
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در آستانه هجدهم آبان ماه، سالگرد ارتحال حضرت آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی(ره) و برگزاری کنگره فقیه آگاه خبرگزاری رسا خاطرات حجت الاسلام والمسلمین عباس محققی کاشانی، داماد مرحوم حضرت آیت الله گلپایگانی را از کتاب منبر خاطره بازنشر میکند.
در محضر حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی مشغول نوشتن استفتا بودم، فرمودند: آقای محقق من خیلی وقت است منزل حاج آقا مرتضی حائری نرفتم، خوب است سری به ایشان بزنیم. تلفن زدم منزل تشریف داشتند، بنا شد منتظر بمانند، به اتفاق رفتیم.
استقبال کرد و وارد اتاق ایشان شدیم. زمستان بود و ایشان کرسی داشت، ولی کرسی بسیار زاهدانهای بود. آن کرسی فقط یک طرفش لحاف بود و سه طرف دیگر به قدری بود که اطراف آن پوشیده بود.
آقا را سر جای خود نشانید و ما هم در پناه کرسی بودیم. صحبتهای دوستانه شروع شد و مدتی مشغول بودیم. بعد آقای حائری که خیلی به من علاقه داشت، و شاگرد ایشان بودم و مدتی درس فقه آن مرحوم در عشقعلی میرفتم، فرمود: آشیخ عباس! یک ظرف شیرینی پشت پرده است برای تشریفات آقای گلپایگانی روی کرسی بگذارید.
من آن جعبهی شیرینی را آوردم، کشکولی بود و بی شباهت به کشتی نوح نبود. از هر نوع خوراکی، چیزی در آن دیده میشد؛ از گز، سوهان، آب نبات، بیسکویت، حاج بادامی یزد، انجیر خشک شیرازی، توت خشک، بادام و مغزگردو ولی از هر کدام مختصری. تا آن را روی کرسی نهادم، آقای حاج شیخ دست برد و گزی برداشت و خورد. تمام نشده، دومی را برداشت، و بعد سومی را.
آقا فرمودند: حاج شیخ! مگر حضرت عالی مرض قند نداشتید؟
عرض کرد: آقا مرض قند دارم، مرض گز که ندارم، و سومی را هم در دهان خود گذاشت و خورد.
آقا خیلی خندیدند. بعد از خاتمه جلسه انس از منزل بیرون آمدیم، آقا فرمودند: من به حاج شیخ احترام میکنم، یادگار استاد بزرگوارم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری است.«المرء یحفظ فی ولده» البته ایشان هم به من احترام میگذارد، چون من استاد او هستم. مرحوم حاج شیخ او را به من سپرد و من او را تعلیم داده و تربیت کردهام، و الحمدلله وجود نافعی است خداوند او را حفظ کند./971/د102/ن