فرزند کمتر آفت بیشتر
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، بزرگترین خسارت و فلاکتی که در طول تاریخ دامنگیر انسانیت شده و میشود از این ناحیه است که افراد بشر با استعدادهای فراوان و گوناگون به این جهان میآیند و قابلیت رشد و پیشرفت در زمینههای مختلف را دارند اما این استعدادها و قابلیتها یا اصلاً زمینه بروز و شکوفایی پیدا نمیکنند و یا بر اثر عواملی، نابود شده؛ بکلی از بین می روند و یا برای شکوفایی و ثمردهی، زمینه کافی برای آنها فراهم نمی شود و در نتیجه مقدار کمی از آن استعدادها بهنتیجه میرسند و بقیه هدر رفته و تباه میشوند.
برای مثال، خانوادهای را که دارای پنج فرزند باشند در نظر بگیرید:
فرزند اول این خانواده، استعداد آن را دارد که انسان برجستهای مانند «امام خمینی» شود.
فرزند دوم، این قابلیت را دارد که مانند خانم «امین» شود.
فرزند سوم،... مانند «ادیسون»
فرزند چهارم، مانند خانم «مادام کوری» (کاشف رادیوم)
فرزند پنجم، مانند پروفسور «محمود حسابی»
حال، اگر عواملی مانع بروز و شکوفایی استعدادها و لیاقتهای این پنج فرزند شوند و نگذارند به آن حدی که شایستگی آن را دارند برسند و در نتیجه افرادی معمولی بار آیند و هیچ اثر مثبت و مهمی از آنان ظهور نکند و زندگی عادی و بیثمری را طی کرده و از دنیا بروند، چه خسارت بزرگی به این خانواده و جامعه انسانی وارد شده است؟!
متأسفانه خانوادهها و جوامع بشری، همین وضع را دارند و این است بزرگترین خسارت برای بشریت!
نبود روشهای صحیح تربیتی و وجود شیوههای غلط تربیتی، بزرگترین لطمهها را به خانوادهها و جوامع بشری زده و میزند.
اگر قابلیتها و استعدادهای افراد، با تحقیرها و توهینها و کتک زدن و ترساندن و نزاعهای پدر و مادر و دیگر «آفتهای تربیتی» تباه نمیشد، آنگاه معلوم می گردید که چه انسانهای برجستهای در جامعه ما و جوامع دیگر ظهور میکردند!
اگر نهال توانایی ها و لیاقتهای فرزندان ما بر اثر کمبود محبت و احترام و یا هجوم آفتهای تربیتی نمی خشکید، جامعه انسانی این قدر از کمبود «انسانهای لایق» در فقر و تنگنا قرار نمیگرفت.
راستی، کدامین آفت و خسارت میتواند با آفتها و خسارتهای تربیتی برابری کند؟!.../841/ت303/س
منبع: کتاب «هشدارهای تربیتی» نوشته علی اکبر مظاهری