۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۶
کد خبر: ۶۰۵۰۴۴

عربستان سعودی؛ سلطنتی در آشوب

عربستان سعودی؛ سلطنتی در آشوب
پادشاهی عربستان سعودی با دهه‌ها جنگ داخلی بر سر قدرت، با به قدرت رسیدن سلمان در این کشور و ترامپ در عربستان، روزهایی پر آشوب را پشت سر می‌گذارد.

به گزارش خبرگزاری رسا، اعلام شده است که عربستان سعودی بزرگ‌ترین کشور متناقض در غرب آسیا است. عربستان کشوری است که ظاهرا در آن احکام اسلامی مبنای قوانین داخلی آن است، دکترین افراطی وهابی‌گری روش زندگی را به مردم دیکته می‌کند و نهادهای دموکراتیک (مانند پارلمان) بخشی از قاموس رسمی یا عمومی این کشور نیستند. آنها همچنین «اسامه بن لادن» رهبر القاعده و بیشتر تروریست‌های عامل حمله «یازده سپتامبر» را تولید کردند. در عین حال، ریاض خود را قوی‌ترین متحد واشنگتن در منطقه می‌داند.

از طرفی، علی‌رغم اینکه عربستان سعودی به لطف ذخایر طبیعی نفت و گاز صاحب ثروتی غیرقابل تصور شده است اما مناطق وسیعی در این کشور با فقر مطلق محصور شده‌اند. کشوری که یکی از مدرن‌ترین ارتش‌های غرب آسیا را در اختیار دارد اما تعداد کافی نیروی انسانی آموزش‌دیده و مجرب برای خلبانی جنگنده‌های خود ندارد. دولتی که از نفوذ دیپلماتیک نسبتا قوی در بین کشورهای عربی و غربی برخوردار است اما بارها و بارها نتوانسته بحران‌های منطقه‌ای را حل کند.

یکی از چاه‌های نفت سعودی در سال 1940 میلادی

افول امپراطوری نفتی

در سال 1938 میلادی بود که «مکس استاینِک» زمین‌شناس آمریکایی، منابع نفتی عظیمی را در عمق 1440 متری جنوب شهر «دمام» واقع در شرق سرزمین عربستان کشف کرد. بعدها مشخص شد که این ذخایر نفتی، بزرگترین در نوع خود در تمام جهان است. طولی نکشید که تاسیسات غول‌آسای استخراج و پالایش نفت در عربستان سعودی سر برآوردند، امری که توانست این کشور را به یکی از قدرت‌‌های نفتی با توانایی اثرگذاری بر دستورکار جهانی تبدیل کند.

طی دهه‌های متمادی، نفت توانست جایگاه ویژه‌ای را به عربستان سعودی اعطا کند. اما اکنون ایالات متحده در حال تغییر قواعد بازی است. هشت دهه بعد از کشف چشمگیر نفت در سرزمین عربستان، به‌نظر می‌رسد آفتاب این امپراطور نفتی رو به غروب نهاده است.

حکام رژیم سعودی که خود را در میانه تغییرات متعدد سیاسی-اجتماعی یافته‌اند، متوجه شدند طلای سیاه که سال‌ها از آن به عنوان اهرم فشار استفاده کردند، در واقع شمشیری دو لبه است. یک لبه جایگاهی است که برای این کشورِ نه چندان مولّد در جهان ایجاد شده و لبه دیگر، وابستگی اقتصادی به نفت و لرزش ستون‌های سلطنت آل‌سعود درپی نوسانات متعدد بهای این ماده معدنی است.

طبق آمار سازمان کشورهای صادرکننده نفت «اوپک» در سال 2017 عربستان سعودی توانسته بود در کنار روسیه 13 درصد نفت مورد نیاز جهان را تولید کند. در همان سال آمریکا با 12 درصد، عراق با شش رصد و ایران با پنج درصد در رتبه‌های بعدی صادرات نفت قرار داشتند. این در حالی است که عربستان سعودی طی سال‌های قبل از آن، به‌طور میانگین دو برابر نفت تولیدی آمریکا، صادرات داشت.

«سلمان بن عبدالعزیر» شاه سعودی به توصیه «محمد بن سلمان» ولی‌عهد خود، در سال 2016 طرح جاه‌طلبانه‌ای با نام چشم‌انداز 2030 را کلید زد تا بتوانند طی حداقل دو دهه از وابستگی کامل اقتصاد عربستان به نفت کاسته و منابع درآمدی بیشتری ایجاد کند. اما با گذشت فقط دو سال از آغاز این پروژه، دولت ریاض طرح عرضه عمومی سهام شرکت نفتی «آرامکو» در بورس را لغو کرد. شهروندان سعودی نیز اخیرا به خود آمده و متوجه شدند که در حال پرداخت مالیات بیشتر و بهای گران‌تر انرژی (برق و سوخت) هستند. رکود اقتصادی نیز مشغول جولان دادن در مملکت عربستان است و حتی فروشگاه‌های زنجیره‌ای نیز نتوانستند از روند تعطیلی‌های پی‌درپی جان سالم به در ببرند.

