دستگاه دیپلماسی، مرعوب برجام
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه «جوان»، در یادداشتی از «عبدالله متولیان» نوشت:
پیش از این گفته شد آنچه امروز در نظام بینالملل شاهدیم حاصل 400 سال تجربه دولتهای استعمارگر و نتیجه مهندسی نظام سلطه برای قانونی کردن چپاولگری و سلطه بر جهان است.
از موضوعات اساسی در مهندسی نظام سلطه جهت چپاول قانونمند کشورهای تحت ستم، موضوع «مدیریت دیپلماسی» است که به عنوان روشی محکمه پسند و متمدنانه در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... سلطهگران را در جهت نیل به اهداف آنان از طریق «قدرت دیپلماسی» یاری میکند. دیپلماسی به عنوان روشی نوین برای سلطه بر کشورهای هدف به معنی حفاظت از منافع کشور و وصول به اهداف سیاست خارجی از طریق اعمال قدرت (خواه نظامی و خواه دیگر اشکال قدرت از جمله اقتصادی، فرهنگی، علمی، عقیدتی و...) است. بر اساس این تعریف دیپلماسی نه تنها نقطه مقابل جنگ نیست بلکه جنگ نیز خود معلول و زائیده تحرکات دیپلماتیک و قبول پیشبرد اهداف کشور از طریق جنگ بوده و این چنین است که شخصی مثل ناپلئون بناپارت برد دیپلماسی را به اندازه و بلکه بیشتر از برد توپخانهاش میداند.
غرب برای تحمیل اراده استکباری و تحقق مطامع شیطانی خود و بازداشتن سایر کشورها به تکنولوژی و توانمندی و منابع قدرت، دو نوع دیپلماسی: «دیپلماسی شمسی برای خود» و «دیپلماسی قمری برای کشورهای تحت ستم» را ابداع نموده است:غرب در دیپلماسی شمسی با پی بردن به «قدرت دیپلماسی» به خلق «دیپلماسی قدرت» پرداخته و از طریق «قدرت مذاکره» در «دیپلماسی قدرت» با حیلهگری و استفاده از فنون مذاکره نظیر «نفوذ در مخاطب»، «عاملسازی»، «مغالطه و سفسطه»، «منزوی سازی»، «تحقیر»، «اطاله مذاکره» و «تسویف در عمل» مسیر انقلابیگری ملتها را منحرف و حرارت خشم و اراده ملتها و دولتها را به پای میز مذاکره سرد کرده و در میدان «نبرد دیپلماتیک» کشور هدف را خاکریز به خاکریز به عقبنشینی واداشته و گاهی دهههای متمادی نمایندگان یک ملت را تحقیر و رفته رفته با تحمیل اراده خود، کشور هدف را با ذلت پذیری وادار به پذیرش و قبول خواستههای ظالمانه و تحمیلی میکنند و «هر عقب نشینی در برابر دشمنان آنها را به مطالبات جدید وا میدارد و این مسئله عقب نشینی و مطالبه تازه هیچ پایانی ندارد (مقام معظم رهبری 14 خرداد 96)».
چه بسا که در نبرد دیپلماسی قدرت با نفوذ به لایههای مدیریتی کشور و ایجاد دوقطبیهای شیطانی یک تمدن بشری را به کلی ساقط یا دچار الیناسیون میکنند. آنچه که در باره دیپلماسی به اجمال گفته شد روی شمسی سکه دیپلماسی بود اما آنچه که اصطلاحاً در دنیای شرق و «کشورهای قمر» از دیپلماسی ترسیم و بهکار گرفته شده، هیچ شباهتی به «دیپلماسی قدرت» ندارد.
دیپلماسی در شرق بر اساس استراتژی «پناه بردن به دامن مادر از ترس تنبیه مادر» شکل گرفته و دارای یک تعریف اتوکشیده و بیخاصیت مبتنی بر «ترس از قدرتهای سلطهگر و قبول سیاستهای تحمیلی آنان» بوده و به معنای جعلی و دروغین «رفع سایه تحریم، فشار، تهدید و جنگ از طریق قبول ذلت، عقبنشینی آشکار از ایستادگی در برابر زورگویی و زیادهخواهی دشمن و تأمین خواستههای ظالمانه دشمن و واگذاری بخشی از افتخارات ملی به حریف و...» است. دیپلماسی قمری و شرقی به معنای «هنر مصون ماندن از خشم دولتهای غربی و قدرتمند» بوده و دیپلمات در دیپلماسی شرقی کسی است که تلاش میکند با جلب نظر صاحبان قدرت در نظام سلطه و برآورده ساختن مطالبات آنان، خود و کشورش را از مجازاتهای احتمالی چپاولگران بینالمللی حفظ کند!
