کانون گرم خانواده
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از www.khamenei.ir شنیدن سخنان رهبر عزیز به عنوان یک دانشمند برجستهی اسلامی و متفکر زمان شناس در ترسیم جایگاه خانواده و نقشهای گوناگون آن برای جوانانی که در آغاز تشکیل این نهاد پُر ارج هستند، راهگشا است.
اینک دختر و پسر عزیز جوان ما خوب میدانند که هدف اصلی در «ازدواج» و نتیجهی عالی این پیوند مقدّس «تشکیل خانواده» است.
در روزگار ما همه از خانواده می گویند و دغدغهی خانواده را دارند. جامعه شناسان اولین حلقهی شکلگیری بنیان جامعه را خانواده میدانند. روانشناسان ریشهی حالات روانی انسانها را در خانواده جستجو میکنند. دانشمندان تربیت، نقطهی عزیمت تربیت را خانواده میدانند و مصلحان اجتماعی هر نوع تحول صلاح گرایانه را منوط به خانواده میدانند و...
به راستی خانواده چقدر اهمیت دارد؟
نظر اسلام در این باره چیست؟
چگونه میتوان شالودهی خانواده را محکم کرد؟
و...
شنیدن سخنان رهبر عزیز به عنوان یک دانشمند برجستهی اسلامی و متفکر زمان شناس در ترسیم جایگاه خانواده و نقشهای گوناگون آن برای جوانانی که در آغاز تشکیل این نهاد پُر ارج هستند، راهگشاست
خانواده، کلمهای طیبه[1]است. کلمهی طیبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود برکت و نیکی میتراود و به پیرامون خودش نفوذ میدهد. کلمهی طیبه همان چیزهایی است که خدای متعال آن را با همان اساس صحیح به بشر اهدا کرده. اینها همه کلمهی طیبه است؛ چه معنویات و چه مادیات.1
همچنان که بدن انسان از سلولها تشکیل شده که نابودی و فساد و بیماری سلولها بطور قهری و طبیعی، معنایش بیماری بدن است و اگر توسعه پیدا کند به جاهای خطرناکی برای کل بدن انسان منتهی میشود، همین طور جامعه هم از سلولهایی تشکیل شده، که این سلولها خانوادهاند. هر خانوادهای یکی از سلولهای پیکرهی اجتماع و بدنهی اجتماع است. وتی اینها سالم بودند، وقتی اینها رفتار درست داشتند، بدنهی جامعه، یعنی آن پیکرهی جامعه سالم خواهد بود.2
خانوادهی سالم، جامعهی سالم
اگر در جامعهای خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم مشکلات را بر طرف نموده و فرزندان را تربیت کردند، جامعهای که این طور خانوادهها را داشته باشد، به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد و اگر مصلحی در جامعه باشد میتواند این طور جوامع را اصلاح نماید. اگر خانوادهای نبود، بزرگترین مصلحین هم بیایند نمیتوانند جامعه را اصلاح کنند.3
هر کشوری که در آن بنیان خانواده مستحکم باشد، بسیاری از مشکلات آن کشور، بخصوص مشکلات اخلاقی و معنوی آن به برکت خانوادهی سالم و مستحکم برطرف میشود یا اصلاً بوجود نمیآید.4
این پیوند ازدواج و زناشویی، یکی از نعمات بزرگ الهی و یکی از اسرار آفرینش است و یکی از موجبات بقا و ماندگاری و صحت و صلاح جوامع است.5
تشکیل خانواده اگر به شکل سالمی صورت بگیرد و اخلاق حاکم بر زوجین، صحیح و منطقی و منطبق با اصول شرع، با آنچه که خداوند معین فرموده باشد، این پایهی اصلاح جامعه است و پایهی سعادت همه افراد جامعه است.6
