۲۰ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۶
کد خبر: ۱۳۵۱۷۱
اخلاق معاشرت (12)؛

تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام جواد محدثی در کتاب اخلاق معاشرت می‌نویسد: روحیه‏‌هاى سرشار از «ایثار»، «خدمتگزارى‏»، «کارگشایى‏»، مایه‏گذاشتن از «مال‏» و «آبرو»، ارزشى فوق تصور دارد و اگر بر زندگی‌ها و معاشرت‌‌ها سایه‌‏گستر شود، بهشت را در همین دنیا هم می‌‌توان دید.
اخلاق معاشرت

 

به گزارش خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعه‌ای از رهنمود‌های اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.

بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«کارگشایی» می‌خوانیم:

در روابط اجتماعى، کسانى بر دل‌ها حکومت می‌کنند که دلشان راخانه مهر و محبت مردم کرده باشند. برعکس، آنان که «خود» را بیش ازهمه می‌پسندند و «خود» را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتى خود را بر دیگران ترجیح می‌دهند، نه نزد خدا و رسول اعتبارى ‏دارند، نه در دل و جان مردم، جایى و موقعیتى! ...

گوهر «خدمتگزارى به مردم‏»، تنها در دل‌هاى وارسته از منیت و خودخواهى یافت می‌شود. خداى مهربان، بندگانش را دوست دارد. کسانى را هم که به بندگان خدا خدمت و مهربانى کنند، دوست می‌دارد و این مقتضاى محبت و علاقه است.

تا توانى به جهان، خدمت محتاجان کن.

به دمى یا درمى، یا قلمى یا قدمى!

خدمت، سرمایه سرورى

خیلى‏‌ها به سیادت و سرورى و عزت و محبوبیت علاقه‌‏مندند، ولى راه به دست آوردن آن را نمی‌دانند. اصلا سخن را این گونه عنوان‏کنیم که:

در دل‌ها‌یمان چه اندازه «جا» براى دیگران باز کرد‌ه‌‏ایم؟

در زندگیمان چه میزان وقت، به مردم اختصاص داد‌ه‌‏ایم؟

و ... اساسا تا چه حد به فکر مردم و مشکلات، رنج‌ها و اندوه‌هاى‏آنانیم؟

شاید کسانى بگویند: ما خود، گرفتاری‌هاى فراوان داریم. اگر گریستن است، باید به حال خود بگرییم و اگر کمک است، خود محتاج به کمکیم ...

ولى ... ایثار و فتوت و جوانمردى چه می‌شود؟

اگر مسائل و مشکلات مسلمانان برایمان اهمیتى نداشته باشد که ‏اصلا مسلمان نیستیم! چون که مسلمانى تنها به اسم و شناسنامه و نماز نیست. بخش عظیمى از محتواى اسلام را نوع‌دوستى، ایثار، خدمت‏ به‏ دیگران، کمک به درماندگان، کارگشایى براى مشکلات مردم و قضاى‏ حاجت گرفتاران تشکیل می‌دهد.

باز هم براى چندمین بار، گوش‏جان را با این حدیث نبوى بنوازیم‏ که فرمود:

«من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس من الاسلام فى شئ، و من شهد رجلا ینادى «یا للمسلمین!» فلم یجبه فلیس من المسلمین‏»; (1)

کسى که در حالى صبح کند که به امر مسلمانان بى‌‏فکر و اهتمام ‏باشد، بهره‌‏اى از اسلام نبرده است و هر کس شاهد فریادخواهى و کمک ‏طلبیدن مردى باشد که مسلمانان را به یارى می‌‌طلبد، اما پاسخى‏‌ به او ندهد، از مسلمانان نیست!

پس باید بخشى از دل، محبت، فکر، زندگى، تلاش، اهتمام، عشق‌‏ورزیدن و دلسوزى کردن ما نسبت ‏به دیگران باشد که بندگان خدایند و آفریدگار، از این راه، بندگان دیگرش را می‌آزماید.

نتیجه این مردم‏‌دوستى و همیارى نیز، محبوبیت و سیادت است.

هر که براى مردم کار کند، مردم نیز او را دوست‏خواهند داشت.

هر که خدمتگزار جامعه باشد، از حق‏شناسى مردم بهره‏مند می‌شود و هر که به مردم نیکى کند، در دل‌ها جاى می‌گیرد.

فریدون فرخ، فرشته نبود ز مشک و عنبر سرشته نبود.

به داد و دهش یافت آن نیکویى تو داد و دهش کن، فریدون تویى.

