کمونیستی که پس از مسلمان شدن به شهادت رسید
خبرگزاری رسا ـ جوان کمونیستی که با نفس شهید حجت الاسلام محلاتی مسلمان شده بود، مسیر زندگیاش را تغییر داده، و در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به فیض عظیم شهادت نائل شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کتاب «شاهدان بصیرت» نوشته ابراهیم رستمی به برخی خاطرات شهید حجت الاسلام محلاتی پرداخته است که بخشی از خاطرات این شهید را در ذیل می خوانیم:
مسلمان شدن یک جهان
میگفت: در زندان قزل قلعه، برای اینکه از حال هم خبردار شویم، قرآن میخواندیم.
یک جوان کمونیست را آورده بودند توی سلول او، چیزی نگذشته که مسلمان و نماز خوان شده بود. برادرش میگفت: وقتی دیدم برادرم نماز میخواند، تعجب کردم. خیلی از حاج آقا ممنون بود.
همین جوان کمونیست که با نفس حاج آقا مسلمان شده بود، مسیر زندگیاش را تغییر داده، و در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به فیض عظیم شهادت نائل شد.
آرزو
آقای رفیق دوست، وزیر وقت سپاه، خاطرهای از ایشان نقل می کرد. می گفت: " همراه حاج آقا جبهه بودیم. همان موقع یکی از بچه های خوب سپاه هم شهید شده بود. ترکش به سرش اصابت کرده و محاسن سیاه زیبایش با خون سرش خضاب شده بود."
شهید محلاتی وقتی جنازه او را دید، گفت: "چه سعادتی میخواهد تا آدم، محاسنش با خون سرش خضاب شود. این یکی از آرزوهای من است." آرزوی دومش این بود که با لباس روحانی شهید و با همان لباس هم به خاک سپرده شود، که چنین شد.
صدای انقلاب
شهید محلاتی مجسمه انقلاب بود. خودش میگفت: من در انقلاب ذوب شدهام.
اولین صدایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از رادیو بلند شد، صدای او بود که میگفت:" این صدای انقلاب اسلامی ایران است." با صدای او بود که صدای انقلاب شنیده شد.
شهید محلاتی شیفته انقلاب بود و اشتیاق به یک انقلاب جهانی، از شور و عشقی که داشت پیدا بود.
آن روزها
با بچه ها مهربان بود و به آنها احترام میگذاشت، به دخترها بیشتر.
با اینکه از صبح یکسره کار کرده بود، اما خستگیاش را به خانه نمیآورد. بشاش و شاد به خانه میآمد، با میثم بازی میکرد و شب دوباره پروندهها و نامههایی که با خود آورده بود، رسیدگی می کرد.
در کارهای خانه کمک میکرد، ظرف میشست، اتاق را جمع و جور میکرد و آتش برای منقل کرسی درست میکرد.
اوایل ازدواجمان بیشتر کمک میکرد چون دوازده سیزده سال بیشتر نداشتم. درسش که تمام میشد میآمد به کمک من. این آخریها هم در کارهای خانه حتی در ظرف شستن، کمک میکرد.
هفته ای یکبار به خدمت امام می رسید. ملاقات خصوصی که گاهی حاج احمد آقا هم توی اتاق امام رحمت الله نبود.وقتی میخواست برای ملاقات برود؛ شب قبلش اغلب تا صبح بیدار بود و گزارش تنظیم میکرد. 904/
ارسال نظرات