تشکیل بنای خانواده، یک نیاز اجتماعی است، اگر چنانچه در یک جامعهای، خانوادهها درست بودند، سالم بودند، استحکام داشتند، تزلزل نداشتند، حدود و ثغور خانواده محفوظ بود، این جامعه میتواند به خوبی اصلاح بشود.افرادش میتوانند رشد فکری پیدا کنند و از لحاظ روحی کاملاً سالم باشند، میتوانند انسانهایی بدون عقده باشند.7
جامعهی بیخانواده جامعهی آشفتهای است، جامعهی نامطمئنی است.. جامعهای است که در آن مواریث فرهنگی و فکری و عقاید نسلها به یکدیگر آسان منتقل نمی شود. جامعهای که در آن تربیت انسان به راحتی و روانی صورت نمیگیرد. اگر جامعهای خانواده نداشته باشد یا خانواده در آن متزلزل باشد. انسان در بهترین پرورشگاههای خود پرورش پیدا نخواهد کرد.8
خانواده که نبود، نوجوان نیست،کودک نیست، انسان نیت، مرد و زن صالح نیست، اخلاق نیست، انتقال تجربیات مثبت و خوب و با ارزش نسل گذشته به نسل بعد نیست.9
خانواده که نبود، مرکز تولید ایمان و دین باوری دیگر نیست.10
جوامعی که در آن خانواده سست و بی بنیاد است یا خانواده اصلاً تشکیل نمیشود یا کم تشکیل میشود، یا اگر تشکیل شد متزلزل است و در معرض نابودی و فناست. در این جوامع مشکلات روانی و عصبی بسیار بیشتر از آن جوامعی است که در آنها خانوادههایی مستقر هستند و زن و مرد به یک نقطه و کاونی متصلند.11
خانواده بنیاد بسیار مهم و حایز اهمیتی است. فایدهی خانواده در تربیت نسل بشر و ایجاد انسانهای سالم از لحاظ معنوی و فکری و روانی یک فایدهی منحصر به فردی است. هیچ چیز جای خانواده را نمی گیرد...وقتی نظام خانواده وجود داشته باشد، این میلیاردها انسان، هر کدامشان دو مکمل و دو پرستار را نمی گیرد.12
خانواده یک محیط امنی است که در آن چه فرزندان و چه خود پدر و مادر می توا نند روح و فکر و ذهن خود را در این محیط امن و قابل اعتماد، سالم نگهدارند و رشد بدهند. وقتی خانواده سست شد، نسلهایی که همینطور پشت سر هم می آیند، بی حفاظ اند.13
انسان برای تربیت است؛ انسان برای هدایت و تعالی و کمال است. این نمی شود مگر در یک محیط امن؛ محیطی که در آن عقیده به وجود نیاید، انسان اشباع بشود، درآن تعلیمات هر نسلی به نسل بعد منعکس بشود و از کودکی یک انسان تحت تعلیم صحیح، روان، طبیعی و فطریِ دو معلم که نسبت به او از همهی انسانهای عالم مهربانترند یعنی پدر و مادر قرار بگیرد.14
اگر خانوادهای در جامعه نباشد، همه تربیتهای بشری و همه نیازهای روحی انسانها ناکام خواهد ماند زیرا طبیعت و ساخت بشری این کونه است که جز در آغوش خانواده دو در محیط خانواده و در آغوش پدر و مادر آن تربیت سالم و کامل و بی عیب و بی عقده وآن بالندگیِ لازم روحی و عاطفی، صحیح وسالم و کامل بار خواهد آمد که در خانواده بار بیاید و در خانواده تربیت شود. اکر محیط زندگی آرام ومناسبی در خانواده حکم فرما باشد، میتوان خاطر جمع شد که فرزندان از لحاظ ساختار عاطفی و روانی سالم هستند.15
در خانواده، سه دسته انسان اصلاح می شوند، یکی مردها که پدران این خانواده هستند، یکی زنها که مادران این خانوادهاند و دیگر کودکان که نسل بعدی این جامعه هستند.16
خانوادهی خوب یعنی، زن و شوهری که با هم مهربان باشند، با وفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند، رعایت همدیگر را بکنند، مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند، این در درجه اول.
