اصلی ترین کار دولت و حاکمیت در حوزه فرهنگی استصلاح مردم است
به گزارش خبرگزاری رسا، سازمان اوج نامی است که در سالهای اخیر جنجالی شده است. از زمانی که شبکه های ماهواره ای نامش را به صراحت بردند و ابراهیم حاتمی کیا روی صحنه جشنواره به آن تصریح کرد تا اکنون که با نمایش سریال پایتخت و فیلم به وقت شام محل حمله و دفاع مخالفان و منتقدان قرار گرفته است. مهم ترین موضوعی که به عنوان پرسش و تأمل اکنون مطرح است مسئله نقش تصدی گری حاکمیتی و دولتی است. اکنون مخالفان می گویند پایتخت عالی بود تا وقتی که بوی پول نفت نمی داد و حاتمی کیا کارگردان بزرگی بود تا وقتی سازمانی نشده بود! اکنون مسئله این نیست که قضاوتها عجولانه بود و هنوز خط داستانی پایتخت به اوج نرسیده حملات شروع شد. مسئه این هم نیست که پول اوج مال کجاست و چطور هزینه می شود.
پرسش اساسی که کمک می کند اندیشمندانه و غیرسیاسی این موضوع تحلیل شود این است که مهندسی فرهنگی چقدر صحیح است؟ اینجانب در مقاله نظریه کشاورزی فرهنگی بیان کردم که رویکرد صحیح مطلوب قرآن و روایات در مواجهه با مسائل جامعه با الگوی کشاورزی میسر است.
استناد مهندسی فرهنگی رهبر معظم انقلاب اسلامی نمی بایست این تلقی را به وجود بیاورد که نظریه کشاورزی فرهنگی مخالفت با این نظریه است چرا که ایشان در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی برای هدایت فرهنگی جامعه تعبیر «باغبان و بوستانبان» را نیز به کار برده اند به این معنی که : «شما اجازه بدهید گلهای معطر و خوشبو طبق طبیعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده کنند، از نور خورشید استفاده کنند، رشد کنند؛ اما در کنار آنها علفهرزهها را هم اجازه ندهید که رشد کنند؛»
کشاورزی آن پیشه ای است که خدا برای بندگانش فرستاد تا هم کار کنند و هم بنده باشند. کشاورزی شغل انبیا، بود و کشاورز در زمین خدا و با بذر او می کارد و باید منتظر باران بماند و متوکل باشد. کشاورز نگاهش به آسمان است برای همین است که فرمودند: به راستی که خدا ارزاق انبیائش را در کشاورزی قرار داد تا چیزی از باران را ناخوش ندارند. کشاورزی هم کار است و هم سبب اتصال زمین به آسمان.
رویکرد کشاورزی فرهنگی با تقریر متفاوت از مفاهیم دینی همراه متناسب است:
امیرالمؤمنین علیه السلام در عهد خود با مالک اشتر 4هدف برای حاکم بر می شمرد:
جِبَایَةَ خَرَاجِهَا : جمع آوری هزینه ها (امور مالی و اقتصادی)
وَ مُجَاهَدَةَ عَدُوِّهَا : مبارزه با دشمن (امور نظامی و دفاعی)
وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا: طلب اصلاح مردم (امور فرهنگی)
وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا : آبادانی سرزمین (امور عمرانی)
مبارزه با دشمن و آبادانی سرزمین را می شود به امور فرهنگی هم گسترش داد. اما اصلی ترین کار دولت و حاکمیت در حوزه فرهنگی استصلاح مردم است. مترجمان نهج البلاغه و تحف العقول استصلاح را اصلاح و سامان دادن ترجمه کرده اند. اما آیا این بی دقتی در ترجمه نیست؟! استصلاح با اصلاح متفاوت است. دولت به جای ادعای ثقیل اصلاح مردم می بایست در «طلب اصلاح» (=استصلاح) باشد.
