روحانی و اسرار نیمهپنهان
خبرگزاری رسا ـ قرائنی هست که نشان میدهد با سکوت معنا دار مردم پس از برجام و آرامش نسبی مردم و دولت یازدهم و حل نشدن معضلات اقتصادی و کلان کشور و نیز نبود یک چشم انداز امیدوار کننده و برآمده از برجام، جناح چپ، احساس خطر کرده است.
باسمهتعالی شأنه العزیز
در مورد سخنان اخیر شیخ حسن روحانی رئیس جمهور محترم کشورمان، که واکنشهای گوناگونی را در پیداشت، سخنانی گفته شده و هنوز، گفتنیهایی هست.
از آنجا که تا انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، زمان باقی است و سخنان شخص اول اجرایی کشور، ممکن است سوء تفاهماتی را ایجاد کند، لازم است علاقهمندان و دلسوزان نظام، فارغ از جنجالهای سیاسی و هیاهوهای زودگذر، نسبت به تبیین مسائل اقدام کنند و به صورت خصوصی و عمومی به مسئولان و هواداران تذکرات لازم را بدهد.
یکی از نکات شایستهای که رئیس جمهور محترم در باره آن، سخنراندند، «دعوت به رعایت اخلاق» بود. این که رئیس اجرایی کشور اسلامی در کسوت روحانی، مردم و مسئولان را به این بایسته ارزشی، فرامیخواند، آن هم در آستانه کارزار انتخاباتی و تبلیغات و رقابتها، بسیار ارزشمند است اما مشکل برخی صاحبان تریبون و بعض اساتید اخلاق در کشور ما همین است که در مقام خطابه، دم از اخلاق میزنند اما جایی که سخن از رقیب به میان میآید گویی تکلیفی جز بدگویی ندارند! چه نیکو است اگر قرار نیست هنگام خشم و شادی، بر خویش مسلط باشیم، دیگران را هم چندان به اخلاق و نیکویی فرا نخوانیم که حرفمان دوتا بشود! « یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندالله أن تقولوا مالا تفعلون» (سوره صف آیه 2 و 3)
از دیگر سخنانی که مورد توجه سیاسیون کشور قرار گرفت و نقدها بر آن رفت، باز هم نکتهای شایسته بود بدین مضمون که در انتصاب افراد، باید به تخصص نیز توجه داشت و نه تنها به تدین. بدیهی است که گماردن مسئولان بر سر مشاغل تخصصی کشور، نیازمند چنین توجهی است و نصب فرد بیتخصص بر امور تخصصی، خود یک بیدینی و بیمبالاتی است! اما چرا گویندگان چنین سخنانی توجه ندارند که کسی نخواسته متعهد بی تخصص را برگزیند! مگر میشود پس از گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، میان افراد متعهد و انقلابی، متخصص نداشته باشیم و لازم باشد از میان نیروهای طاغوتی یا جاسوس و فرنگی و مبتذل، مدیر و وکیل و کارمند و مشاور، استخدام کنیم! تو گویی انقلابیها تخصص ندارند و بیدینها خریط فن هستند! تکرار این مغالطات، در شأن ریاست جمهوری که نیست مگر آن که کنایتی در آن نهفته باشد که باید در آن تأمل کرد.
مسئله مهمی که صدای بسیاری را درآورد و به گمانم بیت الغزل بیانات حضرت رئیس جمهور بود، اشاره به مسئله احراز صلاحیتها و حذف جناحی و نقش مردم بود. روشن است که احزاب در کشورهای غربی، نقش مهمی در برگزاری انتخابات دارند و به گونهای برنامهریزی شده و تقسیم شده، انتخابات را برگزار میکنند. احزاب بر پایه مبانی فکری که در غرب وجود دارد، مبارزههای انتخاباتی را در مرحله درون حزبی ادامه میدهند تا به گزینههای اصلی برسند و در مرحله آخر، انتخابات میان برگزیدهها برگزار میشود و نیز در بسیاری از کشورها، انتخاب مسئولان اجرایی کشور برپایه نظام پارلمانی است.