این حقیقت را، پیش از هر چیز، در حدیث می‌خوانیم که:

«سید القوم خادمهم‏»; (2)

سرور هر گروهى، خدمتگزار آنان است.

طنین کلام معطر حضرت امام راحل (قدس‏سره) در گوشمان‏است که فرمود: «به من رهبر نگویید، به من خدمتگزار بگویید».

خدمتگزارى به بندگان خدا، غیر از آنکه رسالت دولتمردان و مسؤولان اجرایى و متصدیان امور در ادارات و نهاد‌هاست، وظیفه هر یک از ما در معاشرت با همنوعان خودمان است.

کارگشایى

از توفیقات مهم یک انسان، آن است که گشایش معضلات مردم به‏ دست او باشد. نعمتى است که هزاران شکر و سپاس می‌طلبد. کارگشایى، از مقدسترین خدماتى است که مورد قبول و امضاى آیین ‏خدا و شرع محمدى(ص) است.

با عنوان «قضاء حاجت مؤمن‏»، انبوهى عظیم از روایات نقل شده که ‏اهمیت و فضیلت و قداست کار راه‌‏اندازى و رفع نیاز مردم و برطرف‏کردن مشکلات آنان و ... خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بیان ‏می‌کند. این کار را باید به حساب خدا گذاشت و چشم تشکر و اجر هم‏ از او داشت، نه از مردم.

تو نیکى می‌کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.

«قصد قربت‏»، مایه ثمر بخشى و ثواب الهى و ارزشمندى ‏نیکوکاری‌هاست، و ریا آفت آن به شمار می‌رود.

آنان که خالصانه و بى‏توقع و چشمداشت، گره از کار بسته مردم‏ می‌گشایند، بندگان خاص خدا و ماموران ویژه الهى‏اند. توفیق و امدادالهى را همراه دارند، فیض دنیوى و اجر اخروى نیز، دستاورد این ‏خدمت است. به این حدیث زیبا از حضرت رضا(ع) توجه کنید:

«ان لله عبادا فى الارض یسعون فى حوائج الناس، هم الآمنون یوم القیامة‏»; (3)

خداوند را در روى زمین، بندگانى است که کارشان تلاش براى‏ رفع نیاز و حاجت مردم است. آنان روز قیامت، ایمن و آسوده‌‏اند.

آرى ... رنج دنیا و راحت آخرت!

شنیده‌‏اید که امام معصوم، طواف حج را رها کرد و به کار دیگران ‏رسید، یا کسى را که دیگرى صدایش می‌کرد و او به طواف مشغول بود، توبیخ کرد که: مگر نمی‌دانى انجام کار دیگران، از خیلى طواف‌ها برتر و ثوابش بیشتر است؟ نبى مکرم اسلام(ص) هم فرموده است:

«خیر الناس من انتفع به الناس‏»; (4)

بهترین مردم کسى است که مردم از او سود و بهره ببرند.

درسى از امام سجاد(ع)

شاید از درخشان‏ترین فصل‌هاى زندگانى هر یک از پیشوایان دین، رسیدگى به محرومان و زدودن نیاز نیازمندان بوده است، درسى که ازپیامبر خدا آموخته و رهنمودى که از دین به ارث برده‌‏اند. راستى ...ملاک در «خیر» بودن آدمى به چیست؟ هر چه بیشتر سود‌رسانى به‏خلایق! و گره‏گشایى از کار مردم، به قدر توان.

روایت است که امام زین‏العابدین(ع) از راهى که می‌گذشت، هرگاه در میان جاده به کلوخى بر‌می‌خورد، از مرکب خویش پیاده می‌شد و آن را با دست ‏خود از وسط راه برمی‌داشت، آنگاه سوار شده، به راه‏خود ادامه می‌داد:

«لقد کان على بن الحسین یمر على المدرة فى وسط الطریق فینزل عن دابته‏حتى ینحیها بیده عن الطریق ... .» (5)

سیره نورانى و سازنده یعنى این!

زدودن موانع راه، پرکردن چاله‏‌هاى خیابان‌ها، رفع سد معبر‌ها و ده‌ها کار خدماتى دیگر، کار‌هاى شایسته‌‌‏اى است که زیبنده رفتار اجتماعى یک مسلمان است. چه خوش سروده است «ابن‏یمین‏»:

سود دنیا و دین اگر خواهى مایه هر دوشان نکوکارى است.

راحت‏بندگان حق جستن عین تقوا و زهد و دیندارى است.

گر در خلد را کلیدى هست بیش بخشیدن و کم‏آزارى است.

