۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۵۵
کد خبر: ۲۴۵۴۰۱

انقلاب تئوری ‌ساز

خبرگزاری رسا ـ در روزهای مربوط به سالگرد انقلاب اسلامی، از ابعاد مختلف به این پدیده نگریسته می‌شود اما به چالش‌کشیدن نظریه‌های «انقلاب» از جذاب‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است که کمتر بدان پرداخته می‌شود.
انقلاب اسلامي ايران انقلاب

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، در روزهای مربوط به سالگرد انقلاب اسلامی، از ابعاد مختلف به این پدیده نگریسته می‌شود اما به چالش‌کشیدن نظریه‌های «انقلاب» از جذاب‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است که کمتر بدان پرداخته می‌شود. مقوله انقلاب از مفاهیم مهم علم سیاست و جامعه‌شناسی سیاسی است که در سه قرن اخیر بسط و تکامل یافته است.

 

علل وقوع انقلاب‌ها، خصایص رهبران، زمینه‌های انقلاب، پیامدها، اهداف، شکل، ساختار و... در طول 300 سال گذشته به تکامل قابل توجهی رسیده است که انقلاب‌های روسیه، فرانسه، انگلیس، چین و... نیز توانسته‌اند نظریه‌های موجود درباره انقلاب‌ها را تعمیق و تکمیل نمایند. اما وجه مشترک همه نظریه‌ها و علل وقوع همه انقلاب‌ها مبتنی بر مطالبات «انسان پایه» است. به تعبیر دیگر همه نظریه‌ها علل وقوع انقلاب‌ها را در سه عامل اصلی خلاصه می‌کنند که عبارتند از: فقر عامل انقلاب، رفاه عامل انقلاب و فقر پس از رفاه انقلاب. بنابر این به کارگیری مفهوم «فقر- رفاه» در تبیین چرایی انقلاب‌ها نشان می‌دهد که همه انقلاب‌ها برای شکم و اقتصاد رخ داده است و طبقه پیشرو در آنها نیز کارگران و دهقانان بوده‌اند که از بعد اقتصادی جزو طبقات فرودست محسوب می‌گردیده‌اند.

 

با وقوع انقلاب اسلامی همین نظریه‌ها و علل برای تبیین این انقلاب به کار گرفته شد اما رخ‌نمایی ابعاد تازه انقلاب باعث می‌شد تا چفت‌شدگی نظریه‌های مذکور با آنچه در ایران محقق شده است دچار چالش شود. ابتدایی‌ترین سؤالی که به ذهن می‌رسید اینکه: چگونه ممکن است ملتی برای رفاه و فقر به میدان بیایند اما رهبری آنان به عهده مردی باشد که هیچ نسبتی با دنیاطلبی، دنیاگرایی و عافیت‌طلبی نداشته باشد؟ چرا در نوشته‌ها و پلاکاردها و... دست مردم ایران در راهپیمایی‌های سال 1357 هیچ شعاری از نان، پول، رفاه و توسعه نیست؟ اینجا بود که انقلاب اسلامی توانست تئوری‌های مسلم پیشین درباره چرایی وقوع انقلاب‌ها را به چالش بکشد و طیف جدیدی از صاحب‌نظران معاصر به دنبال تئوری‌های جدیدی بگردند که با آنچه در ایران اتفاق افتاده است قابلیت انطباق داشته باشد. تا قبل از تردید مذکور کلیدواژه‌هایی که برای انقلاب اسلامی به کار برده می‌شد معمولاً عبارت بودند از: «حاشیه‌نشینی»، «نوسازی»، «توسعه شتابان»، «تولد طبقه متوسط»، «مهاجرت به شهر‌ها»، «عدم توسعه متوازن»، «رشد قیمت نفت» و...

 

اما رفراندوم 12 فروردین 1358 و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران توانست به تئوری‌پردازی‌های جدید از یک سو و سردرگمی محققان غربی از سوی دیگر کمک نماید. افرادی مانند میشل فوکو، اسکاچ پل، آبراهامیان، اسپوزیتو، جان فورن، نیکی آر.کدی از جمله اندیشمندانی بودند که تلاش کردند فهم واقعی از انقلاب اسلامی به دست آورند. بنابر این با عدول از قالب‌های نظری پیش تلاش کردند ابعاد اختصاصی و ابداعی این انقلاب را درک کنند. هر چند این اندیشمندان نیز به مسائلی مانند: «توسعه شتابان و نامتوازن» و «رشد طبقه متوسط» و... پرداختند اما نتوانستند علل انقلاب را تک عاملی و فقر معرفی کنند. دراین میان افرادی که توانستند درک نزدیک‌تری از حقیقت انقلاب اسلامی داشته باشند.

