تبیین نمایش زیباییهای دین در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمین پناهیان
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، از آنجا که دین زیباست، نمیتوان با دین ارتباط برقرار کرد ولی زیبایی آن را درک نکرد. پس درک زیباییهای دین، شاخصی است برای اینکه آیا اصلاً ارتباطی با دین اتفاق افتاده است یا خیر؟ معرفتی حاصل شده است یا نه؟ قرآن میفرماید: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ». اساساً «زیبایی» زبان مشترک تمام مردم دنیا است. قطعاً انتقال زیبایی دین به صورت بهتر، صدای دین را به دلها و اندیشهها خواهد رساند؛ به حدی که میتوان گفت: «انتقال زیبایی دین به دیگران، مفیدتر از انتقال منطق و براهین دینی به دیگران است»؛ چون موانع قلبی شناخت را برمیدارد و جانها را آمادۀ پذیرش حق میکند. وقتی دل آمد، اندیشه هم پشت سرش میآید.
اقدام دیگر برای درک زیبایی دین، نمایش زیباییهای دین در رفتار متدینان است. وقتی یک فرد متدین با اطرافیان و حتی غریبهها با عاطفه، محبّت و با ایثار برخورد کند، زیبایی دین را به نمایش گذاشته است. در میان توصیههای دینی در مورد رفتار مؤمنان، توصیههای فراوانی برای جلب توجه به زیباییهای یک سبک زندگی دینی وجود دارد. مثلاً به عطر زدن توصیه شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) برای خرید عطر هزینهای جدی در نظر میگرفتند. اقدام دیگر، بهکار گرفتن «اندیشه» در بیان «زیباییهای» دین است. برای بیان زیباییهای دین باید نکتهسنج بود و این صحیح نیست که تصور کنیم بیان زیباییهای دین یک امر احساسی و هنری صرف است و نیاز به تعمق و اندیشه ندارد. سخن حکیمانه همیشه آمیزهای از عقلانیت و زیبایی است که اگر خدا به کسی عنایت فرماید خیر کثیر به او داده است.
پرداختن به زیبایی دین چقدر مهم است و اساساً چه ضرورتی دارد که زیباییهای دین را درک کنیم؟
معمولا در بیان معارف دین بیشتر به ضرورتها پرداخته میشود تا به زیباییهای دین. حتی وقتی به زیباییهای دین پرداخته میشود برخی اعتراض میکنند؛ درحالی که درک کردن زیباییهای دین هم یک ضرورت است. ما به دلایل مختلف فردی و اجتماعی باید زیباییهای دین و رفتار دینی را درک کنیم.
یکی از ضرورتهای درک زیبایی دین، این است که امروزه برای مقابله با فرهنگ الحادی حاکم بر دنیا که بیشتر با فریب و با حربه زیباییهای دروغین تمدن غیرانسانی غرب، به اغوای اندیشههای جوانان اقدام میکند، ما هم باید زیباییهای دین را نشان دهیم. این روش تمدن غرب، همان روش ابلیس است که دنیا و عمل مردم را برایشان زیبا جلوه میدهد؛ در مقابل دین هم باید زیبایی خودش را نمایان کند. ما باید در رقابت با جریانی که دنیا و کفر و فسوق و عصیان را زیبا جلوه میدهند و ایمان را زشت نشان میدهند، به نمایش زیباییهای ایمان در دلها بپردازیم که همان کار خداوند متعال است. نیز باید زشتی کفر و فسوق و عصیان را بتوانیم نشان بدهیم، تا مردم از حقیقت پلید آنها آگاه شوند.