و به گفته حافظ شیرازى:

دایم گل این بستان، شاداب نمی‌ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایى.

خرج مال و آبرو

سرمایه و دارایى، تنها پول و اندوخته مالى نیست، گاهى نفوذ و اعتبار، بیش از ثروت و پول می‌ارزد.

کمک به دیگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نیست. کسى هم‏که تهیدست، اما آبرومند است، می‌تواند از وجهه و آبرویش سرمایه‏ بگذارد و آن را در راه دیگران به کار اندازد.

اگر خودتان هم کاره‌‏اى نیستید، ولى می‌توانید نیازى را به‏ کارگشایان منتقل کنید، خود این کار هم عبادت است و خدمت. نقش‏راهنما و واسطه داشتن براى حل مشکلات، مشارکت در پاداش آن‏خدمت است.

اگر خودتان «مقصد» نیستید، می‌توانید فلش و راهنما به سوى‏مقصد باشید.

نگذارید وجودتان «بن‏بست‏» باشد، یا سراب، که دیگران به فریب یا امید، نزد شما آیند، یا وقتى به شما برسند، به وجود عایقى برخوردکنند. وجودتان را «هادى‏» کنید، به سوى خدمت‌ها و خدمتگزاران.

در حدیثى از پیشواى ششم حضرت صادق(ع) چنین آمده است:

«به خدا و محمد و على ایمان نیاورده است کسى که هر گاه برادر دینى‏اش‏ براى رفع نیازى به او مراجعه می‌کند، با چهره‌‏اى خندان با او برخورد نکند. اگر رفع‏ حاجتش به دست او است، باید به انجام آن بشتابد و اگر کار از دست او بیرون است، سراغ دیگرى رود و از طریق دیگران، مشکل او را حل کند.» اما متن این حدیث‏شریف: «ما آمن بالله و لا بعلى من اذا اتاه اخوه المؤمن فى حاجة لم یضحک فى‏وجهه، فان کانت‏حاجته عنده سارع الى قضاءها و ان لم یکن عنده تکلف من عندغیره حتى یقضیها له.» (6) .

می‌بینید که این کوشش براى رفع مشکل برادر ایمانى، هم شرط ‏اسلام است و هم ولایت! ایمان به خدا و رسول و ولایت، با این روحیه ‏و خصلت‏شناخته می‌شود.

برخى «دلال‏» و «کارچاق‏کن‏» فساد و گناه و نیرنگ و حقه‌‏بازى‏اند. آنان فرزندان شیطان و شاگردان ابلیس به حساب می‌آیند.

بعضى هم «واسطه خیر» و «شفیع حسنات‏»اند. دلالى و کارچاق‏کنى ‏در امور خیر و کار‌هاى صالح و خداپسند، از بزرگترین توفیقات الهى‏است که شامل بندگان ویژه‌‏اش می‌شود. اگر نیازمندى براى کارى سراغ ‏ما آمد، فورى رد نکنیم، اگر از خودمان کارى ساخته نیست، به کسى، جایى، مؤسسه‌‏اى، اداره‌‏اى و ... معرفى و راهنمایى کنیم که چاره کارش ‏با آنجا است.

صدقه، اما بى‏پول

با شنیدن کلمه «صدقه‏»، ذهن‌ها فورى سراغ کمک مالى به تهیدستان‏ یا انداختن سکه و اسکناسى در صندوق صدقات و امثال آن می‌رود. ولى ... این، تنها شکل‌هاى عملى صدقه نیست.

می‌توان اهل صدقه بود، بى‏آنکه پول خرج کرد. البته کمک‌هاى‏مالى، جاى خاصى دارد که در هر حال و هر جا خوب است. اما مهم، توجه به وسعت دایره «نیکى‏» است. باز هم از گفتار پیشوایان الهام بگیریم.

از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هرمسلمان هر روز باید صدقه‌‏اى بدهد (ان على کل مسلم فى کل یوم صدقة).

وقتى پیامبر چنین فرمود، برخى از اصحاب، با شگفتى پرسیدند:

- یا رسول الله! چه کسى طاقت و توان این کار را دارد؟

حضرت براى رفع ابهام و توضیح بیشتر، و براى اینکه صدقه را تنها در انفاق مالى خلاصه نکنند، فرمود:

«برطرف کردن عوامل اذیت از راه مردم، صدقه است،

راهنمایى کردن جاهل به «راه‏»، صدقه است،

عیادت کردن بیمار، صدقه است،

امر به معروف کردن تو، صدقه است،

نهى از منکر کردنت صدقه است.

