تأملی بر صف بندی جدید شکل گرفته در غرب آسیا
به گزارش خبرگزاری رسا، ایده بسیاری از تحلیل گران این است که صف بندی و موازنه قدرت موجود در منطقه در حال گرفتن آرایشی جدید به خود است. موضوعی که نیاز به بررسی بیشتر و نگارش راهبردهای جدید متناسب با این تغییرات جدید به وجود آمده در منطقه دارد این است که نقشه جدید استراتژیک منطقه چیست و کنشگران با روندهای جدیدی که در حال رخ دادن است، بایستی چه تصویری از آینده خود داشته باشند.
اتفاقات اخیر در روسیه، نمودی از صف بندی های جدید
اتفاقات اخیری که در روسیه افتاده است، نشان دهنده آرایش جدیدی است که در فضای بین المللی در حال رخ دادن است. جنجال صهیونیست ها – آمریکایی ها و (تا حدی) سعودی ها بر سر موضوع خروج ایران و حزب الله از سوریه، تا حدی بالا گرفته است که بنیامین نتانیاهو در راس هیاتی وارد مسکو شده و با ولادیمیر پوتین بر سر این موضوع صحبت کرده است. دونالد ترامپ نیز می خواهد در هلسینکی فنلاند با پوتین در خصوص این موضوع در 16 جولای یعنی یک روز دیگر صحبت کند.
یکی از مسائل مورد توجه در هفته گذشته این بود که دیپلماسی ایران نیز برای خنثی کردن فعالیت های آمریکایی ها و صهیونیست ها «در لحظه وقوع تشنج جدید» فعالیت خود را محکم شروع کرد و نتیجه ای که داشت این بود که همانطور که علی اکبر ولایتی فرستاده رهبر انقلاب به روسیه بیان داشت، به «تثبیت همکاری مشترک در منطقه» منجر شد.
سفری که بر آورد آن را می توان در مواضعی که اخیرا یک دیپلمات روسی در خصوص حزب الله مطرح کرده است، مشاهده نمود. این دیپلمات روس گفته است «درخواست ها برای خروج حزب الله از سوریه قبل از ریشه کن شدن تروریسم، غیرقابل قبول است». این موضوع نشان می دهد که نتانیاهو نتوانسته به خواسته های خود مبنی بر ایجاد تنش بین ایران – روسیه آن گونه که تصور می کرد، عمل کند. در این یادداشت در تلاش هستیم تا به این موضوع بپردازیم که شرایط کلی و آرایش جدید نیروهای منطقه ای چگونه تصویر و تصور می شود.
آرایش جدید نیروهای منطقه ای
در تبیین فضای منطقه ای بایستی به آرایش جدید نیروهای دولتی در سطح منطقه ای اشاره کرد، تغییری که از دو سال پیش شروع شده و اینک در اوج خود قرار دارد. به عبارتی دیگر صف بندی های منطقه ای در شرایط فعلی به صورت کاملا متفاوتی از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ در منطقه شکل گرفته است. عربستان و اسرائیل با دنباله روی از آمریکا یک طرف صف بندی قرار دارند و ایران، حزب الله و عراق در سوی دیگر این صف بندی قرار دارند.
آرایش آمریکایی –سعودی – اسرائیلی در مقابل آرایش ایرانی – لبنانی – عراقی - سوری
در هر یک از این صف بندی ها کنشگران دیگری نیز فعالیت می کنند. برای مثال در صف بندی اول اگرچه دو کنشگر اصلی اسرائیل و عربستان هستند، اما امارات متحده عربی، بحرین، اردن، مصر (هر چند به صورت حداقلی) نیز وجود دارند و بنا به موضوعات مورد توجه در منطقه حضور و فعالیت هر یک از این کنشگران نیز به صورت فعالانه تر و منفعلانه تر تعریف می شود.
در صف بندی دوم نیز کنشگرانی چون عراق (اعم از بازیگران دولتی و غیر دولتی)، یمن (اعم از بازیگران دولتی و غیر دولتی)، سوریه، (تا حدی) ترکیه قرار دارند این حضور و فعالیت این بازیگران نیز متناسب با موضوعات خاص متغییر است. اینگونه نیست که همه این بازیگران به صورت کاملا تبعی رفتاری متناسب با صف بندی که تعریف شد، داشته باشند.
اگرچه این کنشگران همانطور که ذکر شد در مواردی همگنی هایی با هم دارند و دست به کنشگری واحدی می زنند که نمونه بارز آن را می توان در ماجرای همه پرسی سپتامبر کردستان عراق مشاهده کرد، اما ماهیتا بین این دو دسته از کنشگران تفاوت هایی وجود دارد.