در کشور ما و در قانون اساسی بر اساس تجربیات گذشته از مشروطه تا کنون و نیز حساسیتهایی که روی مسائل انقلاب هست و دیکتاتوری منبعث از قدرت که ممکن است فرد را از خدمت به خیانت بکشاند، شورای نگهبان، پاسداری از سلامت انتخابات را به نیابت از مردم و در قالب نهاد مستقل، بر عهده دارد. گرچه نمیتوان همه صلاحیتها را با این فرایند، احراز کرد و این مردم هستند که در عمل و رو در رو با نامزدان انتخاباتی باید به تکلیف خود عمل کرده و فرد اصلح را برگزینند اما دسترسیهای اولیه به اسناد مؤثر در عدم احراز صلاحیت افراد در دسترس عموم، قرار ندارد.
کسانی که در جملاتی عوامفریبانه و مزورانه، نظارت استصوابی را نمیپذیرند و معتقدند همه خوب هستند و فقط مردم باید صلاحیت را تعیین کنند تا کنون سخن منطقی بر زبان نراندهاند که قابل سمع و نظر باشد ولی نکته این جا است که جناب روحانی که خود حقوقدان نیز هست، چرا به گونهای سخن میگوید که گویا شورای نگهبان، در فرایندی سلیقهای، یک جناح را حذف کرده است! چنین اتهامی آن هم از زبان رئیس قوه مجریه که مجری انتخابات هم هست و باید اعتماد همه مردم و نه فقط افراد مسئلهدار را جلب کند، جای شگفتی است.
در همینجا لازم است نکاتی ریزتر هم مطرح شود که به همه انتخابات ادوار مختلف، برمیگردد:
نخست این که اگر شخصی دارای سوابق سوئی بود و با علم به این که رد صلاحیت میشود باز هم نامنویسی کرد و هزینه نظام را بالا برد، چه مجازاتی دارد؟
دوم، اگر نهادهای اجرایی، به هر دلیلی افرادی را که سوء سابقه یا نقص شرائط آنان، محرز است و سند دارد را تأیید صلاحیت کنند، چه تنبیهی در انتظار آنان است؟
سوم، نهادهای نظارتی که مسئول احراز صلاحیت هستند اگر در این مسئله کوتاهی کرده و اغراض و سلائق خود را اعمال کردند و این مسئله ثابت شد، چگونه باید با ایشان برخورد کرد؟
چهارم، با کسانی که رد صلاحیت شدهاند به ویژه کسانی که پروندههای قضایی دارند، اما با هوچیگری، خود را مظلوم نشان داده و از نظام، هتک حیثیت میکنند چه باید کرد؟
این پرسشها مطرح گردید تا مشخص شود سخنرانی در جمع استانداران و فرمانداران کشور و اظهار نظر درباره انتخابات، به این سادهگیها نیست که در قالب جدی و شوخی، چند تکه سیاسی به این و آن انداخت و گذشت! و از آرزوها گفت و خندید.
اما با وجود همه تحلیلهایی که از گفتار آقای روحانی، رفته است، به نظر میرسد، آن جلسه مذکور، برخلاف متانتی که میبایست میداشت، یک میتینگ حزبی بود که اهداف دیگری پشت پرده داشته است. این گمانهزنی بر اساس قرائنی است که نشان میدهد با سکوت معنا دار مردم پس از برجام و آرامش نسبی مردم و دولت یازدهم و حل نشدن معضلات اقتصادی و کلان کشور و نیز نبود یک چشم انداز امیدوار کننده و برآمده از برجام، جناح چپ، احساس خطر کرده است.
