گزارشی از نشست اندیشه فرهنگی آیت الله خامنهای
به گزارش خبرگزاری رسا، نخستین جلسه از کرسی علمی ترویجی با عنوان “اندیشه فرهنگی آیتالله خامنهای” به همت گروه فرهنگپژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در محل سالن جلسات تهران و دفتر قم به صورت ویدئو کنفرانس و با حضور و ارائه آقای مهدی جمشیدی و نقد آقایان حجتالاسلام علی ذوعلم و دکتر مصباح الهدی باقری شنبه ۱۰ خردادماه برگزار شد.
در ابتدای این کرسی علمی ترویجی مصطفی غفاری به عنوان دبیر علمی، ضمن خوشآمد به مهمانان و همراهان، دو نکته را یادآور شد:
برگزاری نشستهای علمی ـ ترویجی دریچه مناسبی برای ارتباط پژوهشگران با جامعه مخاطبان فراهم میآورد که آثار و برکاتی دوسویه دارد.
کار ارزشمند آقای جمشیدی از این باب مورد نقد و حلاجی قرار میگیرد که دستمایهای غنی در قلمرویی حساس فراهم آورده و میتواند با دریافت بازخوردها، مفیدتر شود و ارتقا یابد.
وی همچنین خاطرنشان کرد که برگزاری این نشست در آستانه آغاز سیودومین سالگرد رهبری حضرت آیتالله خامنهای، موجب خوشوقتی و نویددهنده نگاه علمی به آثار و عملکرد ایشان است.
دکتر مهدی جمشیدی به عنوان مولف، نخستین سخنران این کرسی بود. او با اشاره به مقدمات نظری، ملاحظات تحقیق و ضمن تشریح ساماندهی پژوهش، گزارشی از یافتههای خود ارائه نمود.
آقای جمشیدی تأکید نمود که نسبت به اندیشه رهبر انقلاب نگاه سیاسی نداشته و این پژوهش را بر اساس علاقه خود و اهمیت موضوع به انجام رسانده است. همچنین تأکید نمود که از روششناسیهای متعارف در این دست پژوهشها مانند تحلیل محتوا یا تحلیل مضمون بهره نبرده است.
سپس حجتالاسلام و المسلمین ذوعلم به عنوان منتقد اول، سخن گفت. از دید ایشان، ما در جمهوری اسلامی، اصل توجه به فرهنگ را بعد از یک دوره فترت و غفلت، مدیون امام و رهبری کنونی انقلاب اسلامی هستیم. پژوهشی که آقای جمشیدی سامان دادهاند گام خوبی به سمت فهم این مسأله و مختصات آن است اما جامعه علمی اکنون نیاز به نیاز به فرآوریهای راهگشا دارد؛ چیزی فراتر از مرحله گزارش اندیشه…
آقای ذوعلم تعبیر دکتر جمشیدی را مورد انتقاد قرار داد و گفت: این هنر و ارزش نیست که به رهبری از نگاه سیاسی ننگریسته باشیم، بلکه اهتمام به مقوله فرهنگ با توجه و از منظر ایشان به عنوان یک سیاستمدار برجسته اسلامی، خودش یک حسن و مزیت است. ضمن آنکه قابل تحلیل است که چقدر اندیشه فرهنگی ایشان به عرصه مدیریت سیاسیشان منتقل شده یا در این زمینه تعیینکننده بوده است؟
از سوی دیگر، مسألهشناسی آیتالله خامنهای در حوزه فرهنگ بسیار مهم است؛ یعنی اینکه ایشان روی چه مسائلی تأکید دارند و از آن مهمتر اینکه چرا و چگونه؟ مثلاً به نظر میرسد در منظر ایشان، غرب و غربستیزی موضوعیت ندارد، بلکه ردّ استکبار و ابتذال و… اولویت و اصالت دارد و آنچه عمده و محوری است، دوگانه اسلام / استکبار است.
همچنین به نظر میرسد در پژوهش جناب آقای جمشیدی، به مسأله جمود و تحجر پرداخته نشده است. در حالی که امام راحل میگفتند: اول باید تکلیفمان را با این مقدسنماها روشن کنیم و رهبر انقلاب هم در امتداد همان مسیر حرکت میکنند.
