تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن
به گزارش خبرگزاری رسا، حجتالاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعهای از رهنمودهای اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.
بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«کارگشایی» میخوانیم:
در روابط اجتماعى، کسانى بر دلها حکومت میکنند که دلشان راخانه مهر و محبت مردم کرده باشند. برعکس، آنان که «خود» را بیش ازهمه میپسندند و «خود» را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتى خود را بر دیگران ترجیح میدهند، نه نزد خدا و رسول اعتبارى دارند، نه در دل و جان مردم، جایى و موقعیتى! ...
گوهر «خدمتگزارى به مردم»، تنها در دلهاى وارسته از منیت و خودخواهى یافت میشود. خداى مهربان، بندگانش را دوست دارد. کسانى را هم که به بندگان خدا خدمت و مهربانى کنند، دوست میدارد و این مقتضاى محبت و علاقه است.
تا توانى به جهان، خدمت محتاجان کن.
به دمى یا درمى، یا قلمى یا قدمى!
خدمت، سرمایه سرورى
خیلىها به سیادت و سرورى و عزت و محبوبیت علاقهمندند، ولى راه به دست آوردن آن را نمیدانند. اصلا سخن را این گونه عنوانکنیم که:
در دلهایمان چه اندازه «جا» براى دیگران باز کردهایم؟
در زندگیمان چه میزان وقت، به مردم اختصاص دادهایم؟
و ... اساسا تا چه حد به فکر مردم و مشکلات، رنجها و اندوههاىآنانیم؟
شاید کسانى بگویند: ما خود، گرفتاریهاى فراوان داریم. اگر گریستن است، باید به حال خود بگرییم و اگر کمک است، خود محتاج به کمکیم ...
ولى ... ایثار و فتوت و جوانمردى چه میشود؟
اگر مسائل و مشکلات مسلمانان برایمان اهمیتى نداشته باشد که اصلا مسلمان نیستیم! چون که مسلمانى تنها به اسم و شناسنامه و نماز نیست. بخش عظیمى از محتواى اسلام را نوعدوستى، ایثار، خدمت به دیگران، کمک به درماندگان، کارگشایى براى مشکلات مردم و قضاى حاجت گرفتاران تشکیل میدهد.
باز هم براى چندمین بار، گوشجان را با این حدیث نبوى بنوازیم که فرمود:
«من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس من الاسلام فى شئ، و من شهد رجلا ینادى «یا للمسلمین!» فلم یجبه فلیس من المسلمین»; (1)
کسى که در حالى صبح کند که به امر مسلمانان بىفکر و اهتمام باشد، بهرهاى از اسلام نبرده است و هر کس شاهد فریادخواهى و کمک طلبیدن مردى باشد که مسلمانان را به یارى میطلبد، اما پاسخى به او ندهد، از مسلمانان نیست!
پس باید بخشى از دل، محبت، فکر، زندگى، تلاش، اهتمام، عشقورزیدن و دلسوزى کردن ما نسبت به دیگران باشد که بندگان خدایند و آفریدگار، از این راه، بندگان دیگرش را میآزماید.
نتیجه این مردمدوستى و همیارى نیز، محبوبیت و سیادت است.
هر که براى مردم کار کند، مردم نیز او را دوستخواهند داشت.
هر که خدمتگزار جامعه باشد، از حقشناسى مردم بهرهمند میشود و هر که به مردم نیکى کند، در دلها جاى میگیرد.
فریدون فرخ، فرشته نبود ز مشک و عنبر سرشته نبود.
به داد و دهش یافت آن نیکویى تو داد و دهش کن، فریدون تویى.
این حقیقت را، پیش از هر چیز، در حدیث میخوانیم که:
«سید القوم خادمهم»; (2)
سرور هر گروهى، خدمتگزار آنان است.
طنین کلام معطر حضرت امام راحل (قدسسره) در گوشماناست که فرمود: «به من رهبر نگویید، به من خدمتگزار بگویید».
