اندیشه سیاسی/بخش دوم؛
امروز مظهر دین، ولایت فقیه است
رسا _ عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) با بیان اینکه در اصولگرایی نباید از مبانی و اصول انقلاب کوتاه آمد خاطر نشان کرد: کسانی هم که امروز مدعی اصولگراییاند، بسته به عملشان متفاوت میشوند و از آن اصولگرایی درجاتی افول کردهاند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در این شماره از گفت و گو با حجت الاسلام ابوطالبی، ریشه جریانات سیاسی کشورمان در اندیشههای سیاسی معاصر ایران بررسی شده است. تحلیل برخی واقعیات فکری و عملی جریانها به خواننده امکان میدهد تا آن چه از عناوین اصولگرایی و اصلاح طلبی مورد نظر مقام معظم رهبری است را در میزان مطابقت با آن چه در واقع وجود دارد ارزیابی نماید. ایشان در این خصوص فرمودند:
«بنده معتقد به اصولگراى اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روز به روز و نو به نو. ما باید روش ها را اصلاح کنیم. در روش ها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهى به مرحله اى مى رسیم که امروز دیگر جواب نمى دهد؛ باید مرحله دیگرى را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روش ها، معناى اصلاح طلبى است. البته از نظر آمریکایى ها اصلاح یعنى ضدیت با نظام جمهورى اسلامى. رضاخان آمد اصلاحات راه انداخت، محمدرضا هم آمد اصلاحات راه انداخت؛ این همان چیزى است که بنده گفتم اصلاحات آمریکایى.
دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان
رسا - بر اساس اندیشه های سیاسی معاصر کشورمان، جریانات موجود را چگونه تحلیل می کنید؟
بعد از مشروطه در مقابل اندیشه حاکمیت دینی، تفکر سکولاریسم غربی هم در کشور ما شکل گرفت. کسانی معتقد بودند دموکراسی به معنای حاکمیت مردم است و دین از سیاست جداست. این اندیشه در زمان مشروطه مطرح و در حکومت رضاخان عملی شد. وی سعی کرد تا عرصه سیاسی اجتماعی را از دین جدا کند و در این زمان، یک حکومت سکولاریستی اتفاق افتاد. این حرفها در دوران پهلوی میان روشنفکران نیز مطرح بود.
با پیروزی انقلاب، نگاه دینی غلبه پیدا کرد. شعار مردم هم که حاکمیت اسلام و جمهوری اسلامی بود، تحقق یافت. از همین جا تعارض ها بین خود انقلابیون شروع شد. وقتی بحث ولایت فقیه در قانون اساسی مطرح شد، طیف نهضت آزادی و مهندس بازرگان مخالف آن بودند.
رسا – آیا این افراد در جریان انقلابی بررسی می شوند؟
اینها سکولار بودند ولی در انقلاب نقش داشتند و با شاه مبارزه می کردند. این افراد نگاه جامع به اسلام(که همه چیز باید تحت حاکمیت اسلام باشد) را قبول نداشتند. لذا بعد از انقلاب با بحث ولایت فقیه مخالفت میکردند. عموما طیف های روشنفکر تحت تأثیر تفکرات غربی بودند و با ولایت فقیه مخالفت می کردند.
وقتی لایحه قصاص مطرح شد، جبهه ملی مخالفت کرد. می گفتند اینها خلاف حقوق بشر است؛ در حالی که ما با نگاه جاودانگی اسلام می گوییم احکام اسلام قدیمی هم که باشند، باید اجرا بشوند. بألاخره این تعارض ها پیدا شد.
در دهه های بعدی هم خیلی از این نگاه ها باز آمد. در دیدگاه هایی که خیلی از اصلاح طلب ها داشتند، بحث دموکراسی و جامعه مدنی به معنای قدرتمند شدن نهادها را در مقابل ولایت فقیه مطرح می کردند. نگاه دموکراسی و توسعه سیاسی غربی در مقابل نگاه ولایی که از قدیم در اندیشه علما و به ویژه امام خمینی(ره) بود، در دوران معاصر به ویژه دوره اصلاحات به شدت مطرح شد. الآن هم خیلی از اختلافات در همین بحث هاست و اختلافات گروه های سیاسی بر می گردد به همین مبانی، که آیا قبول داریم دین جامع است و همه مسائل سیاسی و اجتماعی باید تابع دین باشد یا نه؟ اصطلاحا نگاه اصولگرایی معتقد است که ما باید پایبند به آن اصول دینی باشیم و باید همه چیز تابع ولایت باشد و امروز مظهر دین، ولایت فقیه و دیدگاه فقهاست.
