احساس نیاز بشر به منجی
به گزارش خبرگزاري رسا، مقام معظم رهبري فرمودند :براي اينکه نياز به منجي در جامعه جهت پيدا کند و مفيد فايده باشد، در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشيم. انتظار، فراتر از نيازمندي است، فراتر از احساس نياز است. گفتهاند منتظر باشيد؛ انتظار يعني اميد،انتظار يعني اعتقاد به اينکه يک آينده قطعياي وجود دارد؛ صرف نياز نيست؛ انتظار، سازنده است.از قول پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتي انِتِظارُ الفَرَج؛يعني برترين اعمال امت من اين است که منتظر فرج باشند؛ يعني اميد.
در يک روايتي از موسيبنجعفر (عليه السلام) آمده: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج. معرفت يعني توحيد و معرفت حقايق الهي، برترين اعمال بعد از آن، انتظار فرج است.
از اميرالمؤمنين (عليه السلام)نقل شده: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَيأَسوا مِن رَوحِ الله؛ انتظار فرج داشته باشيد، از روح و رحمت و گشايش الهي مأيوس نشويد. پس در انتظار فرج اميد هست، تحرک هست، اقدام وجود دارد.
انسان در مواجهه با مشکلات نبايستي مأيوس بشود؛ بايد انتظار فرج داشته باشد؛ بايد بداند که فرج خواهد آمد. خود انتظار فرج، يک نوع فرج است که اين روايتي است از حضرت موسيبنجعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛ خود انتظار فرج و انتظار گشايش، يک گشايشي است براي انسان که او را از آن حالت يأس، از حال درماندگي که به کارهاي عجيب و غريبي وادار ميکند، نجات ميدهد. خب، اينکه پيغمبر و ائمه اين جور فرمودند، معنايش اين است که امت محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم)، در هيچ حادثهاي از حوادث زندگي دچار يأس و نااميدي نميشوند و هميشه در همه حال انتظار فرج دارند.
انتظار، به معناي نشستن و دست روي دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نيست؛انتظار به معناي آماده شدن است، به معناي اقدام کردن است؛ به معناي اين است که انسان احساس کند عاقبتي وجود دارد که ميشود به آن دست يافت که براي رسيدن به آن عاقبت بايستي تلاش کند.
انتظار فرج غير از بيصبري و مدت معين کردن است که انسان يک زماني را در نظر بگيرد که در فلان تاريخ مثلا بايستي اين حادثه تمام بشود يا اين شدت به پايان برسد يا حضرت ظهور کنند که انسان بيصبري کند، پا به زمين بکوبد؛ انتظار فرج اين نيست انتظار فرج يعني آمادهسازي خود؛ بيصبري کردن، عجله کردن، جزء چيزهايي است که ممنوع است. اگر شما عجله ميکني، شتابزدگي به خرج ميدهي، معنايش اين نيست که حالا خدا هم تابع عجله شما تصميم بگيرد و عجله کند؛ نه، هر چيزي قراري دارد، وقت معيني دارد، حکمتي دارد، بر اساس آن حکمت انجام ميگيرد.مراد از انتظار فرج، هم فرج نهايي است که ظهور حضرت است، هم فرج بعدالشدة است؛ يعني فرج بعد از حوادث دشوار و حوادث همهگير، مثل همين حوادثي که امروز در دنيا وجود دارد که خيليها را مأيوس ميکند، خيليها را وادار به خودکشي ميکند، لکن وقتي که انتظار فرج وجود دارد، انسان ميداند که اين حادثه بلاشک تمام خواهد شد.اين آرامش رواني ناشي از انتظار فرج، اين اطمينان نفسي را که انسان دارد که نفس او و دل او تلاطم ندارد، ميشود افزايش داد؛ به وسيله دعا، به وسيله استغاثه، به وسيله مناجات با پروردگار که «اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب.» اين دعاهايي که وارد شده است.
جامعه مهدوي
ما که انتظار فرج داريم، انتظار ظهور حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) را داريم، بايد در اين راه تلاش کنيم؛ بايد تلاش کنيم در راه ايجاد جامعه مهدوي؛ هم خودسازي کنيم، هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازي کنيم و بتوانيم محيط پيراموني خود را به هر اندازهاي که در وسع و قدرت ماست، به جامعه مهدوي نزديک کنيم که جامعه مهدوي، جامعه قسط است، جامعه معنويت است، جامعه معرفت است، جامعه برادري و اخوت است، جامعه علم است، جامعه عزت است. مقام معظم رهبري 2/1/99
1 -رشد تربيت انساني: روشن است كه جزء اصلي در تشكيل اجتماع صالح انساني، خود انسان است. اصلاحات و تحولات و انقلاب ها، نخست بايد از درون انسان آغاز گردد و سپس به برون جامعه سرايت كند. اقتصاد، سياست، جنگ، صلح، اخلاق و ...
همه و همه به انسان برمي گردد. از اين رو، ساختن انسان و پرورش و رشد انسانيت انسان و تربيت اصولي افراد مقدمه اصلي تشكيل هر نظام صالح و انساني است. بنابراين يكي از مهم ترين اهداف امام مهدي (عليه السلام ) تربيت انسان هاي صالح خواهد بود. بر اين اساس در جامعه مهدوي بعد از ظهور، سينه ها مالامال از صفا و صميميت شده و كينهها از دل ها بيرون مي رود.