خدمتگزارى به بندگان خدا، غیر از آنکه رسالت دولتمردان و مسؤولان اجرایى و متصدیان امور در ادارات و نهادهاست، وظیفه هر یک از ما در معاشرت با همنوعان خودمان است.
کارگشایى
از توفیقات مهم یک انسان، آن است که گشایش معضلات مردم به دست او باشد. نعمتى است که هزاران شکر و سپاس میطلبد. کارگشایى، از مقدسترین خدماتى است که مورد قبول و امضاى آیین خدا و شرع محمدى(ص) است.
با عنوان «قضاء حاجت مؤمن»، انبوهى عظیم از روایات نقل شده که اهمیت و فضیلت و قداست کار راهاندازى و رفع نیاز مردم و برطرفکردن مشکلات آنان و ... خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بیان میکند. این کار را باید به حساب خدا گذاشت و چشم تشکر و اجر هم از او داشت، نه از مردم.
تو نیکى میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.
«قصد قربت»، مایه ثمر بخشى و ثواب الهى و ارزشمندى نیکوکاریهاست، و ریا آفت آن به شمار میرود.
آنان که خالصانه و بىتوقع و چشمداشت، گره از کار بسته مردم میگشایند، بندگان خاص خدا و ماموران ویژه الهىاند. توفیق و امدادالهى را همراه دارند، فیض دنیوى و اجر اخروى نیز، دستاورد این خدمت است. به این حدیث زیبا از حضرت رضا(ع) توجه کنید:
«ان لله عبادا فى الارض یسعون فى حوائج الناس، هم الآمنون یوم القیامة»; (3)
خداوند را در روى زمین، بندگانى است که کارشان تلاش براى رفع نیاز و حاجت مردم است. آنان روز قیامت، ایمن و آسودهاند.
آرى ... رنج دنیا و راحت آخرت!
شنیدهاید که امام معصوم، طواف حج را رها کرد و به کار دیگران رسید، یا کسى را که دیگرى صدایش میکرد و او به طواف مشغول بود، توبیخ کرد که: مگر نمیدانى انجام کار دیگران، از خیلى طوافها برتر و ثوابش بیشتر است؟ نبى مکرم اسلام(ص) هم فرموده است:
«خیر الناس من انتفع به الناس»; (4)
بهترین مردم کسى است که مردم از او سود و بهره ببرند.
درسى از امام سجاد(ع)
شاید از درخشانترین فصلهاى زندگانى هر یک از پیشوایان دین، رسیدگى به محرومان و زدودن نیاز نیازمندان بوده است، درسى که ازپیامبر خدا آموخته و رهنمودى که از دین به ارث بردهاند. راستى ...ملاک در «خیر» بودن آدمى به چیست؟ هر چه بیشتر سودرسانى بهخلایق! و گرهگشایى از کار مردم، به قدر توان.
روایت است که امام زینالعابدین(ع) از راهى که میگذشت، هرگاه در میان جاده به کلوخى برمیخورد، از مرکب خویش پیاده میشد و آن را با دست خود از وسط راه برمیداشت، آنگاه سوار شده، به راهخود ادامه میداد:
«لقد کان على بن الحسین یمر على المدرة فى وسط الطریق فینزل عن دابتهحتى ینحیها بیده عن الطریق ... .» (5)
سیره نورانى و سازنده یعنى این!
زدودن موانع راه، پرکردن چالههاى خیابانها، رفع سد معبرها و دهها کار خدماتى دیگر، کارهاى شایستهاى است که زیبنده رفتار اجتماعى یک مسلمان است. چه خوش سروده است «ابنیمین»:
سود دنیا و دین اگر خواهى مایه هر دوشان نکوکارى است.
راحتبندگان حق جستن عین تقوا و زهد و دیندارى است.
گر در خلد را کلیدى هست بیش بخشیدن و کمآزارى است.
و به گفته حافظ شیرازى:
دایم گل این بستان، شاداب نمیماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایى.
خرج مال و آبرو
سرمایه و دارایى، تنها پول و اندوخته مالى نیست، گاهى نفوذ و اعتبار، بیش از ثروت و پول میارزد.
