۰۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۹
کد خبر: ۲۹۸۰۵۴

کلام تاریخی سیدالشهدا در جواب دعوت کنندگان به سازش با دشمن

خبرگزاری رسا ـ هر محقق و تحلیلگر منصفی، جملات دعای عرفه را در کنار سایر سخنان حماسی آن حضرت که در مسیر تاریخی کربلا بیان کرده قرار دهد، حتی اگر صاحب سخن را نشناسد تصدیق خواهد کرد که چنین کسی در برابر هیچ قدرتی تمکین نمی کند؛ بنابراین در جواب خیرخواهان و خیراندیشان ظاهربین و سطحی نگر و احیانا راحت طلب فرمودند «اگر در تمام روی زمین جای امنی برای من نباشد، من با یزید بیعت نمی کنم».
امام حسين

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، آن حضرت در اوایل دعای عرفه از خداوند، مقام احسان را طلب می کند و عرضه می  دارد: "اللهم اجعلنی اخشاک کأنّی اراک" اما مقداری که پیش تر می رود اوج بیشتری می گیرد، محتوای بلند "إلهی تردُّدی فی الآثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیک بخدمة توصلنی إلیک. کیف یُستدلُّ علیک بما هو فی وجوده مفتقرٌ إلیک؟ أیکون لغیرک من الظُّهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک؟ متی غبت حتی تحتاج إلی دلیل یدلّ علیک ومتی بَعُدتَ حتی تکون الآثار هی الّتی توصل إلیک؟ عمیت عین لاتراک علیها رقیباً وخسرت صفقة عبدٍ لم تجعل له من حبّک نصیباً" را بر زبان جاری می کند. این جا دیگر بحث از گویا -کأنّ - تو را می بینم نیست بلکه "اَنّ" است که مقام "کأنّ" نشسته است یعنی مطلوب آن حضرت واقعا و حقیقتا دیدن است نه "کأنّ" و گویا دیدن.

 

لذا به خداوند عرض می کند: آن کس که تو را نمی بیند کور است. جمله "عمیت عین لا تراک علیها رقیبا " نفرین نیست تا کسی در ترجمه آن بگوید: چشمی که تو را نمی بیند کور گردد بلکه جمله اخباری است و لذا در ترجمه آن باید گفت: "دیده ای که تو را نمی بیند هم اکنون کور است."

 

بخش اعظم و قابل توجهی از سیمای امام حسین علیه السلام که همچنان برای بسیاری از ما نامکشوف و بیگانه است، سیمای عرفانی آن حضرت است که در زیر چهره حماسی سیدالشهدا (ع) پنهان مانده است. آنچه در ادامه می آید بازگویی نکاتی در این باره ملهم از کتاب "حماسه و عرفان" آیت الله جوادی آملی است.

 

سخن امام حسین علیه السلام  مبنی بر این که "خدایا تو بر من منت نهادی و مرا در دوره استقرار دولت اسلام به دنیا آوردی" تشویق به تشکیل حکومت اسلامی و تلاش برای استقرار نظام الهی است. چون اگر کسی بخواهد شکر نعمت به دنیا نیامدن در دولت کفر را به جا آورد باید برای براندازی دولت کفر و حاکمیت شرک و تشکیل حکومت اسلامی و حفظ آن تلاش کند. برای این که با وجود حکومت کفر، رسیدن به معارف الهی و اخلاق انسانی هرچند که متعذر و ممتنع نیست، لیک دشوار خواهد بود و توفیق زمزمه و مناجات با خدا در لوای حکومت اسلامی و حاکمیت دین آسان تر است و سالار شهیدان نیز برای همین منظور قیام کرد تا در پرتو نظام اسلامی آیندگان نیز همانند خود  آن حضرت مشمول الطاف و برکات دولت حق گردند و در پناه دولت اسلام و حاکمیت قرآن احیا شوند. از این رو فرمود: من علیه حکومت ستم قیام کردم تا کفر را براندازم و اصلاح در امت جدم محمد ایجاد کنم: "انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی." آن روح بزرگوار حماسی این هدف را پی گرفت تا سرانجام به مقصود خویش نایل آمد.

 

وقتی ذره ای هراس از غیر خدا در قلب نباشد

اگر محقق و تحلیلگر منصف، این جملات دعای عرفه را در کنار سایر سخنان حماسی آن حضرت که در مسیر تاریخی کربلا بیان کرده قرار دهد حتی اگر صاحب سخن را نشناسد تصدیق خواهد کرد که چنین کسی در برابر هیچ قدرتی تمکین نمی کند و ذره ای ترس از غیر خدا  در حریم قدس او راه ندارد. لذا با آن که همه خیرخواهان و خیراندیشان ظاهربین و سطحی نگر و احیانا راحت طلب به ایشان می گفتند فعلا عراق آشوب است، حجاز در آستانه خطر است شما جای امنی را انتخاب کنید و به آن جا بروید می فرمود: اگر در تمام روی زمین جای امنی برای من نباشد، من با یزید بیعت نمی کنم: "لو لم یکن فی الدنیا ملجا و لا مأوی لما بایعت یزید بن معاویه."