در دانشگاههای جهان آنچه که در باره فنون و قواعد دیپلماسی و آداب کنسولی به دیپلماتهای شرقی آموزش داده میشود قالبی شیک از آموزههای کلاسیک مبتنی بر قبول ذلت به دلیل ترس با توجیه مقایسه هزینه فایده است. آنان در دنیای دیپلماتیک به دیپلماتها به شکلی مغالطه آمیز میآموزند که چالش با دشمن هزینه دارد و خطر جنگ، فشار و تحریم را افزایش میدهد، در حالی که تجربه نشان داده است که «آنانکه بر محور عقلانیت! مدعی هزینه برای چالش با قدرتها هستند باید بدانند که بله چالش هزینه دارد اما سازش هم هزینههای گزاف و بلکه بیشتر دارد (حضرت امام خامنهای 14 خرداد 96)».
طشت رسوایی «دیپلماسی ترس و سازش» از بام ایران طی صد سال اخیر بارها و بارها به زمین افتاده و همواره وجهه همت دستگاه سیاست خارجی ایران در ادوار مختلف تاریخی پیش از انقلاب، کسب حمایت و توجه قدرتهای استعماری بوده است و قراردادهای ترکمنچای، گلستان، 1919 و... همه و همه با توجیه و تکیه بر اصل «تراجیح»، «دفع افسد به فاسد» و «انتخاب بین بد و بدتر»، «برد - برد» و... امضا شده است. برجام به عنوان آخرین نمونه «دیپلماسی ترس و تسلیم» اگر چه از لحاظ شکلی، محتوایی و انگیزه دستگاه دیپلماسی با مصادیق پیشین تفاوت دارد، لیکن با توجه به ماهیت انقلابی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، به طور قطع و یقین در چارچوب ارزشهای انقلابی نظام نبوده و نیست و گذشت دو سال از امضای برجام، آشکارا نشان داده که بهرغم اینکه با خوشبینی و برای جلب نظر غرب از خطوط قرمز ترسیم شده عبور کردیم اما ثابت شده که:
1- خوی شیطانی امریکا در عین افول ابرقدرتیاش به دلیل عقبنشینی ما افزایش یافته است.
2 -اعتماد به دشمن ساده اندیشانه و خامی بوده است.
3- نه تنها فلسفه وجودی مذاکره با شیطان بزرگ یعنی لغو تحریمها حاصل نشده بلکه بر شدت و حدت تحریمها افزوده شده است.
4 -مراد غرب از مذاکره و توافق، تحقیر ملت و نظام ایران، تحمیل خواستههای خود، الگوسازی، تضعیف انقلابیگری و... بوده است.
5 - هزینه کوتاه آمدن در برابر زیادهخواهی نظام سلطه به مراتب بیشتر از مقاومت و ایستادگی انقلابی بوده است.
6 -جرئت اقدام انقلابی از دولتمردان کشور سلب شده و به رغم نقض مکرر برجام از سوی شیطان بزرگ، مانند پیمانهای «کمپ دیوید، اسلو و...» در چنبره مهندسی قفس برجام اسیر شده و خروج از دایره برجام را به نفع کشور نمیدانند! و متأسفانه دستگاه دیپلماسی کشور مرعوب برجام بوده و خود را مقید و ملزم به حفاظت از برجام میداند.
نتیجه اینکه:1 - وقت آن رسیده است که نظام مقتدر و انقلابی ایران در عرصه ادبیات دیپلماسی نیز دست به انقلاب مفاهیم زده و چارچوبهای «دیپلماسی انقلابی» را مبتنی بر ارزشهای متعالی اسلام انقلابی و دیدگاههای حضرت امام خمینی سلامالله علیه تدوین و به جهان عرضه نماید.
2- در برابر این دشمن گستاخ، ایران به قدرت بسیج کنندگی انقلاب نیاز جدی دارد و باید همه مسئولان و دلسوزان انقلاب، ارزشها و آرمانها را به معنای واقعی کلمه ارج بنهند و به خاطر اهداف کوتاه مدت و تحولات سیاسی زودگذر و روزمره اصول و ارزشها را به فراموشی نسپارند (مقام معظم رهبری 14 خرداد 96)»
3 -مسئولان کشور هدفشان راضی کردن قدرتها نباشد و بدون انفعال و تسلیم در مقابل زورگویان، فریب آنها را نخورند و با دوری از ضعف نفس در مقابل شیطان بزرگ، همت و هدف خود را به کارگیری نیروها و عناصر داخلی برای حل مشکلات و راضی کردن مردم متمرکز کنند (حضرت امام خامنهای 14 خرداد 96)».
4- دستگاه دیپلماسی نباید مرعوب برجام باشد و نباید همت خود را مصروف سر پا نگه داشتن لاشه برجام نافرجام کند بلکه باید با پذیرش مسئولیت خود در قبال آثار نامبارک و خسارتبار برجام و عبور از آن به ارائه الگویی انقلابی از دیپلماسی فعال روی آورد./۱۳۲۵//۱۰۲/خ