فرهنگ عاشورا با سرمایهداری مغایرت تام دارد
به گزارش خبرگزاری رسا، اربعین و راهپیمایی هرساله آن به تحلیل نیاز دارد؛ تحلیلی نه از سنخ صرف دنیا، بلکه از سنخ جویایی معنا. برای اینکه به برداشت صحیح و مستقیمی از واقعه کربلا و اربعینش برسیم، بهسراغ جامعهشناسی رفتهایم که او هم مانند ما بر عنصر «معنا» تأکید میکند. آقای عماد افروغ باور دارد: «تحلیلگر عاشورا باید در فهم پدیدههای انسانی به معنا برسد؛ یعنی صرفا به رابطه بیرونی بسنده نکند». او همچنین قائل بر ضدیت تام مفاهیم عاشورایی با منافع اصحاب سرمایهداری است. این نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی میگوید: «منافع کشورهای سلطه در ایجاد تفرقه در جهان اسلام است. این واقعیت است. شما شک نکنید عاشورا و اربعین، محفلی برای وحدت نهتنها جهان تشیع، بلکه برای کل جهان اسلام است». مشروح گفتوگوی ما با این جامعهشناس را درادامه میخوانید.
بهعنوان مطلع گفتوگو، چرا راهپیمایی اربعین اینقدر مهم است؟
اگر از ریشهها، انگیزهها، دلایل و عوامل حادثه عاشورا تحلیل درستی ارائه نکنیم، درواقع نمیتوانیم مراسم راهپیمایی اربعین را بهدرستی فهم کنیم. اگر میخواهیم اصل عاشورا را تحلیل کنیم، نباید آن را صرفا در حد واقعیتی بالفعل ببینیم. باید به سطوح زیرین این واقعیت برویم و حتی ابعاد فراواقعیت را در تحلیل خود دخیل کنیم؛ یعنی عاشورا صرفا واقعه ساده مشاهدتی بشری نیست؛ بلکه واقعیتی لایهمند و رمزآلود است و اگر این رمزآلودگی واقعه عاشورا را فهم نکنیم، نمیتوانیم شکوه اربعین را بهدرستی بهتصویر بکشیم. درواقع، عاشورا پاداشی است که خدا به حسین؟ع؟ میدهد و البته حسین؟ع؟ هم برای پاداش اقدام نکرد؛ اما خدا سر عهد خود است و برای این حرکت، پاداشی بهاندازه کل فلسفه تاریخ در نظر گرفت. امسال، از زبان برخی شنیدم که میگفتند امام حسین اصلا قصد قیام نداشت. این صحبت تحلیلی سطحی و ابتدایی است. تمام انبیا، اولیا و ائمه ما همواره قصد قیام داشتهاند. این قیامها علاوه بر بُعدِ حقانی قضیه که به عاملان آن قیامها بازمیگردد، به عِده و عُده و لوازم و اقبال مردمی هم نیاز دارد. اگر بیعت و اقبالی نباشد، مسلم است ممکن است آن قیام با توفیق همراه نباشد؛ اما این چیزی از اهمیت آن قیام کم نمیکند. وجه قیامی امام حسین صرفا به یزید بازنمیگردد؛ زیرا زمانیکه معاویه بود و صلحی با امام حسن؟ع؟ امضا شده بود، ایشان (امام حسن) چند مواجهه سخت با معاویه داشت. امام حسن؟ع؟ ازطریق نامه حتی بحث جهاد را نیز مطرح میکند و با این مضمون میفرمایند: «درست است صلحی منعقد شده؛ اما ایمن نیستم که روز قیامت پاسخگو نباشم که با تو قتال نکردم. من فتنهای بزرگتر از تو برای جهان اسلام نمیشناسم».
از لزوم فهم واقعه عاشورا سخن گفتید. این فهم مستلزم تسلیح به چه ابزارهای معرفتی است؟
یکی از این ابزارها، بزرگشدن خودمان است؛ یعنی هرچه خودمان کوچک باشیم و به وجوه انسانی مرتبط با این نگاه نپردازیم، تحلیلمان هم کوچک خواهد شد. فهم پیام عاشورا در گرو بزرگشدن ماست؛ اما هراندازه متعالیتر باشیم، بهتر میتوانیم این واقعه بزرگ را شکار کنیم. عاشورا وجه قیامی پررنگی دارد؛ اما این وجه قیامی برای چیست؟ اگر بخواهم خلاصه بگویم، برای بندگی است. وقتی میگوییم «اباعبدالله»، یعنی کنیه امام حسین بندگی است؛ وگرنه امام حسین که فرزندی بهنام عبدالله نداشت. این لقبی است که پیامبر از کودکی به امام حسین داد. اصلا امام حسین را علاوهبر پیامهای دیگری که دارد، باید در بندگی خلاصه کنیم. شاید مهمترین مؤلفه پیام عاشورا، مبتنیبر «عزت» باشد؛ یعنی زیر بار زور و ظلم نرفتن.