بعد، اولادی که در آن خانواده به وجود میآید، نسبت به او احساس مسئولیت کنند، بخواهند او را از لحاظ مادی و معنوی سالم بزرگ کنند. بخواهند از لحاظ مادی و معنوی او را به سلامت برسانند، چیزهایی به او یاد بدهند؛ به چیزهایی او را وادار کنند، از چیزهایی او را بازدارند و صفات خوبی را در او تزریق کنند. یک چنین خانوادهای اساس همه اصلاحات واقعی در یک کشور است. چون انسانها در چنین خانوادهای خوب تربیت میشوند، با صفات خوب بزرگ میشوند. با شجاعت، با استقلال عقل، با فکر، با احساس مسئولیت، با احساس محبت، با جرئت، جرئت تصمیم گیری، با خیرخواهی - نه بدخواهی – با نجابت، خب وقتی مردم جامعهای این خصوصیات را داشته باشد، این جامعه دیگر روی بدبختی را نخواهد دید.17
انتقال فرهنگها و تمدنها و حفظ اصول و عناصر اصلی یک تمدن و یک فرهنگ در یک جامعه و انتقالش به نسلهای پیدرپی، به برکت خانواده انجام میگیرد.18
اساس ازدواج و مهمترین مصلحت ازدواج، عبارتست از تشکیل خانواده. علت هم این است که اگر خانواده سالمی در یک جامعهای وجود داشته باشد، آن جامعه سالم خواهد شد و مواریث فرهنگی خودش را به صورت صحیح منتقل خواهد کرد. در آن جامعه تربیت کودکان به بهترین وجه صورت میپذیرد. لذاست که در آن کشورها و جوامعی که خانواده دچار اختلال میشود معمولاً اختلالات فرهنگی – اخلاقی به وجود میآید.19
اگر نسلها بخواهند فرآوردههای ذهنی و فکری خود را به نسلهای بعدی منتقل کنند و جامعه از گذشته خودش بخواهد سود ببرد، این فقط با خانواده ممکن است. در محیط خانواده است که اول بار همهی هویت و شخصیت یک انسان بر اساس فرهنگ آن جامعه شکل میگیرد و این پدر و مادرند که به طور غیرمستقیم و بدون اینکه خود آنهاتصنعی به کار ببرند، به طور طبیعی محتوای ذهن و فکر و عمل و معلومات و اعتقادات و مقدسات و اینها را به نسل بعدی منتقل میکنند.20
نگرش اسلام به خانواده، نگرشی درست، نگرشی اصیل و یک نگاه همراه با اهتمام است که خانواده اصل قرار داده شده و به هم زدن بنیان خانواده یا آشفته نمودن آن جزء بدترین کارهاست.21
خانواده در اسلام یعنی محل سکونت دو انسان، محل آرامش روانی دو انسان، محل انس دو انسان با یکدیگر، محل تکامل یک نفر به وسیلهی یک نفر دیگر، آن جایی که انسان در آن صفا میابد، راحتی روانی میابد، این محیط خانواده است. کانون خانواده در اسلام این قدر اهمیت دارد.22
اسلام در بیان قرآن، در چند جا، این آفرینش زن و مرد و هم زیستی اینها و در نهایت زوجیّت آنها را برای آرامش و سکن برای زن و مرد شناخته است.23
در قرآن ، آیه «وجعل منها زوجها لیسکن الیها»[2] آمده است. دو جا در قرآن، تعبیر سکن- تا آن جایی که من یادم هست- وجود دارد.[3] خدای متعال، زوج آدمی را از جنس او قرار داد، زوج زن را، زوج مرد را از جنس خود او قرار داده، «لیسکن الیها» تا اینکه آدمی بتواند – چه مرد و چه زن – در کنار شوهر یا همسر، احساس آرامش کند.24
این آرامش، سکونت و نجات از تلاطمهای روحی و اضطرابهای زندگی است. میدان زندگی، میدان مبارزه است و انسان در او دائماً در معرض نوعی اضطراب است، این بسیار چیز مهمی است. اگر این آرامش و سکونت به نحو صحیحی تحقق پیدا کند، زندگی سعادتمندانه میشود، زن خوشبخت میشود، بچههایی که در این خانه متولد میشوند و پرورش مییابند، بدون عقده رشد خواهند یافت و خوشبخت خواهند شد. یعنی از این جهت، زمینه برای خوشبختی همه اینها فراهم است.25
وقتی که زن و شوهر در پایان کار روزانه یا در وسط روز بهم میرسند، و همدیگر را میبینند، هر دو از هم توقع دارند که توانسته باشند محیط را شاد، سرزنده، قابل زیست و رفع کنندهی خستگی ساخته باشند. این توقع بجایی است. اگر چنانچه بتوانید این کار را بکنید، زندگی شیرین میشود.26
