انتشار "آدمهای غلط"
به گزارش خبرگزاری رسا، انتشارات به نشر کتاب "آدمهای غلط" نوشته حسن احمدی را منتشر کرد.
در بخشهایی از کتاب چنین آمده است:
«شب بود. مثل شبهای گذشته فقط پیرزن و محسن در خانه بودند. شام آماده بود. پیرزن سفره را آورد و روی زمین پهن کرد. محسن که در کنجی مشغول خواندن قرآن بود، آن را مقابل پنجرۀ اتاق گذاشت و به کمک مادر پیرش رفت. محسن روز سختی را پشت سر گذاشته بود. سروکلهزدن با بچههای کلاس سوم علوم تجربی کار سختی بود. به آنها شیمی درس میداد. در کلاس چند مرتبه از کامپیوتر هم برای بچهها حرف زده بود. بچهها اطلاعاتی دربارۀ آن نداشتند؛ ماشین پیشرفتهای که در آیندۀ خیلی نزدیک در خیلی چیزها به آدم کمک خواهد کرد. بچهها کنجکاو بودند بیشتر بدانند. محسن قول داده بود دربارهاش حرف میزند.
ناظم قد بلند مدرسه از پشت پنجرۀ سالن کلاس او را نگاه میکرد. یکی از بچهها گفته بود، این روزها پشت سر او حرفهایی میزنند.
محسن میدانست مراقب بودند با بچهها خیلی قاطی نشود. جز دربارۀ درس هیچ نگوید.
مادر که محسن را در فکر میدید، گفت: "کجایی پسر! چرا نمیخوری؟"»
«در حیاط با صدای محکم بسته شد. بلند شد. با اضطراب از گوشۀ پنجره نگاه کرد. چراغ بالای در روشن بود. سایۀ سایهبان در زیر نور چراغ در دست باد شکل عجیبی پیدا کرده بود. خیلی آهسته لبۀ پنجره را باز کرد. داد زد: "کسی اون جاست؟" گوش کرد صدایی نیامد... کسی اون جاست؟ کسی جواب نداد. صدای باد زیاد بود. میخواست پنجره را ببندد. چوب بلندی از یک کنج حیاط به طرف تخت چوبی زیر پنجره خورد. درست حدس زده بود. کسانی در حیاط بودند.»/925/ د 103/ش