عدم رضایت از نشان ندادن رفتار ساختارشکنانه از سوی دولت، از سویی و قابل دفاع نبودن عملکرد دولت در حوزههای اقتصادی که بخشی به ضعف و پیری مدیریت و برخی به شرایط تحریمی برمیگردد، چپیها را بر آن داشته که هشدارهای خود به روحانی را علنی کنند. در این میان، شیخ حسن روحانی میتواند سکوت کند و به مشی اعتدالی خود ادامه دهد، میتواند چپیها را بکوبد و سرجایشان بنشاند و میتواند قدری از اعتدال، عبور کرده و کنشهای تندتری از خود بروز دهد.
روحانی اما هیچکدام از این راهها را نمیپسندد، او میداند به این جماعت نیازمند است و نباید از آنان برای خود دشمن بتراشد. اعتدال و سکوت هم، چپیها را قانع و ساکت نخواهد کرد و کنشهای تندروانه نیز بخش دیگر جامعه را علیه او خواهد شوراند. به نظر میرسد جناب روحانی خواسته است، در محمل جملاتی آرام و خوشاخلاقانه، آرام آرام جملاتی به زبان بیاورد که به ظاهر، حرف دل جماعت چپ است اما در باطن یک پیام مهم به آنان دارد.
این پیام را میتوان این گونه فهمید و تحلیل کرد که روحانی خواسته به سردمداران جناح چپ، بفهماند عقبه مردمی آنان، در گرو سخنان اعتراضی و اپوزیسیونی است نه عملکرد صادقانه و خدمتگزارانه. در واقع هنر سیاسیون چپی در جلب حمایت افرادی در جامعه است که به ظواهر امور، اعتراض دارند. از آنجایی که امروز جناح چپ، جایگاه تثبیتشده و مشخصی میان مردم و مسئولان ندارد و فقط ادعا میکند که سبد پری از رأی مردم خواهد داشت، پس جناب روحانی با به زبان آوردن جملاتی که چندان هم اهمیت رفتاری نخواهد داشت، خود را جایگزین سیاسیون چپی کرده است.
روحانی میخواهد محترمانه، سبد رأی این جماعت را از دست سیاستکاران بگیرد و بگوید اگر قرار است با سخنرانی، تودهای از ملت را با خود همراه کنید من هم میتوانم و بهتر از شما میتوانم، با تکرار چند ادعای پوشالی و عوامفریبانه، دلربایی کنم و نگذارم که برای من شاخ و شانه بکشید! این جملات شاید عامیانه باشند اما گویا واقعیت پشت پرده همین باشد و آینده هم چنین پیش خواهد رفت و خواهیم دید، دولت، مشی اعتدالی خود را برای دلخوشی چند ورشکسته سیاسی، از دست نخواهد داد.
جالبتر این که اگر همین سخنان جناب رئیس جمهور را رئیس جمهور قبلی بر زبان آورده بود، روزنامهها و تحلیلگران و صاحبتریبونهای چپ، چه غوغایی میکردند! فردای آن روز تیتر میکردند: «مرگِ دموکراسی»، « شورش احمدی نژاد علیه قانون!» ، « حذف یک جناح، کلید خورد» و «مردم در برابر شورای نگهبان» و از این دست سخنپراکنیها!
اما در پایان بد نیست پرسیده شود:
چرا هر کس از نظام و اصول و مبانی آن میبُرد، در جناح چپ هویدا میشود؟
چرا هر کس فتنهگر است در جناج چپ است؟
چرا هر کس وطنش را میفروشد و برده و عبید غرب و عرب میشود، منتسب به جناح چپ است؟
چرا هر کس دستش کج میشود از اصولگرایی جدا میشود و به خیل منتقدان و معترضان میپیوندد؟
چرا اصولگرایان از هر که دست از مبانی انقلابی برمیدارد برائت میجویند اما اصلاحطلبان، حاضر نیستند خطاکارانشان را توبیخ کنند؟
والسلام
حامد عبداللهی
/903/
ارسال نظرات