تحلیل هفته
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، در هفته گذشته مجید انصاری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگویی با کانال خبر فوری که حدود دو ساعت و نیم به طول انجامید به مسائلی همچون fatf، رد صلاحیتهای شورای نگهبان، خصوصی سازی و راه کار برای رفع مشکلات اقتصادی، بیزینسی شدن صدا و سیما و به خصوص تبدیل شدن عزاداریها در تلویزیون جمهوری اسلامی به یک بیزینس و... اشاره کرد و در آن مصاحبه دروغی بزرگ به حضرت امام خمینی نسبت داد.
وی با اشاره به مسأله fatf به صراحت اظهار داشته که موافقان این لایحه هیچ سؤال و شبههای را در باره این طرح بی پاسخ نگذاشته اند و اگر عدهای هم هنوز در دلشان با این طرح مخالفی وجود دارد، از روی منافع شخصی یا جوزدگی رسانهای است نه استدلال عقلی! حال اینکه از صدر تا ذیل مجمع تشخیص مصلحت و همچنین در شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی مخالفان جدی و غیر ذی نفع وجود دارد؛ همچنین در ادامه اظهار داشته که fatf ربطی به حاج قاسم، سپاه و نیروهای مقاومت نداشت و تصویب آن هیچ تأثیری در روند جبهه مقاومت ندارد.
مجید انصاری سپس راه و روشهایی را برای حل کردن مشکل اقتصادی پیشنهاد داده و انتقاداتی به شورای نگهبان داشته درحالی که نمیداند اگر کشور بدین روز افتاده دسترنج او، دولت لیبرال هاشمی، خاتمی و روحانی است و اتفاقا راه برون رفت از مشکلات تنها و تنها پشت پا زدن به تفکرات پوسیده لیبرالهای داخلی است. آمریکا که مهد لیبرالیسم است امروزه خورشیدش در حال غروب کردن است حال چگونه ما میتوانیم اقتصاد خود را با روش به اصطلاح اصلاح طلبان، عقلایی! آنها بالنده کنیم؟!
سناریوهای فریب
گوهر عشقی همان پیرزنی است که ادعا کرده موتر سواری به او حمله کرده و او را مورد ضرب و شتم قرار داده است و در این بین عدهای دانسته و عدهای ندانسته بازی خورده اند و ندای وااسلاماه! سر دادند که کشور ما به کجا دارد میرود که به یک شهروند پیر اهانت میشود و کسی کاری نمیکند! در صورتی که این پیر زن مادر یکی از هتاکان، اهانت کنندگان و مخالفان جمهوری اسلامی است که در زندان فوت کرد و اصل ضرب و شتم از ابتدا دروغ است.
در این دروغ بزرگ نه تنها خود او و ضد انقلاب دست داشتند بلکه اصلاحطلبان نیز ضریب ویژهای به آن ماجرا داده و او را به ترند خبری تبدیل کردند. سناریوسازیهایی از ایندست از تاکتیکهای قدیمی اصلاحطلبان است؛ آنها پیشازاین با جنجالسازی در پروندههایی چون «نوار سازان» در دولت اصلاحات و نیز پروژه کشته سازی از افرادی چون ترانه موسوی و سپیده پور آقایی در فتنه ۸۸ نقش داشتهاند. همچنین هفته گذشته محمد علی زم اصلاح طلب و پدر نیما زم، با خلع لباس خود بر سر قبر پسرش نقش پدری داغدار را بازی کرد که عینا در همین سناریوی مظلوم نمایی و ساختن چهره خشن از نظام جای میگیرد.
اصلاحطلبان روی خط خبری سوار شده و سعی میکنند از آب گلآلود ماهی بگیرند. به عنوان نمونه در ایام فتنه، نعمت احمدی حقوقدان و فعال سیاسی اصلاحطلب دراینباره میگوید: در ماجرای دروغین تجاوز و آتش زدن ترانه موسوی من نزد آقای کروبی رفته و به او گفتم این قضیه از بیخ و بن دروغ است؛ کروبی به من تبسم زد و گفت من نیز میدانم ترانه موسوی کشته نشده است؛ من به راوی (منبع) خبر اعتماد کردم! نعمت احمدی در ادامه میگوید که از کروبی خواستم دروغ خود را جبران کرده و حقیقت را بیان کند، او از این کار خودداری کرد!
افرادی چون محمد نوریزاد، محمد ملکی و نسرین ستوده با دروغ پردازی و جعل خبر، حقوق بشر را لوث کرده اند؛ گاهی مواقع مطالبی به نقل از گوهر عشقی نوشته میشود که هر کس بخواند متوجه می شود از زنی کم سواد چون او بیان این بیانیهها غیر قابل قبول است و همچنین فیلم دیدارهای اپوزیسیون داخلی با مادر ستار بهشتی یعنی همان گوهر عشقی موجود است.
تخریب چهره حوزه
سناریوی دیگری که با جدیت از سوی اصلاح طلبان دنبال میشود تخریب چهره حوزه علمیه از جهات مختلف است. مجید انصاری در همان مصاحبه مذکور سعی دارد ذهنیت مردم را نسبت به حوزه تغییر دهد و افراد مطرودی همچون فیرحی، محلاتی، مهاجری و... که اصالت فقهشان بر مبنای لیبرالیسم است را جزء بدنه آزاد اندیش و مظلوم حوزه معرفی کند و سایرین را وابسته و بیزینسمن!
