شهید صیاد یکی از افتخارات انقلاب و دفاع مقدس است
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری رسا، در آستانهی روز ارتش جمهوری اسلامی ایران، مراسم هشتمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با محوریت گرامیداشت یاد و خاطره امیرسپهید شهید علی صیاد شیرازی ۲۷ فروردین ماه در حضور خانواده و جمعی از همرزمان این شهید عزیز و جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح و اهالی فرهنگ و ادب دفاع مقدس، در قطعهی ۲۹ گلزار شهدای بهشت زهرا سلاماللهعلیها برگزار شد.
پایانبخش این مراسم، انتشار تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «در کمین گل سرخ» بود؛ کتابی که در آن زندگینامه داستانی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به قلم آقای محسن مومنی شریف روایت شده است.
* رهبر انقلاب در ابتدای کتاب «در کمیل گل سرخ» با تقدیر از این اثر نوشتهاند: «این نمونهی جالب و بیسابقهئی است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیتهای آن. آن را یکسره مطالعه کردم (تا ۸۴/۶/۷) زیبا و هنرمندانه نوشته شده است. با بسیاری از حوادث آن کاملاً آشنایم. البته بسیاری دیگر از حوادث آن دوران و نیز مطالب بسیاری از آنچه مربوط به این شهید عزیز است ناگفته مانده است. و این طبیعی است. البته برجستگیهای شخصیت شهید صیاد شیرازی را در نوشته و کتاب به درستی نمیتوان نشان داد او حقاً نمونهئی از یک ارتشی مومن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او.»
به همین مناسبت، به گفتوگو نشستیم با آقای محسن مؤمنی شریف، نویسنده حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس، و رئیس فعلی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی. متن این گفتوگو به شرح زیر در دسترس علاقمندان قرار گرفته و بخشهای دیگری از آن نیز در قالب مستند کوتاه «قلمِ صادقِ محسن» [مشاهده مستند] منتشر شده است.
* با توجه بهمناسبت تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «در کمین گل سرخ»، جنابعالی برای ما از نحوه آشنایی خود با شهید و ارتباطتان با ایشان توضیحاتی را بفرمایید.
بنده در این باره در مقدمهی کتاب مختصر توضیحی دادهام، ولی خب من شهید صیاد را مانند همهی مردم ایران کمابیش میشناختم. نخستین باری که من شهید صیاد را از نزدیک دیدم، عملیات والفجر یک بود. پیش از عملیات مانورهایی برگزار میکردند که در اغلب این مانورها یا شهید صیاد یا سردار رضایی صحبت میکردند. قسمت ما این بود که ایشان قبل از این عملیات برای ما صحبت بکنند.
یک بار دیگر هم من ایشان را در همین حوزهی هنری در مراسم شب خاطره دیدم که برای خاطرهگویی تشریف آورده بودند. ولی درواقع محبت ایشان در دلهای همهی ما ریشه دوانده بود. من بیش از این شهید صیاد را نمیشناختم و عجیب این بود که وقتی ایشان شهید شدند و خبر شهادتش را ما حدودای ظهر شنیدیم، واژهی خوش به حالش به زبانم آمد و بعد این حس عمیقتر شد که پنداری یکی از نزدیکانم رفته بود.
* چه اتفاقی افتاد که شما این سوژه را برای نوشتن انتخاب کردید؟ از فرآیند نوشتن و پژوهش در این باره برای ما توضیح بدهید.
همان موقعها بود که دفتر ادبیات و هنر مقاومت یک متنی به بنده دادند که قرار بود با آقای دهقان روی این متن کار کنیم. این متن درواقع حاصل مصاحبهی برادر عزیزمان جناب آقای فخرزاده با شهید صیاد بود. آقای فخرزاده با ایشان ارتباط داشتند و موفق شده بودند حدود ۶ جلسه با ایشان گفتوگو کنند. جناب آقای دهقان نیز از آن گفتوگوها، کتاب ناگفتههای جنگ را به چاپ رسانید و بنده هم قرار بود یک کتاب کوچکی از خاطرات شهید صیاد برای نوجوانان بنویسم. من آنجا بود که فهمیدم که ما اصلاً صیاد را نمیشناسیم، و صیاد خیلی بزرگتر از آنی هست که ما راجع به او فکر میکنیم. عمیقاً فهمیدم که شهید صیاد یکی از افتخارات ما در دفاع مقدس است و نقش بسیار اساسی داشته است.
وقتی فهمیدم که به یکی از دوستان بنده پیشنهاد کردهاند تا کتابی برای شهید صیاد بنویسد، من از او خواستم که اجازه بدهد من این کار را انجام دهم. چون رفیق ما در حوزهی طنز و کودک و نوجوان کار کرده بود، و من نگران بودم که کار بهخوبی انجام نشود. نوشتن این کتاب، سه سال طول کشید و به این معنا نبود که من در این سه سال بهصورت مدام در حال نوشتن هستم. چون در پیدا کردن مسائل مربوط به اطلاعات زندگی ایشان و دفاع مقدس مشکل داشتم و جایی هم نبود که به من در این باره کمک کند. واقعاً بخش زیادی از اطلاعاتی را که بهدست آوردم، زحمت خودم بود.
در مورد شهید صیاد تا به امروز نزدیک به ۵۰ جلد کتاب نوشته شده است. در زمان من هم فکر میکنم ده جلدی نوشته بودند یا در حال نوشتن بودند. بههمین دلیل بود که خیلی روی خوش به من نشان داده نمیشد. این را هم بگویم که من در این کتاب هر جا که شک پیدا میکردم، و به هر چیزی که دربارهی شهید میگفتند اکتفا نمیکردم، و سعی میکردم دربارهی آن جستجو و تحقیق کنم یا از شخص دیگری در این رابطه تأییدیه بگیرم. حتی در بعضی مواقع به فرمایشات شهید صیاد هم اعتنا نمیکردم. با اینکه میدانستم شهید صیاد آدم صادقی هست، اما احتمال میدادم بعضی از مطالب را فراموش کرده باشد، یا مربوط به خودش نباشد.
یک نکتهی دیگر که من مایل بودم در این کتاب به آن توجه بشود، این بود که یک دست غیبی این آدم را برای انقلاب اسلامی و حوادث انقلاب تربیت کرده بود. خب من با این نگاه کار را شروع کردم. طبق تحقیقی که از حوادثی زمان کودکی تا آموزش در ارتش و پیمودن مراحل نظامی در ارتش دربارهی شهید صیاد انجام دادم، متوجه شدم که ایشان یک هدیهای برای انقلاب و بعد از آن است. من سعی کردم روی زندگی ایشان، فعالیتهایی ایشان در آمریکا مثل تبلیغ دین و سختگیری که روی مسائل مذهبی در آنجا داشتند تمرکز کنم. بهنظر من خداوند شهید صیاد را برای دورهی ما تربیت کرده بود که یکی از هدیههای الهی دورهی ما بود. سعی کردم اینها در کار دیده بشود./998/د102/ق