پس از این سخنان، نوبت آقای دکتر مصباحالهدی باقری بود که نکات خود را بیان کنند اما به دلیل اختلال موقت در تماس مجازی با ایشان، تنها این نکته بهطور جسته و گریخته مطرح شد که اندیشه فرهنگی چیست؟ نظریه و سیاست فرهنگی کدامند؟ مفاهیم در اینجا مبهم و تعریفناشده و تحدیدنشده رها شده است.
به این ترتیب، آقای دکتر غفاری به طرح برخی موارد پرداخت تا فرصت برای بهرهمندی درست از بیانات جناب آقای باقری فراهم شود. دبیر علمی این نشست ضمن تقدیر از کار پرحجم و پرجاذبه آقای جمشیدی، گفت: تفاوت و نسبت اندیشه فرهنگی با نظریه فرهنگی و حتا سیاست فرهنگی در این تحقیق چندان واضح نیست؛ عنوان «اندیشه» یکی از کشدارترین و ژلهایترین کلیدواژههایی است که میتوان در چنین پژوهشی بهکار برد و این تعریف و تحدید مسأله را با دشواری روبهرو میکند. ضمن آنکه آقای دکتر جمشیدی باید در مقام مولف توضیح دقیقی در رابطه این مسأله ارائه دهند که آیا نظریه فرهنگی در اندیشه آیتالله خامنهای موجود است؟ و اگر بله، ایشان چگونه آن را بیرون کشیده و سامان دادهاند؟ همچنین در مورد «تعریف فرهنگ» و «امر فرهنگی» و گستره آن نیز مناقشاتی قابل طرح است. مثلاً اینکه آیا شامل علم و خصوصاً علوم انسانی و اجتماعی که گاهی از آنها به علوم فرهنگی تعبیر میشود نیز هست؟ البته مولف محترم به تبعیت از تعابیر آیتالله خامنهای به «هواگونگی فرهنگ» اشاره کردهاند؛ چنانکه در همهجا هست و تنفس میشود اما در اینجا چالشی مطرح میشود که پس نهایتاً و به وضوح، چه چیزی فرهنگ و فرهنگی است و چه چیزی نیست؟ وقتی چیزی همه جا هست، ماهیت آن روشن نمیشود؛ هرچند ممکن است وجود داشته باشد اما شناسایی ما نسبت به ماهیت چیزها، وابسته به تمایز و تفاوت آن با اغیار است.
از سویی، باید توجه داشت که برخلاف ادعای نویسنده در بخش مقدمات و مبانی، «مسأله فرهنگ» خودش مقولهای تجددی است؛ وگرنه ما بهطور صریح در منظومه فکر اسلامی، به چیزی تحت عنوان فرهنگ برنمیخوریم. البته این چیزی جدا از طبیعیانگاری فرهنگ و تعریف فرهنگ از منظر غربی و نظریه فرهنگی غربی است.
از سوی دیگر، میان مقولاتی مثل، «وسعت»، «تسلط»، «تقدم» و «سببیت» در مقام تبیین اهمیت فرهنگ در جایجای متن خلط شده و لازم است در مقام نگارش، دقت بیشتری صورت گیرد تا استنتاجها نیز دقیقتر شود.
یکی از نقاط خلأ دیگر در این تحقیق که نبودش به فهم ما از جایگاه و چگونگی فرهنگ در اندیشه آیتالله خامنهای آسیب میزند، نپرداختن به دستهبندیهای مطرح در زمینه فرهنگ است؛ مثل فرهنگ عمومی، فرهنگ تخصصی، فرهنگ والا و فرهنگ عامه، فرهنگ نخبگان و… آیا این دستهبندیها در اندیشه فرهنگی آیتالله خامنهای موضوعیت دارند؟
یک عرصه بسیار مهم در فهم اندیشه فرهنگی آیتالله خامنهای، کنشها و عملکرد فرهنگی ایشان است. یعنی رفتار و عمل ایشان نیز به عنوان رهبر و سیاستگذار و… حتماً دلالتهای فرهنگی دارد. مثلاً ایشان بهترین رد بر تهاجم فرهنگی و کار فرهنگی منفی را، کار فرهنگی مثبت و ایجابی میدانندو عملاً هم در سیرهشان به این امر پرداختهاند. مثل کمک به ساخت فیلم محمد رسول الله آقای مجید مجیدی در برابر سیل تهاجم به شخصیت پیامبر اکرم(ص) در سالهای قرن بیست و یکم.
