ایران چگونه قوی میشود؟
به گزارش خبرگزاری رسا، بعید می دانم هیچ ایرانی با گزاره "ایران باید قوی باشد" کوچکترین مخالفتی داشته باشد و از قوی شدن ایران احساس غرور نکند.
اگر چنین است که هست،حال این پرسش مطرح می شود که ایران عزیز چگونه می تواند قوی یا بهتر بگویم قویتر بشود؟
مؤلفه های قوی شدن در بسترهای اقتصاد، سیاست، فرهنگ،نظامی و جغرافیا متعدد است اما آنچه در این یادداشت می خواهم به آن بپردازم جهت گیری موثر در قوی شدن است.
جهت گیری اگر صحیح باشد تلاش، شجاعت و اهتمام کافی دستیابی به مولفههای قدرت را محقق می کند اما جهت گیری ناصحیح تمام ظرفیت ها را هدر می دهد و به ناکجاآباد ختم خواهد شد!
سالهاست که دو جهت گیری کلان برای تحقق "ایران قوی" مطرح است؛یک جهت گیری "تعامل با دنیا" را مهمترین راهکار قوی شدن ایران می داند و جهت گیری دوم "اتکا به درون" را.
طرفدران راهکار اول،یعنی"تعامل با دنیا" در جدیدترین دوره قدرت خود بیش از هفت سال است که سکان اداره کشور را در دست دارند و حتی برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی اجازه مذاکره رسمی دو جانبه با آمریکا را در موضوع هستهای نیز دریافت کردند.
این جریان که دنیا را در غرب محدود میبیند بارها و بارها با آمریکا و اروپا گفت و گو کرده و نتیجه آن شرایط کنونی کشور است که نیاز به شرح و تفصیل ندارد و آحاد جامعه آنرا با همه وجود درک می کند.
البته این جریان تلاش میکند همه ناکامی هایش در عرصه بینالمللی را به ترامپ ربط دهد و اینگونه وانمود کند که با رفتن ترامپ شرایط دگرگون خواهد شد!
بدون انکار نقش ترامپ به این جریان می گوییم اولا" این خود بهترین دلیل آسیب پذیری این راه حل است که بخواهیم سرنوشت کشور و مردم را به آمد و رفت کسانی گره بزنیم که در اختیار ما نیستند.
ثانیا" کدام دوره در آمریکا و اروپا بوده است که کمکی به قوی شدن ایران کرده باشند؟مگر کار شکنی ها از همان دوره اوباما آغاز نشد و اولین نقض رسمی را کنگره آمریکا در زمان اوباما تصویب نکرد؟!
ثالثا" سران کشورهای اروپایی در این چند سال چه کردند که ظاهرأ از برجام هم خارج نشدند؟!
بنابراین راه حل "تعامل با دنیا" اگر چه امر لازمی است _البته با تعریف صحیح از تعامل و دنیا_ اما راه حل اصلی نمیتواند باشد چون در بهترین شرایط هم بیگانه بیگانه است و نمیتوان از او توقع داشت که به قوی شدن ما کمک کند!
راهکار دوم "اتکاء به توان و ظرفیتهای داخلی " است.
اگر چه این راهکار تا کنون آنگونه که شایسته بوده در سطح ملی بکار گرفته نشده است اما بدون تردید هر جا این رویکرد از سوی افراد با صلاحیتی انتخاب شده جواب داده و جایگاه امروز ایران در منطقه و جهان مرهون این راهکار است.
توانمندی های علمی،نظامی،سیاسی و عمق راهبردی از جمله دستاوردهای همین رویکرد است که اگر اینها نبود دشمنان این مرز و بوم کار ایران و ایرانی را یکسره کرده بودند!
واقعیت این است که ایران عزیز شش برابر جمعیت خود از ظرفیت منابع و معادن برخوردار است اما در بهرهبرداری از این ظرفیت ها در پایینترین رده ها در جهان قرار دارد.
ظرفیتهای دیگر اعم از منابع انسانی، فناوری و نقدینگی را اگر به این بیفزاییم معلوم میشود ما چه جایگاهی می توانیم داشته باشیم اگر از راههای انحرافی دور شویم و راهی را انتخاب کنیم که تمام یا اکثر معادلاتش در اختیار خودمان است هر چند زحمت داشته باشد.
انتخابات ۱۴۰۰ چالش این دو رویکرد است و باید ببینیم مردم دوباره راهکاری را انتخاب می کنند که نتیجه اش شرایط کنونی است یا راهکار دوم که توام با زحمت است اما با نتیجه تضمین شده!