۰۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۸
کد خبر: ۳۱۸۴۵۵
معاون علمی مؤسسه تاریخ تطبیقی در گفت‌وگو با رسا:

درس سیاسی حضرت زهرا این بود که در برابر نفوذی‌ها بی‌تفاوت نباشیم

خبرگزاری رسا ـ یکی از درس‌های سیاسی حضرت زهرا(س) این است که در مقابل ایده نفوذ بی‌‌تفاوت نباشیم. در صدر اسلام عده‌ای در نظام اسلامی نفوذ کردند و جامعه را به انحراف کشاندند. این افراد بی‌‌دین و خارج از جامعه اسلامی نبودند بلکه کسانی بودند که از ابتدا همراه پیامبر(ص) بودند.
حضرت زهرا

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام محسن محمدی از پژوهشگران و محققان حوزوی و دانشگاهی، پژوهشگر پژوهشگاه بین‌المللی المصطفی و معاون علمی ـ آموزشی مؤسسه تاریخ تطبیقی است که در گفت‌وگو با وی شخصیت سیاسی حضرت زهرا(س) و عبرت‌‌های آن در جامعه فعلی ما مورد بررسی قرار گرفت.

 

در ادامه بخش دوم این گفت‌وگو تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود؛

 

رسا ـ فعالیت‌‌های غیرمستقیم سیاسی حضرت زهرا(س) چه مواردی را شامل می‌‌شد و چه تأثیری داشت؟ به نظر شما کدام یک تاثیر بیشتری داشت؟

 

پس از این‌که حضرت(س) مبارزات مستقیم خود را در بین خواص و عوام انجام داد روش مبارزه را عوض کرد، اولین اقدام در این مورد برپایی اشک و حزن بود که توجه بسیاری را به خود جلب کرد. این روش در قالب کناره‌گیری از دستگاه حکومت بود که توانست مشروعیت دستگاه حکومت را زیر سؤال ببرد.

 

حضرت فاطمه(س) در بیان احوال خود در پاسخ ام السلمه فرمودند: «در میان انبوه غم و گرفتاری هستم؛ از دست دادن پیامبر و مورد ستم قرار گرفتن وصی او.» حضرت(س) در این جمله از تعبیر پدر و همسر استفاده نمی‌‌کند، بلکه در جهت ملاک جامعه اسلامی و انحرافی که در تداوم مسیر نبوت ایجاد شده است، از لفظ نبی و وصی او استفاده می‌‌کند.

 

حضرت صدیقه کبری(س) در جواب دختر طلحه که از گریه‏های جانکاه آن حضرت سخت نگران شد و علت را پرسید فرمودند: «از پست‏ترین قبایل عرب، قبیله تیم، ابوبکر بن ابی قحافه و از حیله‏بازترین قبایل عرب، قبیله عدی، عمر بن خطاب بر علی ستم روا داشتند. پرچم مسابقه برافراشتند تا بر علی پیشی بگیرند. چون موفق نشدند، بغض و کینه او را در دل گرفتند. وقتی که پیامبر رحلت کرد، آن بغض‏ها و کینه‏ها را به زبان آوردند و بر مرکب آرزو سوار شدند و ستم‏ کردند.»

 

این حوادث نشان می ‌دهد که گریه حضرت فاطمه(س) روشی برای مبارزه سیاسی با انحرافاتی بوده است که در مهم‌‌ترین رکن جامعه یعنی حکومت و جانشینی پیامبر(ص) ایجاد شده بود.

 

 

جنبه دیگر مبارزه منفی حضرت زهرا(س) به وصیت ‌نامه ایشان مربوط می‌‌شود. حضرت(س) با این اقدام خود نارضایتی خود را از عوام بی‌تفاوت عافیت ‌طلب و همچنین خواص ترسوی بی‌‌بصیرت جامعه نشان دادند و اجازه ندادند تا حیله ‌گران فرصت ‌طلب از مراسم تشییع جنازه دختر پیامبر(ص) برای تطهیر کردار زشت خود سود بجویند و برای همیشه این سوال در تاریخ بماند که چرا قبر دختر پیامبر که فقط به فاصله چند ماه از پیامبر از دنیا چشم فروبست، مشخص نیست.