همچنین در یادداشتهای بسیاری از مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری، سخنرانیهای افرادی چون نقویان، اظهارات و نامههای موسوی خوئینیها بر اتهاماتی چون وابسته بودن حوزه به بودجه دولتی و نان به نرخ روز بودن حوزه اشاره میشود و اخیرا مصطفی محقق داماد طی اظهاراتی در نشست بررسی کتاب «صدسالگی حوزه قم و مسائل جامعه ایران» گفته است: حاج شیخ (مرحوم حائری) به این نتیجه میرسد که اگر حوزهای تأسیس شود که سواد و عقل و اخلاق در آن باشد و کاملا از سیاست جدا باشد، روحانیت دوباره در قلب مردم وارد میشود.
او همچنین میگوید: به نظر من ظاهرا ۱۳ سال از اعدام شیخ فضل الله گذشته و تمام اوضاع علیه روحانیت بوده است. هم طرفداران مشروطه و هم مخالفان مشروطه علیه روحانیون بودند. شیخ فضل الله یکی از شاگردان ممتاز شیخ انصاری بوده است. کار به جایی میرسد که یک فقیه اعدام می شود. در اینجا در هر صورت آخوند بدنام شد. ایشان (مرحوم حائری) معتقد بود که اگر طلاب وارد سیاست شوند دوباره همان بدنامی ایجاد میشود؛ بعد از این چهل سال ما درستی تحلیل ایشان را می بینیم. حرف ها و نصیحت های ایشان به طلبه ها هم موید این است.
ما در طول تاریخ دیدهایم که حتی در زمان میرزای شیرازی و دوران تحریم تنباکو که به عنوان عصر قدرت مرجعیت از آن یاد میشود، عدهای درباری این حکم را زیر پا گذاشته و اهانت کردند و دست مراجع نیز به جایی بند نبود؛ همچنین مرجع بزرگی چون سید محمد مجاهد علاوه بر فتوای جهاد خودش وارد میدان نبرد میشود ولی چون امر دست خودش نیست، پشت او را خالی میکنند و شکست میخورد.
در مسأله مشروطه نیز به وضوح دیدیم که چون کار دست روحانیت نبود، عدالتخانه به مشروطه تبدیل و به شهادت شیخ فضل الله ختم شد. در نتیجه تنها یک راه عقلانی میماند و آن دفاع همهجانبه از حکومتی است که خود برآمده از همین حوزه علمیه است. اینکه حوزه علمیه جز با جهاد سیاسی در سایهسار همین حکومت نمیتواند به حیات آرمانی خود ادامه دهد، از بدیهیات به نظر میرسد ولی برخی که خود را مجتهد میدانند و منتظر فرصتی هستند که خود را به عنوان مرجع جهان تشیع جا بزنند، دائما بدنه انقلابی حوزه را تخریب و در شیپور انزوای حوزه میدمند.
شایان توجه است که واکاوی پیشینه و سابقه محقق داماد خالی از لطف نیست که انشاءالله در تحلیلهای آینده بدان پرداخته خواهد شد.
مهار کرونا
یکی از مطالبات مردم بحث تأمین واکسن کرونا بود. مطالبهای که با آدرسهای غلطی که توسط برخی مسئولان دولت قبل داده می شد، خیلی محقق نشد. بسیاری از مسئولان بحث FATF را سدی برای واردات واکسن میخواندند و برخی هم سعی داشتند با فرافکنی موضوع تأمین واکسن را سیاسی کنند و بگویند رهبری اجازه واردات واکسن را نمیدهد! با این حال یکی از وعدههای آیت الله رئیسی بحث کنترل کرونا و تأمین واکسن بود که از همان ابتدای دولت این موضوع به صورت جدی پیگیری شد و خرید بیش از 100 میلیون دوز واکسن در کمتر از 3 ماه که نسبت به دوره مشابه آن در دولت گذشته 1000 درصد رشد داشت، نشان از پیگیری جدی دولت سیزدهم در این حوزه داشت!
این در حالی است که آخرین روزهای دولت حسن روحانی، نهم مرداد ماه سال جاری یعنی حدود 4 ماه پیش بود که اپلیکیشن ماسک وزارت بهداشت از قرمز شدن 285 شهرستان کشور خبر داد و آمار بستریهای کرونایی کشور را وخیم اعلام کرد و به این ترتیب، آخرین روزهای دولت حسن روحانی در اوج شرایط وخیم کرونایی و مرگ روزانه حدود 700 نفر ایرانی به پایان رسید؛ اما در دولت جدید و تنها در کمتر از ۲ ماه نقشه کرونایی ایران از رنگ قرمز به رنگ آبی درآمد و آمار فوتیها به زیر ۵۰ نفر رسید.
گفتنی است که حسن روحانی معتقد بود واکسن سوهان قم نیست که فراوان باشد و با همین دست فرمان، مسأله کرونا به بحران اول کشور تبدیل شده بود. تا پایان دولت دوازدهم حدود دوازده میلیون واکسن خریداری شد ولی مانور رسانهای بر روی آن انقدر زیاد بود که ذهنها را درگیر جذب میکرد ولی آمار همچنان روی 700 فوتی باقیمانده بود.