آیت الله جوادی آملی:
باید در برابر دشمن مقابله به مثل کرد
خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت الله جوادی آملی گفت: گاه انسان یک دشمن بیرونی دارد، که در برخورد با دشمن بیرونی «جزاء سیئة سیئة مثلها»، اما نسبت به رفتار در داخل و در بلاد اسلامی اینگونه نباید بود، بلکه بگویید «و یدرؤن بالحسنة السیئة» با خوبی بدی را بردارید.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جوادی آملی امروز در مسجد اعظم در جمع علما و روحانیان حوزه علمیه به ادامه تفسیر سوره مبارکه قصص پرداخت و گفت: فرعون بنا بر آیه 38 به درباریان و قوم خود خطاب کرد، «یا ایها الملأ ما علمت لکم من اله غیری»، من الهی برای شما غیر از خودم نمیدانم، ادعای فرعون این بود که، عدم الوجدان یدل علی عدم الوجود، خداوند در آیه 18 سوره یونس میفرماید: «قل اتنبئون الله بما لایعلم فی السموات و لا فیالارض» یعنی مشرکان حرفی زدند که خدا آن را نمیداند، اگر مخلوق حرفی بزند که دیگری نداند، دلیل نبودن نیست.
وی ادامه گفت: از سخن فرعون این برنمیآید که در کل جهان خدایی غیر از خودم نمیدانم و فرعون چنین ادعایی درباره کل جهان نکرد، بلکه درباره ملاء خود این ادعا را کرد، و همچنین درباره اله موسی تأملی دارد، میگوید «إنی لأظنه من الکاذبین»، اما هنوز تأمل دارد و درصدد ساخت رصدخانه شفافی برای دست یافتن به این شناخت است؛ مردم مصر اله بودن فرعون را نپذیرفته بودند، بلکه بر اساس «یستضعف طائفة منهم یذبح ابناهم و یستحیی نساءهم» مجبور به سکوت بودند، مردم مصر از قهر قانون او را اطاعت میکردند و البته بتپرست هم بودند.
خداوند بشر را بدون راهنما رها نکرد
حضرت آیت الله جوادی آملی بیان داشت: بعد از معجزاتی که وجود مبارک موسی اقامه کرد بر فرعون روشن شد که ربالعالمینی وجود دارد؛ ما دوتا عقد داریم که یکی میان موضوع و محمول است،که در فارسی با فعل «است» و در عربی با ضمیر «هو» مشخص میشود، یعنی موضوع و محمول را به خود گره میزند، این کار علم است اما ایمان یک عقد مستأنف است؛ فرد باید عصاره آن قضیه را به جان خود گره بزند تا بشود عقیده، انسان ممکن است چیزی را صددرصد بداند حق است اما باور نکند، معتاد ضرر اعتیاد را میداند، اما باید آن را به خود و به اراده گره بزند.
وی خاطرنشان کرد: اگر دست عزم و اراده فلج بود، با اینکه صددرصد مطلب را میداند، عقل را علم و اراده را ایمان به عهده میگیرد، آن تصدیق علمی گره میان موضوع و محمول است که آن را با انگشت اندیشه گره میزنند و تصدیق ایمانی گره زدن عصاره علم است به جان و آن را با انگشت انگیزه گره میزنند، این انگیزه یعنی عزم، اراده و نیت، این اراده که گره بزند فلج است و با این که عالم است باور ندارد.
این استاد عالی حوزه علمیه قم با قرائت آیه «و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون»، افزود: برخی میگویند این پیوسته بودن درباره قرآن کریم است، به این معنا که قصص، سورهها، ایمان و کفر، بهشت و جهنم، به طور مرتبط آمده، اما نظر جامعتر این است که ما بشر را بدون راهنما رها نکردیم، از نظر کتاب پشت سر هم کتابهای آسمانی آمده، از نظر مفسر انبیا و راهنمایان آمدهاند؛ سلسله نبوت هیچوقت قطع نشد، گرچه فاصله بود اما جانشینان انبیا و رهبران فکری آن مکتب آن را حفظ کردند.