کمک به دیگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نیست. کسى همکه تهیدست، اما آبرومند است، میتواند از وجهه و آبرویش سرمایه بگذارد و آن را در راه دیگران به کار اندازد.
اگر خودتان هم کارهاى نیستید، ولى میتوانید نیازى را به کارگشایان منتقل کنید، خود این کار هم عبادت است و خدمت. نقشراهنما و واسطه داشتن براى حل مشکلات، مشارکت در پاداش آنخدمت است.
اگر خودتان «مقصد» نیستید، میتوانید فلش و راهنما به سوىمقصد باشید.
نگذارید وجودتان «بنبست» باشد، یا سراب، که دیگران به فریب یا امید، نزد شما آیند، یا وقتى به شما برسند، به وجود عایقى برخوردکنند. وجودتان را «هادى» کنید، به سوى خدمتها و خدمتگزاران.
در حدیثى از پیشواى ششم حضرت صادق(ع) چنین آمده است:
«به خدا و محمد و على ایمان نیاورده است کسى که هر گاه برادر دینىاش براى رفع نیازى به او مراجعه میکند، با چهرهاى خندان با او برخورد نکند. اگر رفع حاجتش به دست او است، باید به انجام آن بشتابد و اگر کار از دست او بیرون است، سراغ دیگرى رود و از طریق دیگران، مشکل او را حل کند.» اما متن این حدیثشریف: «ما آمن بالله و لا بعلى من اذا اتاه اخوه المؤمن فى حاجة لم یضحک فىوجهه، فان کانتحاجته عنده سارع الى قضاءها و ان لم یکن عنده تکلف من عندغیره حتى یقضیها له.» (6) .
میبینید که این کوشش براى رفع مشکل برادر ایمانى، هم شرط اسلام است و هم ولایت! ایمان به خدا و رسول و ولایت، با این روحیه و خصلتشناخته میشود.
برخى «دلال» و «کارچاقکن» فساد و گناه و نیرنگ و حقهبازىاند. آنان فرزندان شیطان و شاگردان ابلیس به حساب میآیند.
بعضى هم «واسطه خیر» و «شفیع حسنات»اند. دلالى و کارچاقکنى در امور خیر و کارهاى صالح و خداپسند، از بزرگترین توفیقات الهىاست که شامل بندگان ویژهاش میشود. اگر نیازمندى براى کارى سراغ ما آمد، فورى رد نکنیم، اگر از خودمان کارى ساخته نیست، به کسى، جایى، مؤسسهاى، ادارهاى و ... معرفى و راهنمایى کنیم که چاره کارش با آنجا است.
صدقه، اما بىپول
با شنیدن کلمه «صدقه»، ذهنها فورى سراغ کمک مالى به تهیدستان یا انداختن سکه و اسکناسى در صندوق صدقات و امثال آن میرود. ولى ... این، تنها شکلهاى عملى صدقه نیست.
میتوان اهل صدقه بود، بىآنکه پول خرج کرد. البته کمکهاىمالى، جاى خاصى دارد که در هر حال و هر جا خوب است. اما مهم، توجه به وسعت دایره «نیکى» است. باز هم از گفتار پیشوایان الهام بگیریم.
از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هرمسلمان هر روز باید صدقهاى بدهد (ان على کل مسلم فى کل یوم صدقة).
وقتى پیامبر چنین فرمود، برخى از اصحاب، با شگفتى پرسیدند:
- یا رسول الله! چه کسى طاقت و توان این کار را دارد؟
حضرت براى رفع ابهام و توضیح بیشتر، و براى اینکه صدقه را تنها در انفاق مالى خلاصه نکنند، فرمود:
«برطرف کردن عوامل اذیت از راه مردم، صدقه است،
راهنمایى کردن جاهل به «راه»، صدقه است،
عیادت کردن بیمار، صدقه است،
امر به معروف کردن تو، صدقه است،
نهى از منکر کردنت صدقه است.