 

رسا ـ فعالیت سیاسی حضرت زهرا(س) چه اهمیتی دارد؟ منظورم این است که در آن دوران افراد دیگری نیز فعالیت سیاسی داشتند و به نظام حاکم اعتراض کردند. در مقایسه با سایر افراد موضع ‌گیری و فعالیت سیاسی حضرت چه اهمیت و در واقع چه تفاوت و چه وجوه تمایزی دارد؟

 

حضرت صدیقه(س) جایگاه دینی و اجتماعی ویژه‌‌ای در میان مسلمانان داشت. پیامبر(ص) که پسری نداشت و ایشان تنها یادگار به جا مانده از رسول خدا بود که همه مسلمانان فضائل او را از پیامبر(ص) بارها شنیده بودند. با این وجود مخالفت حضرت زهرا(س) با سیستم حاکم ضربه مهلکی بر آن‌ها بود که مشروعیت آن‌ها را زیر سوال می‌‌برد. حضرت(س) از این موقعیت خود به بهترین شکل در راستای نظام ولایت استفاده کرد و در اثبات حقانیت امام علی(ع) کوشید.

 

حتی امام علی(ع) نیز این موقعیت را نداشت زیرا ایشان در موضع اتهام بود که او به نفع خود سخن می‌گوید و برای به دست آوردن حکومت تلاش می‌‌کند. این اتهام در مورد حضرت زهرا(س) که پیامبر(ص) او را ملاک حق معرفی کرده که رضایت و خشم الهی به دنبال خشم و رضایت او بود مطرح نبود. افزون‌بر این مواضع قاطعانه امام على(ع) در مبارزه با کفر و مستکبران، کینه‏ دیرینه بر دل کسانی گذاشته بود که هنوز در تفکر قومی و قبیله ‌ای دوران جاهلی بودند.

 

رسا ـ چه اصولی را از فعالیت سیاسی حضرت زهرا(س) می‌توان اقتباس کرد که در فعالیت سیاسی امروز نیز کارایی داشته باشد.

 

وقتی عملکرد هوشمندانه جضرت زهرا(س) در صحنه سیاست را بررسی می‌‌کنیم چند اصل کلی را مشاهده می‌کنیم؛ به نظر من مهم‌‌ترین اصل در سیره سیاسی حضرت(س) ولایت‌‌مداری است. مهم‌‌ترین رکن نظام سیاسی رهبری و ولایت است که برای حفظ آن باید کوشید.

 

شاید برخی بگویند حضرت زهرا(س)، همسر امیرمؤمنان(ع) بود و دفاع از حریم ولایت و بازگرداندن خلافت به امام علی(ع) برای این بود که ایشان نیز به عنوان همسر حاکم اسلامی از منافع بسیاری بهره‌‌مند می‌‌شد، ولی این تحلیل بسیار اشتباه است.

 

 

اولا در سیره و منش حکومتی امام علی(ع) به هیچ عنوان برخوردها و بهره‌‌مندی‌‌های حزبی و خانوادگی و طایفه‌‌ای مشاهده نشد؛ چنانکه حضرت(ع) نسبت به دختر و برادر خود در استفاده از امور و دارایی‌های حکومتی مانند دیگر اعضای جامعه اسلامی برخورد کرد.

 

ثانیا آن‌چه از سیره اخلاقی حضرت زهرا(س) مشهود است، زهد و اخلاق متعالی ایشان است چنانکه در زمان بعثت پیامبر(ص) هیچ‌گاه از موقعیت دختر پیامبر بودن برای رسیدن به قدرت و برخورداری از امکانات یا فرصت ‌های ویژه استفاده نکرد.