وی با اشاره به آیه «أرسلنا رسلنا تترا»، اظهار داشت: ذات اقدس اله درباره رسل فرمود که ما آنان را به صورت تترا ارسال کردیم، هزار خبر واحد که کنار هم چیده شود متواتر میشود، تک تک این خبرها وتر هستند، یعنی انبیاء سلسلهشان متواتر است، همچنین درباره خصوص قرآن کریم فرمود که ما سورههای را نازل کردیم، قصه خوبان و بدان را گفتیم و چیزی قطع نشد «و لقد وصلنا لهم القول»، این طور نیست که ما چیزهایی گفته باشیم و فاصله افتاده باشد و هرچه لازم بود گفتیم، این میشود وصل اقوال در علوم معارف و اخلاق، خرافات خرافاتیان و بطلانش را گفتیم و همه این قسمتها را بازگو کردیم.
حضرت آیت الله جوادی آملی با قرائت آیه «الذین آتیناهم الکتاب من قبله هم به یؤمنون»، افزود: قرآن کریم درباره تبهکاران اقوام گذشته کم نگذاشته و عذابهای آنان را در قرآن ذکر کرده، اما نسبت به پرهیزگاران امم گذشته نیز فروگذار نبوده است، اگر انسانهای سالمی بودند فرموده «و من اهل الکتاب امه قائمة یتلون آیات الله آناء الیل و هم یسجدون»، که آیه محل بحث از این قبیل است، در این آیه خواستند ضمیر «ه» را به پیامبر(ص) برگردانند، اما بهتر است گفته شود این دو ضمیر ها به قرآن برمیگردد، یعنی «الذین آتیناهم الکتاب» میگویند ما قبل از این که این آیات نازل شود مسلمان بودیم، یعنی آنچه که انبیای گذشته آورند اسلام است.
وی ادامه داد: دین به معنای اسلام تثنیه پذیر نیست، چه برسد به اینکه جمعپذیر باشد و بشود ادیان، اما میتوان گفت هر پیامبر یک شریعت خاص دارد، شریعتها و مناهج انبیای الهی تفاوت دارد، خطوط کلی یکی است و این باعث میشود که «إنا کنا من قبله مسلمین»، مسلمان یعنی کسی که دین الهی را بپذیرد و ما هم آن را پذیرفته بودیم، در بخش پایانی سوره حج درباره حضرت ابراهیم میفرماید «ملة أبیکم إبراهیم هو سماکم المسلمین من قبل»، شما از پدرتان تقلید کنید او شما را مسلمان نامید، شما که فرزندان ابراهیم هستید دین پدرتان را بگیرید.
مفسر برجسته قرآن کریم به بیان وجوه مختلف مسلمان بودن اهل کتاب پرداخت و گفت: اهل کتاب از دو منظر مسلمان هستند، یکی این که خطوط اصلی آنان با اسلام یکی است، دوم اینکه تبشیری که انبیای گذشته به اهل کتاب داده بودند و از این دو منظر میگویند که ما مسلمان بودیم، آیات الهی بر این گروه از اهل کتاب که خوانده میشود میپذیرند و میگویند اینها حق است، آنچه موسی و عیسی آورد حق است، « اولئک یؤتون اجرهم مرتین»، «و إذا یتلی علیهم قالو أمنا به إنه الحق من ربنا»، میگویند ایمان آوردیم، به دلیل اینکه «إنه الحق» است، چرا حق است چون «من ربنا» است، ما قبل از نزول قرآن مسلمان بودیم که دو پاداش شامل حال آنان میشود، «یؤتکم کفلین من رحمته» که مصادیق فراوانی برای کفلین گفتهاند، یک بخش آن مربوط به دین قبلی و یک بخش مربوط به دین بعدی میشود.
