به مناسبت ولادت شیخ الرئیس؛
ابن سینا، نیچه، داستان یک چالش معرفت شناختی
خبرگزاری رسا ـ شیخ الرئیس، حجت الحق، حسین ابن عبدالله سینا، رئیس فلاسفه اسلامی و از جمله بزرگترین دانشمندان و حکمای جهان است. او در میانه قرن سوم هجری در اوج دوران زرین تمدن اسلامی، در ده "افشنه" از دهات بخارا به دنیا آمد.
اول شهریور ماه، مصادف است با روز بزرگداشت شیخ الرئیس ابو علی سینا. از همین رو این روز، روز پزشک نام نهاده شده است. از سویی بیست و چهارم اوت مصادف با سالروز درگذشت فیلسوف غربی، "فردریش ویلهلم نیچه" است. شاید در نگاه نخست، دیدن این دو نام در کنار یکدیگر، قدری عجیب به نظر بیاید و بیوجه بنماید؛ اما واکاوی میراث این دو متفکر، شکاف دو جهان متفاوت را پیش چشم ما روایت میکند. دو جهان که از منظر دو جهان بینی و دو سپهر علمی کاملا متفاوت دیده شده است: سپهر علم اسلامی و سپهر علم مدرن.
علم و فلسفه به مثابه بنا و زیر بنا
اگر با دیدی سطحی به بسیاری از علوم بنگریم، احیانا آنها را خالی از بار ایدئولوژیک خواهیم دید. برای مثال تکنولوژی را ابزاری صرف انگاشته و آن را تسلیم بیقید و شرط هر جهان بینی میدانیم؛ غافل از آنکه تکنولوژی چون طفلی است که از شیر علم مدرن ارتزاق نموده و استخوان بندی آن حاصل از شیره جان مدرنیته است و به هیچ وجه خالی از بار ایدئولوژیک نیست. یا علوم ریاضی و تجربی بالیده در هوای مدرنیته را صامت و بیجهت گیری بدانیم؛ در حالی که این گونه نیستند. اما پس از واکاوی اندک، روشن میگردد که علوم بیش از هر چیز دیگری حاصل شیوه نگاه نرم افزاری به جهان هستند؛ یعنی علوم رنگ و بوی فلسفه و جهان بینیای را دارند که مسائل، مبادی و رئوس فلسفی آنها بر آن جهان بینی استوار شده است.
بعد از رنسانس در جهان غرب در حالی که بسیاری از مواهب جهان جدید، حاصل دستاوردهای تمدن دیگر بشری، به خصوص تمدن اسلامی بود، فیلسوفان و نظریه پردازان از شکاف معرفت شناختی و جهان شناختی بین دنیای مدرن و جهان پیشامدرن سخن گفتهاند. این شکاف حاصل از مسائل روبنایی و ظاهری نبود؛ بلکه حاصل از تفاوتهای ژرف در مسائل بنیادین شناخت شناسانه، جهان شناسانه و انسان شناسانه و نوع نگاه متفاوت در این دو گفتمان به مصادر علم و معرفت از جمله رابطه علم و دین بود.
در همین فضا بود که گفتمان تمدنی اسلام، به عنوان یکی از قویترین و پربارترین تمدنهای پیشامدرن، به چالش گفتمانی با مدرنیته پرداخت و انسان را به پویش راهی روشن که در تابش آفتاب وحی و عقل نمودار گشته، فراخواند.
دو فیلسوف، چونان دو شاخص
شیخ الرئیس، حجت الحق، حسین ابن عبدالله سینا، رئیس فلاسفه اسلامی و از جمله بزرگترین دانشمندان و حکمای جهان است. او در میانه قرن سوم هجری، در اوج دوران زرین تمدن اسلامی، در ده "افشنه" از دهات بخارا به دنیا آمد. تمام علوم بشری را در سنین کودکی به نحو کامل آموخت، به گونهای که قبل از بیست سالگی سرآمد دانشمندان زمانه خویش گشت. او در دوران زندگی خود که با فراز و فرودهای بسیار و تنگناهای سخت که حاصل خودکامگی امرای وقت بود، بزرگترین مواریث علمی را برای بشریت به یادگار گذاشت.