 

ثالثا بر فرض محال پذیرش چنین نکته‌‌ای، سکوت سیاسی حضرت زهرا(س) برای ارتقای اجتماعی ایشان بسیار مفیدتر بود. چرا که حضرت(س) به عنوان دختر پیامبر(ص) از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بود و چنانکه روحیه عافیت ‌طلبی داشت، می‌توانست به راحتی در جامعه حضور داشته باشد.

 

سیستم حاکمه هم بر همین اساس سعی داشت حتی در ظاهر هم که شده با حضرت(س) برخورد خوبی داشته باشد؛ چنان‌که خلیفه اول در زمان قرائت خطبه فدکیه با احترام با حضرت فاطمه(س) برخورد کرد.

 

به دلیل همین موقعیت اجتماعی است که دشمنان امام علی(ع) ترجیح می دادند به صورت علنی و مستقیم با حضرت زهرا(س) دشمنی نکنند؛ ولی آنچه همه معادلات را بر هم زد این بود که دختر پیامبر(ص) انجام وظیفه و رسالت دفاع از حریم ولایت را بر عافیت ‌طلبی ترجیح داد.

 

قطعا سیستم غاصب حاکم نیز با دختر پیامبر(ص) که در مقابل برنامه ‌ها و منافع آن‌ها نایستد برخورد و واکنش منفی ندارد، ولی هنگامی که حضرت زهرا(س) وارد میدان مبارزه و روشنگری می‌شود آن‌ها احساس خطر می‌کنند و جان حضرت به خطر می‌افتد.

 

ایشان مقام امامت را همانند مقام نبوت امرى الهى و انتصابى و على(ع) را قطب و محور آن مى‏دانست و در این زمینه می‌فرماید: «و هُوَ الا مامُ الرَبّانى، وَ الْهَیْکَلُ النُّورانى، قُطْبُ الا قْطابِ وَ سُلالَةُ الاْطْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الامامَةِ؛ او پیشوایى الهى و ربانى، تجسم نور و روشنایى، مرکز توجه تمامى موجودات و عارفان، فرزندى پاک از خانواده پاکان، گوینده‌اى حقگو و هدایتگر، مرکز و محور امامت و رهبری است.»

 

 

حضرت زهرا(س) در مبارزات سیاسی خود امام علی(ع) را به عنوان رهبر و امام خود قرار داد و بر اساس نظر ایشان عمل کرد. به عنوان نمونه پس از حمله به خانه حضرت و مجروح شدن ایشان، خلفا خواستند برای دلجویی به عیادت حضرت(س) بیایند که ایشان علی رغم میل باطنی نظر امام و رهبرش را پذیرفت.

 

دوم این‌که سیاست از دیانت جدا نیست. حضرت زهرا(س) با حفظ همه ابعاد معنوی و اخلاقی‌اش وارد این عرصه شد و هیچ گاه فعالیت سیاسی او به معنای دنیاگرایی نبود بلکه این اقدام به عنوان وظیفه دینی انجام شد.

 

حضرت فاطمه(س) به عنوان یک زن از همه مردان زمانش در دفاع از حریم ولایت پیشی گرفت تا نه تنها در اخلاق و عرفان بلکه در فعالیت سیاسی نیز اسوه همه زنان و مردان شیعه و مسلمان باشد. اینکه حضرت دختر پیامبر(ص) بود سبب نشد خود را از صحنه سیاست کنار بکشد و به جریان عبادت فردی بپردازد بلکه ایشان چه خوب نشان دادند که عبادت فردی تا زمانی که بسترهای اصیل سیاسی و اجتماعی بر مدار حق و حقیقت نباشد دوامی ندارد بلکه به انحراف دین منجر می‌‌شود آنگاه دیگر عبادت فردی هم محقق نمی‌شود.

 

سومین اصل را می‌‌توان قاطعیت در مبارزه با دشمنان دانست. حضرت زهرا(س) در مسیر مبارزه لحظه‌ای کوتاه نیامدند و هر لحظه با تغییر شرایط و محیط روش جدیدی را برگزیدند حتی آن گاه که از نظر بدنی و جسمی دچار بیماری و کسالت شدند دست از مبارزه بر نداشتند و مبارزه منفی را برگزیدند.

