رئیس جمهور باید فیلسوف باشد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین محسن غرویان از استادان سطح عالی حوزه علمیه قم است که در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، جهت نام نویسی اقدام کرد، با توجه به سابقه علمی وی به سراغش رفتیم و درباره برنامه های و راهکارهای اجرایی ایشان حدود ۲ ساعت گفت وگو کردیم. البته این گفت وگو قبل از اعلام نتایج نهایی تایید صلاحیت شدگان ریاست جمهوری بود و در دو بخش تقدیم خوانندگان محترم می شود:
رسا ـ درباره زندگی و فعالیتهای سیاسی خود پس از پیروزی انقلاب اندکی توضیح دهید.
بنده در سال 38 در نیشابور متولد شدم و همانجا دیپلم فنی هنرستان را گرفتم و بعد از آن در سال 57 به قم آمدم و تا الان در حوزه به کار علمی مشغول هستم؛ به مسئولیت اجرایی و به شکل خاص در مسائل دولتی، به دلیل علاقه نداشتن وارد نشدهام و تا این مرحله از زندگی را به تحصیل مشغول بودهام.
همچنین هشت سال «مدیر دفتر پژوهشهای مرکز رسیدگی به امور مساجد» و در «بعثه رهبر معظم انقلاب در مکه و مدینه» مبلّغ زباندان بودهام و اکنون نیز «عضو شورای راهبردی دانشگاه آزاد کشور» و «عضو هیأت امنای دانشگاه آزاد قم» هستم.
ضمناً «عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه» هستم و در این واحد علمی و دانشگاه آزاد قم، الهیات شفا و اسفار ملاصدرا تدریس میکنم؛ لذا بیشتر در محیطهای علمی، پژوهشی کارهای مدیریتی داشتهام، اما بیشتر کارم علمی و پژوهشی بوده است.
دوران تحصیل خود را با مطالعه درباره مسائل فلسفه غرب و مکاتب جدید در مؤسسه در راه حق گذراندم و دروس حوزوی مانند فلسفه، فقه و اصول را در حد توان در محضر استادان بزرگی مانند حضرات آیات: مصباح یزدی و جوادی آملی آموختهام.
حدود پنجاه عنوان کتاب، نوشته و منتشر کردهام و مقالات زیادی هم در مطبوعات علمی نوشتهام و به حدود بیست کشور خارجی برای شرکت در کنفرانسهای علمی، سفر علمی، تبلیغی داشتهام.
رسا ـ شما برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردهاید؛ شعار و انگیزه شما در این حضور انتخاباتی چیست؟
چهل سال است در حوزه علمیه هستم و فلسفه را در محضر آیت الله جوادی آملی آموختهام و در رشته فقه هم از محضر فقها، مجتهدین و مراجع بزرگوار تقلید بهره بردهام و اکنون الهیات شفاء تدریس میکنم.
بوعلیسینا در پایان مقاله دهم، فصل پنجم الهیات شفا که پایان الهیات و فلسفه است، میگوید: «فی الامامة و الخلافة و الولایه و الاشارة الی السیاسات»؛ یعنی، من در پایان فلسفه میخواهم به بحثهای امامت و خلافت و ولایت و سیاسیات بپردازم؛ یعنی اینکه یک فیلسوف در نهایت باید به فلسفه و سیاست برسد.
سیاست، یعنی تدبیر امور جامعه. در حکمت نظری درباره الهیات، طبیعیات و ریاضیات، بحث و در حکمت عملی؛ اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن را تدریس میکنیم؛ این سیاست مُدُن امورات کلان جامعه است؛ ریاست جمهوری، الان مدیریت کلان جامعه است.
فلسفه مرا به پذیرش مسئولیت ریاست جمهوری رسانده است؛ منظور، این است که علم و دانشی که تحصیل کردهام مرا به اینجا رسانده است که باید به مسئولیتهای کلان جامعه وارد شوم. کار انبیاء، حکما و فلاسفه در جامعه مدیریت و هدایت کلان جامعه بوده است؛ فقهایی مانند حضرت امام خمینی (ره) در آخر فقه به این نکته رسیدند و فرمودند که «ولایت فقیه، فلسفه فقه است»؛ یعنی فقه را برای پیاده کردن و اجرا کردن در جامعه میخوانیم.
ریاست جمهوری هم شأنی از شئون کلان سیاسی جامعه و دومین مقام بعد از رهبر معظم انقلاب و ولی فقیه است؛ پس مسئولیت و رسالتی مهم است.