آثار او جملگی از بزرگترین نمونههای تولید علم به شمار میآیند. دایرة المارف "شفا" که مشتمل بر اکثر معارف بشری از طبیعی و ریاضی و فلسفی است، بزرگترین کتاب در نوع خود در عرصه تمدن اسلامی به شمار میآید. کتاب سترگ "قانون" در طب، تا سالیان دراز مصدر علم پزشکی به حساب میآمد؛ چنان که "گرارد کرمونایی" آن را به لاتین ترجمه کرد و در سال 1473 میلادی در میلان و به فاصله اندک در شهرهای دیگر اروپایی به چاپ رسید. این کتاب تا سال 1650 میلادی در مهمترین دانشگاههای اروپایی متن درسی بوده است.
از دیگر آثار مهم ابن سینا به نجات، دانشنامه علایی و الاشارات و التنبیهات میتوان اشاره کرد. آثار او با ورود به فضای تمدنی غرب، هسته اصلی رنسانس و زایش تمدنی غربی قرار گرفت. تراث علمی شیخ چون آینهای جایگاه خدا، انسان و جهان را در سپهر علم اسلامی نشان میدهد.
"فردریش ویلهلم نیچه" در 15 اکتبر 1844در پروس(بخشی از آلمان کنونی) به دنیا آمد. خانواده پدری و مادری او کشیش بودند و انتظار میرفت که او پیشه نیاکانش را در پیش گیرد. او در کودکی، زندگیاش را توأم با رهبانیت گذراند. به گونهای که او را در مدرسه، «کشیش کوچک» میخواندند. شاید همین پیشینه سخت گیرانه کافی بود تا نیچه در آینده تبدیل به یکی از سرسختترین دشمنان دین و اخلاق مسیحی گردد. وی آثار بسیاری در طول دوران زندگیاش پدید آورد. از جمله مهمترین آنها می توان به چنین گفت زرتشت، فراسوی نیک و بد، تبارشناسی اخلاق و غروب بتها اشاره کرد.
آثار نیچه حاوی افکاری ناهمگن، پرخاش جویانه و رادیکال است. کتابهای او پر است از افکار و ایدههایی که در بستر زبان آوری درخشان پرورده شدهاند که دارای تناقضات بسیاری از نظر فلسفی هستند؛ با این حال تأثیر بسیاری بر متفکران و فضای فلسفی بعد از خود به جای نهادند.
نیچه خالق ایده مرگ خدا و پروراننده نظریه "ابرانسان" است. انسانی که معیار همه چیز است و ویژگیهای او قدرتمندی و سرشاری از روح زندگی و لذت است. آثار او نمونه بارز حضور انسان چونان یک محور همه جانبه در جهان است و نماد اومانیسم مدرن به شمار میرود. او ده سال آخر عمرش را به جنون دچار شد و در طلیعه قرن بیستم درگذشت.
هسته مرکزی یک جدال
هر چند تفاوت بین دو جهان علم اسلامی و علم مدرن بسیار متکثر و عمیق است، اما میتوان هسته مرکزی این جدال و چالش را به نوع نگاه این دو گفتمان به انسان دانست. در سپهر علم اسلامی، انسان کاشف و خارق حجاب از چهره خلقت الهی است. خداوند به عنوان آفریننده کل هستی، جهان را مسخر انسان نموده است تا او در پرتو وحی به کاشت دانه نیک و بد در مزرعه دنیا بپردازد و در جهانی دیگر حاصل آن را درو کند. خداوند واهب عقل و ملهم فجور و تقوی بر انسان است. او معطی علم است و انسان به حول و قوه او میفهمد و میفهماند.