دنباله روی؛ ویژگی بارز آرایش آمریکایی
نکته دیگر این است که وابستگی و دنباله روی کنشگران صف بندی اول به سیاست های قدرت بزرگی نظام بین الملل مثل آمریکا قابل مشاهده و اجتناب ناپذیر است، اما هیچ ناظر بین المللی نمی تواند ادعا کند که در صف بندی دوم وابستگی نسبت به سیاست های قدرت بزرگی وجود دارد. اگرچه بنا به سیاست های مشترک در منطقه، اشتراکاتی بین سیاست های روسیه با این کنشگران وجود دارد، اما این به هیچ وجه به معنی وابستگی آن ها به روسیه نیست. چه اینکه، در بسیاری از موارد سیاست های روسیه با این کشورها با هم ناهمگنی داشته است.
معمای ثبات و دو پایه امنیت نظم آمریکایی در آرایش جدید
موضوع دیگری که در این صف بندی ها وجود دارد توان ایجاد ثبات است، با فرض پنداشتن این موضوع که صف بندی اول به دنبال ایجاد ثبات در منطقه است (که این فرض محل تردید بسیاری از کارشناسان و نخبگان قرار گرفته است و نمونه های بارز آن را می توان در «لحظه های» مهم منطقه از جمله بحران یمن، بحران سوریه، بحران عراق، بحران کردستان، بحران بحرین و ... مشاهده کرد)، به صورت مشهود توان ایجاد ثبات در صف بندی اول وابسته پذیرش نظم هژمونیک و تفوق آمریکا در منطقه بوده است، نظم مطلوب آمریکا در منطقه نیز بر دو پایه استوار است، نخست امنیت و دوم انرژی.
پایه اول؛ امنیت اسرائیل
در خصوص پایه اول یعنی امنیت نظم مطلوب آمریکا و صف بندی اول بر امنیت اسرائیل مبتنی است، از دیرباز یکی از مبانی سیاست خارجی آمریکایی ها این بوده است که ابتدا به تثبیت امنیت صهیونیست ها در منطقه کمک کنند و هر استراتژی که برای این منطقه نگارش می شود، با مورد توجه قرار دادن امنیت اسرائیل باشد.
پایه دوم؛ تثبیت انرژی به عنوان مبنایی برای تداوم هژمونی امریکا در مقابل چین
پایه دوم نیز انرژی و نفت است. سیاست آمریکایی ها در منطقه شدیدا به این موضوع وابسته است که بتواند تضمین کند بنگاه های اقتصادی آمریکایی و غربی از حوزه انرژیک منطقه متضرر نمی شوند، این منطقه به لحاظ انرژی در رتبه های استراتژیک قرار دارد و هرگونه ناامنی (مورد تصور آمریکا) انرژی در این منطقه منافات با منافع ملی آمریکایی ها دارد، بنابراین پایه دوم آن ها مسئله نفت و انرژی است. دستور اخیر آمریکایی ها به عربستان مبنی بر آمادگی برای افزایش 2 میلیون بشکه بیشتر نفت در روز، بر پایه همین سیاست انرژی استوار است.
آمریکا به سیاست های بازیگران مستقلی از جمله ایران در منطقه با دید منفی می نگرد و به دنبال این است که ابزار استراتژیک در دست این بازیگران را به طرق مختلف از آن ها سلب کند. سیاست «تصفیر» یعنی به صفر رساندن نفت ایران که اخیرا توسط آمریکایی ها مطرح شده (هر چند در زمان اوباما نیز با قانون اختیارات دفاع ملی و کاهش 20 درصدی در هر 6 ماه یکبار پیگیری شده بود)، یکی از واقعیت های مواجه آمریکا با ایران در حوزه انرژی بوده است.
سیاست اصلی آمریکایی ها در حوزه انرژی این است که خود را قدر قدرت این حوزه نشان دهند، به دلیل وارد کننده بودن چین در حوزه انرژی، آمریکایی ها و خصوصا ترامژ تصور می کنند که می توانند این ابزار (انرژی) را در آینده به عنوان واقعیت اصلی هژمون کردن خود در سطح بین المللی معرفی کرده و چین را با استفاده از این ابزار تحت تنگنا قرار دهند و به استمرار نظم مطلوب خود در سطح بین المللی کمک کنند.
بنابراین علت تمرکز آن ها بر این منطقه، دستور دادن به اوپک برای کاهش قیمت نفت، دستور دادن به عربستان برای افزایش تولید، دستور دادن به همپیمانان برای کاهش خرید نفت از ایران و ... همین موضوع در اختیار قرار دادن تصمیم گیری در حوزه انرژی است. بنابراین مسئله اصلی این نظم هژمونیک در سطح منطقه ای دو پایه امنیت اسرائیل و انحصار انرژی است./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس