آسیب شناسی عرفانهای نوظهور؛
معنویت اوشو را باور کنیم یا ماشینهای رولز رویس او را
خبرگزاری رسا ـ یکى از تعارضات معنویتهای نوظهور این است که از یک طرف احکام عبادى، مناسک و عبادات رایج در ادیان را محکوم مىکنند و از طرف دیگر، خود عبادتهایى جدید و مناسکى ویژه با آدابی خاص به پیروان خویش آموزش مىدهند.
در معنویتهای نوپدید، وجود تناقضهای بسیار کاملاً مشهود است؛ وجود بعضی از تناقضات، اگرچه ایراد اصلی یک مکتب محسوب نمیشود، اما ضعف و نارسایی به شمار میرود. ایراد اصلی یک اندیشه، در حوزههای خداشناسی، معرفتشناسی و فرجام شناسی است.
معنویتهای وارداتی به دو شکل دچار تناقضاند: اول؛ تناقض سیره و ایده(شعار و مرام). دوم تناقضِ در باورها.
1.تناقض عملی
تناقضِ سیره و ایده(شعار و مرام) که همان تناقض عملی است جایی است که رهبر یک جریان، ایدهای را پذیرفته، اما در عمل مرام دیگری را در پیش گرفته است و یا ادعای یک غایت را دارد؛ اما در عمل پیروان خود را به جای دیگری میبرد. به عبارت دیگر «به این سو میخواند؛ به سوی دیگر میبرد». مثلاً ادعا میکند شما را به خدا میرسانیم اما در عمل، غیرِ خدا را پیش میکشند و غایت را در چیز دیگری میجویند.
معنویتهای نوپدید هر یک به گونهای به این گونه تناقض مبتلا هستند. عمل با شعارها چندان سازگاری ندارد. در عرفان حلقه ادعا میشود که ما شریعت اسلامی را قبول داشته و لازم میدانیم؛ اما در عمل نه تنها تأکیدی بر انجام مناسک دینی در این جریان صورت نمیگیرد، بلکه عملا به عدم لزوم این اعمال دعوت میشود. مثلاً نماز، نذر و زیارت در عرفان حلقه این گونه است.
مناسک و عبادات ساختگی
در معنویتهاى جدید، دین و مذهب و در یک کلمه، شریعت جایى ندارد. یکى از تعارضات این معنویتها آن است که از یک طرف احکام عبادى، مناسک و عبادات رایج در ادیان را محکوم مىکنند و از طرف دیگر، خود عبادتهایى جدید و مناسکى ویژه با آدابی خاص به پیروان خویش آموزش مىدهند. نماز را لازم نمیشمارند؛ اما خود مدلهایی از عبادت و ذکر و خلوتنشینی را ضروری معرفی میکنند.
مثلاً در مکتب اکنکار، شریعتهای رایج کنار گذاشته مىشود و مناسک ادیان محکوم میگردد؛ اما روزۀ روز جمعه، لازم شمرده شده است. به این صورت که فرد در خانه بنشیند، از اجتماع کناره گیرد، ذهن خود را بر استاد زنده «آک» متمرکز کند و فقط به فکر او باشد.[1] در مرام اشو مراقبههایى با آداب و اوقاتی خاص، تبلیغ و توصیه مىشود[2] به صورتی که یک دورۀ دوازده جلدی با نام مراقبه برای برنامۀ دوازده ماهۀ مریدان اشو تألیف شده و حتی برای هر روز ایشان یک متن عرفانی برای انس و مطالعه و در نتیجه مراقبه و مدیتیشن تنظیم گردیده است.
«لوییز هی» کتابی دارد با نام در زمان حال زندگی کن که دربردارندۀ 365 دستورالعمل روزانه برای دستیابی به حیات معنوی است. «اکهارت توله» کلمات قصاری برای مرور و تمرکز درونی نگاشته است؛[3] وین دایر مراقبههایی برای تهذیب روح با نام عبادت پیشنهاد میدهد و کتاب مستقلی برای این هدف گردآوری کرده است.[4] «دیانا کوپر، دیپاک چوپرا و والش» همه چنین برنامههایی را دارند.
ساخت اماکن جایگزین
عرفانهاى جدید، اماکن پذیرفتهشده در ادیان، همچون مسجد، حسینیه، معبد و کلیسا را مردود اعلام کردهاند. اما هرکدام به طریقى، مکانی مقدس برای عبادت ابداع نموده است. اشو، مکانى به نام «کمون بینالمللى اشو» را در هند پایهگذارى کرد. «ساى بابا» کاخى به نام «آشیانۀ صلح برین» دارد که در اعیاد همۀ ادیان، در آن مراسمی برگزار مىشود و همچنین محل ملاقات و تشرّف ساى بابا است که پیروان وى در آنجا او را دیدار مىکنند.