و ... پاسخ سلام دادن نیز صدقه است!» ...

شگفتا که چه وسعتى دارد نیکى و احسان! و چه آسان است ‏ذخیره‏سازى عملى صالح براى آن روز نیاز و احتیاج! کلام رسول،چنین بود:

«اماطتک الاذى عن الطریق صدقة، و ارشادک الجاهل الى الطریق صدقة، وعیادتک المریض صدقة، و امرک بالمعروف صدقة و نهیک عن المنکر صدقة وردک السلام صدقة.» (7)

ایثار

کلمه‌‏اى زیباست، فضیلتى بزرگ است، اما عملى است ‏بسیار دشوار!

گذشتن از «خود» و مقدم داشتن «دیگران‏»، شجاعتى بزرگ می‌طلبد و این عمل قهرمانانه، جز از روح‌هاى بزرگ و پاک، سر نمی‌زند، چه‌‏ایثار مالى، چه جانى!

«خودمحورى‏»، سد راه ایثار است.

«تعلقات‏» و «وابستگى‏» هم، آفتى خطرناک براى رشد خصلت‌هاى‏ کمال‌‏گراست.

برادرى در سایه ایثار معنى می‌یابد. ایثارگر، کسى است که در عین‏‌نیاز، دیگرى را بر خود مقدم می‌دارد و در عین خستگى، کار‌هاى‏ دشوار را بر عهده می‌گیرد و فداکارانه به خاطر خدا، به نفع مردم از «حق‏شخصى‏» خویش می‌‌گذرد. ایثارگرى، وارستگى از وابستگی‌‌هاست. در رابطه‏‌‌هاى مالى با دیگران نیز چنین است. کسى که شادى خود را به‌‏قیمت اندوه دیگران بدست می‌‌آورد، مسلمان نیست و آنکه «راحت‏»خود را با «رنج‏» دیگران می‌طلبد، انسان نیست.

اگر در جمع مؤمنان، روحیه ایثارگرى برادرانه باشد، تا آنجا که‏ جیب‌ها و منافع یکى باشد، نه تنها اصطکاک منافع پیش نمی‌آید و نه تنهاکلاه‏گذارى بر سر دیگران در اندیشه‌‏‌ها نمی‌گذرد، بلکه روحیه‏سختى‌‏پذیرى براى رفاه دیگران رواج می‌یابد، کارى که «خداپسندانه‏»است. ایثارگر، چون «رضاى خدا» را به دست می‌آورد، از عمق جان‏ خشنود می‌شود.

اوج صفا وگذشت، در آن است که برادرى را به مرز یگانگى‏برسانند; وحدت در خواسته، وحدت در محبت، وحدت در منفعت.

امام سجاد(ع) به مردى فرمود:

آیا به این مرحله رسیده‌‏اید که یکى از شما دست در جیب دیگرى‏ کند و آنچه را نیاز دارد بردارد، بى‏آنکه اجازه بگیرد؟

گفت: نه.

فرمود: پس هنوز «برادر» نیستید!

«هل یدخل احدکم یده فى کم اخیه و کیسه فیاخذ ما یرید من غیر اذن؟ قال: لا.قال: فلستم باخوان.» (8)

و براستى که چه مرز دشوارى! ولى برادرى، این دشواری‌ها را آسان‏ می‌سازد.

البته بى‏اجازه دست در جیب و کیف کسى کردن، هم حرام است، هم خلاف ادب، لیکن در حدیث ‏یاد شده، منظور آن است که صفا و برادرى و یکرنگى و اخوت دو برادر دینى به حدى برسد که جیب من‏ و تو با هم نداشته باشند و حتى در استفاده از اموال یکدیگر، محتاج به‌‏اجازه گرفتن نباشند، یعنى اوج برادرى و ایثار!

روحیه‏‌هاى سرشار از «ایثار»، «خدمتگزارى‏»، «کارگشایى‏»، مایه‏گذاشتن از «مال‏» و «آبرو»، ارزشى فوق تصور دارد و اگر بر زندگی‌ها ومعاشرت‌‌ها سایه‌‏گستر شود، بهشت را در همین دنیا هم می‌‌توان دید.

پى‏نوشت‌ها:

1) بحارالانوار، ج‏72، ص‏21.

2) کنزالعمال، ج‏6، ص‏710.

3) الکافى، ج‏2، ص‏197.

4) بحارالانوار، ج‏72، ص‏23.

5) همان، ص‏50.

6) همان، ص‏177.

7) همان، ص‏50.

8) الاخلاق، شبر، ص‏94./971/د101/ن

 

ارسال نظرات