نقدی بر اظهار نظر اخیر پرویز پرستویی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، «دوچرخه سواری برایش حرام است، ولی هل دادن چهار چرخه گاری برایش حلال!» این جمله «پرویز پرستویی» است در اینستاگرامش زیر یک عکس. پرویز پرستویی عکسی منتشر کرده که در آن یک خانم در حال هل دادن یک گاری است. خانمی که به شکل رقت باری در حال جمع آوری ضایعات است و وجدان هر انسان دردمندی را به درد میآورد. البته این اولین باری نیست که عکسی با این مضمون توسط فردی منتشر میشود؛ اما سوال این جاست آیا جملات این بازیگر جنجالی زیر این عکس نیز، رنگی از واقعیت دارد؟ پیامدهای انتشار جملاتی این گونه چیست؟
بیایید همین جمله پرویز پرستویی را تجزیه و بررسی کنیم. این جمله از دو بخش تشکیل شده است که آشکارا در مقابل دیدگان مخاطب قرار دارد و یک نتیجه که به خود مخاطب واگذار شده است. این همان چیزی است که در حرفه استاد پرستویی به آن انتهای آزاد یا باز میگویند.
بخش یک
«دوچرخه سواری برای بانوان شرعا حرام است!» خوانده شدن همین جمله توسط مخاطب همان و بدبینی به اسلام و دین همان. چرا که این بخش حامل این پیام است که دین از اساس با دوچرخه سواری زنان مخالف است. اما آیا واقعا دین مخالف دوچرخه سواری بانوان است؟ آیا عالمان دینی فتوا به حرمت دوچرخه سواری زنان دادهاند؟ متاسفانه پاسخ این سوال مثبت است؛ البته در دنیایی که رسانه ساخته و پرداخته میکند نه در دنیای حقیقی و واقعی! بله! دوچرخه سواری بانوان از دید برخی از عالمان دینی جایز نیست؛ اما در صورتی که مفسدهای داشته باشد و در برابر هزاران چشم پیدا و پنهان باشد! آیا بین این که «دوچرخه سواری از اساس حرام است» و بین این که «در شرایطی حرام است» تفاوتی وجود ندارد؟ آیا بین جمله «جاده لغزنده است» و جمله «جاده در هنگام بارندگی لغزنده است» تفاوتی وجود ندارد؟
اصحاب رسانه از این ظرفیت تغییرپذیری جملات و بار معنایی آنها به خوبی آگاه هستند. از همین رو تلاش میکنند با به کارگیری از این ظرفیت، آن دنیایی که خود میپسندند را در مقابل مخاطب ترسیم کنند، نه آن دنیایی که در عالم خارج وجود دارد. این جمله را بخوانید: «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید» جملهای با تغییر دادن جایگاه ویرگول ازجلوی کلمه «بخشش» به جلوی کلمه «نیست» دو معنای کاملا متضاد به خود میگیرد.
بخش دو
«هل دادن چهارچرخه گاری برای زنان حلال است». گوینده در این جمله نیز میخواهد به مخاطب القا کند که دین فلاکت و بدبختی زنان را بر میتابد. کدام دین و آیینی الهی رنج و زحمت را برای زن تجویز میکند؟! آیا عالمان دینی هل دادن گاری را برای زن حلال میکنند؟! واقعیت خلاف این است؛ چرا که زن در اسلام جایگاه بسیار والایی دارد. اسلام از ساختار روحی و جسمی زن آگاه است؛ از این رو نفقه زن را بر مرد واجب کرده است تا زن مجبور نباشد برای معاش خود تلاش کند. خود آقای پرستویی واقف است که این صنعت سینما بوده است که به زن بهعنوان کالا نگاه کرده است و همیشه به دنبال بهرهکشی جنسی از او بوده است. این گونه نیست؟
شاید کسی این جا در مقام دفاع بگوید منظور او این انقلاب و حکومت است نه اسلام. در پاسخ باید بگوییم که هرکلمه و جملهای بار معنایی خود را دارند که از آن جدا نیستند و این جمله پر مغز استاد پرستویی با واژههای حلال و حرام، خواسته و ناخواسته دین را نشانه رفته است. علاوه بر این هرچند که اسلام و مسلمانی، این حکومت و اسلام بیارتباط باهم نیستند؛ اما آنها عرصههایی جدا از هم جدا هستند؛ بنابراین نمیتوان کوتاهی مسلمانان و یا مسؤلان را به پای اسلام و دین نوشت.
جمعیت کفر از پریشانی ماست آبادی بتخانه زویرانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هرعیب که هست از مسلمانی ماست
بماند که در همین انقلاب و حکومت تلاشهای بسیاری برای رفع درد و رنج نیازمندان برداشته شده است که کمیته امداد امام خمینی (ره) نمونه آنهاست.
بخش انتهایی یا نتیجه گیری
این بخش در جملات پرویز پرستویی نیامده است؛ اما در حقیقت مهمترین بخش جمله اوست. این همان چیزی است نویسنده از ابتدا به دنبال آن بوده است. در توضیح این که گوینده و نویسنده مقدماتی را میچیند سپس نتیجه این مقدمات را به خود مخاطب واگذار میکند. از آنجایی که مقدمات به صورت مهندسی شده در کنار هم قرار گرفته اند یک نتیجه بیشتر نمیدهد و آن همان مطلوب گوینده یا نویسنده است.
بازنویسی جملات پرویز پرستویی که استدلال پنهانی در خود دارد این گونه است:دین دوچرخه سواری زنان را حرام و هل دادن گاری برای آنان را حلال میداند؛ و هر دینی که اینگونه است فاقد ارزش است چون عقلایی نیست. پس دین ارزش ندارد!
متاسفانه در جامعه کنونی با استدلالهای اینگونه بسیار برخورد میکنیم. استدلاتی که از مقدمات معیوب تشکیل شده است و ناگزیر نتایج معیوب و ناگواری هم متولد میکند. نمونه بارز آن نوشتههای همکار پرویز پرستویی است که باعث شد خون طلبه همدانی مظلومانه به زمین ریخته شود.
کلام آخر
به قول یکی از اساتید «در برخی مواقع نگفتن تمام واقعیت همان قدر زشت است که دروغ گفتن!»/918/ی701/س
مجتبی عادلپور