پروفسور غربی در سمینار اقتصادی لندن:
ما در مقابل فقه غنی شما هیچ نداریم
خبرگزاری رسا _ پژوهشگر فلسفه اقتصاد اسلامی با رد برخی مبانی ارزشی در علم اقتصاد، ضمن تبیین اصول موضوع اقتصاد اسلامی گفت: تکلیف در اقتصاد اسلامی، یعنی هر چیزی که از سوی شارع واجب یا حرام شده است.

به گزارش خبرگزاری رسا؛ در گفت و گوی حاضر با حجت الاسلام علی جابری به بررسی زمینه های تولید و راه ورود به اقتصاد اسلامی و دیدگاه اندیشمندان فلسفه اقتصاد اسلامی پرداخته و نمونه هایی از اصول موضوع اقتصاد اسلامی را مورد بحث قرار می دهیم و در ادامه نیز به کاوشی در روند تولد علم اقتصاد در مغرب زمین خواهیم پرداخت. لازم به یادآوری است که عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) تحصیلات خود در مقطع دکترای رشته فلسفه اقتصاد را در کشور هلند گذرانده و با تلاش در مبانی اسلامی، نظریات صائبی در فلسفه اقتصاد اسلامی به دست آورده و از اعضای موثر گروه تدوین فلسفه اقتصاد اسلامی به شمار میرود.
رسا _ آیا با اقدامات صورت گرفته در تدوین فلسفه اقتصاد اسلامی میتوان ادعای تولید علم اقتصاد در جهان اسلام کرد؟
در جهان اسلام تولید علم اقتصاد به آن معنا نداریم و تولید نشده است؛ شاید تولید بشود و این شروع کار است. این علم اقتصاد که ما داریم مال غربیهاست. درست است ما شروع کرده ایم، ولی اقتصاد اسلامی که با کتاب اقتصادنای شهید صدر شروع شد، متأسفانه پس از آن، کتابی در اقتصاد اسلامی نداریم؛ یعنی ورود در این عرصه کار شاقی است و حتی در این موسسه کسی نمیتواند عهده دار شود. الآن دوستان در انجمن اقتصاد گفتهاند جای چنین کتابی خالی است و یکی از این دوستان که موفق هم هست، گفت چرا ما الآن یک کتاب در اقتصاد نداریم و پیشنهاد داد، نشستند در اقتصاد اسلامی تحقیق کردند؛ ولی باز هم نوشتند توسعه اقتصاد اسلامی؛ یعنی روی علم اقتصاد کار نکردند، جرأت نکردند وارد شوند! علم اقتصاد هم چنان جایش خالی است. البته به ما هم گفتند شما بیا مأمور شو و در نهاد یک گروه علمی تشکیل بده که علم اقتصاد را تبیین کنیم، ولی من دیدم نمیشود، وارد نشدم.
رسا _ در تدوین فلسفه اقتصاد اسلامی چه کار مهمی باید انجام گیرد؟
در هلند وارد مسئله ای شدند که ما در ایران درباره آن مشکل داشتیم. دوره دکترا که دوره تحقیق است، اینجا به استاد میگفتیم چرا این طور؟ میگفتند ما حق چرا گفتن نداریم؛ حتی در سطح دکترا. چرا بردار نیست، این است و جز این نیست؛ یعنی چنین دیکته شده است. اما غربیها این چرا بردار نیست را برداشته و میگویند قابل چرا برداری است، نقد میکنند، حلاجی میکنند و بر اساس مبانی خودشان مسائل علم را نهادینه میکنند.
این شروع مبارکی است که قبل از این میگفتند علم اقتصاد چرا بردار نیست و نمیشود چرا آورد. اکنون میگوییم؛ چرا سؤال بردار نیست؟ بحث چرا برداری آن مطرح شده و ما این روش را تولید میکنیم.
رسا _ هدف اصلی فلسفه اقتصاد طرح چه مسئله ای است؟
لازمترین و مهمترین بحث در مسئله، این است که ورود مباحث از هر طریقی به علم اقتصاد را مطرح کنیم. چطور وارد علم شویم؟ چطور ورود به مباحث اقتصادی داشته باشیم؟ در مورد اقتصاد این بحث را مطرح میکنیم که علم اقتصاد، اصول موضوعی است یا استقرایی؟
رسا _ در رابطه با بحث اصول موضوع چه دیدگاههایی مطرح است؟
شهید صدر(ره) میگوید اقتصاد اسلامی، استقرایی است و آن چه ما داریم، مکتب اقتصادی است. در مقابل، دانشمندان اسلامی بحث اقتصاد، میگویند نه این نظریه درست نیست. شهید صدر میگوید آنچه داریم، مکتب است و اگر بخواهیم علم اقتصاد داشته باشیم، باید جامعه اسلامی تشکیل شود و رفتار افراد بر اساس آموخته های اسلامی شکل بگیرد تا ببینم مردم در این زمینه چگونه رفتار میکنند و از رفتار مسلمانان علم اقتصاد اسلامی بسازیم.