نکته پایانی من، به همان چیزی برمیگردد که در ابتدای سخنان آقای جمشیدی بود و آن نداشتن نگاه سیاسی به موضوع است که مورد انتقاد جناب آقای ذوعلم هم واضع شد. البته ممکن است با مسامحه در تعبیر بتوان از کنار آن گذشت اما این مهم است که مولف محترم، نگاه عالمانه خود را در نقد اندیشه فرهنگی این متفکر اسلامی یعنی آیتالله خامنهای هم نشان دهد. مثلاً آیا در رصد و رویت ایشان از اندیشه فرهنگی آیتالله خامنهای، هیچ نقطه خلأ یا ابهام یا مورد انتقادی شناسایی نشده؟ این نقاط احیاناً از سوی این اندیشمند برجسته، عمداً مورد تغافل واقع شده یا سهواً از قلم و بیان ایشان افتاده است؟ همه اینها نیز به ایضاح و تحلیل دارد.
در اینجا امکان بهرهمندی تلفنی از نظرات جناب آقای دکتر باقری فراهم آمد. ایشان در سخنان خود به چند نکته مهم اشاره نمود:
نخست اینکه نتیجه زحمت جناب آقای دکتر جمشیدی، یک کار تولیدی ارزشمند است؛ هرچند جای دو سه سرفصل عمده در آن خالی است اما من در همین روزهای پرکار، دوبار آن را خوانده و بهره بردم.
دوم اینکه باید روشن شود روششناسی کار دقیقاً چیست؟ اتقان کار از این جهت محل سئوال است. مثلاً روشن است که بسیاری از نقاط تأکید مولف، درست است اما اینکه بگوییم همین است و جز این نیست، الزاماً درست نیست. یعنی بسندگی ندارد و باید از روششناسی بحث برآید.
سوم اینکه پیشینه پژوهش روشن نشده. مثلاً خاطرم هست در سال ۸۸ یا ۸۹ پایاننامهای در سطح کارشناسی ارشد در دانشگاه امام صادق داشتیم که آقای محمدمهدی علیشیری آن را انجام داده و موضوعش همین اندیشه فرهنگی رهبر انقلاب است و به نظرم دستکم تا آن مقطع، بحث را بسیار خوب دیده و سامان داده است. اگر آن را ندیدهاید، حتماً ببینید؛ کار پیشرویی است.
از طرف دیگر، من چیزی در زمینه حکمرانی فرهنگی (ساختار اداره فرهنگ) در گزارش کنونی نمیبینم. اگر این نباشد، جدا کردن گام اول و گام دوم در مقام ساماندهی این پژوهش، نمادین است، نه تعیینکننده. در حالی که اگر به این حوزه نپردازیم، کار ابتر خواهد بود. مثلاً جایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی در اندیشه آیتالله خامنهای کجاست؟ ضمن اینکه گام دوم، پایان انقلاب نیست… از آن طرف، ۱۰ سال از عمر فرهنگی انقلاب در زمان و به رهبری حضرت امام طی شده، چرا در گام اول به آن پرداخته نشده؟
آخرین نکته من، بحث ۵ مرحله اسلامیشدن از دید رهبر انقلاب است که بارها مطرح و تبیین شده و بر این مقوله هم اثرگذار است. در حالی که در این پژوهش کمرنگ است یا نیست. رد پای مهمی است؛ بهخصوص با توجه به اهمیت و وسعتی که شما به مقوله فرهنگ دادهاید یا یافتهاید در اندیشه آیتالله خامنهای.