پیروان مکتب اکنکار، هر چند مکتب خود را جهانى اعلام کردهاند و آن را فرا مکانى مىدانند، معبدى مقدس در یکى از شهرهاى آمریکا دارند و هر ساله در سالروز تولّد پالتوئیچل(بنیانگذار این مکتب که افسر نیروى دریایى امریکا بوده است) در آنجا جمع مىشوند. این مکان مقدّس به «معبد زرین اک» مشهور است. یادآورى میشود که پارهاى از فرقههاى اسلامى، مانند صوفیان که معمولاً با مسجد و حسینیه میانهای ندارند، خانقاه را به جاى آن برگزیدهاند.
گاهی این تناقض بسیار مشهود و هویداست. شعارهای دالاییلاما با فعالیتهای سیاسی اجتماعیاش سازگاری ندارد. او در هنگام نظریهپردازی ایدههای خود را به گونهای مطرح میکند، اما مشی و مرام عملی او به گونه دیگری است. درحالیکه وی بارها از فعالیتهای هستهای چین اعلام ناخرسندی کرده و در مراکز رسمی این خطر را گوشزد نموده، چنین خطری را در مورد کشورهای دیگر مطرح نکرده است.
وی هیچگاه کشور هند را که پناهگاهش به هنگام تبعید بوده، به عنوان خطر هستهای مطرح نکرده است. وی خود را صلحطلب معرفی میکند، اما از سرکشیهای متعدد از اسرائیل و اظهار دوستی با رژیم جنگطلب اسرائیل هم پرهیز نمیکند. خود را منادی آشتی میداند امّا همواره شعار خودمختاری تبّت را مطرح کرده و بر این آرمان پای فشرده است. وی هم چنان شأن نظامی خود را به عنوان رهبر جداییطلبان تبّت حفظ کرده است. اعدام صدام در نظر او کاری ناشایست شمرده شد، اما کشته شدن هزارها نفر از همکیشان او در ناآرامیهای تبت وی را نرنجانده است.
ماشینهای لوکس اوشو
اشو میگوید انسان معنوی کسی است که از فزونطلبی رهیده و آرامش را به تمام معنا تجربه کرده است. ولی مدیر برنامههایش میگوید اشو هماکنون نود دستگاه ماشین رولز-رویس[5] (شرکت انگلیسی که تولید کننده خودروهای لوکس است و بعدا با بی.ام.و ادغام شد) با روکش طلا دارد و چون این مدل ماشین را زیاد دوست دارد، تلاش داریم تعداد ماشینهای او را به تعداد روزهای سال(365 دستگاه) برسانیم که برای او دلزدگی نیاورد. وی در بعضی از مصاحبههایش میگوید من نود ماشین دارم. (مستندی در این باب وجود دارد که حاوی مصاحبۀ اشو است. وی در این مصاحبه وجود این تعداد ماشین را با افتخار تأیید میکند).
بهراستی کسی که ادعا میکند آرامش را کاملاً تجربه کرده است، چرا باید زیادهخواهی در او همچنان شعله بکشد؟ مگر برای رفع نیاز اشو چند ماشین نیاز است؟ همین ناآرامی درونی باعث شده اشو چند بار نام خویش را نیر تغییر دهد.
همین طور وی مدّعی است من به عشق دعوت میکنم و آیینِ من به تولید عشق منجر میشود؛ اما در عمل به هرزگی اخلاقی میکشاند. ادعا میکند در مرامِ من به آرامش میرسید؛ اما از قضا به چیزی دعوت میکند که با غرق شدن در آن هیچ کس روی آرامش را نخواهد دید(دعوت به امور جنسی به عنوان راه سلوک).
شکی نیست که غریزۀ جنسی مردابگون و سیریناپذیر است و آدمی با تمرکز بر آن بیشتر غرق میشود. تنوعطلبی این میل اجازه نمیدهد که انسانها به مرتبهای از آن قانع شده و آرام گیرند.
2.تناقض در نظام فکری
تناقض در باورها که همان تناقض در نظام اندیشهای است، به این معناست که یک بخش از اعتقادات در یک مکتب با بخش دیگرش همخوانی ندارد. وجود جملات خود ستیز که گاهی در کتابها و یا در سخنرانیها ملاحظه میشود مربوط به همین بخش از تناقضات است. جملات خود ستیز جملاتیاند که خود را نفی میکند و با قبول آن، بطلانش نتیجه گرفته میشود.