حکومت، در راستای اصلاحات سیاسی-اجتماعی و همچنین جبران کسری بودجه 100 میلیارد دلاری، از ژانویه 2018 قانون مالیات بر ارزش افزوده را اجرایی کرد. دولت سعودی، حتی ضمن توقف برخی پروژه‌های هزینه‌بر، قصد دارد چند وزارتخانه را ادغام کرده و پرداخت حقوق کارکنان دولتی را نیز متوقف کند.

حقوقِ بدون بشر در پادشاهی سعودی

زمانی که «دیوید گوئتا» خواننده و آهنگساز آمریکایی برای اجرای اولین فستیوال موسیقی در عربستان سعودی به ریاض سفر کرد، جهانیان از شنیده شدن صدای موسیقی گیتارهای الکترونیک و صحنه پایکوبی زنان و مردان جوان در مقابل جایگاه این کنسرت در خاک عربستان بهت‌زده شدند.

کنسرت گوئتا بخشی از تغییرات سیاسی-اجتماعی در عربستان سعودی بود که با اجرای آن، بن‌سلمان قصد داشت خود را شخصیتی روشنفکر و اصلاحگر نشان دهد. حتی «ماریا کری» خواننده انگلیسی و گروه راک «بلک‌آید پیز» نیز در عربستان سعودی کنسرت برگزار کردند. این در حالی است که نیمه تاریک حکومت آل‌سعود هنوز تغییری نکرده است. سوال اینجاست، چه میزان از این نمایش‌ها فقط تبلیغاتی است و چه میزان حرکت انقلابی واقعی است.

تمایل بیمارگونه دولت ریاض برای اعمال اشدّ مجازات علیه فعالان مدنی، نشان‌دهنده رویکرد این رژیم به حقوق بشر و قوانین اجتماعی است. وزارت کشور رژیم سعودی برای خاموش کردن هرنوع مباحثه و مناظره درباره حقوق بشر و ممانعت از نفوذ نهضت بیداری اسلامی به داخل سرزمین عربستان، از سال 2011 هرگونه تجمعات عمومی شامل تظاهرات مسالمت‌آمیز را ممنوع اعلام کرد.

گروه‌های حقوق بشری سعودی منحل شدند و تقریبا تمام اعضای آنها یا محاکمه و به حبس محکوم شده یا از کشور گریختند. در سال 2017، رژیم سعودی با هدف ادعایی مقابله با تروریسم قانونی تصویب کرد که به مقامات اجازه می‌دهد تا تمهیدات سرکوبگرانه علیه فعالان حقوق بشری را به بهانه «اقدام تروریستی» تشدید کنند.

سازمان عفو بین‌الملل اخیرا در گزارشی اعلام کرد که مقامات ریاض علاوه بر صادر کردن دستور بازداشت‌های خودسرانه و بدون زمان مقرر دادرسی، رفتارهای تبعیضانه گسترده‌ای علیه زنان، اقلیت‌های مذهبی و کارگران مهاجر دارند.

روزنامه نیویورک‌تایمز نیز آذرماه 1397 (دسامبر 2018) به نقل از فعالان حقوق بشری سعودی گزارش داد که حدود 2600 مخالف شناخته رژیم شامل خبرنگاران، نویسندگان و دانشمندان هم‌اکنون بر مبنای قوانین ضد تروریسم، در بازداشت و حبس قرار دارند.

محمد بن سلمان اما برای جلوگیری از مطرح‌شدن انتقادات بین‌المللی درباره نقض مکرر حقوق بشر در این کشور، برخی اقداماتی را انجام داد که مشابه آنها چند دهه است که در دیگر کشورها رعایت می‌شود. از جمله این اقدامات می‌توان به افتتاح سالن‌های سینما و صدور مجوز رانندگی برای بانوان اشاره کرد.


رشوه سعودی ها به کشورهای عربی برای مشارکت در جنگ علیه یمن

روابط متزلزل بین‌المللی

سرمایه‌گذاری‌های عربستان سعودی در صنعت آی‌تی آمریکا و منطقه معروف «سیلیکون وَلی» (از جمله سرمایه‌گذاری 3.5 میلیارد دلاری در اوبر، هزینه چندصد میلیون دلاری در اسنپ‌چت و سرمایه‌گذاری چند میلیارد دلاری در کمپانی تسلا) یک هدف دوگانه را در حوزه روابط بین‌الملل دنبال می‌کند: مطمئن شدن از چشم‌پوشی غرب از نقض حقوق بشر در مملکت سعودی و پرداخت رشوه برای ایجاد بحران در مناطق مختلف.

البته عربستانِ بن‌سلمان، در حال تغییر است. آنها دیگر عملیات‌های خود را محرمانه انجام نمی‌دهند. مسؤولیت مداخلات در منطقه را علنا برعهده می‌گیرند و این توازن قدرت جهانی است که اثرات این اقدامات متهورانه را احساس می‌کند. تسلط بر قیمت جهانی نفت و همچنین پرداخت رشوه‌های سنگین به دولت‌های مختلف، بنیان دیپلماسی آل‌سعود است.

از زمانی که ملک سلمان، اداره کشور را به ولی‌عهد جوان و کم‌تجربه خود سپرده، جهانیان شاهد آن بودند که ریاض مستقیما مسئولیت برخی کارزارهایش را می‌پذیرد که اکثرا با هدف مقابله با قدرت روزافزون ایران و تقویت گروه‌های مقاومت در منطقه است. ریاض عملا غرب آسیا را به زمین مبارزات خود برای اثرگذاری در امور داخلی کشورها تبدیل کرده است.

کارزارهای ناموفق بن‌سلمان در یمن، سوریه، قطر و لبنان نه تنها تا کنون منفعتی برای ریاض نداشته بلکه باعث شده عربستان سعودی از کشوری که زمانی بحران‌ها در غرب آسیا را از پشت‌پرده هدایت می‌کرد به رژیمی ناتوان در اعمال سیاست‌های منطقه‌ای و مقابله با گسترش نفوذ ایران تبدیل شود. بعلاوه، غرور محمد بن‌سلمان به قیمت آسیب رسیدن به پادشاهی سعودی تمام شده اما او هنوز متوجه نشده که ثروت و رشوه نمی‌تواند حمایت قدرت‌های جهانی از جمله آمریکا را برای سیاست‌های این کشور به همراه داشته باشد.


اینفوگرافی خاندان آل‌سعود

بازی تاج و تخت به‌سبک سعودی

حکومت عربستان که علی‌رغم چند دهه اختلاف و نزاع قدرت در خاندان آل‌سعود توانسته بود ثبات نسبی خود را حفظ کند، اما اکنون وارد دوره‌ای از درگیری‌های داخلی شده که می‌تواند کشورهای عربی را دچار بی‌ثباتی کند. تخمین‌ها نشان می‌دهد که بن‌سلمان به‌عنوان ولی‌عهد سعودی در قدرت باقی خواهد ماند اما سوال اینجاست که چه افراد دیگری در این جنگ برای بقا، آسیب می‌بینند.

خاندانی را تصور کنید با 43 برادر، هر کدام ده‌ها فرزند و صدها نوه دارند، و در عین حال تک تک آنها مدعی لایق بودن برای نشستن بر تخت پادشاهی آل‌سعود هستند. این توصیف خلاصه‌ای بود از وضعیت رقابت در خاندان سلطنتی رژیم سعودی. سازوکار سنتی انتقال قدرت در این خاندان، به‌صورت موروثی بین برادران، یعنی پسران «عبدالعزیز بن آل‌سعود» مؤسس رژیم سعودی است.

اما این سازوکار سنتی در سال 2007 به دستور ملک عبدالله، شاه وقت سعودی تغییر کرد.

سلمان در آن زمان شورایی به نام «هیئة البیعة» با اختیار قانونی انتخاب ولی‌عهد و شاه بعدی تاسیس کرد. ملک عبدالله اما با عدم پیروی از این شورا، دو تن از برادرانش یعنی «سلطان و نایف» را برای ولی‌عهدی خود انتخاب کرد که هر دو به علت کهولت سن بعد از چند سال درگذشتند. وی سپس «مقرن بن عبدالعزیز» دیگر برادر خود را به‌عنوان معاون نخست‌وزیر منصوب کرد.

بعد از این تحولات بود که پسران «حصة بنت احمد السدیری» یکی از همسران عبدالعزیز، احساس کردند عبدالله به‌دنبال کنار زدن آنها از سلسله قدرت در رژیم سعودی است. با رو به وخامت گذاشتن حال ملک عبدالله، نزاع قدرت زیر پوست خاندان آل‌سعود مجددا شدت گرفت. بعد از مرگ وی، سلمان بن عبدالعزیز از تیره سدیری‌ها به‌عنوان پادشاه سعودی انتخاب شد و بعد از آن خاندان وی به‌سرعت شروع به قلع و قمع کردن رقبا و برکناری پسران عبدالله از پست‌های دولتی کرد. بعد از برکناری مقرن و «محمد بن نائف» از ولی‌عهدی، نوبت به محمد بن سلمان رسید تا با بر سر گذاشتن تاج ولی‌عهدی، اختیارات دولتی را در دست بگیرد.

محمد نیز برای دور کردن هر نوع تهدید رقیبان در خاندان آل‌سعود، در سال 2017 موجی از بازداشت‌ها و تبعیدها را علیه چهره‌های برجسته سیاسی و اقتصادی و حتی مذهبی این کشور آغاز کرد. وی همچنین افراد معتمد را در جایگاه‌های نظامی و امنیتی رژیم سعودی منصوب کرد تا از عدم وقوع هر نوع کودتا علیه خود مطمئن شود.

در حالی که جنگ برای قدرت، سنت خاندان آل‌سعود بوده اما محمد بن‌سلمان با تصویب قانونی اعلام کرد هر نوع اقدام برای تغییر ولی‌عهد، خیانت و شورش علیه سلطنت محسوب شده و عاملان آن نیز به اشد مجازات خواهند رسید. البته بعد از اشتباهات متعدد از جمله قتل فجیعانه «جمال خاشقچی» روزنامه‌نگار منتقد ریاض در کنسولگری سعودی در استانبول و آغاز جنگ تحمیلی علیه یمن، بن‌سلمان به شاهزاده‌ای بسیار آسیب‌پذیر تبدیل شده و رقیبان وی در خاندان آل‌سعود به دنبال فرصتی برای به‌زیر کشیدن او هستند.

پیدا و پنهان روابط با رژیم صهیونیستی

نوامبر سال 2018، چند ماه بعد از قتل خاشقچی و انتقادات تلویحانه صهیونیست‌ها از این اقدام سعودی‌ها بود که «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا طی گفت‌وگو با خبرنگاران در کاخ سفید، رسما پرده از روابط ریاض-تل‌آویو کنار زد. ترامپ زمانی عربستان سعودی را «گاو شیرده» توصیف کرده بود که می‌تواند میلیاردها دلار عایدی برای ایالات متحده به‌همراه داشته باشد، اما در این نشست خبری گفت: «اسرائیل بدون عربستان سعودی، در مشکل بزرگی خواهد بود».

روابط رژیم‌های سعودی و صهیونیستی با یکدیگر، از موضوعاتی است که کمتر در رسانه‌ها و به‌صورت علنی به آن پرداخته می‌شود اما تاثیرات نهان مهمی در اوضاع غرب آسیا دارد. البته این روابط، به نوعی شمشیر دو لبه محسوب می‌شود. از یک سو ریاض برای تقابل هرچه بیشتر با ایران، خود را به تل‌آویو نزدیک می‌کند و از سوی دیگر به دلیل اینکه خود را رهبر جهان عرب می‌داند، فلسطینی‌ها اجازه نخواهند که به دوستی با صهیونیست‌ها برسد.

از طرفی، رژیم صهیونیستی نیز سعودی‌ها را شریک کلیدی برای خنثی‌کردن نفوذ ایران در منطقه دانسته و این منافع مشترک به حدی برای هر دو طرف قدرتمند است که «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر این رژیم نیز نتوانسته در برابر وسوسه علنی‌کردن روابط پنهان با ریاض مقاومت کند. وی به فاصله کمی بعد از صحبت‌های ترامپ، در اظهاراتی کم سابقه درباره عربستان با انتقاد از قتل خاشقچی گفت: «چیزی که در استانبول رخ داد، وحشتناک بود. اما برای منطقه و جهان بسیار مهم است که عربستان سعودی باثبات باقی بماند».

یکی از حوزه‌های مهم روابط رژیم صهیونیستی با خاندان آل‌سعود، همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی است. نشریه «وال استریت ژورنال» چندی پیش گزارش داده بود که نه تنها تل‌آویو با ریاض و ابوظبی به تبادل اطلاعات درباره ایران می‌پردازند بلکه «یوسی کوهن» رییس سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) با مقامات امنیتی سعودی دیدار کرده است.

نشریه «هاآرتص» درباره آینده روابط رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی می‌نویسد: «این مسأله به توانایی محمد (بن سلمان) برای باقی‌ماندن در قدرت بستگی دارد. اگر او بتواند جایگاه خودش را بازیابد، شانس‌ اینکه بتواند گام‌های اصلاحی و جنجالی در این مملکت بردارد، از جمله روابط نزدیک‌تر با اسرائیل، افزایش می‌یابد»./847/ب

مهدی خدابخش

ارسال نظرات