انسان در تلاطمهای زندگی که ناشی از برخوردهای ناگزیر است، به دنبال یک فرصت میگردد تا به آن پناه برد. اگر یک زوج باشند،در این تلاطمها به یکدیگر پناه میبرند، زن به شوهرش پناه میبرد و شوهر هم به زنش پناه میبرد. مرد در کشاکش زندگی مردانه خود، احتیاج به یک لحظهی آرامشی دارد تا بتواند راه را ادامه بدهد. آن لحظهی آرامش کِی است؟ همان وقتی است که او در محیط سرشار از محبت و عطوفت خانوادگی خودش قرار میگیرد. با همسر خودش که به او عشق میورزد، با اوست، در کنار اوست و با او احساس یگانگی میکند. وقتی با همسر خود مواجه میشود، این همان لحظه آسایش و آرامش است.27
زن هم در کشاکش زندگی زنانه خود، با بحرانها و با تلاطمهایی مواجه میشود. چه در محیط بیرون از خانه مشغول تلاش و فعالیت و کارهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و... باشد یا در داخل خانه مشغول باشد که زحمت و اهمیتش کمتر از کار بیرون نیست. حالا زن در این کشاکش به تلاطمهایی برخورد میکند و چون روح او ظریفتر است، بیستر به آرامش، به آسایش، به تکیه کردن به یک شخص مطمئن احتیاج دارد. او کیست؟ او شوهر است.28
انسان که ماشین نیست، انسان روح است، انسان معنویت است، انسان عواطف و احساسات است. حالا میخواهد آرامش پیدا کند. این آرامش کجاست؟ محیط خانواده است.29
محیط خانواده، محیط آرامش است باید محیط آرامش باشد. این عاطفه ای که در زن و مرد نسبت به هم وجود دارد، به این آرامش درونی کمک میکند. این سکونت، این آرامش، به معنای آرامش در مقابل حرکت نیست، حرکت خوب است؛ این به معنای آرامش در مقابل تلاطم است. انسان گاهی در زندگیاش دچار تلاطم میشود. همسر، یک آرامشی به انسان میدهد که متلاطم نباشد. این در صورتی است که فضای خانه، فضای متلاطمی نباشد.30
هر انسانی – هم زن و هم مرد – در طول زندگی، در شبانه روز مشکلاتی دارد و با پیشآمدها و حوادثی مواجه است. این حوادث اعصاب را میکوبد و خسته میکند. انسانها را دچار ناآرامی و سرسیمگی میکند. وقتی وارد محیط خانو.اده شد، این محیط امن و امان به او تجدید قوا میبخشد. او را آمادهی یک روز دیگر و یک شبانه روز دیگر میکند. خانواده برای تنظیم زندگی انسان خیلی مهم است. البته خانواده باید خوب اداره بشود، باید سالم اداره بشود.31
این بهرهای که مرد و زن از این خانوادهی آرام میبرند، بهرهی کاری آنها را در بیرون خانواده بالا میبرد، به آن اهمیت و ارزش میدهد، آن را باارزش و با کیفیت میکند.32
فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعهی خانواده،یکی از فرصتهای مهم زندگی برای مرد و زن است. این یک وسیلهی آسایش، آرامش روحی، وسیلهی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است، وسیلهی تسلی، وسیلهی پیدا کردن یک غمخوار نزدیک است، که برای انسان در طول زندگی بسیار لازم است.33
فرصتی برای تجدید قوا
در داخل خانواده است که مرد و زن – که زوجین هستند – میتوانند تجدید قوا کنند، میتوانند همت خودشان را برای ادامه راه آماده کنند. میدانید که زندگی یک مبارزه است، کل زندگی عبارتست از یک مبارزهی بلند مدت،مبارزه با عوامل طبیعی، مبارزه با موانع اجتماعی، مبارزه با درون خود انسان که مبارزهی با نفس است. دائم انسان در حال مبارزه است. بدن انسان هم در حال مبارزه است. جسم انسان هم دائم دارد با عوامل مضر مبارزه میکند، قدرت این مبارزه وقتی در جسم باشد، جسم سالم است. در انسان، این مبارزه باید صحیح، منطقی، در جهت درست، با رفتارهای صحیح و با ابزارهای درست باشد.