مثلا اشو جملاتی میگوید که لازمه این جملات کنار گذاشتن مرام اشو است. وی میگوید: من خودم را نقض میکنم. وقتش رسیده که شما این را درک کنید. من نقض کردن خودم را ادامه خواهم داد. این یکی از راههایی است که استفاده میکنم. من به نقض کردن خودم ادامه میدهم و هرچه را که گفتهام نقض خواهم کرد. حتی یک جمله را باقی نمیگذارم که نقض نکنم این یک روش است... من به شما فلسفه یاد نمیدهم. اگر من فیلسوف بودم، هرگز تناقضگویی نمیکردم. همیشه یکجور حرف میزدم. فوقش این است که مرا شاعر بخوانی.[6]
در باب باورهای اشو دربارۀ خدا چنین تناقضی دیده میشود. از منظر اشو، مباحث استدلالی و منطقی برای شناخت خدا راه به جایی نمیبرد[7] و روی آوردن به خدا از راه عقل و برهان، همانا از دست دادن خداوند است و اصولاً گل شناخت، بعد از فرو افتادن پرده دانش، میشکفد[8]؛ چرا که عقل و منطق باز دارندهاند.[9] اما وی در کلام دیگر به تناقضگویی میپردازد و معتقد میشود: از راه عقل و هوش میتوان خدا را شناخت؛ از راه دانش نمیشود به خدا رسید و از راه باور نمیشود خدا را شناخت، بلکه از راه عقل و هوش(است که) میتوان(او را) شناخت؛ برای شناخت خدا، هوشی فراوان نیاز است.[10]
یکی از مربیان یوگا در ایران که اعتقاد عمیقی به یوگا دارد و آن را تنها راه سعادت و سلوک معنوی معرفی کرده است، برای بیداری «کندالینی» دستوراتی داده است. کندالینی همان انرژی حیات است که احیا و فعال نمودن آن در یوگا مساوی با اشراق معنوی و معرفت درونی است.
وی در جای دیگری دچار تناقض شده و در گفتۀ دیگری این گونه غیر ضرور بودن آیین یوگا را یادآور شده است. بیداری «شاکتی» فقط به یوگیهای هند و تمرینات مخصوص کندالینی مربوط نیست، بلکه رعایت مقررات روحانی هر مذهبی ممکن است شاکتی(کندالینی) را در آنها بیدار کند و این تجربیات بدون ذرهای آگاهی در آنها رخ دهد… هر فردی با هر دینی اگر با خلوص، عبادت کند و خداوند را با تمام قلبش بپرستد و عشق و خدمت و بندگی خداوند هدف نهایی زندگیاش باشد، به لطف الهی، قدرت خدا(کندالینی شاکتی) در او بیدار میشود.[11]
با این وصف چه نیازی به یوگا وجود دارد؟ اگر قرار باشد با دستورهای ساده و همگانی ادیان الهی، بیداری کندالینی صورت پذیرد، چرا بی دلیل، وقت افراد صرف تکنیکهای پیچیده یوگا گردد؟ اگر میتوان با دستوری ساده همچون نماز، که فقط چند دقیقه زمان میبرد «چاکرا» را باز کرد، چرا انسان روزانه نُه ساعت وقت خود را صرف تکنیکهای دشوار نماید، که آیا چاکراتراپی صورت بگیرد یا خیر؟
برای اثبات تناقض اندیشهای در مکاتب جدید همین بس که پائولو کوئلیو که آثارش به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده است، مخالفت سرسختانۀ دین مسیح با جادوگری را نادیده میگیرد و به سنّت دینی خویش «دین مسیحیت» پشت میکند و دو کتاب مستقل در باب جادوگرى(کتابهاى بریدا و والکیرىها) تألیف میکند. همینطور وی تلاش کرده با بیان آیات کتاب مقدس و جملات عیسی مسیح پای بندی خود را به مسیحیت به اثبات رساند. اما در کتاب کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، خوانندگان را به پرستش خدای مادینه یا نیمۀ مونث خدا تشویق میکند. او حتی به ترویج معنویتی میپردازد که در آن خدا در شکل زنانهاش دیده و پرستش میشود و آرزو میکند دیگران تثلیثی را بپرستند که شامل مادر، روحالقدس و پسر باشد و روشن است که پرستش خدای مادینه برخلاف عقاید دین شخصی وی، یعنی مسیحیت است. روشن است که آموزههای دین شخصی کوئلیو با این بخش از اندیشه وی که معتقد به کارآمدی جادوست قابل جمع نیست.
کارشناس و پژوهشگر عرفانهای کاذب،
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست/925/م10/ر
[1] حکمت آک، صص 8 4 و 7.
[2] اشو، شهامت، بخش آخر.
[3] . ر.ک: سکوت سخن میگوید؛ اکهارت توله.
[4] . ر.ک: مراقبه، وین دایر؛ معنویت2، ویندایر.
[5] . Rolls Royce
[6] . یوگا از ابتدا تا انتها، اشو، ص 111
[7]. ر.ک. با خود یکی شو ص 28 و من درس شهامت میدهم ص 98
[8]. الماس های اشو، اشو ص 11
[9]. بگو آری، اشو، ص 77
[10]. مراقبه هنر شور و سرمستی، اشو ص 32
[11]ـ همان، ص 108.
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
اصلا چه رابطه ای بین این دوتا هست...
بنظر من این افکار که آدمای فلسفی و عرفانی فقیر و بی چیزن
خیلی قدیمی شده و این خوراک مسموم رو به ذهن مردم ندین خواهشا
چون تاثیر بدی تو ناخوداگاه میذاره و اینجوری هک میشه که پولدارا حتما آدمای بدی ان...