در پرتو همین معارف، عالمان علوم مختلف در اسلام، دانشمندان دین بودهاند و حوزه علما از حوزه دین جدایی نداشته است. ابن سینا به عنوان نماد کامل علم اسلامی، الهیات را شریفترین علم نسبت به شریفترین معلوم میدانست. او در خطبه یکی از رسائل خویش این گونه میگوید: «سپاس خداوند آسمان و زمین را و ستایش، دهنده جان و تن را و درود بر پیغمبر برگزیده محمد مصطفی و بر اهل بیت و یاران پاک او .» وی همچنین در ابتدای منطق دانشنامه علایی، رستگاری بشر را به پاک بودن جان ایشان میداند و پاکی جان را حاصل از صورت بستن دقیق آنچه که هست، در آینه جان انسان میداند. وی مصدر شکل گیری قانون در اجتماع را نبوت میشمرد. او در زندگینامه خود نوشتش می گوید که گرههای علمی را با استعانت از نماز، در جامع شهر میگشوده است!
آثار شیخ الرئیس، ابن سینا نماد کامل حکمرانی خرد بر زندگی انسان و معیاری روشن برای سنجش جایگاه علم و عقل در گستره تمدنی اسلام است.
بر خلاف تمدن اسلامی، در اندیشه تمدنی مدرن، انسان محور همه چیز است. او تنها فهمنده جهانی حاصل از تصادف است. جهان بازیچه فهم اوست و علم در دیدگاهش مساوی با قدرت است. انسان مدرن تسخیر طبیعت را حق خویش میداند و در این راه هیچ مانع و رادعی در مقابل خویش نمیداند و این همان اومانیسم است.
اندیشه اومانیسم در آثار و افکار نیچه به خوبی رخ نموده است. او از مرگ خدا سخن میگوید و اخلاق دینی را مصدر تمام شرور و پلیدیهای موجود درحیات بشری میداند. بر خلاف شیخ الرئیس که تمام تلاشش مصروف متافیزیک است؛ نیچه تمام همتش را صرف انهدام بنای هستی شناسی میکند و به نظر "هایدگر" کار نیچه به منزله ختم متافیزیک است!
نیچه دستگیری از ناتوان و ضعیف را خروج جهان از ناموس خود میداند! وی اخلاق را مقابل زندگی میبیند! شاید قائلان این نظر پر بیراه،؛ نمیگویند که نژادپرستی نازیسم که هولناکترین تراژدی بشری را در قرن بیستم در جنگ جهانی دوم رقم زد و میلیونها انسان را به کشتن داد و تمام جهان مسکون را به آتش و خون کشید، میتواند مبتنی بر اندیشه نیچه باشد. چون اندیشهای که بگوید: «فدا کردن آزادی و تن دادن به بردگی، تا چه حد زمینه را برای پیدایش سنخ بالاتر انسان فراهم میکند؟! چگونه ممکن است تکامل بشر را فدا کرد تا راه برای به وجود آمدن موجودی از انواع بالاتر از انسان هموار شود؟!» اندیشهای است که پیامدهای هولناکی میتواند داشته باشد.
نتیجه
بیگمان همین اندکی که از تفاوت دو فیلسوف گذشت، خود نماد تمام عیاری از شکاف عمیق معرفت شناختی دو جهان مورد بحث ماست. این نگاه مقایسهای به این دو فیلسوف، شاید بتواند راه درست را برای چگونه اندیشیدن بشر در آینده هموار کند. بیشک انتخاب بین دو راه که یکی به «شفا و نجات» و «قانون» برای بشر ختم میشود، با راهی که در تاریک و روشنش بوی آتش و خون میآید، سخت نیست.
طلبه سطح دو حوزه؛
هادی شاملو
منابع:
1.قرآن کریم
2.سفینة البحار، حاج شیخ عباس قمی
3.تاریخ الحکماء قفطی
4.مجموعه رسائل ابن سینا -تصحیح و توضیحات- سید محمود طاهری
5.منطق دانشنامه ی علایی، به تصحیح محمد معین
6.تاریخ فلسفه کاپلتسون ، ج 7 ، ترجمه ی داریوش آشوری
7.نیچه ، ج-پ-استرن ، ترجمه ی عزت الله فولادوند
8.الهیات شفا ، تصحیح حسن حسن زاده آملی
9.شرح اشارات و تنبیهات ، تصحیح حسن حسن زاده آملی
/979/701/ر
ارسال نظرات