 

به این موضوع وارد شدند که اندیشه شیعی چه خصایصی دارد که مردم معتقد به آن در قرن بیستم و پس از 400 سال از عزلت‌نشینی دین، رهبران دینی را درصدر می‌نشانند؟ و مفاهیمی همچون «ظلم» و «عدالت» را از عمق تاریخ بیرون می‌کشند و با وضعیت امروز جامعه خویش بازنمایی می‌کنند؟ میشل فوکو که می‌توان وی را بزرگ‌ترین نظریه‌پرداز دوران پست‌مدرن نامید (صاحب‌نظریه گفتمان) سردرگمی خود از انقلاب اسلامی طوری بیان می‌کند که هم مسئله را فهمیده است هم از آنچه درک کرده است، در شرایط موجود جهان متعجب شده است. وی می‌نویسد: «من دوست ندارم حکومت اسلامی را ایده یا حتی آرمان بنامم، اما به عنوان «خواست سیاسی» مرا تحت تأثیر قرار داده است... چون کوششی است برای... پاسخ‌گویی به پاره‌ای از مسائل امروزی، برخی از ساختار‌های جدایی‌ناپذیر اجتماعی و دینی، سیاسی شود، مرا تحت تأثیر قرار داده است.

 

چون از این جهت کوششی است برای اینکه سیاست، یک بعد «معنوی» پیدا کند. برای مردمی که روی این خاک زندگی می‌کنند جست‌وجوی چیزی که ما غربی‌ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده‌ایم، چه معنایی دارد؟ جست‌وجوی معنویت سیاسی؟» میشل فوکو که در کوران انقلاب به ایران و قم سفر می‌کند بالاخره مفهومی به نام «معنویت سیاسی» را از انقلاب ایران درک می‌کند و به همین دلیل هم انقلاب ایران را پست‌مدرن می‌خواند و هم با شاخص‌های تعریف شده پست‌مدرن غربی سازگار نمی‌داند. نقیصه‌‌ای که اندیشمندان غربی را دچار چالش در فهم نمود این بود که پایه حرکت خود را نظرات اسلاف پیشین خود قرار دادند. 

 

کافی بود تعصب و معرفت «میهن پایه» خود را کنار بگذارند و به رهبر انقلاب مراجعه کنند تا درک انقلاب اسلامی برایشان سهل‌الوصول‌تر گردد. آنجا که امام فرمود: «فرق است بین «قیام‌لله»‌ و انقلاب‌هایی که یک طاغوت می‌آید و طاغوت قبلی را برمی‌دارد و می‌گوید من باید باشم. در انقلاب‌های غیرالهی ولو اینکه آدمی که می‌آید آدم خوبی هم باشد به یک بعد از انسان می‌پردازد.   اما در قیام لله به همه ابعاد توجه می‌شود.»

 

بنابراین می‌توان گفت «اسلام سیاسی» امام،‌ همان «معنویت سیاسی» میشل فوکو بود که از تعجب می‌گفت: «نقش آیت‌الله خمینی را که پهلو به افسانه می‌زند امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی- حتی به پشتیبانی همه رسانه‌های کشورش- نمی‌تواند ادعا کند.» فوکو سپس به سخره گرفتن غرب و رهیافت‌ها و توسعه آن توسط انقلابیون ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد: «می‌دانید که این روزها چه عبارتی بیش از هر چیز برای ایرانی‌ها خنده‌آور است؟ آنچه در نظرشان از هر حرفی ابلهانه‌‌تر، خشک‌تر، غربی‌تر است.

 

«دین افیون توده‌هاست» ... 90 درصد ایرانی‌ها شیعه‌اند و منتظر بازگشت امام دوازدهم‌اند تا نظام  راستین اسلام را در روی زمین مستقر کند، اما این اعتقاد هر روز نمی‌گوید که فردا حادثه بزرگ فرا خواهد رسید». امروز و پس از 36 سال از پیروزی بزرگ‌ترین و ناشناخته‌ترین انقلاب قرن بیستم، دنیای غرب برای مقابله با همان «معنویت سیاسی» میشل فوکو یا «اسلام سیاسی» امام خمینی به میدان آماده است. به تعبیر دقیق‌تر مبارزه سکولارها با نظام اسلامی برای فاصله بین «معنویت» و «سیاست» است.

 

این نقطه، محل منازعه غرب و بخشی از تجدیدنظرطلبان با انقلاب اسلامی است. تئوری «معنویت سیاسی» که مولد آن انقلاب اسلامی است امروز هم به پرورش نیاز دارد و هم به پاسداری بیشتر./997/د101/ب6

 

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات