فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه(س) در یک رمان
به گزارش خبرگزاري رسا، فردا، مصادف است با سالگرد رحلت بزرگبانوی اسلام، یار و یاور دلسوز و مومن حضرت ختمی مرتبت، رسول مکرم اسلام (ص) حضرت خدیجه کبری (س). به همین مناسبت، درباره رمان «یوما» را که اخیراً از سوی حنیف طاهری، مداح اهلبیت (ع) به جامعه کتابخوانان معرفی شده، نکاتی را از پایگاه انتشارات نیستان، ناشر این رمان مطرح میکنیم.
خلق اثر داستانی آیینی در روزها و سالهای اخیر به تناسب تغییر نظام فکری و ماهیت زیستی؛ نیاز به یک پوست اندازی تازه را به خوبی درک کرده است.
بر همین اساس چه نویسندگان قدیمی و صاحب قلم و چه نویسندگان جوانی که برای ارتباط گرفتن با مخاطبان خود این شیوه از نوشتن را مد نظر دارند، به روشنی درک کردهاند که دیگر نمیتوان با صرف بازخوانی و بازنویسی داستانی زندگینامه چهرهها و بزرگان دین، دست به جلب مخاطب زد. این مساله حتی در قامت ادبیات کودک و نوجوان نیز خود را نشان داده است تا جایی که آثار کلاسیک و فاقد جذابیتهای نوشتاری برای این گروه سنی، حتی با بهترین تصویرگریها نیز در کسب مخاطب ناتوان بودهاند.
در چنین فضایی نویسندگان جوان با تقویت خلاقیت ادبی و نیز موفقیت در کشف و پرورش زاویه نگاههای تازه برای خلق اثر ادبی، کمابیش موفق شدهاند تا چهرهای تازه از یک شخصیت یا واقعه ادبی در قالب داستان بسازند که منش و شخصیت آن فرد را به شیوهای بدیع و دلچسب چنان روایت کنند که حتی در صورت آشنایی مخاطب با آن موقعیت، از منظر شیوایی متن بار دیگر او را به سوی خود جلب کند.
رمان «یوما» نوشته مریم راهی را باید چنین اثری دانست، اثری که برای هر مخاطب ادبیات دینی و با هر نوع سلیقهای، حرفهایی جدی و تازه برای روایت دارد. بستر اصلی این رمان بیان فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه کبری (س) است. نویسنده موقعیت زمانی روایت خود را از ساعتهای منتهی به ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) شروع کرده و با توصیف تؤامان موقعیت منزل، ذهنیت حضرت خدیجه و مردمان شهر که نمایندگانی از آنها به بهانههایی به منزل پیامبر (ص) رفت آمد دارند، داستانی را تعریف میکند که بیشتر از جذابیتهای قصهپردازانه،از منظر روایت لذتبخش است.
نویسنده به دلیل نیت خود برای جلب بخش وسیعی از مخاطبان، با وجود انتخاب یک زاویه دید غالب، به صورت متناوب نقطه نگاه پرداخت روایت را تغییر میدهد. در واقع چندین روایت موازی را با چند زاویه دید به ظاهر متفاوت با یکدیگر در دل داستان نشانده است. از یک سو او راوی سکنات و وجنات خدیجه کبری در آستانه میلاد حضرت زهراست. نویسنده در این نقش به زیبایی هر چه تمامتر تصویری مینیاتوری و بسیار تأثیرگذار از شیفتگی بانوی بزرگ اسلام به پیامبر اکرم را تصویر کرده است. خلق صحنههایی چون عطرآمیز شدن بدن کودکانی که پیامبر آنان را نوازش کرده و یا دیالوگهایی که نمایانگر گفتگوی رسول اکرم (ص) با خدیجه است از درخشانترین و ماندگارترین بخشهای این رمان از این منظر است.
از سوی دیگر این داستان تصویری رئالیستی از مکه و مدینه در دوران حیات پیامبر اکرم (ص) به تصویر میکشد و به طور غیر مستقیم به ارزشگذاریهای اجتماعی اعراب جاهلیت اشاره میکند؛ به روشنی و البته به دور از هرگونه بیرونزدگی از اسلوب داستان.
جدای از این، موفقیت مهم نویسنده در ترسیم سیمای کفار در زمان پیامبر اکرم است. نویسنده برای این منظور با بهرهگیری هوشمندانه و بسیار هنرمندانه از ادبیات و واژهها، جان باورها و اعتقادات اعراب در دوران بعثت را در قالب دیالوگهایی که نشان از توان اعراب آن دوران در بهرهمندی از کلمات و واژگان نیز هست به تصویر میکشد. این هنرمندی در لفاظیهای شخصیتهایی مانند امجمیل به بهترین شکل ممکن خود را به تصویر کشیده و جذابیت متن را دوچندان میکند. از این نقطه نگاه شاید بتوان استراتژی نویسنده برای ترسیم چهره قهرمان داستانش از زبان چهرههای منفی را یکی از موفقیتهای مهم این رمان دانست.
نام این رمان برگرفته از عبارتی است عربی که کنیز حضرت خدیجه به وی اطلاق میکند. این نام توسط نویسنده چنان هوشمندانه در بخشهایی از متن قرار گرفته است که مخاطب پس از به پایان رساندن کتاب، به ناخودآگاه به معنای آن پی برده و علت اطلاق آن به چنین بانویی را درک میکند.
از این زوایا رمان «یوما» را باید یکی از موفقترین و خواندنیترین آثار داستانی دینی در روزگار خود بدانیم که با شیوه نگاه و نگارشی بدیع و جذاب، چهره رحمانی تازهای از پیامبر رحمت و همسر وی به تصویر میکشد.
چاپ ششم یوما که توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است در دسترس علاقه مندان قرار گرفته و نسخه الکترونیکی آن نیز از طریق اپلیکیشن فیدیبو و کتابخوان نیستان قابل در یافت است./1360/
جَلَّ جَلالُ رَبی اوصاف جلالت را
تا اینکه شانت را بیارد بیشتر پائین
از عمد بالا برده دشمن سن و سالت را
سود زیادی بردی از سرمایه ات وقتی
خرج محبت کردهای مال و منالت را
وقتی شدی مادر برای حضرت زهرا
گویا تو کامل کردهای حق رسالت را
قرآن برای فهم زهرا سورهای آورد
تا جا بیندازد مثال بی مثالت را
تکمیل شد ایمان تو با مرتضی، یعنی
تا عرش بردی با علی نور جمالت را
با سینزده تا علّت روشن خدا را شکر
دیدی ثمر بخشیدن مال حلالت را
جبران اینکه زیر بار دردها بودی
پروردگارت هم گرفته زیر بالت را
پرسیدهای از همسرت راضی شدی از من
با گریه پاسخ داد پیغمبر سوالت را
غیر از کفن سهمت عبای مصطفی، چون شد
کرب و بلائی دید دنیا حس و حالت را
که بی اذن قلم شاعر! غزل انشا نخواهد شد
شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد
از آنجایی که جمع میکشان، منها نخواهد شد
میآماده است در ساغر، اَدر کاساً بخوانای شیخ!
که تا ساقی نفرماید ” و ناولها ” نخواهد شد
غزل در وصفِ کوثر آفرین بانوی اسلام است
که جز در مدح او گفتن، زبان گویا نخواهد شد
بر آدم همسری آمد، بر احمد نیز همتایی
چه همتایی! که قدر شوکتش حوّا نخواهد شد
یکی مَرد و یکی زن، هر دو، اما یار یکدیگر
که دریا، رو به رو جز با خودِ دریا نخواهد شد
چُنان از عشق -می دانم- به هم وابسته اند اینها
که امروز محمّد در غمش فردا نخواهد شد
چه بیهوده است بی نامش کلامی بر زبان راندن
از اسلامی که بی ایثار او احیا نخواهد شد
خدیجه، یک زن است، اما به مردان آبرو داده است
که تا او هست در میدان نبی تنها نخواهد شد
مپندار از عُروجش مصطفی تنها بماند، نه!
که ذکر لا الهای دوست! بی الّا نخواهد شد
اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت
زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهد شد
از او که مادر زهراست، زهرا دختری آورد
که زن در نسل او جز زینب کبری نخواهد شد
نه، چون مریم، نه، چون حوّا، نه، چون هاجر، به جز زهرا
چه میجویی؟! که در زنها، چون او پیدا نخواهد شد
“امیرالمومنین” یک مَرد و ” امّ المومنین ” یک زن
که غیر از این اگر باشد لقب معنا نخواهد شد
که بی اذن قلم شاعر! غزل انشا نخواهد شد
شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد
از آنجایی که جمع میکشان، منها نخواهد شد
میآماده است در ساغر، اَدر کاساً بخوانای شیخ!
که تا ساقی نفرماید ” و ناولها ” نخواهد شد
غزل در وصفِ کوثر آفرین بانوی اسلام است
که جز در مدح او گفتن، زبان گویا نخواهد شد
بر آدم همسری آمد، بر احمد نیز همتایی
چه همتایی! که قدر شوکتش حوّا نخواهد شد
یکی مَرد و یکی زن، هر دو، اما یار یکدیگر
که دریا، رو به رو جز با خودِ دریا نخواهد شد
چُنان از عشق -می دانم- به هم وابسته اند اینها
که امروز محمّد در غمش فردا نخواهد شد
چه بیهوده است بی نامش کلامی بر زبان راندن
از اسلامی که بی ایثار او احیا نخواهد شد
خدیجه، یک زن است، اما به مردان آبرو داده است
که تا او هست در میدان نبی تنها نخواهد شد
مپندار از عُروجش مصطفی تنها بماند، نه!
که ذکر لا الهای دوست! بی الّا نخواهد شد
اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت
زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهد شد
از او که مادر زهراست، زهرا دختری آورد
که زن در نسل او جز زینب کبری نخواهد شد
نه، چون مریم، نه، چون حوّا، نه، چون هاجر، به جز زهرا
چه میجویی؟! که در زنها، چون او پیدا نخواهد شد
“امیرالمومنین” یک مَرد و ” امّ المومنین ” یک زن
که غیر از این اگر باشد لقب معنا نخواهد شد
خدا تو را تو را خدایت احترام میکند
سلام بر تو که به تو سلام داده جبرئیل
سلام بر تو که به تو خدا سلام میکند
کسی شببه تو دگر به عشق و مال و جان مگر
برای یاری رسول اهتمام میکند؟
خدیجه جان بدون شک امینه بودهای خدا
تو را اگر که با زکیه هم کلام میکند
در اتهام ابتری که غیر ذات پاک توست
که از وجود عشق رفع اتهام میکند؟
تو مادر امامتی خدا به لطف عشق توست
اگر که نعمت بهشت را تمام میکند
به اخم و خندههای بچههای توست حکم دین
اگر حلال میکند اگر حرام میکند
همین دعای نیمه شب، سحر اگر اثر کند
به پیشگاه تو شبی مرا غلام میکند
سلام میکنم به تو جواب تو بهشتم است
سلام بر تو که به تو خدا سلام میکند
سلام بر خدیجه کبری
سلام بر کوثر قرآن فاطمه زهرا
سلام بر امیر المومنین علی بن ابیطالب