از بزرگشدن خودمان و بزرگشدن ظرف وجودیمان برای فهم پیام عاشورا سخن گفتید. دیگر ابزارهای فهم چیست؟
اول اینکه باید لایههای مختلف وجودی خود را دریابیم و فهم کنیم؛ یعنی بفهمیم انسان، ظرفیت تودرتو و لایهمندی دارد. دوم اینکه باید بفهمیم هستی اساسا مقولهای لایهمند است و این لایهمندی هم صرفا مربوط به واقعیت نیست. ما دربرابر کسانی که جهان را صرفا به مشاهده تقلیل میدهند، میگوییم واقعیت بسیار بزرگتر از این جهان مشاهدتی است. همچنین، میگوییم خدا خالق غیب است. این غیب با وجود همه امکانها و ضرورتهایش، امری مشروط محسوب میشود که نیازمند امری نامشروط است و خداوند همان وجود بلاشرط است. نکته بعدی این است که تحلیلگر عاشورا باید در فهم پدیدههای انسانی بهمعنا برسد؛ یعنی صرفا به رابطه بیرونی بسنده نکند. بسیاری از جامعهشناسان ازجمله پوزیتیویستها، در تحلیلهای خود معنا را وارد نمیکنند. ما باید معنا را وارد کنیم؛ البته خود همین معنا هم در نوع خودش ذومراتب است. اگر کسی اهل صورت باشد و اهل معنا نباشد، هیچگاه نمیتواند تحلیل درستی از عاشورا ارائه کند.
درسهای عاشورا برای فردفرد ما و متعاقبا برای جامعه ما چیست؟
عزت، بندگی، توکل، رضای خدا، همبستگی و انفاق و ایثار مهمترین این درسهاست. ایثار بالاترین فعل اخلاقی است که برای ادیان آشناست. هر تحلیل دنیایی و هر تحلیل جامعهشناختی و سیاسی که بخواهید از قضیه عاشورا ارائه کنید، اگر بهمعنای واقعی و به وجه لایهمندی، رمزآلودی و عشقی آن نرسید، نمیتوانید به تحلیل خوبی برسید؛ چون اوج عاشورا یگانگی و اتصال با خداست. شما ممکن است بگویید در ایام عاشورا و اربعین، وحدت، ارتباطات و آشناییها بیشتر، کنش ارتباطی تقویت و بسیاری از سوءتعبیرها برطرف میشود یا ملتها و خردهفرهنگهای مختلف باهم آشنا میشوند؛ اما همه اینها یک سطح از تحلیل است. پیشازاین، باید بگوییم اساسا در اربعین چرا چنین تجمعی ایجاد میشود.
این در واقع اشارت به همان «معنا»یی دارد که به آن اشاره فرمودید.
آفرین، این دیگر کار خداست. تحلیلهای این دنیایی باید فرع بر معنا و خدا باشد. زمانی تفکر سلفی وهابی میخواست کلا زیارت زیرسوال برود و اصلا میخواست اربعین نباشد؛ بههمیندلیل، هم بمب گذاری و کلی شیطنت انجام داد؛ با این حال شاهدیم هرسال، واقعه عاشورا و راهپیمایی اربعین، پررنگتر و پرشورتر میشود.
بهعنوان سوال پایانی، عاشورا و اربعین چه مخاطرهای برای جریان سلطه جهانی دارد؟
منافع کشورهای سلطه در ایجاد تفرقه در جهان اسلام است. این واقعیت است. شما شک نکنید عاشورا و اربعین، محفلی برای وحدت نهتنها جهان تشیع، بلکه برای کل جهان اسلام است. ایثار امام حسین روی جهان مسیحیت هم اثر میگذارد. آنها درواقع امام حسین را بهمثابه حضرت مسیح میبینند. بهطورکلی، ادیان ابراهیمی، مقوله ایثار و انفاق را بهخوبی میفهمند؛ بنابراین، از این نظر به امام حسین گرایش دارند. عاشورا درحقیقت وحدت در عین کثرت است؛ یعنی اقوام و خردهفرهنگهای مختلف و حتی ادیان گوناگون را درگیر خود میکند. همه اینها در عاشورا به وحدت میرسند؛ اما منافع کشورهای غربی و بهطورکلی کشورهای سلطهگر این وحدت را نمیخواهند. اگر وحدت باشد، سلطه نمیتواند به منافع خود برسد. اساسا اخلاق سیاسی حاکم بر جهان سرمایهداری موضوع انفاق و ایثار را نمیفهمد و نمیخواهد. اساسا انسجام و ارتباطات دلی و نوع دوستانه را نمیخواهد. اخلاق سرمایهداری برمبنای خودخواهی، فردگرایی و منفعتطلبیِ لذتجویانه است. بنابراین، عاشورا و اربعین در وجوه مختلف مغایرت تام با منافع جهان سرمایهداری دارد. برهمیناساس، بهطور مستقیم و غیرمستقیم کارهایی را علیه عاشورا تدارک میبیند؛ البته شما نباید از تلاشهای مستقیم هراس داشته باشید؛ مثلا تحلیلهایی ارائه میکنند که با روح عاشورا و قیام سازگار نیست. میگویند امام حسین قیام نکرد یا اصلا قصد قیام نداشت یا مثلا به برخی حواشی و عوارض راهپیمایی اربعین میپردازند یا تحلیلهایی سکولار ارائه میکنند یا تحلیل را در حد سطحی، انضمامی و صرف تجربی نگه میدارند.