رسا _ علم اقتصاد در غرب بر اساس کدام دیدگاه شکل گرفت؟
دیدگاهی که غربیها آن را به کار بستند، این بود که اصول موضوع را مطرح کردند. امثال "آدام اسمیت" و "هیوم" نیامدند جامعه را بررسی کنند که مردم چگونه رفتار میکنند. بلکه از طریق اصول موضوع وارد علم اقتصاد شدند. خیلی کم به شیوه دوم عمل شده و در حد یک درس از شاخه های اقتصاد با عنوان اقتصاد سنجی مطرح است که موارد را میگیرد و الگو درست میکند. قدمت این روش به هفتاد سال نمیرسد. به طور کلی دانشمندان غربی رفتار را بررسی نکردند که علم اقتصاد بسازند.
رسا _ لطفاً مفهوم اصول موضوع را تبیین بفرمایید؟
هر علمی مبتنی بر اصول موضوع است؛ اما اصول موضوع هر علمی از حیطه آن علم خارج است و باید در فلسفه علم بررسی شود. به طور مثال در بحثهای اخلاقی، فلسفه اخلاق و در بحثهای معرفت شناسی، فلسفه معرفت وجود دارد که همه از فلسفه جا میافتد و اصول موضوع علم میشود.
هنر هیوم و آدام اسمیت که پدر علم اقتصادند، همین بود که بعد از رنسانس(1500_1776) آکستریوم ها را وارد اقتصاد کردند. اگر ما هم بخواهیم علم اقتصاد تولید کنیم، راهش این است که اصول موضوع را که در هر شاخه ای از فلسفه که جا افتاده بگیریم و وارد علم اقتصاد کنیم.
رسا _ لطفاً مثالی بیان کنید تا روشنتر شود.
در بحث طرح توازن اقتصادی که معادلهاش را بنده در مقاله ای نوشته ام، میگویند حداکثر میکنیم مطلوبیت مان را، با توجه به محدودیت درآمدی که داریم. چه چیز را حداکثر میکنیم؟ مطلوبیت مان را. این مطلوبیت گرایی در علم اقتصاد و در فلسفه اخلاق، تحت عنوان سود گرایی مطرح است؛ یک بحث ارزشی و اخلاقی است. علم اقتصاد آن را در بحث تقاضا گرفته و میگوید ما در بحث تقاضا سودگرا هستیم. بر اساس این مبنای ارزشی، این اصل موضوع در علم اقتصاد وارد شده است.
رسا _ فلسفه اقتصاد اسلامی در این باره چه میگوید؟
سؤال این است: آیا ما نیز در مسئله ارزشها باید همین سودگرایی را مطرح کنیم؟ آیا فضیلت داریم؟ فضیلت چه میگوید؟ تکلیف چه میگوید؟ آیا در علم اقتصاد ما دنبال نتیجه هستیم؟ کار تکلیفی وجود ندارد؟ وقتی ما میگوییم تکلیف چیست، یعنی هر چیز که واجب و حرام است. این تکلیف گرایی اصل موضوع است.
برخی دوستان ما نیز روی این موضوع کار کردند و دقیقا میگویند؛ علم اقتصاد باید از اصول موضوع شروع شود. البته دوستان در نهادهای حوزوی به من طرحی دادند؛ این تحقیق، ارزشها در اقتصاد را مطرح میکند. نویسنده صریحا میگوید من نتیجه گرا هستم. از بنده خواستند ارزیابی کنم، بگویم اشکالش چیست؟ من گفتم ما تکلیف گرا هستیم. [اگر خدا توفیق دهد] من نظرم این است که ما تکلیف گرا هستیم.
رسا _ تکلیف گرایی کجا نمود دارد؟
من تأکید عمدهام روی نظر حضرت امام خمینی(ره) است. ببینید وقتی رزمندگان در جبههها شکست میخورند، یا وقتی حضرت امام(ره) قیام میکند، میگویند شما قیام نکن، امام(ره) میگوید من تکلیفم این است. من نمیگویم پیروز میشویم یا شکست میخوریم، من دارم تکلیفم را انجام میدهم و کاری به هیچ چیزی ندارم.