این مبارزه گاهی یک استراحت و یک باراندازی لازم دارد. این یک سفر و یک حرکت است. این نقطهی استراحت، داخل خانواده است.34
خانواده یک قرارداد است، یک امر طبیعی نیست که دو چیز را به هم وصل کرده باشند. نه! یک قرارداد است. یک امر اعتباری است. ماندن او بسته به این است که طرفین قضیه و جامعه و قانون آن را محترم بشمارند. اگر به آن بیاعتنایی کردند، باقی نمیماند.35
اسلام همین غریزهی جنسی را پشتوانهی بنای خانواده قرار داده است، یعنی، وسیلهی استحکام خانواده قرار داده است. یعنی چه؟ یعنی وقتی زن و مرد عفیفاند و متدین و خداترساند و طبق دستور اسلام از گناه در باب غریزهی جنسی اجتناب میکنند، طبعاً نیاز زن و مرد به یکدیگر در این مورد بیشتر خواهد شد. وقتی به هم زیادتر احتیاج داشتند، این بنای خانواده که پایه اصلیاش زن و مرد است، مستحکمتر خواهد شد.36
اسلام میخواهد این پشتوانه را از خانواده نگیرد. اسلام میخواهد این انسانها بیرون از محیط خانواده این غریزه را اشباع نکنند، تا نسبت به خانواده بیقید و بیاعتنا و لاابالی بشوند، لذاست که جلوی راه را سد میکند.37
در بنا و تشکیل خانواده و در حفظ خانواده، باید این احکام اسلامی را رعایت کرد تا خانواده باقی بماند. لذا شما در خانوادههای متدین که زن و شوهر به این حدود اهمیت میدهند میبینید که سالهای متمادی با هم زندگی میکنند. محبّت زن و شوهر به یکدیگر باقی میماند و جداییشان از هم سخت است و دل در گرو محبت یکدیگر دارند. این حسن و این محبتهاست که بنای خانواده را ماندگار میکند و لذا اسلام به این چیزها اهمیت داده است.38
اگر روشهای اسلامی رواج پیدا کند، خانواده ها مستحکم خواهد شد. همچنانکه در گذشته های ما – نه در دوران منحوس پهلوی – آن وقتهایی که هنوز ایمان مردم سالمتر و کاملتر و دست نخوردهتر بود، در زمان قدیم. خانواده مستحمکتر بود.زن و شوهر به هم علاقهمندتر بودند، فرزندان در محیطهای امن و امان بیشتری پرورش پیدا میکردند. حالا هم راه همین است. آن خانادهای که جهات اسلامی را رعایت میکنند، اینها غالباً خانوادههایی محکمتر، بهتر، قویتر و محیط امن تری برای فرزندان و کودکان خواهند بود.39
دختر و پسر باید سعی کنند این پیوند را پاسداری کنند. وظیفهی ی آنها هم نیست که بگوییم هر کاری یکی کرد دیگری تحمل کند.نه، باید هر دو به هم کمک کنند تا این کار صورت گیرد.40
نمیشود بگوییم شوهر سهم بیشتری دارد یا زن سهم بیشتری دارد، نه، هر دو در حفظ این بنیان و در حفظ این اجتماع دو نفره، که بعدها به تدریج زیاد میشود، نقش دارند.41
از هر چیزی که محیط خانواده را متشنج و دچار افسردگی و هیجانهای بیمورد نماید، اجتناب کنید. هم زن و هم مرد بنا را بر سلزش و همزیستی و همراههی بگذراند. آنچه در خانواده خیرات وجود دارد، مال زن و شوهر است و در نهایت مال فرزندان است، مال یک طرف نیست. اگر خدای ناکرده در محیط خانواده بیمحبّتی و عدم اطمینان و صمیمیت باشد، رنجش مال هر دو طرف است.42
در استحکام بنیان خانواده، خود زن و شوهر بیشترین نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همکاری خود، با مهربانی و محبّت و اخلاق خوب خودشان – که از همه مهمتر هم محبّت است – میتوانند این برا ماندگار و این سازگاری را همیشگی بکنند.43
در محیط اسلامی، زن و شوهر با هماند، در مقابل هم مسئولاند، در مقابل فرزندان مسئولاند در مقابل محیط خانواده مسئولاند. ببینید از نظر اسلام خانواده این قدر مهم است.44
