهیت و ساختار تمدن غربی نهفته است.
تمدن غربی امروز با تمام توان علمی، فنی و عملی خود، در خدمت رژیم صهیونیستی قرار گرفته است؛ رژیمی که بهحق میتوان آن را فرزند نامشروع غرب دانست. اگر دقت کنید، تمام ظرفیتهای تکنولوژیک، علمی و نظامی دنیای غرب به پشتوانه اسرائیل آمدهاند و در میدان به کار گرفته شدهاند.
در گذشته، خود کشورهای غربی درگیر جنگها و نزاعهای خونینی با یکدیگر بودند؛ جنگهای جهانی اول و دوم که طی آنها بین شصت تا هشتاد میلیون انسان قربانی شدند، نمونهای از آن تعارضات است. اما پس از آن به این نتیجه رسیدند که برای حفظ منافع خود، باید یک جبهه واحد تشکیل دهند. به همین دلیل، سازمانهای جهانی را به وجود آوردند و با تکیه بر آنها، قوانین بینالمللی بهاصطلاح حقوق بشر، اقتصادی و سیاسی و نهادهای لازم را تدوین کردند و جهان را وادار به تبعیت از این ساختارها نمودند.
این وحدت و بازسازی تمدن غربی، در واقع پاسخی به احساس خطر آنها نسبت به آینده خود بود. اگر به تاریخ فلسفه و تحولات فکری غرب نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که موجهایی از اندیشهها، نظامهای سیاسی و اجتماعی در این کشورها پدید آمد که به جنگ و ویرانی جهان منتهی شد. با وجود تمام پیشرفتهای علمی، فناوریهای الکترونیکی و دستاوردهای صنعتی غرب، خروجی نهایی آنها چیزی جز ریخته شدن آوار این تمدن بر سر ملتهای مظلوم نبوده است.
در حقیقت، تمدن غربی امروز، حتی اگر ظاهری پر زرق و برق داشته باشد، از درون تهی شده و آبرویی برای خود باقی نگذاشته است. علم غرب نیز که روزگاری مایه افتخار شمرده میشد، اکنون به ابزاری برای سرکوب، سلطه و تحقیر انسانیت تبدیل شده است؛ بهگونهای که حاصل تمامی این پیشرفتها، سقوط اخلاق و ارزشهای انسانی است.
زمانی نظریهپردازانی مانند فرانسیس فوکویاما اعلام کردند که تمدن غرب و لیبرال دموکراسی غربی، به عنوان نظام سیاسی نهایی و ایدهآل، نقطه پایانی برای تکامل تاریخی جوامع بشری است و دیگر چیزی فراتر از آن برای گفتن وجود ندارد. ( سال 1989) مدتی بعد، ساموئل هانتینگتون در سال 1993 نظریه برخورد تمدنها را مطرح کرد و این فرضیه را به چالش کشید. او اعلام کرد که تمدن اسلامی و تمدن کنفوسیوسی در آینده در تقابل جدی با تمدن غربی قرار خواهند گرفت؛ و همین هم اکنون پیش روی ماست.
رسا ـ با توجه به ماهیت سلطهگر و فروپاشی درونی تمدن غرب، آیا سازش و مذاکره با چنین تمدنی ممکن و منطقی است؟ و آیا دعوت به عقبنشینی، نادیده گرفتن مواجهه عمیق انقلاب اسلامی با غرب نیست؟
در شرایط امروز جهان، نه نظریه "پایان تاریخ" فوکویاما واقعیت دارد و نه نظریه "برخورد تمدنها" که هانتینگتون مطرح کرده بود. آنچه در واقع رخ داده، پوسیدگی و فرسایش درونی تمدن غرب است؛ تمدنی که دیگر حتی نیازی به رویارویی مستقیم هم ندارد، چرا که با تداوم ظلم، جنایت، و لگدمال کردن ارزشهای انسانی، خود به خود به سوی سقوط حرکت میکند. این سقوط، بر اساس سنتهای الهی، دیر یا زود حتمی است.