بنابراین در اقتصاد نیز همین مطرح است؛ آیا ما مستقیم دنبال کار و مدل میرویم؟ وقتی به بازار میرویم، چه کار میکنیم؟ دنبال تکلیفمان هستیم؟ یا میخواهیم کیف و لذت بیشتری ببریم؟ اگر به دنبال فضایل هستیم، باید آن را مشخص کنیم که فلسفه اقتصاد آن را روشن میکند.
رسا _ مبنای این اختلاف نظر بین شهید صدر(ره) و سایر اندیشمندان چیست؟
اندیشمندان اقتصاد اسلامی تأکید بر فلسفه اقتصاد دارند؛ ما جای خالی فلسفه را داریم، نه شاخص سازی و دست کاری مدل را. مسئله این است که در روش شناسی برای تولید علم اقتصاد، آیا باید پسینی بحث کنیم یا پیشینی؟ پیشینیها میگویند باید اصول موضوع مطرح شود. عموم اندیشمندان اقتصاد اسلامی بر این باورند که باید پیشینی بحث کنیم. پسینیها مثل شهید صدر در این رابطه میفرمایند باید پسینی بحث کنیم. وی یک دیدگاه خاصی در استقراء دارد و استقرای ناقص را هم مفید علم میداند؛ منتها نه علم منطقی و این را با علم اجمالی اصول استباط فقهی، ارتباط میدهد که میفرماید: ما اگر بخواهیم استنباط فقهی داشته باشیم، از استقصاء دیدگاه های بزرگان در چند مورد، یک اصل استنباط میکنیم و آن زیربنا است؛ لذا این بحث شیوه خاص خودش را دارد و اختلاف مبنایی است بین شهید صدر و سایر اندیشمندان اسلامی در علم اقتصاد که میگویند علم اقتصاد پیشینی است.
رسا _ آیا در منابع اقتصاد اسلامی ظرفیت رویارویی با علم اقتصاد غربی وجود دارد؟
تمام غربیها از شروع علم اقتصاد تاکنون، خدا را در این حد که خالق و محرک اولیه است قبول داشتند؛ اما خدایی که مدبر باشد و انزال کتب کند را قبول ندارند؛ همه منکر وحیاند. ضمن اینکه هر چه در علم اقتصاد جلوتر میآییم، خیلی ها مثل مارکسیستها الحادیاند؛ اصلا منکر خدا هم هستند. تا جایی که در غرب دیگر استادان فعلی حتی الحاد را تلقین میکنند. قدر مشترک همه ملحدین یعنی جدیدیها یا قدیمیها که خدا باور نبودند، این است که همه منکر وحیاند.
اکنون مشخصه اصلی ما وحی است؛ مشخصه اصلی ما قرآن، احادیث و نقل است و آنها هیچ چیز در این زمینه ندارند. در یکی از کشورها سمیناری بود که پروفسوری درباره اسراف بحث میکرد، گفت: «این بحث اسراف را من خیلی دوست دارم و همه هم میدانیم اسراف خوب نیست؛ اما چرا خوب نیست؟ اگر کسی مطلبی دارد، کمک کند من خوشحال میشوم.» من دستم را بلند کردم، گفتم هر چه بخواهید ما داریم. مرا که از قبل میشناخت، گفت شما یک فقه غنی دارید که ما در مقابل آن هیچ نداریم. این یک مشخصه بزرگ است برای ما که آنها میگویند هیچ چیز ندارند و ما یک فقه غنی داریم.
رسا _ پس آنان اصول موضوع را از کجا دریافت میکنند؟
به طور مثال در مورد همین تکلیف گرایی، "کانت" هم تکلیف را بیان کرده، ولی میگوید حالا وظیفه را چه کسی مشخص میکند؟ من خودم! وظیفه چیست؟ خودم تشخیص میدهم وظیفه باید چه چیزی باشد. چند ماه قبل یک سفر داشتیم برای ارائه مقاله به لندن رفتیم، محفل علم اقتصاد در رابطه با تکلیف گرایی بود، آنجا کاتولیکها و مسیحیها میخواستند مقاله ارائه کنند، میگفتند ما هم وظیفه گراییم. تکلیفشان چه چیزی بود؟ استقصا کرده بودند که پاپ قبلی چند حکم صادر کرده بود؛ میگفتند این قدر حکم ما باید به تکالیف مان اضافه کنیم. حالا این تکالیف ایشان را با فقه جواهری، کتابها و احکام خمسه کنار هم بگذاریم، ببینیم تکلیف آنها چه تکلیفی است؟ این تمایز باید برای ما محرز شود. تفاوت نقش آفرین ما با غرب، همین به کار گرفتن وحی در اقتصاد و روحی است که وحی در اقتصاد میدمد و آنها منکر آن هستند ولی ما همه چیزمان وحی است.
/976/402الف/ر
ارسال نظرات