نمیتوان همیشه در مقابل ملحدان و دنیاگرایان از استدلال استفاده کرد. ما باید به فرهنگ و فکر مادی نشان دهیم که اتفاقاً دنیای ما زیباتر از دنیای آنها است؛ نه اینکه در مقابل زیباییهای دروغین آنها منفعلانه پاسخ بدهیم: «همهچیز که زیبایی نیست! انسان باید به فکر چیزهای دیگری که مهمتر از زیبایی است هم باشد!» باید در برابر تزیین شیطان فعالانه برخورد کنیم نه منفعلانه. آنها دنیای خودشان را بهدروغ زیبا جلوه میدهند، مانند ابلیس که گفت:«لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»(حجر/39) یعنی من هرچه روی زمین باشد برای بندگان تو زیبا جلوه میدهم تا آنها فریب بخورند. همین عملیات را دنیاگرایان -به تأسی از ابلیس- دارند انجام میدهند. ما هم در مقابل باید بتوانیم زیبایی دین و ایمانمان را به دیگران منتقل کنیم.
غیر از اینگونه آثار فرهنگی اجتماعی که برای بیان زیباییهای دین میتوان تصور کرد، در محدودۀ زندگی معنوی و فردی مؤمنان هم، ضرورتهای مهمی قابل بیان است. به عنوان مثال، اگر کسی زیبایی دین را به خوبی درک نکند، لذّتش از دینداری کم میشود، و اگر لذّت کسی از دینداری کم شود، احتمال زیاد دچار بیماری عُجب میشود.
بیماری عجب تقریباً یک بیماری فراگیر و صعب العلاج است. خیلی سخت است کسی آدم خوبی باشد ولی دچار عُجب نشود. یکی از راههای مهم دوری از عجب این است که انسان مقهور زیباییهای دین بشود؛ آنگاه متواضعانهتر و مخلصانهتر دینداری خواهد کرد. کسی که زیبایی دین را درک کند، راحتتر احساس بدهکاری به دین و خدا پیدا میکند، ولی اگر کسی از دینداریش لذت نبرد و یا محو زیباییهای دین نشود، احساس طلبکاری پیدا خواهد کرد که از اولین آثارش عجب و فخرفروشی به دیگران خواهد بود.
در صورت لذّت نبردن از دینداری و عدم درک زیباییهای دین نه تنها عُجب پیدا میشود، بلکه نوع بدی از حسادت و حسرت هم در فرد متدین ایجاد میشود؛ و آن اینکه فرد دیندار به فرد بیدین حسادت میکند که چرا او از گناه لذت میبرد! و حتی ممکن است حسرت موقعیت او را هم بخورد. فرد مذهبیای که از دین لذّت کافی نبرده است، وقتی گناه یک فرد بیدین را میبیند، در ظاهر از رفتار گناهکار بهخاطر خدا ناراحت میشود، ولی وقتی علّت واقعی ناراحتیاش را بررسی میکنی میبینی، ریشه در دینداری او ندارد، بلکه لااقل بخشی از آن، از روی حسادت است. او با خود میگوید: چرا گناهکار کیف میکند ولی من کیف نمیکنم؟! یک فرد مذهبی به جای حسادت به گنهکار، باید دلش برای گناهکار بسوزد.
اگر کسی از عبادات، تقیّدات و بطور کلّی از دین لذّت نبرد، به احتمال زیاد وقتی میبیند دیگران از گناه و یا از دنیای خودشان لذّت میبرند، به آنها حسادت میکند. چنین حسادتی، خطرات متعدد دیگری هم دارد؛ مثل اینکه ممکن است روزی او را از مسیر دینداری خارج کند و به جمع غیرمتدینان بکشاند.
از آنجا که دین زیباست، نمیتوان با دین ارتباط برقرار کرد ولی زیبایی آن را درک نکرد. لذا درک زیباییهای دین، شاخصی است برای اینکه آیا اصلاً ارتباطی با دین اتفاق افتاده است یا خیر؟ معرفتی حاصل شده است یا نه؟ آیه کریمۀ قرآن میفرماید: وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ(حجرات/7) اگر ایمان در دل کسی قرار گرفته باشد، باید زیبایی ایمان را چشیده باشد. این یک هدیۀ ویژۀ الهی است برای مومنان.
در زمینۀ تبلیغ دین یا انتقال مفاهیم دینی به مردم، چقدر میتوان از ظرفیت زیباییهای دین استفاده کرد؟
اگر نگاه زیباشناختی به دین داشته باشیم و بتوانیم زیباییهای دین را به دیگران منتقل کنیم، آنوقت اکثر انسانها در مقابل زیباییهای دین تسلیم خواهند شد. انسان زیبایی را دوست دارد و اسیر زیباییهاست و حاضر است زیباییها را پرستش کند. کسی در مقابل زیبایی و حلاوت دین تاب مقاومت ندارد.
مردم بعد از پرداختن به ضرورتهای حیاتی خود وقت و انرژی عمدۀ خود را صرف زیباییها میکنند. اگر در همین فرصت بتوانیم توجه آنها را به زیباییهای دین جلب کنیم، اندیشۀ آنها نیز دربارۀ معارف عمیق دینی به کار خواهد افتاد. اساساً «زیبایی» زبان مشترک تمام مردم دنیا است. قطعاً انتقال زیبایی دین به صورت بهتر، صدای دین را به دلها و اندیشهها خواهد رساند؛ به حدی که میتوان گفت: «انتقال زیبایی دین به دیگران، مفیدتر از انتقال منطق و براهین دینی به دیگران است»؛ چون موانع قلبی شناخت را برمیدارد و جانها را آمادۀ پذیرش حق میکند. وقتی دل آمد، اندیشه هم پشت سرش میآید. اگر فکرها جلب نمیشوند، به این دلیل است که ما دلها را جلب نکردهایم. لذّت بردن از دین و تحسین زیباییهای دین باید در چهره و رفتار خود ما دیده شود.
چرا غیر متدینان و یا حتی غیر مسلمانان وقتی به امام حسین(ع) و مجالس ایشان برخورد میکنند، اینهمه اظهار علاقه میکنند و همراهی نشان میدهند؟ چون بیان ما را از زیبایی حماسۀ عاشورا میبینند و میبینند ما خود از لذت رؤیت زیباییهای کربلا لبریز و سرمستیم. طبیعتاً بدون آنکه مبانی و لوازم حماسۀ امام حسین(ع) را پذیرفته باشند، میتوانند با زیبایی آن ارتباط برقرار کنند. این دلدادگی برای اکثر علاقهمندان زیباییهای عاشورا، مبدأ تفکر خواهد بود.
دین ما زیبایی دارد و ظرفیت دل بردن از اهل عالم را دارد، ولی حیف که آن را پشت درهای بسته پنهان کردهایم. برای تبلیغ دین ابتدا نیاز به درک زیباییهای دین داریم تا بعد بتوانیم این زیباییها را تبلیغ کنیم. حضرت امام؟ق؟ در وصیتنامۀ خود میفرمایند:
«اگر این چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنت در همۀ ابعاد به آن دعوت کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کجفهمیهاى دوستان خودنمایى نماید، اسلامْ جهانگیر خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه مصیبت بار و غمانگیز است که مسلمانان متاعى دارند که از صدر عالم تا نهایت آن نظیر ندارد، نتوانستهاند این گوهر گرانبها را که هر انسانى به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه کنند»(صحیفه امام/21/429)
سبک آموزشهای دینی در مدارس و دانشگاههای ما از جهت بیان زیباییهای دین دچار ضعفهای جدی است. دانشآموز و دانشجو باید در کنار همۀ براهین و عقلانیتی که از دین درک میکند، گاهی قبل از آن به زیبایی دین منتقل شود؛ ولی انتقال زیباییهای دین در اولویتهای برنامهریزی آموزشی و فرهنگی نیست. اگر زیبایی و محبوبیت ایمان منتقل شود، جوانان ما دنبال چیز دیگری نخواهند رفت. زیبا و محبوب تلقی کردن دنیا و گناه است که جوان را به سمت خودش میکشد و الا روح پاک جوان از پلیدی کراهت دارد. روش انتقال دین به جوان بسیار مهم است. هر متدینی موظف است طوری رفتار و گفتار خود را تنظیم کند که زیبایی دین به دیگران هم منتقل شود.
چگونه میتوانیم زیباییهای دین را درک کنیم و یا به دیگران منتقل کنیم؟ آیا راهکارهای مشخصی وجود دارد؟
درک زیبایی دین، یک امر حصولی است و نیاز به اذن و لطف الهی دارد؛ ولی مقدّمات آن قابل تحصیل است. آنگاه نتیجۀ این مقدمات را خدا باید عنایت کند که همان درک زیبایی دین است. با توجه به آیۀ شریفه «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ»(حجرات/7) معلوم میشود که این زیبا قرار دادن ایمان، هدیۀ ویژۀ الهی است و از امدادهای غیبی خدا برای افراد پاک طینت محسوب میشود.
خداوند وعده داده که یکی از نتایج ایمان آوردن به پروردگار عالم این است که ایمان را در قلوب مؤمنین زیبا و محبوب قرار میدهد و از اولین پاداشهای معنوی و مهمی است که خداوند در این دنیا به مؤمن عنایت میکند. در نقطه مقابل هم کفر، فسوق و عصیان مورد اکراه و ناپسندی مؤمن قرار میگیرند؛ «وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»(همان) این عنایت پروردگار است که در دل انسان، چیزی را زیبا و چیزهایی را زشت قرار میدهد.
بیان زشتیها و عوارض شوم دور بودن از خدا، در روح و زندگی روزمرۀ انسانها، میتواند به درک زیباییهای دین بسیار کمک کند. چون تا دل انسان از اسارت زیبا تلقی کردن دنیا و گناه خلاص نشود، درک زیباییهای دین برایش دشوار خواهد بود.
این یک واقعیت است که مردم جهان را با زیبانمایی دنیا سرِ کار گذاشتهاند. وقتی برای کسی کفر و فسوق و عصیان زیبا جلوه داده شود، دیگر هدایت او سخت خواهد شد. اینکه صهیونیستها و قدرت ابلیسی استکبار چیزی به نام هالیوود را طراحی میکنند یا برنامههای نامناسب ماهوارهای را درست میکنند، تا گناه، معصیت و رفتار کفرآلود، زیبا جلوه کند. قدرت جذب زیبایی-حتی اگر ظاهری یا دروغین باشد- بسیار بالاست و مانع پذیرش اینهمه دلایل روشن برای هدایت میشود. باید کاری کرد که زیبایی ظاهری کفر از چشم مردم بیفتد و متوجّه زشتیهای زندگی دور از خدا بشوند.
پس برای درک زیبایی دین و چشیدن شیرینی ایمان، یکی از اقدامات بسیار مهم، «چشم بستن از زیباییهای دنیا» و یا «افشای زشتیهای آن» است. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «مَنْ کَانَ أَکْثَرُ هَمِّهِ نَیْلَ الشَّهَوَاتِ نَزَعَ مِنْ قَلْبِهِ حَلَاوَةَ الْإِیمَان»(مجموعه ورام/ج2/116). کسی که اکثر همّتش رسیدن به خوشیهای دنیا باشد، از قلب او شیرینی ایمان کَنده میشود. او حلاوت ایمان را نخواهد چشید.
در روایت دیگری پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِه»(جامع الاخبار/293). نگاه، چشمچرانی و چشم گرداندن به سمت زیباییهای دنیا، تیری از تیرهای ابلیس است. کسی که چشمش را از این زیباییها ببندد، خدا به او ایمانی میدهد که حلاوت آن را در قلب خودش احساس میکند.