2- مساوات: از خصوصياتي كه جامعه مهدوي، بعد از ظهور برخوردار مي شود مساوات مي باشد. مساوات و برابري در نظام تكوين و آفرينش در هر رنگ، نژاد، زبان، شكل و...، برابري در برابر قانون، برابري در بهرهبرداري از مواهب طبيعي (معادن، طبيعت، جنگلها و ...) و برابري در تقسيم بيت المال به نحوي كه در همه زمينه ها جامعه از تبعيض و بيعدالتي خالي شده و مساوات برقرار مي گردد.
3 - عدالت اجتماعي: انسان ها تشنه عدالت هستند و خواهان آرمان و ايدئولوژي و مكتبي كه اين تشنگي را فرو بنشاند و آتش بيدادگري را خاموش كند و عدالت را ـ در عينيت و عمل ـ در جامعه حاكم سازد و گمشده بشريت را براي انسان ها به ارمغان آورد. بر اصل عدل، آسمان ها و زمين برپا شده است. عدالت، زمينه حيات اجتماعي تنها، در بخش ويژه اي از جامعه نيست، بلكه در همه ابعاد حيات فردي و اجتماعي، عامل اصلي حيات و زندگي انساني، اصل عدالت و عدل است و جامعه مهدوي از چنين اصل مهمي برخوردار مي گردد.
4 - رفاه اقتصادي و معيشتي: جامعه مهدوي بعد از ظهور، از رفاه كامل اقتصادي برخوردار است. جامعه بشري واحدي تشكيل مي گردد كه مانند خانواده اي زندگي مي كنند و مسئله ناهنجار دسته بندي جوامع به جامعه پيشرفته و ابرقدرت و جامعه در حال رشد و جامعه عقب مانده و محروم از ميان مي رود و بشريت به طور كلي به رفاه اقتصادي و بي نيازي دست مي يابد و همين يگانگي زمينه رشد و تعالي معنوي و فكري انسان را مي سازد.
5. - امنيت اجتماعي: امنيت اجتماعي، زمينه همه فعاليت هاي درست و مفيد اجتماعي و شرط لازم رشد و تكامل فرد و جامعه است. با امنيت اجتماعي، منافع همه تأمين مي شود و حق هر حقداري تأمين مي گردد. تضاد و درگيري به حداقل مي رسد و در صورت بروز تضاد و درگيري، هر كس در محدوده حقوق خويش محدود مي گردد و قانون مانع تجاوز و دست درازي او است. جامعه مهدوي در اثر مديريت بي بديل امام معصوم ارواحنافداه،پياده شدن اصول انساني و بر طرف شدن عوامل دلهره، نگراني و ترس از امنيت اجتماعي در همه عرصه ها بهره مند مي گردد.
6 - سامانيابي زندگي: اجتماعات انساني پيش از ظهور، داراي چنين ويژگيهايي است: 1. انحراف در معيارها براي شناخت حق، 2. گسيختن روابط انساني. 3. گسستن روابط خانوادگي. 4. انگيزه هاي غيرانساني در روابط اجتماعي. 5. روابط سودجويانه و استثماري. 6. حاكميت معيارهاي سرمايه داري. 7. تضييع عبادات. 8. جدايي و تفرقه. 9. كنار گذاشتن اصول و چنگ زدن به فروع. در چنين دوره و زمانه ناهنجار و آشفته، زندگي، سراسر درد و رنج است كه به دست امام منجي، همه اين علل و عوامل و راه و روش هاي مرگ آور و ويرانگر نابود مي گردد و جامعه از اصول و آرمان هاي حيات بخش بهره مند مي گردد.
7 - رشد عقلي و تكامل علم: در روزگار رستاخيز امام مهدي ( عليه السلام )نقطه هاي ابهام و ترديد و سرگرداني محو مي شود و انسان، دوران تكرار اشتباه ها و تجربه هاي پياپي را پشت سر مي گذارد و هر روز به شناخت هاي تازه و اصيل دست پيدا مي كند و بدينسان هر روز او و هر گام او در همه مسائل حيات و ابعاد زندگي، گامي به پيش است و واپسگرايي و تكرار در آن راه ندارد و در آن زمان است كه بشر به مرز نهايي و آرماني تكامل شناخت و خردورزي دست مي يابد.
8 - وحدت عقيدتي و مرامي: جهان بيني هاي گوناگون و متضاد، بهطور قطع تفرقه و دوگانگي و ناسازگاري اجتماعي پديد مي آورد و از وحدت و يگانگي مردمان مانع ميگردد. اما در دوران ظهور امام ( عليه السلام ) جهان بيني واحدي بر جهان حاكم مي گردد و يكپارچگي و يگانگي واقعي در عقيده و مرام مردم پديد مي آيد و مردمان همه يكدل و يك زبان به سوي سعادت و صلاح حركت مي كنند.
9 - حكومت مستضعفان: براي اجراي عدالت راستين، حاكميت فرودستان محروم ضرورت دارد، زيرا در تمامي دوران گذشته تاريخ، مورد اصلي ظلم و بي عدالتي، طبقات محروم بوده اند و سرانجام بايد پديده ناهنجار و ضدبشري «استضعاف» از ميان برود. روشن است كه زورمندان و زر به دستان، دو عامل اصلي استضعاف بخشهاي عظيم انساني در گذشته و اكنون بوده اند و هستند. دفاع از حقوق پايمال شده فرودستان و مستضعفان آنگاه امكان دارد كه حاكميت به دست آنان سپرده شود. از اين رو حاكميت مستضعفان از شاخه هاي اصلي اجراي عدالت مطلق است و از ويژگيهاي جامعه مهدوي، حاكميت مستضعفان مي باشد./1360/