علی ستیزی در زمان پیامبر اکرم و پس از آن بر اساس منابع اهل سنت
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمدجعفر طبسی در نوشتاری به موضوع «علی ستیزی در زمان پیامبر (ص) و پس از آن بر اساس منابع اهل سنت» پرداخته و اینگونه نوشته است:
در میان صحابه پیامبر(ص) هیچکس جز امیرالمؤمنین(ع) دوستانی فداکار و از جانگذشته ندارد؛ همانطور که هیچکس مانند ایشان(ع) دشمنانی عنود، متعصّب و کینهورز نداشته است.
به گواهی تاریخ و روایات فراوان، دشمنی با امیرالمؤمنین علی(ع) از زمان رسولخدا(ص) آغاز شده و تا عصر حاضر به شیوههای گوناگون، ادامه یافته است.
متأسفانه این خصلت زشت و پدیده شوم که خود مصیبت عُظمی برای جهان اسلام است، در برخی افراد که در خانه رسولخدا (ص) رفت و آمد میکردند، نیز وجود داشته است.
این خصومتورزیهای متعصّبانه و جاهلانه نسبت به مقام و شخصیت عظیمالشأن علی (ع)، پس از رحلت جانسوز پیامبرخدا(ص) ادامه داشت. تا آنجا که زمینه را برای ترور آن حضرت(ع) و در نهایت، شهادت ایشان(ع) در شامگاه رمضان سال ۴۰ هجری فراهم نمود؛ اما این دشمنیها و کینهورزیها و در واقع جریان باطل «علی(ع)ستیزی» محدود به پایان عمر آن حضرت(ع) نبوده، و همچنان در طول تاریخ به شکلهای مختلف، استمرار داشته است.
در این نوشتار با استناد به منابع اهلسنت، به موارد و شواهدی از ستیزهجویی و دشمنی با محور حقّ و حقیقت، و نفس پیامبر(ص)، امیرمؤمنان علی(ع) اشاره میشود. البته بر این نکته تأکید میگردد که دوستی و محبّتورزی و از جانگذشتگی نسبت به علی(ع) در میان همه مسلمانان اعمّ از شیعه و سنّی جلوهگر بوده است.
۱. خودداری عامدانه از ذکر نام علی (ع)
بخاری (م ۲۵۶) در صحیح خود (ج ۵، ص ۱۳۹) باب «مرض النبیّ» این حدیث را از عایشه نقل میکند: «زمانی که بیماری پیامبر (ص) شدّت یافت (به طوری که قادر به راه رفتن نبود) از همسران خود خواست که رضایت دهند به اینکه در خانه من پرستاری شود. همسران پیامبر موافقت کردند. پس رسول خدا (ص) با مساعدت دو نفر از مردان خارج شد (تا به خانه عایشه برود) در حالی که پاهای حضرت روی زمین کشیده میشد. حضرت ما بین عباس بن عبد المطّلب و مردی دیگر بود.» عبیدالله میگوید: این سخن عایشه را برای عبدالله بن عباس نقل کردم. عبدالله گفت: آیا میدانی که آن مرد دیگر که عایشه از بردن نامش خودداری کرد چه کسی بود؟ گفتم: نه نمیدانم. ابن عباس گفت: او امیرالمؤمنین (ع) بود.
۲. سرپیچی از فرمان رسولخدا(ص) در آخرین لحظات حیات ایشان
هیتمی مکی شافعی مذهب (م ۸۰۷ق) در مجمع الزوائد (ج ۴، ص ۳۹۲ و ج ۸، ص ۶۰۹) از عمر بن خطاب این چنین نقل کرده: «هنگامی که پیامبر (ص) مریض شد (و در ساعات پایان حیات بود) درخواست کاغذ و دوات نمود تا چیزی بنویسد که مردم بعد از ایشان هرگز گمراه نشوند؛ ولی ما آن را ناخوشایند داشتیم و به شدّت از آن بیزاری جستیم.»