مزۀ حلاوت ایمان خیلی بیشتر از حلاوتهای دنیا است. امیرالمؤمنین(ع) در یکی از کلمات حکمتآمیز خود میفرمایند: «زِینَةُ الْبَوَاطِنِ أَجْمَلُ مِنْ زِینَةِ الظَّوَاهِر»(غررالحکم/393). زیبایی باطنی خیلی بیشتر از زیبایی ظاهری است. ماهوارهها و فیلمهای غربی خیلی تلاش میکنند تا زیبایی ظاهری را منتقل کنند ولی ما زیباییهای باطنی بسیار فوقالعادهای در دین خود داریم که روزی جهان را فتح خواهد کرد. زیباییهای ظاهری دیگر نمیتواند غربیها را سرگرم کند، آنها منتظر جرقّهای از طرف ما هستند.
اقدام دیگر برای درک زیبایی دین، نمایش زیباییهای دین در رفتار متدینان است. وقتی یک فرد متدین با اطرافیان و حتی غریبهها با عاطفه، محبّت و با ایثار برخورد کند، زیبایی دین را به نمایش گذاشته است. در میان توصیههای دینی در مورد رفتار مؤمنان، توصیههای فراوانی برای جلب توجه به زیباییهای یک سبک زندگی دینی وجود دارد. مثلاً به عطر زدن توصیه شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) برای خرید عطر هزینهای جدی در نظر میگرفتند. عطر چه ضرورتی دارد؟ عطر، زیبایی است؛ آن هم در مقام استشمام. اینکه فرد هنگامی که میخواهد بین مردم برود، به تزیین خودش اهمیّت بدهد، حکایت از یک روحیه دارد؛ این روحیه لازم است. کسی که متدیّن شد، باید در رفتارش، شیرینی و حلاوتی دیده شود. در یکی از ادعیه که هنگام شستن دست و صورت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، حضرت میفرمایند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الزِّینَةَ وَ الْمَحَبَّةَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْمَقْتِ وَ الْبِغْضَة»(محاسن/2/427) خدایا من از تو زینت و محبّت میخواهم. خدایا من به تو پناه میبرم از کینهتوزی و بدعنق بودن؛ یعنی نرم و لطیف بودن را از تو تقاضا میکنم. این روحیه را داشته باشیم.
اقدام دیگر، بهکار گرفتن «اندیشه» در بیان «زیباییهای» دین است. وقتی انسان از اندیشه و استدلال برای بیان حقایق دینی استفاده میکند تنها نیمی از توان عقلانی خود را به کار گرفته است. درک لطائف بسیار زیبا در معارف دینی و پیدا کردن بیان متناسب عقلانی برای تبیین زیباییهای دین نیاز به درایت و عقلانیت بیشتری دارد. برای بیان زیباییهای دین باید نکتهسنج بود و این صحیح نیست که تصور کنیم بیان زیباییهای دین یک امر احساسی و هنری صرف است و نیاز به تعمق و اندیشه ندارد. اگر شما به بیان زیباییهای دین بپردازید و به سطحیگویی و عرفیاندیشی دچار نشوید، آنگاه است که بیان شما حکایت از درایت بالای شما در معارف دینی خواهد داشت. مخاطبان فرهیخته و بهویژه دانشگاهیان، مخاطبان خوبی برای درک حقائق دینی هستند و اگر ما به بیان حقوقی و حداقلی برهانی اکتفا نکنیم، نشان خواهیم داد که در لطائف و زیباییهای دینی هم عقلانیت موج میزند و درایت لازم دارد تا زیباییهای دین درک شود. سخن حکیمانه همیشه آمیزهای از عقلانیت و زیبایی است که اگر خدا به کسی عنایت فرماید خیر کثیر به او داده است؛ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً(بقره/269). امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: سخن حکیمانه خستگی روح انسان را برطرف میکند؛ إنّ هذهِ القُلوبَ تَمَلُّ کَما تَمَلُّ الأبْدانُ ، فأهْدُوا إلَیها طَرائفَ الحِکَمِ؛ (نهج البلاغه/حکمت91)./998/د102/س
منبع : ماهنامه معارف