راز شقاوت انسان به روایت خطبه فدکیه
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، خطبه ارزشمند فدکیه از چنان زوایای علمی و معرفتی برخوردار است که میتوان محتوای فاخر و عرشی آن را در ابعاد بسیار وسیعی مورد بررسی، تأمل و واکاوی قرار داد. پیامهای اعجاب انگیز این خطبه ارزشمند نه فقط برای مسلمانان صدر اسلام، که برای تمام اعصار و زمانها درسآموز و عبرتانگیز است. یکی از نکات بسیار علمی و فاخری که بهخوبی میتوان پیامهای اعجابآور آن را در فرازهای طلایی خطبه فدکیه مشاهده کرد، پرده برداری از عوامل شقاوت و نگون بختی افراد در ادوار مختلف است. در این نوشتار تلاش داریم با گریزی بر این خطبه ارزشمند و بسیار درسآموز، مسأله را مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم.
عناصر شقاوت و عاقبت به شری در خطبه فدکیه
قبل از بررسی و توجه در فرازهایی از خطبهی عبرتآموز فدکیه، توجه به این موضوع لازم و ضروری است که حضرت زهرا(سلام الله علیها) چه کسانی را مورد خطاب قرار داده است؟ مخاطبان حضرت در چه نقطهی زمانی از تاریخ قرار داشتند و چه موضعگیری فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و دینی را اتخاذ کردند؟ بعد از درنگ و تأمل در مخاطبان خطبه فدکیه نوبت به این موضوع میرسد که صدیقه طاهره (سلام الله علیها) برای مواجهه با این دسته افراد چه نکاتی را مورد توجه و بیان قرار دادهاند؟ باید به این موضوع توجه داشت که صدیقه طاهره(سلام الله علیها) در اوج مقامات علمی و حکمت قرار داشتند از این رو عبارت پردازیهای ایشان علاوه بر اینکه به نوعی تداعیگر بیماری است که جامعه آن روز به آن مبتلا بودند. راهکار و درمان را نیز در پیش روی جامعه انسانی قرار داده است.
۱-زاویه گرفتن با سنت و فرهنگ نبوی
یکی از مهمترین و اصلیترین عوامل شقاوت و نگونبختی بسیاری از افراد در جامعه اسلامی از صدر اسلام تاکنون زاویه گرفتن با فرهنگ و سنت نبوی است. افرادی که از صدر اسلام به خود اجازه اجتهاد در برابر نص نبوی را صادر کردند، سنگ بنای نفاق و نگون بختی را در جامعه اسلامی پایهریزی کردند. ماهیت و روح غصب فدک نیز چیزی جز پشتپازدن به فرهنگ دینی و سنت نبوی نبود، ازاینرو صدیقه طاهره (سلامالله علیها) تلاش داشتند از همان ابتدای آغاز خطبه فدکیه پس از حمد و ثنای الهی و پرده برداشتن از معارف خداشناسی و توحیدی گریزی به جایگاه و منزلت نبوی زده و فلسفه وجودی بعثت و پیامبر اکرم(صلیالله علیه و اله) را برای مخاطبان تشریح و تبیین نمایند:
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ؛[۱] ، پیامبری از میان شما برانگیخته شد که رنجهای شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است».
هر چند پیامبر مهربانیها (صلیالله علیه و اله) سالها عمر با برکت خود را صرف هدایت جامعه انسانی کردند و در این مسیر سختیها و محنتهای فراوانی را به جانودل خریدند، ولی ثمره و مزد این همه تلاش و کوشش در پایان عمر شریف و مبارک ایشان چیزی جز پشتپا زدن مردم آن روزگار به آیه مودت و آیه ولایت نبود. این عقبگرد و آلزایمر مرگبار تاریخی به اذعان آیات قرآن کریم نیز گواه و سندی بر نگونبختی مردم آن دیار و زمانه بود.
«وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَیٰ یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا؛[۲] و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان میگزد و میگوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم!».
۲- غفلت و فراموشی
یکی دیگر از عوامل و عناصر نگونبختی در فرهنگ معارف فاطمی، غفلت و فراموشی است. ازاینرو صدیقه طاهره(سلام الله علیها) برای بیدار کردن جامعه گرفتار در دام خود فراموشی و غفلت با اینکه میدانست مخاطبان به طور واضح و روشن با اصل و نسب ایشان واقف هستند به معرفی خود میپردازند. این امر حاکی از آن است که گویی مردم آن دیار از احوالات دختر پیامبر گرامی اسلام بیخبر بوده و اطلاعی از ماهیت بخشش و هبه فدک به دختر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) را نداشتند. از این رو برای بیدار کردن آنها این چنین خود را معرفی میفرماید:
«اَیهَا النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی مُحَمَّدٌ، اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لااَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لااَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً؛[۳] ای مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز میگویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمی در آن نیست».
در واقعه فدک کسانی در مقابل فاطمه زهرا (سلامالله علیها) جبهه گیری کرده و قد علم کردند که به خوبی به روایات نبوی در عظمت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) واقف بودند. آنها به خوبی با این روایت زیبای نبوی آشنایی کامل داشتند که رسول اکرم (صلیالله علیه و اله) در وصف صدیقه طاهره(سلامالله علیها) فرموده بودند:
«إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی...؛[۴] همانا فاطمه پاره تن من است و هرکس او را اذیت کند؛ مرا اذیت کرده است... ».
۳-سستی و بیتفاوتی در برابر حق
سستی و بیتفاوتی در برابر حق و ایستادگی نکردن در برابر منکر از دیگر عوامل شقاوت و نگونبختی شناخته شده است. مصادیق این موضوع را بهخوبی میتوان در طول تاریخ مشاهده کرد. این ویروس انحرافی هرچند در دوران پیامبر اکرم (صلیالله علیه و اله) نیز بهگونهای قابل رؤیت بود، ولی بااینوجود اوج و شیوه آن را میتوان بعد از رحلت رسول ختمی مرتبت محمد مصطفی(صلیالله علیه و اله) مشاهده کرد؛ زمانی که هیچیک از انصار و مهاجر باآنهمه وجاهت، از ترس جریان انحرافی حاکم بر کشور پنبه در گوش کردند و حاضر به شنیدن ندای مظلومیت امام علی (علیهالسلام) و دختر پیامبر نشدند.
گوشهای از گلایه صدیقه طاهره (سلامالله علیها) را در توصیف این ویروسهای منحوس و مرگبار اینچنین میتوان در خطبه فدکیه مشاهده کرد:
«فَلَمَّا اِختارَ اللَّـهُ لِنَبِیهِدار اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوی اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیرَ اِبِلِکُمْ، وَ وَرَدْتُمْ غَیرَ مَشْرَبِکُمْ؛[۵] و آنگاه که خداوند برای پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبهگان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانههایتان بیآمد، و شیطان سر خویش را از مخفیگاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده کرد پاسخگوی دعوت او هستید، و برای فریب خوردن آمادهاید، آنگاه از شما خواست که قیام کنید، و مشاهده کرد که به آسانی این کار را انجام میدهید، شما را به غضب واداشت، و دید غضبناک هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید، و بر چیزی که سهم شما نبود وارد شدید».
نویسنده: علی بیرانوند
پی نوشت ها:
[۱]. الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۱۰۰.
[۲]. سوره مبارکه فرقان، آیه ۲۷.
[۳]. الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۱۰۰.
[۴]. کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص۳۷.
[۵]. بحار الأنوار، ج۲۹، ص۲۲۵، ح۸.