بسیاری از ما اسلامی حرف میزنیم، اما قارونی فکر میکنیم
وی با بیان این بخش از آیه 54 سوره قصص که «و یدرؤن بالحسنة السیئة و مما رزقناهم ینفقون»، افزود: این گروه از اهل کتاب نه تنها از نظر اعتقاد، بلکه از نظر عمل نیز تأیید شدهاند، »یدرؤن بالحسنة السیئة»، گاه یک دشمن بیرونی وجود دارد، که بر اساس بیان حضرت امیر این است که «ردّو الحجر من حیث جاء، فإن الشرّ لایدفعه إلا الشرّ»، در برخورد با دشمن بیرونی «جزاء سیئة سیئة مثلها»، اما نسبت به رفتار در داخل و در بلاد اسلامی اینگونه نباید بود، بلکه بگویید «و یدرؤن بالحسنة السیئة» با خوبی بدی را بردارید، نه بد را، این میشود جامعه عقلی والهی و منتظر، اگر فردی در درون مشکل خود را رفع نکند، نمیتواند این رفتار را در بیرون انجام دهد.
حضرت آیت الله جوادی آملی افزود: در درون اگر فرد قصد گناه کرد که «سیئة» است با استعاذه، با پناه بردن به ذات اقدس اله، با رفتن در پناهگاه لا اله الا الله حصنی باید آن را دفع کند و اگر خدای ناکرده، فرد آلوده شد با توبه و انابه آن را رفع و برطرف کند پس از آن میتواند در محیط جامعه، در همسایه این رفتار را داشته باشد، وقتی مشکل خودش را دفعا او رفعا از راه حسنه حل کرد در جامعه هم این طور میشود، همچنین وقتی فرد به مقام قضا و در جایگاه حکم کردن رسید، آنجا نیز «جزاء سیئة سیئة مثلها» که در آن مقام گذشت معنا ندارد، این گروه تنها معتقد محض نیستند، بلکه صابر هم هستند و جلوی سیئه را دفعا یا رفعا میگیرند و «مما رزقناهم ینفقون»، نمیگویند اینها مال من است.
وی ادامه داد: خیلی از ماها اسلامی حرف میزنیم، اما قارونی فکر میکنیم، «إنما أوتیته علی علم عندی» خود را در خیرات شرکت نمیدهیم، در کمک به نیازمندان، در ارزان کردن ارزاق قدمی برنمیداریم، در موضوع علم هم همینطور است، خیلیها آمدند در حوزه و در دانشگاه و به جایی نرسیدند، خیلیها میخواهند بروند سراغ علم، اما شرط اصلی خواست خداست، این طور نیست که «علم الانسان» را نبینیم، ما مجاز نیستیم بگوییم، 40 سال زحمت کشیدم تا اینها را یاد گرفتم، قارون هم همین را میگفت، بیان قرآن این است که هیچ وقت نگویید من این کار را کردم، نگوییم خدا خلق کرد و ما را رها کرد تا روز قیامت شود و از ما بازخواست کند، «واعلمو عبادالله أنّ جوارحکم جنوده» اگر بدانیم اعضای ما سربازان الهیاند هرگز نمیگوییم «إنما أوتیته علی علم عندی».
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: دین در زندگی ما نیست، اگر یک سبد میوه به ما برسد میگوییم کی داد میگوییم باغبان، کی آورد؟، میگوییم فلان باغبان، بین آورنده و دهنده فرق نمیگذاریم و متأسفانه این در فرهنگ وجود دارد، این که مسکین رسول خداست، را باور نداریم، این جملهها را باید مراجعه کرد و دید، به خاطر سپردن سودی ندارد، چرا وجود مبارک رسولالله پس از کمک به مسکین دست خود را میبوسید و میبوئید، برای این که مسکین رسولالله است، در این صورت معطی هم رسولالله است، آن هم که سبد میوه آورده رسول خداست، «و مما رزقناهم ینفقون» این گروه از اهل کتاب باور کردند که آن طرف انسان زنده است و مسکن و غذا میخواهد، برای هم به انفاق روی آوردند، باور کردند که آنجا بازاری برای فروش و نه نسب و نه ضابطه و نه رابطه و فقر هم نیست، باید از این دنیا برای آنجا آماده کرد، این طور نیست که آن طرف انسان غذا و مسکن و نخواهد، «لابیع فیه»، نه رابطه « ولاخلة» ما اینجا مشکلات مان با ضابطه و رابطه حل میشود، اما آن طرف نه رابطه هست، نه خبر از تجارت در ضوابط اقتصادی است، اگر این باور باشد جامعه ما تأمین میشود چون همه چیز دارد./914/پ201/ج
ارسال نظرات