اگر میگوییم دیانت ما عین سیاست ماست، باید آن را در ریاست جمهوری هم که یکی از صحنههای اجتماعی است، نشان دهیم. همه فقه که نماز، روزه و عبادیات فردی نیست؛ بعد از اینکه مستحب و مکروه را یاد گرفتیم باید به فکر پیاده کردن آن در جامعه باشیم؛ باید ببینیم که چگونه میتوانیم در سبک زندگی امروز دنیا فقه و دینمان را قانونمند و در جامعه پیاده کنیم؛ سیاستگذاری و هدایت از این طریق، جزو شئونات ریاست جمهوری است.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: «حوزه باید انقلابی باشد»؛ سؤال من این است که انقلاب نباید حوزوی باشد؟ یعنی من در ادامه فرمایش رهبر معظم انقلاب عرض میکنم، همان طور که فرمودند، حوزه ما باید انقلابی باشد، انقلاب ما هم باید حوزوی باشد؛ منظور، این است که حوزویان باید در صحنههای انقلاب و نظام حضور داشته باشند؛ بنابراین انگیزه من این است که وظیفه طلبگیام را انجام دهم؛ یعنی برای خدمترسانی به صحنه انتخابات وارد شوم.
بعضی میپرسند: مگر شما حوزویان به تنهایی میتوانید کشور را مدیریت کنید؟ پاسخ، این است که کدام رئیس جمهور به تنهایی توانسته است کشور را اداره کند؟ ما به وحدت حوزه و دانشگاه قائل هستیم، بنابراین از دانشگاهیان کمک میگیریم. الان من میتوانم یک فهرست صد نفره از متخصصان دانشگاهی در رشتههای مختلف ارائه کنم، اینها هم درس خواندهاند و میخواهند به مملکت خود کمک کنند. یک عالم حوزوی با اساتید دانشگاهی کنار هم مینشینند و میگویند که بیایید با هم همفکری و شور و طرح و برنامهای برای کشور بر اساس علم، عقلانیت و اخلاق ارائه کنیم.
این همه مردم برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ثبت نام میکنند؛ جای دارد که از حوزه علمیه قم هم دهها نفر برای ثبت نام میرفتند و اعلام حضور میکردند. ما به کمک متخصصان دانشگاهی میتوانیم کشور را اداره کنیم. برای اداره مملکت جمهوری اسلامی، ملائکه و فرشتگان هبوط نمیکنند و همین افراد جامعه باید در صحنه باشند، به این جهات بود که بنده برای انجام وظیفه و مسئولیت فعلاً در این برهه از نظام و انقلاب اعلام آمادگی کردم.
شعار من در انتخابات ریاست جمهوری، «علم، عقلانیت و اخلاق» است و این سه عنصر، اصولی است که باید در جامعه از آنها استفاده شود.
رسا ـ فرمودید که درباره حمایت از نظریه جدا نبودن سیاست از دین فعالیتهایی انجام خواهید داد و روحانیت را نیز به حضور در این عرصه دعوت میکنید. در مقام ریاست جمهوری جمهوری اسلامی ایران روحانیان زیادی حضور داشتهاند و الان هم آقای روحانی در این مقام هستند، در صورت امکان مصداقهایی از کاستیهای موجود در دولت فعلی را بیان کنید.
بنده قصد تقابل و رقابت با دکتر روحانی و هیچ کاندیدای دیگری را ندارم؛ بههرحال هر کاندیدایی افکار، اندیشهها، دیدگاهها و نظریات کلان متفاوتی دارد که فکر میکند اگر بتواند آنها را پیاد کند، کشور پیشرفت خواهد کرد، نظام توسعه پیدا میکند و مردم به مصالح و منافع خود دست پیدا میکنند.
من نمیخواهم به کمبودهایی که دولتهای قبلی داشتهاند یا دولت فعلی دارد، اشاره کنم، ولی حس میکنم درباره برخی مسائل جامعه میتوان بهتر کار کرد؛ برای مثال، صنعت گردشگری منبع درآمدی خوبی برای کشور است که در این باره کم کار کردهایم؛ گردشگرها اماکن تاریخی را میبینند و از آنها عکس میگیرند و از اینجا میروند؛ بنابراین، هزینه قابل توجهی برای کشور ندارند و در عوض، درآمد زیادی را به همراه دارند؛ ایران هم دارای جاذبههای گردشگری زیادی مانند دریا، کوه، جنگل و اماکن تاریخی است که میتوانیم با برنامهریزیهایی، البته با حفظ ارزشهای اسلامی ایرانی، درآمد زیادی برای کشور کسب کنیم.