تمدن غرب، با بسیج همه ظرفیتهای علمی، تکنولوژیک و حقوقی خود، نهتنها در برابر ظلم نمیایستد، بلکه از آن حمایت میکند. گرچه برخی از مردم غربی از سر فطرت زندهشان اعتراض میکنند، اما این اقلیتِ معترض، هویت اصلی و ساختار واقعی تمدن غرب را تشکیل نمیدهند. بدنه اصلی غرب بر مبنای همین علوم، قوانین و پیشرفتهایی بنا شده که نهایتاً به ابزاری برای سلطه و ستم تبدیل شدهاند.
در چنین وضعیتی، تقابل اصلی، رویارویی انقلاب اسلامی با تمدن غربی است؛ تقابلی میان ارزشهای الهی، انسانی و فطری اسلام با ساختار مادیگرا و استکباری غرب. تمدن غربی از درون در حال فروپاشی است، اما چون انقلاب اسلامی را تنها جریان زنده و مقاوم در برابر خود میبیند، تمام قوای خود را برای تضعیف و ضربه زدن به آن بسیج کرده است. دیدیم که با فاصله کوتاهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، انواع توطئه ها را برای ضربه به انقلاب اسلامی عملی کردند، کردستان را شلوغ کردند، در خوزستان و ترکمن صحرا و.... ضدانقلابها را تهییج و تسلیح نموده و در ادامه رژیم بعث عراق را برای تهاجم به نظام اسلامی تجهیز و تشویق نمودند.
در این میان، برخی در داخل کشور نسخه سازش با غرب را پیشنهاد میدهند، بیآنکه عمق این تقابل را درک کرده باشند. اسلام دینی است مبتنی بر توحید، کرامت انسان و فطرت الهی، و نمیتواند با تمدنی که در تضاد کامل با این اصول است و بر اساس هواهای نفسانی بنا شده و امکاناتش ابزار اعمال سلطه زورگویان شده، همزیستی و مصالحه داشته باشد.
تجربه نیز نشان داده که هرگاه جمهوری اسلامی پای مذاکره با غرب نشسته، طرف مقابل به محض آنکه شرایط برخلاف میلش بوده، بهراحتی تعهداتش را نقض کرده است. به فرموده قرآن کریم « و قاتلوا ائمۀ الکفر إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ
با سران کفر بجنگید که آنان به تعهدات خود پای بند نیستند، شاید از روش خود دست بردارند.» حتی در اوج مذاکرات، جنگ اخیر را علیه ما رقم زدند.
در نتیجه، این رویارویی بسیار ریشهدارتر از آن است که با توصیه به عقبنشینی حل شود. دشمنان انقلاب حتی اگر ما دست از مقاومت برداریم، باز هم مسیر تهاجم خود را ادامه خواهند داد. همانگونه که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «کسی که بخوابد، دشمنش در خواب نخواهد بود.» دشمنان ما حتی با سکوت ما آرام نمیگیرند، زیرا اساس این درگیری، تضاد عمیق تمدنی است، نه صرفاً اختلافات سیاسی. به فرموده قرآن آنها تا وقتی ما را کاملا تابع خود نکنند دست از سر ما بر نمی دارند.
رسا ـ با توجه به اهمیت حفظ وحدت ملی و آمادگی همهجانبه در برابر تهدیدات خارجی، چگونه میتوان نقش مردم را در حمایت از انقلاب اسلامی و تقویت توان دفاعی کشور پررنگتر کرد و در مقابل فشارهای دشمنان، استقامت و همبستگی ملت را تضمین نمود؟
پاسخ روشن است: اولاً، ما از یک مکتب غنی و پرمایه برخورداریم. پشتوانه فکری و اعتقادی ما قرآن کریم، تعالیم ناب اسلامی و آموزههای نورانی دینی و علاوه بر این رهنمودهای دو امام انقلاب است. مکتب اسلام، مکتبی جامع و فطرتمحور است که هر انسانی، اگر صادقانه به فطرت خود رجوع کند، در برابر حقیقت آن تسلیم میشود.