 

خدایا خوبی های من بد است، چه رسد به بدی هایم

صاحب این سخنان که اصلا روحیه انعطاف پذیری در برابر باطل در او وجود ندارد، صاحب همان روحیه نرم و انعطاف پذیر و صاحب همان زمزمه های دل انگیز است که می گوید: خدایا خوبی های من بد است، چه رسد به بدی های من، خدایا من چیزی ندارم. آن مقداری که دارم چون محدود است نقصی است که شایسته تو نیست: "الهی من کانت محاسنه مسساوی فکیف لا تکون مساویه مساوی" خدایا من نه تنها در ادعاهای خودم مدعی بی دلیل هستم بلکه آن جا که واجد حقایقی هستم آن حقایق نیز از من نبوده و ادعایی بیش نیست: "الهی من کانت حقائقه دعاوی فکیف لا تکون دعاویه دعاوی؟"

 

چشمی که تو را نبیند کور است

آن حضرت در اوایل دعای عرفه از خداوند، مقام احسان را طلب می کند و عرضه می  دارد: "اللهم اجعلنی اخشاک کأنّی اراک" اما مقداری که پیش تر می رود اوج بیشتری می گیرد، محتوای بلند "إلهی تردُّدی فی الآثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیک بخدمة توصلنی إلیک. کیف یُستدلُّ علیک بما هو فی وجوده مفتقرٌ إلیک؟ أیکون لغیرک من الظُّهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک؟ متی غبت حتی تحتاج إلی دلیل یدلّ علیک ومتی بَعُدتَ حتی تکون الآثار هی الّتی توصل إلیک؟ عمیت عین لاتراک علیها رقیباً وخسرت صفقة عبدٍ لم تجعل له من حبّک نصیباً" را بر زبان جاری می کند. این جا دیگر بحث از گویا -کأنّ - تو را می بینم نیست بلکه "اَنّ" است که مقام "کأنّ" نشسته است یعنی مطلوب آن حضرت واقعا و حقیقتا دیدن است نه "کأنّ" و گویا دیدن.

 

لذا به خداوند عرض می کند: آن کس که تو را نمی بیند کور است. جمله "عمیت عین لا تراک علیها رقیبا " نفرین نیست تا کسی در ترجمه آن بگوید: چشمی که تو را نمی بیند کور گردد بلکه جمله اخباری است و لذا در ترجمه آن باید گفت: "دیده ای که تو را نمی بیند هم اکنون کور است."

 

سخن امام حسین (ع) وقتی از اسب افتادند چه بود؟

در جامعیت و استقامت آن حضرت همین بس که او نه تنها در حال سلامت و شرایط عادی این جملات عارفانه را از سر تسلیم و رضا به درگاه خدا عرضه می دارد بلکه آن گاه که در عصر عاشورا از اسب بر زمین می افتد و مورد  تهاجم گرگ های گرسنه کربلا - عسلان الفلوات - قرار می یگرد نیز می گوید: "صبراً على قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین مالى رب سواک و لا معبود غیرک صبراً على حکمک یا غیاث من لا غیاث له ../  بر قضای تو صبر می کنم ای پروردگاری که غیر تو الهی نیست. ای پناه پناه جویان! غیر از تو پروردگار و معبودی برایم نیست. ای پناه بی پناهان! بر حکم تو صبر می کنم ..." آنچه در این سخنان مطرح است خدا را با چشم دل - نه با چشم سر - دیدن، تسلیم وی بودن و رضایت به قضای الهی دادن است و بس.

 

مرحوم سید حیدر آملی قدس سره در شرح سفر مُلکی و ملکوتی خود در حالی که بیش از سی سال نداشت می گوید: در بسیاری از حالات دو چیز بر زبانم جاری می شد: یکی آیه شریفه "وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ وَکَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا" و دیگری شعر: "ترکت الخلق طرّا فی هواکا / و ایتمت العیال لکی اراکا / فلو قطّعتنی اربا فاربا / لما حنّ الفؤاد الی سواکا."

البته این شعر از حضرت حسین بن علی نیست، بلکه زبان حال سیدالشهدا (ع) است که توسط شاعری دل سوخته و عارفی مشتاق که توانسته گوشه هایی از رمز و راز حماسه و عرفان سالار شهیدان را درک کند سروده شده و به آن حضرت اسناد داده شده است. در این شعر سخن در این نیست که من دست از اهل و عیالم کشیدم تا به بهشت برسم یا از جهنم برهم، بلکه سخن در این است که من از ماسوا صرف نظر کرده ام و می خواهم تو را ببینم و به لقای تو برسم./1325/د102/س

 

منبع: شبستان

ارسال نظرات