و علاوه بر اینکه، فرهنگ ایران و اسلام را بین بازدیدکنندگان از کشور گسترش میدهیم، تولید و اشتغال نیز افزایش خواهد یافت؛ جوانان به کارهای مترجمی، رانندگی، هتلداری و راهنمایی بازدیدکنندگان مشغول میشوند؛ باید به دنبال ایدههایی بود که با حفظ ارزشهای دینی و فرهنگی، تولید، افزایش یافته و اشتغال جوانان بیشتر شود.
ما باید درباره مسائل مختلف با کارشناسان جلسات زیادی داشته باشیم. نخبگان زیادی در کشور هستند که باید حمایت شوند و با این کار، فرار مغزها که به خاطر استفاده نکردن از این جوانان با استعداد است، متوقف شود و نیروهای نخبه خارج از کشور نیز به این سرزمین برگردند و با به وجود آوردن فضایی اخلاقی، عقلانی، علمی از سرمایههای ملی و منابع ملی بهتر استفاده میکنیم.
رسا ـ چه مصداقهایی درباره جدا بودن سیاست از دیانت سراغ دارید که به دنبال برطرف کردن آنها هستید؟
برای مثال، به حوزه علمیه کنونی میپردازم؛ الان چند درس ولایت فقیه در حوزه گفته میشود؟ بنده هر روز صبح در مدرسه مرحوم آیتالله گلپایگانی درس خارج دارم؛ اکثر درسها عبادی فردی است و اصلاً کسی بحث سیاسی اجتماعی اسلام مطرح نمیکند؛ یعنی فضای حاکم بر این درس و بحثهای حوزوی اصلاً فضای سیاسیات و اجتماعیات نیست؛ تا آنجایی که آیت الله جوادی آملی در جلسهای فرمودند: «امام خمینی هم در حوزه دیگر فراموش شد».
امام خمینی (ره) و اندیشهها و بحثهای ایشان مانند سیاست عین دیانت است، باید در این درسها نشان داده شوند؛ همه مباحث صوم، صلاة، زکات، حج و مانند اینها برای همین است؛ اکنون از بین ششصد درس خارج درباره بحث حکومت و قضاوت، در چند درصد به مسائل اجتماعی پرداخته میشود؟ به نظرم این، راهی است که در ادامه آن دیانت از سیاست جدا میشود و فقاهت از سیاست فاصله میگیرد و استادانی که باید این درسها را در حوزه بگویند، تربیت نمیشوند.
بنده ندیدهام که استادی درباره مسأله عینی اقتصاد و بانکداری تدریس کند؛ در حالی که هنوز مسأله بانکداری اسلامی، معضل ماست و مردم درباره ربا بودن مبالغ اضافه بانکها، اخذ دیرکرد و دیگر مسائل بانکی متحیر هستند؛ از طرفی همه میگویند باید این مسائل درست شود؛ من هم نمیدانم که چه کسی و چه زمانی باید این مسائل را حل کند؛ یعنی ما در مباحث عینی فعال نیستیم.
چند روز پیش استاد اقتصادی در مصاحبهای اظهار نظر کرده بود که مراجع اصلاً نباید به این بحثها وارد شوند؛ چون مسائل بانکداری را بلد نیستند که آیت الله اعرافی در نماز جمعه این حرف را سخیف دانست؛ چون مراجع ما این مسائل را میدانند؛ اینها درد است؛ نظر آن استاد این است که علمای حوزه به این مباحث بانک و ماهیت بانک، پول و بانکداری آشنا نیستند.
یک استاد اقتصاد به من میگفت، ربا غیر از بهره بانکی است ولی شما بین این دو فرق نمیگذارید؛ ما بهره بانکی میگیریم نه ربا؛ ولی علما میگویند، بهره بانکی همان رباست؛ حال، سؤال من این است که درباره اینها در کجا باید بحث شود؟ ولو باید نشستها و مجمعهایی تشکیل شود و علمای اسلامی و کارشناسان بانک و اقتصاد با هم صحبت و مسائل را تشریح کنند و این مسئله موضوعشناسی و حکمش مشخص شود، ولی حوزویان اغلب در این فضا نیستند.