ثانیاً، ملت ما مردمی هستند با عزت، غیرت و استقامت که در حوادث اخیر نیز این حقیقت را بهخوبی نشان دادند. مردم ما با تمام وجود در دفاع از شرف، کرامت و استقلال خود ایستادهاند و ثابت کردهاند که اهل تسلیم در برابر دشمن نیستند.
اما در کنار این دو صحنه روشن، متأسفانه شاهد گروهی از افراد هستیم که یا از نظر فکری دچار خطا هستند و یا تحلیل نادرستی از واقعیت دارند؛ کسانی که جمهوری اسلامی را به سازش، تسلیم و عقبنشینی دعوت میکنند. این نگاه نهتنها ناآگاهانه بلکه خطرناک است.
در این شرایط، وظیفه ما کاملاً مشخص است: باید بر اساس سنتهای الهی، آمادگی خود را حفظ کنیم، توان داخلی را تقویت کرده و آسیبپذیریها را برطرف کنیم. از حوادثی مثل جنگ دوازدهروزه اخیر باید درس بگیریم؛ نقاط قوت را تقویت کرده و ضعفها را شناسایی و اصلاح کنیم. چرا که حتی کوچکترین عقبنشینی، میتواند برای ما فاجعهبار باشد.
پرسشی که این روزها مطرح است این است که آیا دوباره به ما حمله خواهد شد یا نه؟ پاسخ این است: ما باید آنچنان آماده باشیم که حتی اگر حملهای رخ داد، بتوانیم با قدرت ایستادگی کنیم.
عرض شد که آنها از تمامی ابزارها و حیله ها برای تسلیم ما استفاده می کنند، شواهدی مانند اسناد مربوط به برجام نشان میدهد که طرفهای غربی مدتها قبل متن توافق را تهیه کرده و فقط از ما امضا خواستهاند؛ این نشان میدهد که با طرفهایی روبهرو هستیم که نه اهل انصافاند و نه حاضر به عقبنشینی. بنابراین ما هم نباید سادهاندیشی کنیم و عقب بنشینیم؛ بلکه باید قوای خود را بسیج کنیم و برای مقابله با هر تهدیدی آماده باشیم.
با این حال، ما نقطه قوتی داریم که دشمن ندارد: وعده نصرت الهی. قرآن میفرماید: «إِن تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ»؛ اگر شما در راه خدا رنج میکشید، دشمن هم رنج میبرد، اما شما امیدی دارید که آنان ندارند.
در همین جنگ اخیر، بخش عمده پیروزی ما مرهون یاری خداوند بود. اگرچه تلاشهای رزمندگان ما مؤثر بود، اما امداد غیبی الهی نقش تعیینکنندهای داشت؛ همانطور که قرآن وعده داده است که لشکریانی از جانب خدا خواهند آمد که دیده نمیشوند.
امروز نیز اگر بر مسیر حق پایدار بمانیم، امکانات خود را بهکار گیریم، به مردم توجه کنیم و آنان را با خود همراه سازیم، بدون شک خداوند نیز ما را یاری خواهد کرد. مردم ما، همان جنود الهی هستند که در دوران امام خمینی(ره) انقلاب را به پیروزی رساندند؛ نه جناحهای سیاسی، بلکه ملت آگاه و انقلابی با هدایت امام، انقلاب را محقق ساختند.
امروز هم همین مردم پشت سر رهبر معظم انقلاب ایستادهاند و از نظام دفاع میکنند. بنابراین نباید به وسوسههایی که ما را به تسلیم و کوتاهآمدن دعوت میکنند، توجه کرد؛ چرا که مسیر ما مسیر مقاومت، عزت و نصرت الهی است.
رسا ـ سؤال دیگری که مطرح میشود این است که علاوه بر آمادگی نظامی در برابر دشمنان خونریز مانند آمریکا و رژیم صهیونیستی که مهره وابسته به آن است، و همچنین مقابله با حیلههای اروپاییها، چه اقدامات دیگری باید انجام دهیم؟
با ارزیابی شرایط کنونی وظایف ما هم روشن میشود:
1. دشمنان خارجی ابزارهای متنوع و پیشرفتهای در اختیار دارند، اما همزمان نیروها و عوامل داخلی را نیز بسیج کردهاند تا جنگ روانی گستردهای علیه ایران اسلامی به راه بیندازند. با توجه به فناوریهای مدرن و ظرفیتهای گسترده دشمنان، تاثیر جنگ روانی کمتر از جنگ نظامی نیست و ابعاد خطر آن بسیار وسیع است. در حوزه جنگ نظامی نیز، دشمنان سالها تلاش کردهاند؛ شبکههای نفوذی و عوامل داخلی را سازماندهی کرده و نقشهها و برنامههای متعددی علیه کشور ما اجرا کردهاند که نمونه اخیر آن حملات ماههای گذشته است.علاوه بر این، آنها در زمینههای فرهنگی و اعتقادی نیز فعالیتهای فراوانی دارند؛ با استفاده از شبکههای ماهوارهای و رسانههای خارجی، جنگ روانی را دنبال میکنند، تلاش میکنند ذهن مردم را هدف قرار دهند، فیلمها و محتوایی که مغایر ارزشهای انسانی و اسلامی است تولید میکنند و با ایجاد تفرقه و وسوسه در جامعه اثرگذاری میکنند. بنابراین باید هوشیاری خود را بالا ببریم و تنها به آمادگی نظامی اکتفا نکنیم؛ بلکه جبهه فرهنگی را نیز به عنوان جبههای مهم در مقابله با دشمنان فعال کنیم و تأثیرات مخرب جنگ روانی را خنثی کنیم.
2. متأسفانه برخی در داخل کشور القا میکنند که ایستادگی بر شعارها و ارزشهای انقلاب باعث مشکلات فعلی شده است، اما بررسی واقعیتها نشان میدهد که این ایستادگی عامل اصلی عزت، پایداری و حفظ وحدت ملی ما بوده است. در جنگ تحمیلی هشت ساله نیز همین ایمان و انگیزههای اسلامی مانع از فروپاشی کشور شد. حتی در رویدادهای اخیر، با وجود تفاوت دیدگاهها، همه بر سر ایران و اسلام وحدت دارند. پایبندی به ارزشها و شعارهای انقلاب منشأ اقتدار و عزت ماست، همان ارزشهایی که غربیها به همین دلیل با ما در تضاد هستند. اگر مانند بسیاری از کشورها مکتبی بیخاصیت داشتیم، جایگاه کنونی را نداشتیم. امروزه نیز عدهای در تلاشاند این ارزشها را از ما بگیرند؛ برخی از ابتدا به آنها اعتقادی نداشتند و حالا فرصت را مغتنم شمردهاند تا ما را به کنار گذاشتن آنها دعوت کنند؛ باید نسبت به این موضوع هوشیار باشیم. همچنین فشارهایی که از داخل بر انقلاب وارد میشود، ناشی از عدالتخواهی، مقاومت و مبارزه با ظلم است که هزینه دارد. بعضی اشتباه میکنند که فکر کنند با کوتاه آمدن میتوانند به نتیجه برسند؛ خیر، هر جا که ایستادیم، پیروز بودهایم. کنار گذاشتن عناصر اصلی عزت خلاف عقل بدیهی است.
3. ما دنبال جنگ با دنیا نیستیم، اما آنهایی که شعار آشتی با دنیا میدهند، بهتر است تاریخ انقلاب را به دقت مطالعه کنند تا بدانند این مسیر چگونه رقم خورده است. علت تعارض ما با غرب ابتدا از سوی آنهاست؛ جنگ تحمیلی را آنها تحمیل کردند، آمریکا نخست رابطهاش را با ما قطع کرد، از ابتدای انقلاب تاکنون، ما بارها از توطئهها و اقدامات خصمانه آنها متضرر شدهایم؛ مانند پرونده دادگاه میکونوس و دیگر بهانهجوییهایی که علیه ایران به راه انداختند.
4. تمدن غرب ذاتا خشونت طلب است. غرب همواره با اسلام به عنوان نیرویی مقابل خود برخورد خشونتآمیز داشته و انقلاب اسلامی را نیز به همین دلیل هدف قرار داده است. غربیها همواره حقوق ما را پایمال کرده و منابع و ثروتهای کشورمان را به ناحق به دست آوردهاند. اساسا غرب با تمامی کشورهایی که تسلیم آنها نیستند با خشونت برخورد می کند. آنها حتی با رشد علمی ما موافق نیستند و از این رو در روز روشن دانشمندان ما را ترور می کنند. بنابراین ادعای برخی که میگویند مشکلات ما ناشی از ایستادگی و مقاومت در برابر غرب است، با واقعیتهای بیرونی همخوانی ندارد. آنها خواستار تسلیم کامل ما هستند. نمونهای از این رفتار ظالمانه، سخنان امام جماعت مسجد الحرام است که درباره وضعیت غزه اظهار کرد گرسنگی مفید است؛ در حالی که مردم مظلوم غزه بدون آب و غذا و تحت تیربار دشمن قرار دارند. اینن همان اسلام امریکایی است که امام قده مرتب ما را از آن برحذر می داشتند. آنها میخواهند ایران نیز به سرنوشت سوریه دچار شود؛ جایی که آمریکا پایگاه زده و نیروهای مسلح آن را تضعیف کرده است. کسانی که ما را به کوتاه آمدن از ارزشهای انقلاب دعوت میکنند، عملاً ما را به چنین وضعیت فلاکتباری میبرند. پس اتفاقاً برعکس، باید با حفظ شور و شعور انقلابی بر ایستادگی و مقاومت تأکید کنیم.
5. مشکل اصلی اما در داخل کشور و در حوزههای اقتصادی و مدیریتی است؛ برنامهریزیهای غلط و پیروی از مدلهای ناکارآمد باعث تشدید مشکلات شده است. اگر به جای چشم دوختن به غرب و کوتاه آمدن، به حفظ ارزشهای انقلاب و بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی و کمک مردم توجه کنیم، میتوانیم بر مشکلات فائق آییم. هیچ کشوری به ما چیزی نخواهد داد مگر اینکه به نوکری آنها درآییم؛ کشورهایی مثل مصر که مشکلات اقتصادی مشابهی دارند و در برابر آمریکا تسلیماند، وضعیتشان گواه این حقیقت است.
6. بنابراین راهکار در شرایط فعلی، بازگشت به ارزشهای انقلاب اسلامی، تکیه بر مردم و هوشیاری نسبت به توطئهها است. وقتی دشمنان ببینند ما محکم ایستادهایم و اتحاد و قدرت داریم، مجبور به عقبنشینی خواهند شد، همانگونه که اگر در برابر هجوم سگ هار مقابله شود فرار میکند و نه حمله شدیدتر.
7. به فرموده رهبر انقلاب حفظ اتحاد ملی بوجود آمده وظیفۀ همگانی است. کسانی که در آرمانهای انقلاب خدشه وارد می کنند، تهدید کنندۀ اتحاد هستند. لازم است مسؤلان در مواجهه با بیگانگان از موضع عزت سخن بگویند. همه ما باید باید مراقب حفظ ارزشهای معنوی، عفاف، آرامش و معنویت جامعه باشیم تا انشاءالله طبق وعده قرآن، خداوند مشکلات ما را برطرف کند.