اما نگاه های اصلاح طلبانه معتقدند که باید یک نوع اصلاحاتی در دین و نظام دینی انجام دهیم که با نظام های غربی منطبق باشد. بر اساس این نگاه برای این که دین را با دموکراسی سازگار کنند، می گویند یا باید دین را اصلاح کرد یا نگاه به دین عوض شود. مثل آقای بازرگان و آقای سروش که معتقد به نگاه حداقلی هستند و می گویند دین فقط در عبادیات است و نباید در مسائل سیاسی و اجتماعی دخالت کند. امثال آقای بازرگان و شریعتی جریان روشنفکر دینی هستند. آقای مجتهد شبستری می گوید سیره معصومین(ع) اصلا در مسائل سیاسی، اجتماعی حجت نیست و فقط در عبادیات حجت است. این ها اندیشه های جدیدی است که در دوران اصلاحات بروز کرد و الآن هم رگه های آن وجود دارد. مخالفت هایی که در عمل و نظر با ولایت فقیه می شود، تابع اندیشه معاصر غربی است که وارد کشور ما شده است.
رسا - آیا با پیروزی انقلاب اسلامی، نگاه حاکمیت دینی بر اندیشه غربی که در دوران پهلوی پیاده میشد، غلبه پیدا کرد؟
بله همین طور شد.
رسا - می توان ادعا کرد که اصولگرایان و اصلاح طلبان واقعا به این مبانی معتقدند؟
اصولگرایی و اصلاح طلبی در ادبیات سیاسی به این معناست. اصلاح طلبی برگرفته از پروتستانتیسم یا همان نهضت اصلاح دینی است. کشور ما یک جریان مذهبی داشته که کاملا مذهبی بوده و یک جریان روشنفکری که غرب گرا و سکولار بوده است. بعد از انقلاب یک جریان سومی به نام جریان روشنفکری دینی به وجود آمد که میخواهد بین اندیشه های معاصر غرب و دین جمع کند. لذا مجبور است جاهایی را کم و زیاد کند! یک موقع چیزهایی را از غرب قیچی کرده و به دین ضمیمه میکند و آن چه در اندیشه های غرب با دین سازگار نیست را دور میریزد. ولی یک وقتی دین را قیچی میکند؛ به نحوی که با اندیشه های غربی سازگار باشد. این اصلاح دینی یا همان اصلاح گری است.
رسا - آیا این مفاهیم همان چیزی است که از غرب آمده است؟
اصلاح گری به همین معناست. خط اصلاحات یعنی خطی که میخواهد بین دین و تجدد یک اصلاحی برقرار کند که معمولا هم با اصلاح دین اتفاق میافتد. دین را پیرایش میکنند و میگویند این که دین این همه وسیع باشد، لازم نیست. دین مال عبادیات است. امور اجتماعی و حکومتی هم ربطی به دین ندارد! این را اصطلاحا خط اصلاحی میگویند. الآن هم، طیف اصلاح طلب به دنبال همین است. لذا هیچ گاه صریحا ولایت فقیه را نفی نمیکند؛ اما عملا نفی میکند. مثلا وقتی در آن لوایح دو قلو؛ اختیارات فوق العاده برای رئیس جمهور قائل میشوند، یا مقالات متعددی که در دوران دوم خرداد علیه ولایت فقیه به عنوان دیکتاتوری نوشته شد، یا میخواهند شورای نگهبان را که به عنوان نماد فقاهت، نظارت میکند حذف کنند، به حکم حکومتی یا ولایت مطلقه ایراد میگیرند، همه اینها در راستای محدود کردن نظام ولایی است.
وقتی توسعه سیاسی و جامعه مدنی را مطرح میکنند میخواهند قدرت مردم را در مقابل «ولی» پر رنگتر کنند. اینها نگاه های اصلاح طلبانه است که سعی میکنند با نگاه های غربی که محورش مردم است، نگاه دینی را که تأکیدش اش ضوابط شرعی است؛ تضعیف کنند. لذا بنده معتقدم خیلیها در جبهه اصولگرایی هستند ولی عملا اصلاح طلب اند! این ممکن بلکه قطعی است.
رسا - معنای اصولگرایی چیست؟
اصولگرایی یعنی پایبندی به اصول دینی بدون هیچ گونه تغییر.
رسا - این معنا هم غربی است؟
اصولگرایی معنای کلی است. بنیادگرایی یا اصولگرایی یعنی ایستادن بر سر مبانی و کوتاه نیامدن. غربیها میگویند بنیاد گرایی و از نگاه آنها بد است. یعنی شما متعصب اید که نمیخواهید هیچ تغییری در دین بدهید. در اصولگرایی میگوییم باید سر اصول و مبانی انقلاب بایستیم. سی سال پیش گفتهایم آمریکا دشمن است، اگر الان هم دشمن است، باز هم میگوییم دشمن است! قرار نیست موضع عوض شود. سی سال پیش گفتیم اسرائیل مشکل دارد؛ الآن هم میگوییم. اگر امام(ره)، سی سال قبل گفت اسرائیل باید از بین برود، باید از بین برود. اما اصلاح طلب ها میگویند بعد از سی سال، شرایط و اقتضاء عوض شده! آن موقع اشتباه گفتیم، اسرائیل باید از بین برود، اشتباه کردیم با آمریکا قطع رابطه کردیم. اینها میگویند باید تجدید نظر کنیم؛ همان تجدید و اصلاح کردن که پیشتر توضیح دادم.
البته ممکن است فرد اصولگرایی هم این حرفها را بزند و بخواهد مطلقه بودن ولایت فقیه و قطع رابطه با آمریکا را که همه دارای مبانی دینی هستند، مورد تجدید نظر قرار گیرند.
نوع نگاهها در این دو جریان باعث اختلاف مواضع میشود. کسی که میگوید با گشت ارشاد مخالف هستم و نباید حجاب اجباری باشد، به نوعی میگوید امروز در دنیا حجاب حل شده است! حل شده یعنی چه؟ یعنی حکم دینی را کنار بگذاریم؟ یا برخی قوانین حقوقی ما را دنیا نمیپسندد و باید اینها را اصلاح کنیم؟! باید حقوق زنان و مردان مساوی شود! لذا به حقوق زنان گیر میدهند. اینها اصلاحاتی است که میخواهد برای تطبیق با غرب، در دین اجرا شود. یا گیر دادن به مجازاتهای حقوقی مثل سنگسار و قطع دست دزد. حتی برای آن فیلم میسازند، فعالیت میکنند، مقاله مینویسند.
بحث توسعه سیاسی به معنای توسعه دموکراسی و مشارکت مردم و احزاب به این معنا است که احزاب به نوعی میخواهند در مقابل حکومت بایستند. کلیت رأی مردم مورد پذیرش است ولی تقویت این نهادها در مقابل ولایت چیزی است که میخواهد دین و حکومت دینی را تحت کنترل مردم بیاورد؛ این نزدیک شدن به نگاه غربی است.
رسا - آیا معنای اصولگرایی مطابق واقعیت نیز هست؟
کلیت اصولگرایی همیشه همین بوده است. کسانی هم که در جریان اصولگرایی حضور دارند، شاید از این نظر اصولگرا نباشند. باز ظاهر ادعایشان همین است که ما ولایی هستیم؛ هرچه ولی بگوید. قرار نیست از احکام اسلامی کوتاه بیاییم؛ ولی خیلی اوقات در مقام عمل این گونه نیست. لذا اصولگرایی هنوز هم به همین معنا است. در واقعیت هم این است و کسانی که امروز مدعی اصولگراییاند، همین حرف را میزنند؛ ولی بسته به عملشان متفاوت میشوند و برخی از آن اصولگرایی، درجاتی افول کردهاند و به سمت اصلاح طلبی رفتهاند.
رسا - آیا این افول در جریان مذهبی گذشته هم بوده است؟
درگذشته هم بوده. افرادی که در درگیری و اختلافها قائل به تسامح بودند و میگفتند حالا اینجا کوتاه بیاییم! مثلا دو تا قانون حقوقی ضد اسلامی هم تصویب کردند، اشکالی ندارد. در دوره مشروطه یک طیف مذهبی که اهل مسامحه در این امور باشند، بودهاند. ولی اینها در مقام عمل میخواستند مسامحه کنند که کار جلو برود. اینهایی که امروز هستند نگاهشان همین است؛ یعنی اصولگراهایی که نگاه اصلاح طلبی دارند. از این فضای جدید متأثر شدهاند که در این دنیای امروز اصلا نمیشود اصلاح نکرد؛ بلکه باید کوتاه آمد و اصلاح کرد. ولی این نوع نگاهها در گذشته کمتر هست.
/976/401/ر
ارسال نظرات