ماجرای سه روزه شام
اول صفر، روز ورود کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام به شام می باشد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام، لشکر عمرسعد اهل بیت ایشان را روز یازدهم از کربلا به سمت کوفه حرکت داده و پس از در روز اول صفر 61 وارد شام کردند.
مسیر دقیق حرکت اسیران از کوفه تا شام مشخص نیست؛ ولی با توجه به اماکن متبرکۀ منسوب به امام حسین(ع)، میتوان مسیر احتمالی آنان را مشخص کرد که مجموعا به یازده مقام اشاره نمود.
ابن زیاد گروهی را همراه اسیران به شام فرستاد. در رأس آنان افراد مشهوری چون شمر بن ذی الجوشن و طارق بن مُحَفِّز بن ثَعلبه، دیده میشوند. طبق بعضی گزارشها زحر بن قیس نیز با آنها بودهاست.
گزارشی از امام زین العابدین علیه السلام مبنی بر رفتار با اسرا را بیان می کند که ایشان می فرمایند: «مرا بر شتری لاغر و لنگ که جهاز آن چوبین و بدون زیرانداز بود سوار کردند، (که ناهموار راه میرفت) در حالیکه سر امام حسین(ع) بر نیزه و زنان خاندانِمان پشت سرمان و نیزهها گرداگردمان بودند. اگر اشکی از چشم یکی از ما جاری میشد با نیزه بر سرش میزدند تا آنکه وارد شام شدیم. وقتی به شام وارد شدیم یکی فریاد زد، ای مردم شام! اینان اسیران خانوادهای ملعون هستند.»
وقتی اسرای كربلا نزدیك شهر دمشق رسیدند، ام كلثوم نزد شمر بن ذی الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازهای ببر كه تماشاچیان كمتر حضور داشته باشند و به سپاه بگو این سرها را از محلها دورتر ببرند تا نگاه مردم كمتر به ما بیفتد. اما شمر در اثر خباثت و پلیدی كه داشت دستور داد سرها را بالای نیزهها زدند و در میان محملها قرار دادند و آنان را از میان تماشاچیان عبور دادند».
اسراي كربلا را پس از ورود به دمشق در پله كان مسجد (محلي كه توقف گاه اسيران بود) نگه داشتند، پيرمردي از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را كه شما را كشت و نابود كرد و آشوب را خاموش كرد... چون سخنش تمام شد، امام سجاد(ع) به او فرمود: قرآن خدا را خواندهاي. گفت: آري فرمود: اين آيه را خواندهاي:
«قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودةَ في القربي»
«بگو من بر اجر رسالتم چيزي از شما جز مودت و دوستي با اهل بيتم و خويشانم نميخواهم»؟
گفت: آري فرمود: ما خويشان پيامبريم ... سپس حضرت فرمود: اين آيه را خواندهاي:
«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»
«خداوند ميخواهد رجس و پليدي را از شما اهل بيت دور سازد و شما را پاكيزه گرداند»؟
گفت: بله خواندهام. حضرت فرمود: اهل بيت ما هستيم ... مرد شامي دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خدايا من از دشمنان آل محمد و كشندگان آنان بيزاري ميجويم».
سرهاي شهداي كربلا را به همراه امام سجاد(ع) و مخدرات اهل بيت نزد يزيد بردند.آنلعيناشارهكرد سر امام حسين(ع) رادرطشتيزريننهادند.سپس ازفرستادگان ابن زياد سؤالاتي كرد و آنها تفصيل واقعه را براي او بيان كردند»
از منابع تاریخی و روایی برمیآید که اهل بیت امام حسین (ع) در ایام حضورشان در شام، در دو محل اقامت داشتند. ابتدا در ویرانهای بیسقف که به خرابه شام معروف است و داستان حضرت رقیه در آنجا رخ داده است. اسیران دو روز در همان محل بودند ولی پس از سخنرانیهای امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) جو عمومی به نفع آنان برگشت، بدین سبب آنان را به خانهای نزدیک قصر یزید منتقل کردند.
بیشتر مورخان مدت اقامت اسیران در شام را سه روز نوشتهاند. ولی عمادالدین طبری مدت حضور آنان در شام را هفت روز ذکر کرده است.
وقتی مردم اسرای كربلا را شناختند و به عظمت مقام آنان پی بردند، از كردار یزید بدشان آمد و او را لعن كردند و دشنام دادند و روی به اهل بیت آوردند. چون یزید چنین دید خواست خود را از خون حسین بركنار دارد لذا قتل امام را به گردن ابن زیاد گذاشت و او را بر این كردار لعن كرد... سپس یزید نعمان بن شبیر یكی از اصحاب رسول خدا(ص) را خواست و به او دستور داد كه اهل بیت را آماده سفر به سوی مدینه كند. با دستور یزید اسیران خاندان حسین(ع) را به وطنشان، مدینه الرسول برگرداندند. /۸۲۹/ی۷۰۴/ج
محمد مهدی مرادی
منابع:
قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر كمرهاي،ص 556-555
جعفر مهاجر، کاروان غم، ص۲۹
کاروان غم، مهاجر، ص۳۰
هروی، علی بن ابیبکر، الاشارات الی معرفه الزیارات، ص۶۶
مهاجر، کاروان غم، ص۳۰
ابن شداد، الاعلاق الخطیره، ص۱۷۸
حموی، معجم البلدان، ج۲، ص ۱۸۶
ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج۴، ص ۸۲
مهاجر، کارون غم، ص۳۶-۳۸
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲، ص ۳۰۴
نعیمی، الدارس فی تاریخ مدارس، فهرست جایها
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۱۶
دینوری، اخبارالطوال، ص۳۸۴-۳۸۵
سیدبن طاووس، الاقبال، ج۳، ص۸۹
سید بن طاووس، لهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص207
شیخ صدوق، امالی، مجلس ۳۱، ص۲۳۱، ح۴
کامل بهایی، ج۲، ص۱۷۹
همان، ص۳۰۲
صفار، بصائر الدرجات، ص ۳۳۹
شیخ مفید، ارشاد، ج۲، ص۱۲۲
طبری، ج۵ ص۴۶۲
خوارزمی، مقتل، ج۲، ص۷۴
قمی، شیخ عباس؛ نفس المهموم، ترجمه محمدباقر كمرهای، ص 591.
سید بن طاوس، لهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص 231.