جابربن عبدالله انصاری در متن دیگری می گوید: پیامبر (ص) هنگام رحلت از دنیا درخواست کاغذ نمود تا مطلبی را که مانع گمراهی مردم میشود، در آن بنویسد؛ اما عمربن خطاب با این کار پیامبر (ص) مخالفت کرد تا اینکه آن را رد کرد. بیتردید او از قرائن و شواهد پی برده بود که رسول خدا (ص) میخواهد نام علی (ع) را بنویسد لذا به مخالفت علنی با خواست پیامبر (ص) پرداخت. آیا این مخالفت علنی، علی ستیزی نیست؟ به فرض اگر او متوجّه میشد که پیامبر(ص) میخواهد اسم خلیفه اول را بنویسد، آیا باز مخالفت میکرد؟ آیا ترجیح دادن خواست خود بر اراده پیامبر معصوم یک عمل فاجعه بار به حساب نمیآید؟ پاسخ این پرسشها بر اهل اندیشه مخفی نیست.
۳. حسادتورزی و ترجیح قومیتگرایی بر شایستگیهای علی (ع)
شخصی پرنده بریان (طیر مشویّ) را برای رسول خدا (ص) هدیه آورد. حضرت در ابتدا از آن تناول نفرمود و دست به دعا برداشت و به درگاه الهی عرضه داشت که خدایا محبوبترین خلق را نزد من بفرست تا در خوردن این طعام با من هم غذا شود. در آن موقع علی (ع) آمد اما انس به عنوان دربان خانه رسالت مانع حضور علی(ع) در خانه پیامبر (ص) شد. با وجود تعلّل و ممانعتی که انس به خرج داد، علی (ع) بر ورود به خانه حضرت اصرار داشت و بالأخره وارد منزل شد. وقتی رسولخدا (ص) از ماجرا باخبر شد و سبب ممانعت انس را از او پرسید، انس گفت: دوست داشتم که شخصی از قوم خودم بر شما وارد شود. (مناقب ابن مغازلی، ص ۱۵۶).
در سندی دیگر، انس سبب ممانعت از ورود علی (ع) را حسادت شمرده است. در صفحه ۱۶۶ از مناقب ابن مغازلی آمده است که علی (ع) فرمود: سه مرتبه آمدم ولی انس از ورود من جلوگیری کرد. رسولخدا(ص) علت این رفتار انس را جویا شد و انس پاسخ داد: دوست داشتم که مردی از انصار به این افتخار نایل شود. رسول خدا (ص) در جواب انس فرمود: «مگر در میان انصار کسی که افضل و برتر از علی (ع) باشد وجود دارد؟!» این نوع برخورد انس با علی (ع) از مصادیق بارز علی ستیزی است که در اسنادی معتبر به ثبت رسیده است.
۴. حذف نام علی (ع) در واقعه مباهله
اکثر قریب به اتفاق اهل سنت قضیه مباهله را نقل کردهاند که در جریان آن، رسول خدا (ص) علی و فاطمه و حسنین علیهمالسلام را به همراه خود آورده بود؛ اما ذهبی متعصب در سیر أعلام النبلاء (ج ۳، ص ۲۸۶ -۲۸۷) واقعه مباهله را با حذف نام علی (ع) ذکر کرده است. او نوشته: «و أخذ بید فاطمة و الحسن و الحسین». آیا این روش در نقل تاریخ و احادیث، تحریف حقایق در راستای علی ستیزی نیست؟
۵. کشتار اطفالی که نامشان علی بود
ذهبی در سیر أعلام النبلاء (ج۵، ص ۱۰۲) در ترجمه علی بن رباح (م ۱۱۴ق) از شخصی به نام ابوعبدالرحمان مقری نقل میکند: «کانت بنو أمیّة إذا سمعوا بمولود اسمه علیّ قتلوه، فبلغ ذلک رباحاً فغیّر اسم ابنه»؛ همواره بنی امیه اگر میشنیدند که نام مولودی علی گذاشته شده او را به قتل میرساندند ...» و این عمل شنیع تا ۵۴ سال پس از مرگ معاویه ادامه داشت. آری، افرادی که در مسیر علی ستیزی، حتّی شنیدن نام علی را تحمّل نمیکردند، از کشتار نوزادان و کودکان بیگناه نیز ابایی نداشتند.
۶. تأسیس و رواج لعن و دشنامدهی به علی (ع) در تمام سخنرانیها
شخص معاویه دشنام علنی به علی (ع) را بر فراز منابر و در سراسر گیتی رواج داد. یاقوت حموی (م ۶۱۲ق) مینویسد: «لعن علی بن أبیطالب علی منابر الشرق و الغرب ... و لعن علی منابر الحرمین مکه و المدینه». علی (ع) بر منابر شرق و غرب عالم و بر منبرهای مکه و مدینه لعن میشد. (معجمالبلدان، ج۳، ص ۲۰۳).
۷. کتمان حقیقت غدیر توسط برخی صحابه
بلاذری (م ۲۷۰ق) نقل کرده که علی (ع) بر منبر مسجد کوفه از مردم خواست که هرکس در واقعه غدیر حاضر بوده و این فرموده پیامبر «اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه» را شنیده، به آن شهادت دهد. حضرت(ع) این سخن خود را تکرار نمود. کنار منبر، انس بن مالک و براء بن عازب و جریر بن عبدالله بجلی (از اشخاصی که در غدیر حاضر بودند) نشسته بودند، اما هیچ¬کدام پاسخی ندادند. علی (ع) فرمود: خدایا هر کسی که شاهد بوده و الآن کتمان میکند او را به نشانهای مبتلا کن که به آن شناخته شود. پس انس مبتلا به پیسی و براء گرفتار کوری و جریر دچار بازگشتن به عرب جاهلیت شد. (أنساب الأشراف، ج۱، ص ۲۸۱).
ابن مغازلی شافعی (م ۴۸۳ق) شبیه روایت فوق را از زید بن ارقم نقل کرده که او نیز شهادت بر «من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه» را کتمان کرد و نابینا شد. (المناقب، ص۲۳، ح ۳۳). واضح است که این افراد و از جمله زید بن ارقم، «ولایت» به معنای «أولی بالتصرّف» را کتمان کردند وگرنه کسی برای کتمان ولایت به معنای دوست یا پسرعمو، داعی و انگیزه¬ای نداشته است. در برخی اسناد آمده که انس با این توجیه که دچار کهولت سن و فراموشی شده، از گواهی دادن خودداری کرده است. این در حالی است که انس در آن زمان بیش از ۵۰ سال نداشت. لذا روشن است که او عمداً و در راستای علی ستیزی، حقیقت غدیر و ولایت را نادیده انگاشت.
۸. علی(ع)ستیزی ابن تیمیه ناصبی مذهب
ابن تیمیه در منهاج السنّة (ج۷، ص ۳۱۹) در نهایت بیتقوایی میگوید: «عبارت "من کنت مولاه فعلی مولاه" در کتب صحاح نیامده اما علما آن را نقل، و مردم در صحت آن تنازع کردهاند». این در حالی است که ذهبی درباره این حدیث میگوید: «أتیقّن أنّ رسول الله(ص) قاله»؛ یعنی من یقین دارم که رسول خدا (ص) آن جمله را بیان کرده اند. (سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص ۴۱۵ ؛ ج۸، ص ۳۳۵).
گویا ابن تیمیه سخنان ابن حجر مکی شافعی مذهب در الصواعق المحرقة، ص ۱۴۹ را فراموش کرده که گفت: «إنّ کثیراً مِن طرق حدیث الغدیر صحیح أو حسن» یعنی بسیاری از اسناد حدیث غدیر صحیح و یا حسن است. چنانکه میدانیم، جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» جزئی از حدیث غدیر است و لذا هیچ محقّقی از اهل سنت تردیدی در صحت آن ندارد. با این وجود، ابن تیمیه ناصبی در راستای ضدیت با علی (ع) و ولایتش قلم زده است.