در ادامه این نامه حضرت امیر خطاب به مالک اشتر می گوید همنشینی با علما و حکما را زیاد کن این کار موجب تثبیت آنچه که اهل سرزمینت را به «صلاح» آورده می شود ... این کار موجب تحقق حق و دفع باطل می شود ، حضرت در ادامه معتقدند سنت های صالحه راه طاعت الله هستند . این فرمان الهی و حکیمانه راه حاکم را در نحوه صلاح مردمان مشخص می کند. حاکم می بایست صلح را شناسایی کند و این کار را هم نه خودش که باید از طریق همنشینی با علما و حکمای سنت شناس برآورده کند. به عبارت دیگر سنتهای صالحه «وجود دارند» و می بایست برای تثبیت آنها گام برداشت. این کار به تعبیر حضرت امیر المؤمنین تحقیق حق است یعنی محقق کردن آنچه محقق شده است!
رویکرد استصلاحی یا کشاورزانه در قرآن و روایات ( به ویژه در یک منشور حکومتی مشهور ومعتبر) کاملاً مستدل و مستند شده است. با این تلقی عام در عرصه فرهنگی هم می توان کشاورز بود یعنی سنتهای صالحه را شناسایی کرد و با کاشت مناسب در زمین مستعد وبا نگاهی به آسمان از متوکلون شد. توصیه امیرالمومنین به مالک اشتر این است که : سنت صالحه ای که دلهای امت به آن عمل می کنند و با آن الفت گرفته اند و به صلاح رسیده اند را نقض نکن و با علما و حکما همنشین باشد تا در تثبیت آنچه کار سرزمین و مردم قبل از تو را به پا داشته کمکت کنند.
با این مبحث اجمالی تلاش کردم تا چشم انداز تازه ای برای مبحث تصدی گری دولتی بیابم و بگویم حاکم و والی در مقابل مردم وظیفه شناخت و تثبیت دارد. اکنون به آغاز بحث برگردیم و درست و فارغ از غرضهای سیاسی بپرسیم: آیا مدیران فرهنگی ما ضمن همنشینی با علما و حکما در طلب سنن صالحه هستند؟ آیا سازمان اوج اصلاحی عمل کرده است یا استصلاحی؟ اگر پایتخت را یک سنت صالحه بدانیم (که طنز را با برخی مناسک دینی و نمادهای بومی و ایرانی قابل جمع کرد) آیا اوج این سنت را در خدمت بیان مسئله مهم منطقه ای درنیاورده است بدون آنکه خود دخالتهای بیجا داشته باشد؟ آیا اگر حاتمی کیا را یک سنت صالحه در انقلاب اسلامی بدانیم سازمان اوج تلاش نکرده است تا بعدی از ابعاد او را بفهمد و در خدمت یک مسئله مهم معاصر قرار دهد؟ اکنون پرسش ها بر اساس نهج البلاغه مطرح شده اند و باید بررسی کنیم که چقدر این فرصت ها عالمانه و حکیمانه (ضمن همنشینی با اهل آن) تحلیل شده و چقدر کشاورزانه و بدون تغییر در خلقت و با رویکرد استصلاحی مورد حمایت قرار گرفته اند؟ آیا علما و حکما همان مشاوران مدیران هستند که ابلاغ دریافت می کنند و کار اجرایی می کنند؟! آیا سنت صالحه همان فرصتهای منفعت طلبانه هستند یا شناخت زمانه و تقدیر؟
باید در جزئیات تعاملات و مدیریت فرهنگی سازمان بیشتر اندیشه کرد و نه فقط در محصول نهایی. اکنون من اطلاعات کافی برای قضاوت ندارم اما می دانم این سازمان علاوه بر منتقدان از طرف حامیان مهندسی فرهنگی هم متهم است که از آثار ضدانقلاب حمایت کرده است! علاوه بر این، این پرسش در مورد دیگر آثار مانند فیلم تنگه ابوقریب (که گرچه محصول اوج بود اما داوران جایزه دادند و مورد هجمه هم قرار نگرفت) وجود دارد! آن وقت در مرحله بعدی است که می فهمیم که ضعف های این آثار چقدر به سازندگان و چقدر به حامیان آن برمی گردد؟ چقدر سفارش و تحمیل صورت گرفته و سازندگان چقدر از دخالتهای بیجا شاکی هستند؟ این پرسش عیار این جملات مطلق نگر را نشان می می دهد که «هرچه تبرج و گشادهدستی از بیتالمال در حمایت مالی از هنرمندان و آثارشان بیشتر میشود، کیفیت آثارشان تنزل مییابد». بعد از این است که بغض این جمله خشمگینانه بیشتر تحلیل می شود که «چند میگیری انقلابی باشی؟»./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: مهر