تفسیری از امام جواد که جلوی قطع دستان یک سارق را گرفت
به گزارش خبرگزاری رسا، با بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص) به عنوان آخرین پیامبر الهی، دورانی به نام عصر نزول قرآن آغاز شد. این کتاب مقدس در بردارنده تمام احکام، سنتها و نیز مشتمل بر تمام حقایق عالم و به تعبیر قرآن «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ» یعنی بیانگر و مبین هرچیز است.
در این بین رسول گرامی اسلام(ص) از سوی خداوند متعال به عنوان مبیّن و مفسر حقیقی قرآن به بیان معارف باطنی و احکام آن به مسمانان پرداخت. پس از وفات رسول گرامی اسلام(ص) این مأموریت عظیم از سوی حضرت بر عهده اهلبیت(ع) گزارده شد؛ زیرا دستیابی به اقیانوس معارف قرآن جز از مسیر اهل بیت وحی ممکن نخواهد بود. بنابراین اهلبیت(ع) معلمان حقیقی قرآن کریم شناخته میشوند و این مسأله را در طول زندگی پر برکتشان بارها در معرض دیگران قرار دادند. در یکی از مناظرات امام جواد(ع)، گوشهای از این علم بینهایت حضرت نسبت به معارف و احکام قرآن را میخوانیم.
زُرقان که با ابن ابى دُؤاد دوستى و صمیمیت داشت، مىگوید: یک روز «ابن ابى دُؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى که بشدت افسرده و غمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟ گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد! گفتم: جریان چه بود!
گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على» (حضرت جواد) را نیز فرا خواند و از ما پرسید: دست دزد از کجا باید قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست. گفت: دلیل آن چیست؟ گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ؛ صورت و دستهایتان را مسح کنید» تا مچ دست است.
گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مىگفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از دست در آیه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ؛ صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید» تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) کرد و پرسید: نظر شما در این مسئله چیست؟ گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار کرد و قسم داد که باید نظرتان را بگویید. محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مىگویم. اینها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند. معتصم گفت: به چه دلیل؟گفت: زیرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مىپذیرد: صورت (پیشانى)، دو کف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمىماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نیز خداى متعال مى فرماید: «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا؛ سجده گاهها (هفت عضوى که سجده بر آنها انجام مىگیرد) از آن خداست، پس هیچ کس را همراه با خدا مخوانید (و عبادت نکنید)» و آنچه براى خداست، قطع نمىشود.
«ابن أبى دُؤاد» مىگوید: معتصم جواب محمد بن على را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم و من همانجا از فرط شرمسارى و اندوه آرزوى مرگ کردم. (طبرسى، مجمع البیان، ج 10، ص 372)
/۹۶۹/د۱۰۲/ب۱
منبع: تسنیم