لذا، وقتی یک حوزوی در مقام ریاست جمهوری باشد، هر روز باید با اینطور افراد جلسه بگذارد و باعث شود تا آنها نظریهپردازی کنند؛ بههرحال رئیس جمهور باید با یک شورای فقهی از مجتهدین جوان، فهمیده و عالم امروز و شورایی از کارشناسان دانشگاهی در هر موضوعی ارتباط داشته باشد و از نظرات آنها استفاده کند.
رسا ـ با توجه به تنگناهای اقتصادی که مردم با آن روبرو هستند شما در کوتاهمدت یا بلند مدت برنامهای برای رشد اقتصادی کشور دارید یا نه و چگونه میشود مشکل معیشتی مردم را حل کرد؟
اقتصاد از سیاست جدا نیست؛ یعنی مسائل اقتصادی را نمیتوان بریده از مسائل سیاسی، بهویژه سیاست جهانی، در نظر گرفت؛ یعنی اقتصاد داخلی کشورها و از جمله کشور ما با سیاست جهانی مرتبط است؛ علاوه بر اینکه اقتصاد ما با سیاست داخلی هم مرتبط است، مهم، بعد جهانی است.
امروزه اقتصاد را امری وابسته میدانند؛ با سیاست هم ارتباط دارد؛ یعنی نوع تعامل سیاسی و دیپلماسی ما با هر یک از کشورهای جهان در نوع روابط اقتصادیمان مؤثر است؛ شما میبینید که همیشه در کنار هیأتهای اقتصادی که به کشورهای دیگر سفر میکنند، چند فرد سیاسی هم هستند؛ پس، واضح است که که روابط سیاسی در نوع معاهدات اقتصادی و روابط اقتصادی اثرگذار است.
ایده بنده این است که ما باید روابط سیاسیمان را با جهان، با علم، عقلانیت و اخلاق درست و خودمان را از حالت انزوا خارج کنیم و فشار را تا جایی که به ارزشهای ما ضربه نمیزند و تا جایی که منافعمان حفظ میشود، از روی خود برداریم و برای خودمان عامل فشار درست نکنیم. بعضی از اصطکاکاتی که در بعضی رفتارها به وجود میآوریم، بیخود است؛ یعنی فشارهای بیخودی بر خود تحمیل میکنیم و آن وقت خودمان را در انزوا قرار میدهیم و بعد فشارهای اقتصادی هم به آن اضافه میشود.
نگاه استراتژیک (راهبردی) من در روابط سیاسی با کشورهای مختلف جهان، تعدیل است؛ اینکه عالمانه، عاقلانه، حکیمانه و اخلاقی عمل کنیم تا روابط اقتصادیمان بهتر شود؛ کلان مسأله این است، البته باید درباره جزئیاتش با کارشناسان، متخصصان، عقلای کشور و عقلای قوم به مشورت بپردازیم.
رهبر معظم انقلاب در سخنان خود در مشهد مقدس فرمودند: «ما نمیگوییم با کشورهای دیگر رابطه نداشته باشیم»؛ حتی ایشان فرمودند: «چرا فقط با پنج کشور؟! ما باید روابطمان را توسعه دهیم» و بعد مسأله واردات و صادرات را مطرح فرمودند؛ در صحبت اخیرشان به صحبت مشهد تکملهای زدند که: «منظور من از اینکه واردات به کشور شرعاً و قانوناً حرام شود، این نبوده است که از هرگونه وارداتی جلوگیری کنیم؛ این نمیشود»؛ مگر میشود که هر چه دلتان خواست به کشورهای دیگر، صادر کنید و از آنها چیزی وارد نکنید؛ مطمئناً کشورهای دیگر میگویند که ما هم مانند شما به فکر منافع خودمان هستیم؛ بالاخره اجناسی از شما ایرانیان میخریم و اجناسی هم به شما میفروشیم؛ ایشان فرمودند: «منظور من واردات کالاهایی است که باعث تعطیلی کارخانههای ما میشود».
از طرف دیگر، کارخانههای ما اگر بخواهند که تعطیل نشوند، باید کیفیت کالای خود را بالا برند و با کالای خارجی رقابت کنند؛ مردم پول میدهند و هر جنسی را که بهتر بود، میخرند؛ ما فرهنگ اقتصادی و اقتصاد فرهنگی داریم؛ یعنی باید کیفیت را بالا ببریم؛ وقتی ایران میخواهد با ژاپن رقابت کند باید فرهنگ اقتصادش را هم بالا ببرد. سازنده ژاپنی میگوید، من جنسی میفروشم که در تمام کره زمین مرغوبیت بالاتری داشته باشد.