در محیطهای اسلامی، خانواده آنچنان مستحکم است که گاهی دو نسل هم میگذرد و میبینید پدربزرگ و پدر و نوه در یک خانه دارند با هم زندگی میکنند. این چقدر ارزش دارد؟ نه اینها از آنها سیر میشوند، نه آنها با اینها بد میشوند. همه به کمک هم میآیند.45
در جوامع اسلامی، یعنی جوامع متدین و مذهبی، مشاهده میکنیم که دو نفر آدم مدت طولانی با هم زندگی میکنند و اصلاً از هم سیر نمیشوند، بلکه دلبستگی شان به هم بیشتر میشود، انس و محبت و وفایشان به همدیگر بیشتر میشود، لین همان خاصیت تدین و دینداری و مذهبی بودن و جهات خدایی را رعایت کردن است.46
در اسلام و در فرهنگ اسلامی، خانواده با دوام است. توی خانواده پدربزرگها و مادربزرگها و پدر و مادر هستند، نوه ها و نتیجه هایشان را میبینند... سنتها را به هم منتقل میکنند. نسل گذشته مواریث خودش را به نسل بعد تحویل میدهد. بریده و بیریشه و تنها و بیعاطفه بار نمیآیند.47
بحمدالله،در کشور ما و در بسیاری از جوامع شرقی، بخصوص جوامع اسلامی، هنوز کمربند خانواده محفوظ است. آن پیوند خانوادگی، بحمدالله هست. آن صمیمیت و صفا و محبت هست. زن دلش برای مرد خود میطپد،یکدیگر را از اعماق دل دوست دارند و زندگی صمیمی دارند. در جاهای دیگر این چیزها خیلی کم است. در کشورهای ما بخصوص در ایران، این زیاد است. این را تأمین کنید.48
منابع:
- خطبهی عقد مورخهی 15/12/1379
- خطبهی عقد مورخهی 8/3/1381
- خطبهی عقد مورخهی 14/6/1372
- خطبهی عقد مورخهی 2/9/1376
- خطبهی عقد مورخهی 23/12/1379
- خطبهی عقد مورخهی 8/3/1381
- خطبهی عقد مورخهی 11/5/1374
- خطبهی عقد مورخهی 29/10/1377
- خطبهی عقد مورخهی 30/3/1379
- خطبهی عقد مورخهی 12/11/1372
- خطبهی عقد مورخهی 21/12/1379
- خطبهی عقد مورخهی 4/10/1381
- خطبهی عقد مورخهی 18/12/1376
- خطبهی عقد مورخهی 20/5/1376
- خطبهی عقد مورخهی 11/5/1374
- خطبه عقد مورخهی 19/2/1374
- خطبهی عقد مورخهی 12/9/1377
- خطبهی عقد مورخهی 26/1/1377
- خطبهی عقد مورخهی 16/1/1378
- خطبهی عقد مورخهی 15/10/1379
- خطبهی عقد مورخهی 15/10/1379
- خطبهی عقد مورخهی 4/10/1374
- خطبهی عقد مورخهی 6/9/1376
- خطبهی عقد مورخهی 5/10/1375
- خطبهی عقد مورخه 31/4/1376
- خطبهی عقد مورخهی 24/1/1378
- خطبهی عقد مورخهی 6/6/1381
- خطبهی عقد مورخهی 6/6/1381
- خطبهی عقد مورخهی 16/11/1379
- خطبه عقد مورخهی 8/3/1381
- خطبهی عقد مورخهی 29/10/1377
- خطبهی عقد مورخهی 15/12/1379
- خطبهی عقد مورخهی 9/12/1380
- خطبهی عقد مورخهی 8/3/1381
- خطبهی عقد مورخهی 19/1/1377
- خطبهی عقد مورخهی 9/12/1380
- خطبهی عقد مورخهی 18/12/1376
- خطبهی عقد مورخهی 23/12/1379
- خطبهی عقد مورخهی 15/1/1378
- خطبهی عقد مورخهی 30/7/1376
- خطبهی عقد مورخهی 16/5/1379
- خطبهی عقد مورخهی 6/9/1376
- خطبهی عقد مورخهی 17/11/1379
- خطبهی عقد مورخهی 18/6/1376
- خطبهی عقد مورخهی 20/10/1372
- خطبهی عقد مورخهی 2/1/1380
- خطبهی عقد مورخهی 24/5/1374
- خطبهی عقد مورخهی 31/4/1376
[1] اشاره به آیهی کریمهی: ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِبَةٍ... سورهی ابراهیم، آیهی24.
[2] سورهی اعراف، آیهی 189.
[3] و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها... سورهی روم، آیهی 21./919/د101/ن