سرانجام نوبت به آقای جمشیدی رسید که در فرصتی کوتاه به پاسخگویی بپردازد. ایشان ضمن تشکر و اذعان به اینکه آنچه گفته و شنیده شد، مصداق تام تضارب آراست که هم نقاط خلأ و ضعف را روشن میکند هم امکان طرح نقاط قوت یا همافزایی را بیشتر میکند، نکاتی را بهطور فشرده در جواب نقدهای مطرح، بیان کرد. مانند اینکه:
اندیشه رهبری بضاعت بسط دادن دارد در قلمرو فرآوری و… را دارد و بضاعت بنده پژوهشگر هم چنین هست اما مجال چندانی نبود و شاید من باید موضوع و قلمرو محدودتری در نظری میگرفتم تا کار اجتهادی بیشتری صورت بگیرد.
رهبری فضل ذاتی و مستقل و پیشینی دارند، از حیث نسبت اندیشه فرهنگی با مقام و موقعیت سیاسی. همچنین از باب انضمامی و عینی بودن مسائل و دغدغههای ایشان در زمینه فرهنگ، مثلاً به نسبت کتاب «فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو» علامه جعفری. پس سیاسی بودن هم فضل و مزیت است.
در باب روششناسی، فکر میکنم پژوهشگاه باید وارد عرصه اجتهادی و ابتکاری شود؛ چون نمیشود در بیروشی و پریشانی به سر برد. اما یان کرایب یا جرج ریتزر هم در گزارششان نسبت به نظریه یا اندیشه اجتماعی، روشی را مطرح و خود را مقید نمیکنند. ضمن آنکه روشی مانند تحلیل مضمون هم ما را به نظریه نمیرساند، فقط محتوای کلیدی را روشن میکند.
در منظر سکولار، اندیشه فرهنگی سطح رقیقتری از نظریه فرهنگی است؛ البته من این دیدگاه را نپذیرفتهام اما گفتارهای فرهنگی ایشان را کنار هم گذاشته و اندیشه فرهنگی ایشان را بازسازی کردهام. اینجا، اندیشه در حکم رهیافت و رویکرد است؛ حتا به نوعی جمع نظریههای فرهنگی است + توصیه و نسخه و دستورکار و…
بله، به منطق مسألهشناسی رهبری نپرداخته و دوگانهها مطرح نشده؛ این هم درست است که مخالفت رهبری با فرهنگ غربی به خاطر غربی بودنش نیست. همچنین به جمود و تحجر نپرداختهام؛ شاید به خاطر اینکه بشدت درگیر نقد و تمایز با نگرش لیبرالیستی بودم.
فرهنگ روح جامعه است، یعنی جایگاهی مثل زیربنا در تلقی مارکس از اقتصاد دارد. به تعبیر رهبری، «همه راهها به فرهنگ ختم میشود.» پس بحث فراتر از تسلط است، اینجا سخن از تعیینکنندگی است؛ یعنی اگر به همه پیشرفتها دست پیدا کنیم، اما در زمینه فرهنگ به جایی نرسیده باشیم، انگار هیچ نداریم. در پژوهش من هم به سه معنا اهمیت فرهنگ مطرح شده است: فراگیری / علیت / تعالیبخشی. به عبارت ساده: چیزها در فرهنگ معلق هستند اما غیریت و تمایز مقولات از بین نمیرود…
این کار در واقع تاریخ فرهنگی پسا جنگ با محوریت و به روایت آیتالله خامنهای است. برای «دگراندیشی» نیاز به فاصله انتقادی گرفتن داریم. میتوان خود را جای منتقد گذاشت؛ اما من اختلاف نظر واقعی با ایشان نداشتم در این بحث و برای همین در گزارش پژوهش چیزی نیامده.
در مورد امام و اندیشه فرهنگی ایشان، در این پژوهش مفصل بحث شده به عنوان گشاینده عصر جدید و راهبر انقلاب اسلامی… در مورد حکمرانی هم در ضمن بحث دولتها مفصل بحث کردهام. البته پنج مرحله اسلامیشدن را ندیدهام، انشاءالله در نسخه پایانی میآورم./1324/د102/ف