و ... پاسخ سلام دادن نیز صدقه است!» ...
شگفتا که چه وسعتى دارد نیکى و احسان! و چه آسان است ذخیرهسازى عملى صالح براى آن روز نیاز و احتیاج! کلام رسول،چنین بود:
«اماطتک الاذى عن الطریق صدقة، و ارشادک الجاهل الى الطریق صدقة، وعیادتک المریض صدقة، و امرک بالمعروف صدقة و نهیک عن المنکر صدقة وردک السلام صدقة.» (7)
ایثار
کلمهاى زیباست، فضیلتى بزرگ است، اما عملى است بسیار دشوار!
گذشتن از «خود» و مقدم داشتن «دیگران»، شجاعتى بزرگ میطلبد و این عمل قهرمانانه، جز از روحهاى بزرگ و پاک، سر نمیزند، چهایثار مالى، چه جانى!
«خودمحورى»، سد راه ایثار است.
«تعلقات» و «وابستگى» هم، آفتى خطرناک براى رشد خصلتهاى کمالگراست.
برادرى در سایه ایثار معنى مییابد. ایثارگر، کسى است که در عیننیاز، دیگرى را بر خود مقدم میدارد و در عین خستگى، کارهاى دشوار را بر عهده میگیرد و فداکارانه به خاطر خدا، به نفع مردم از «حقشخصى» خویش میگذرد. ایثارگرى، وارستگى از وابستگیهاست. در رابطههاى مالى با دیگران نیز چنین است. کسى که شادى خود را بهقیمت اندوه دیگران بدست میآورد، مسلمان نیست و آنکه «راحت»خود را با «رنج» دیگران میطلبد، انسان نیست.
اگر در جمع مؤمنان، روحیه ایثارگرى برادرانه باشد، تا آنجا که جیبها و منافع یکى باشد، نه تنها اصطکاک منافع پیش نمیآید و نه تنهاکلاهگذارى بر سر دیگران در اندیشهها نمیگذرد، بلکه روحیهسختىپذیرى براى رفاه دیگران رواج مییابد، کارى که «خداپسندانه»است. ایثارگر، چون «رضاى خدا» را به دست میآورد، از عمق جان خشنود میشود.
اوج صفا وگذشت، در آن است که برادرى را به مرز یگانگىبرسانند; وحدت در خواسته، وحدت در محبت، وحدت در منفعت.
امام سجاد(ع) به مردى فرمود:
آیا به این مرحله رسیدهاید که یکى از شما دست در جیب دیگرى کند و آنچه را نیاز دارد بردارد، بىآنکه اجازه بگیرد؟
گفت: نه.
فرمود: پس هنوز «برادر» نیستید!
«هل یدخل احدکم یده فى کم اخیه و کیسه فیاخذ ما یرید من غیر اذن؟ قال: لا.قال: فلستم باخوان.» (8)
و براستى که چه مرز دشوارى! ولى برادرى، این دشواریها را آسان میسازد.
البته بىاجازه دست در جیب و کیف کسى کردن، هم حرام است، هم خلاف ادب، لیکن در حدیث یاد شده، منظور آن است که صفا و برادرى و یکرنگى و اخوت دو برادر دینى به حدى برسد که جیب من و تو با هم نداشته باشند و حتى در استفاده از اموال یکدیگر، محتاج بهاجازه گرفتن نباشند، یعنى اوج برادرى و ایثار!
روحیههاى سرشار از «ایثار»، «خدمتگزارى»، «کارگشایى»، مایهگذاشتن از «مال» و «آبرو»، ارزشى فوق تصور دارد و اگر بر زندگیها ومعاشرتها سایهگستر شود، بهشت را در همین دنیا هم میتوان دید.
پىنوشتها:
1) بحارالانوار، ج72، ص21.
2) کنزالعمال، ج6، ص710.
3) الکافى، ج2، ص197.
4) بحارالانوار، ج72، ص23.
5) همان، ص50.
6) همان، ص177.
7) همان، ص50.
8) الاخلاق، شبر، ص94./971/د101/ن