 

حضرت فاطمه(س) حتی در لحظه مرگ و پس از آن نیز این مبارزه را ادامه دادند و چنانکه گذشت، در وصیت نامه خود راه جدید و طولانی مبارزه دیگری را آغاز کردند.

 

در همه مراحل مبارزه به این نکته باید توجه کنیم که حضرت زهرا(س) دختر پیامبر(ص) است و از برگزیدگان جامعه و نخبگان بود که می‌توانست در این عرصه ورود نکند و با مسامحه ‌گری و محافظه ‌کاری به حفظ شأن اجتماعی خود در آن جامعه فکر کند، ولی حضرت(س) هیچ‌گاه در مسیر مبارزه دچار تردید نشد و جان شریفش را در این مسیر فدا کرد ولی دست از اهداف و آرمان ‌هایش برنداشت.

 

 

رسا ـ به نظر شما در ایام حاضر که در دو انتخابات بسیار مهم قرار داریم، چه درس‌ها و عبرت‌هایی از سیره سیاسی حضرت زهرا(س) می‌‌گیریم.

 

سیره و برخورد سیاسی حضرت برخوردار از عمق اندیشه‌ای و نظام فکری بالایی است و برای همیشه می‌تواند به عنوان منشور سیاسی شیعه قرار گیرد.

 

حضرت زهرا(س) به ما آموخت که مهم ‌ترین رکن نظام سیاسی شیعه ولایت است. تا زمانی که بر گرد این عمود باشید، خللی در شما ایجاد نمی ‌شود و دوری از این مرکز است که آغاز و عامل اصلی انحراف است. از این رو باید در انتخابات در مسیر ولایت حرکت کنیم و گروهی را بر سر کار بیاوریم که ولایت ‌مدار باشند.

 

دومین درس سیاسی در این مورد این است که در مقابل ایده نفوذ بی‌‌تفاوت نباشیم. در صدر اسلام عده‌ای در نظام اسلامی نفوذ کردند و جامعه را به انحراف کشاندند. این افراد بی‌‌دین و خارج از جامعه اسلامی نبودند، بلکه کسانی بودند که از ابتدا همراه پیامبر بودند.

 

آن‌ها هر چند وامدار او بودند، ولی در تحریف میراث معنوی و الهی او بهتر از هر بی‌دین بیگانه‌ای کار کردند؛ زیرا افکار عمومی هیچ گاه آن‌ها را به چشم دشمن نمی‌دید. از این رو بهترین نیروی نفوذی اخلال‌گر از بین همان گروه انتخاب می‌شود تا حساسیت و مقاومت و مقابله ان جامعه را برنیانگیزد. در مقابل این نفوذ وجود مقدس و شریفی همچون حضرت صدیقه(س) به پا می‌خیزند و جان شریفشان را تقدیم می‌کنند.

 

در شرایط کنونی نیز باید مراقب ورود افرادی این چنینی به مجالس مهم شورای اسلامی و خبرگان رهبری باشیم تا بنیان‌های انقلاب در استکبارستیزی و ولایت ‌مداری متزلزل نشود.

 

نکته دیگری که در تحولات صدر اسلام پس از پیامبر(ص) مشاهده می‌کنیم، تاثیر بسیار منفی سکوت مصلحت اندیشان عافیت ‌طلب است که در مسیر دفاع از حق سکوت کردند. نقش این ساکتین و بی‌تفاوت‌ها در تحقق ظلم‌‌ها و انحرافات کمتر از متخلفان و غاصبان ولایت نبود. در شرایط کنونی نیز که دشمن قصد مهندسی انتخابات را دارد نباید ساکت بود و باید با موضع‌گیری‌‌های به موقع از تقویت جبه نفاق و کفر جلوگیری کرد./993/403/ر

ارسال نظرات