رسا ـ شما فرمودید که باید عقلانیت را در سیاست بالا ببریم و با درایت بیشتری مسائل سیاسی بین الملل را پیگیری کنیم؛ آقای روحانی نسبت به آقای احمدینژاد تعاملات بسیار متفاوتی داشتند؛ آقای احمدینژاد همواره در حال حمله به هولوکاست و حتی سازمان ملل بودند، اما آقای روحانی آمریکا را کد خدا نامیدند و سعی کردند تعامل متفاوتی با جهان داشته باشند، ولی در آخر اوضاع اقتصادی همان طور راکد است. همچین فرمودید که اقتصاد، وابسته به سیاست و سیاست، وابسته به دیانت است؛ برخی این گونه نتیجه میگیرند که ما برای رسیدن به رفاه اقتصادی باید به قدرت کامل برسیم و الّا اوضاعی مانند اوضاع پیامبر گرامی اسلام در شعبابیطالب خواهیم داشت؛ نظرتان درباره این مطلب چیست؟
بنده به پشتوانه علم و دانشی که تحصیل کردهام؛ کتابهایی که در حکمت نظری، عملی و فلسفه سیاست خواندهام و درسهایی که از اساتید شنیدهام؛ معتقدم وقتی حرفی میزنیم باید پشتوانه دانشی داشته باشیم؛ من معتقدم درباره همه حرفهایی که شما به آنها اشاره کردید باید بازنگری کنیم.
الگو بودن شعب ابیطالب در این عصر و زمان، بیمعناست؛ وقتی میگویند، مجتهد باید مقتضیات زمان و مکان را لحاظ کند؛ یعنی ممکن نیست مسائل تاریخی را به طور کامل پیاده کنیم. ما باید از سیره و سنت پیامبر پیامهایی بگیریم و در این عصر و زمان مصداقش را تعیین کنیم.
بحث فقهی اینکه کفار نباید بر ما سلطه پیدا کنند بر اساس آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» و این آیه، آیه نفی سبیل است؛ حال باید دید که سلطه و نفی سلطه به چه معنی است. برخی میگویند، نفی سلطه آمریکا به این معنی است که ما یک کلمه حرف نزنیم، ولی من میگویم، ما باید با آمریکا مناظره و مذاکره کنیم، ولی مناظره و مذاکرهای هوشمندانه، مقتدرانه و پایاپای.
بنده معتقدم ما میتوانیم با آمریکا مناظره هوشمندانه، حکیمانه، پایاپای و مقتدرانه کنیم؛ یعنی چیزی از اقتدار ما کم نمیشود و ما با قدرت منطق، بیان و استدلال حرف خود را میزنیم. مناظره، خوب است. ما با آمریکا مناظره میکنیم، با اروپا و کشورهای دیگر هم مذاکره و مناظره میکنیم و این مسائل به معنای سلطه آنها بر ما نیست. نفس حرف زدن سلطه نمیآورد. زمانی ما مرگ بر شوروی میگفتیم، اما الان با آن رابطه داریم.
به نظرم اینها کلیاتی است که به بحثهای کارشناسیتر، دقیقتر و ریزتر نیاز دارد و ممکن است که ما هم اقتدار خودمان را حفظ کنیم و هم نفی سلطه داشته باشیم. ما نمیخواهیم که زیر بار کسی باشیم، ما اقتدار سیاسی داریم؛ این کار، ایجاد روابط است و در فقه و اسلام ما روابط با کفار نفی نشده است؛ ما با آنها روابط اقتصادی داریم و آنها جنس میخریم و به آنها جنس میفروشیم.
ما گفتگوی بین الادیان داریم؛ من، خودم با مسیحیان در ایتالیا جلسه داشتهام و اسقفها و کشیشهای روسیه به تهران آمدهاند؛ در سازمان فرهنگ و ارتباطات بحث کردهایم. اما معنی بحث و گفتگوی بین الادیانی این است که ما سلطه آنها را پذیرفتهایم؟ در مسائل سیاسی اقتصادی هم همینطور است؛ نگاه ما به مسائل روابط بین کشورها میتواند نگاه تعامل در عین حفظ ارزشها و اقتدار و به نحو پایاپای باشد./۸۳۶/ ۴۰۲/ ص
گفت وگو از محمود لطیف و حسن صحرائی
ادامه دارد ...