اصلاحات، شبهگفتمان اعتدال و انتخابات هفتم اسفند
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، طی چند هفتهای که از برگزاری انتخابات دو مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری میگذرد، تحلیلهای متفاوتی در خصوص نتایج این انتخابات ارائه شده و البته جریانی ائتلافی که از بقایای دوم خرداد و همسویان پاستورنشینان تشکیل شده است، تلاش میکند تا خود را پیروز این آوردگاه قلمداد کند.
با اینحال ارزیابیها نشان میدهد این ادعا چندان نیز قابلپذیرش نیست. به هر روی در خصوص نوع حضور در انتخابات و آینده پساانتخاباتی آن نکاتی هست که ضروری به نظر میرسد تا بالاجمال بررسی شود.
1- در تاریخ سیاسی سه دهه اخیر همواره دولتها برای تسری گفتمان همسو با خود و هموارسازی مسیر اقدام خویش، به دنبال شکلگیری مجالس همسو با اکثریت متمایل به خود بودهاند. نمونه این روند را میتوان در انتخابات مجلس چهارم و پنجم در دوره سازندگی و مجلس ششم در دوره اصلاحات دانست.
دولت یازدهم نیز که با رأی 7/0 درصدی بیش از نصف جامعه به پاستور راه یافته است، برای ترمیم سرمایه اجتماعی شکننده خود و دور کردن سایه ابرهای هولناک چهارساله بودن از بالای سر خویش به دنبال آن بود تا مجلس دهم با اکثریت همسو با خود شکل بگیرد.
با این حال در واقع حدود 5 درصد نمایندگان راهیافته به مجلس «اعتدالگرا» و با گفتمان همسو با دولت هستند. این اولینبار است که مجلس همسو با دولت در اولین دوره عمر یک دولت شکل نمیگیرد.
هرچند دولت تلاش میکند راهیابی اقلیت نمایندگان اصلاحطلب مؤتلف با جریان دولت را به نام خود ثبت کند، اما در واقع پس از شکلگیری مجلس دهم و هویتیابی مستقل اصلاحطلبان، همین اقلیت نیز راه خود را جدا کرده و آنگاه وزن واقعی دولت روشن خواهد شد.
بررسی نتیجه این انتخابات در سراسر کشور، به خوبی نشان داد جریان حاکم دولت از تسری شبهگفتمان اعتدال در جامعه درمانده و با توجه به این نکته حتی میتوان آن را دولت «مستعجل» و همچنان «بلاتکلیف» دانست.
2- در آسیبشناسی رفتار جریان هدایتگر ائتلاف موسوم به «امید» میتوان گفت ناکامی جریان ائتلافی دولت و اصلاحطلبان در اکثر حوزههای انتخابیه، سبب دلخوشی کاذب آنها به نتایج تهران شده و این البته به زیان خود آنهاست.
زمانی که مسئولی در نشست خبری خود از مردم تهران به خصوص تشکر میکند، گویی به یاد ندارد که این سخنان به صورت زنده برای سراسر کشور پخش میشود و البته میدانیم یک سال دیگر آقای روحانی برای بقای در پاستور به رأی میلیونها فرد در سراسر کشور نیاز دارد!
علاوه بر این ارائه تفسیرهای محلی بهجای تفسیرهای ملی از انتخابات، جریان ائتلافی اعتدال و اصلاحات را در همان تلهای میاندازد که دوم خردادیها در سالهای پسا 76 در آن افتادند. آنها با مشاهده مطلوبیتهای بخش کوچکی از جامعه در پیرامون خود تنها «توسعه سیاسی» را هدف گرفته و از مطالبات و خواستههای اکثریت خاموش جامعه فاصله گرفتند و این در نهایت موجب رویگردانی مردم و شکست آنها شد.
3- از عمر دولت یازدهم که با شعار «چرخیدن چرخهای مردم در کنار سانتریفیوژها» بر سر کار آمد نزدیک به سه سال میگذرد و وثایقی که در دست دولت است روزبهروز از دستش خارج میشود. اگر روزی بهانه وجود تحریمها بود، اکنون باوجود برجام این بهانه خارج شده است. اگر بهانه «دلواپسان» بودند، اکنون تعدادی از این به قول دولتیها دلواپسان دیگر در مجلس دهم نخواهند بود. به اینترتیب بهانههایی که دولت با آنها بر ناکارآمدی خود سرپوش بگذارد یکییکی از میان میروند.
این بدان معناست که بهزودی زمانی فرا میرسد که دولت ناچار به پاسخگویی در مقابل مردم در خصوص ناکارآمدی مدیریتی و اقتصادی خودش است.
4- واقعیت آن است که رابطه میان جریان اصلاحطلبان و دولت را میتوان بازی دوسویهای دانست که هر یک تلاش میکنند از دیگری بهرهگیری حداکثری کنند. دولت – کمبنیه از لحاظ اقبال عمومی- به سرمایه اجتماعی چپها نیازمند است و اصلاحطلبان – با توجه به ذهنیتی که از پیشینه فتنهگری در جامعه هست- نیز به مشروعیت قانونی دولت نیازمندند.
اما در واقع در این معادله این پاستورنشینان هستند که فایده بیشتری از این معامله پایاپای دارند. فراموش نکنیم که جریان چپ سابقه دیرینهای بس درازاتر از جریان موسوم بهاعتدال دارد و اینک مجبور است سرمایه اجتماعی خود را خرج این جریان کند. در مقابل دولت نیز هر جا به آنها نیاز داشته باشد اندک امتیازی در حد نام بردن از خاتمی و غیرقانونی خواندن ممنوعالتصویری وی میدهد و در مقابل طیف همسو با آنان را برای خود پایکار میآورد.
این در واقع نوعی زیست مجازی برای جریان چپ است در آینده حتی به کمفروغتر شدن این جریان در برابر شبهگفتمان اعتدال هم میتواند منجر شود.
5- بهعنوان نکته پایانی نمیتوان روی حقیقتی چشم پوشید و آن تغییر رفتاری مثبت در بقایای جریان دوم خرداد است. واقعیتی که در ورای کنش سیاسی اصلاحطلبان در انتخابات اخیر مشاهده میشد، درس گرفتن از گذشته رادیکال و کنش غیرمنطقی در فتنه 88 بود.
بر این اساس آنها با معرفی چهرههای بهظاهر معتدلتر خود و حمایت تمامقد از آنها و نیز عدم مقاومت در برابر رد صلاحیت چهرههای شاخص این جریان، نشان دادند برای بقای در قدرت حاضر بهنوعی «پوستاندازی» و «تصفیه درون گفتمانی» نیز هستند.
این گریز جریان چپ از رادیکالیسم و تن دادن به ساختارها و فرآیندهای قانونی و برآمدن طیف جدیدی از چپها که منطقیتر عمل میکنند، خود از رهاوردهای انتخابات 94 است./998/102/ب2
منبع : روزنامه جوان