۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۵
کد خبر: ۴۳۳۲۰۷
آيت الله جوادي آملي مطرح کرد؛

ضرورت مراقبت از رسوخ شبهات گمراه‌کننده

حضرت آيت الله جوادي آملي بر ضرورت مراقبت از رسوخ شبهات گمراه‌کننده تأکیید کرد و گفت: اگر بيگانه‌اي را وارد اين حريم منزل كرديد اين با صاحبخانه درگير مي‌شود، اين شبهه و شك همان است كه با فطرت درگير مي‌شود وجنگ از اينجا شروع مي‌شود، جهاد اكبر از اينجا شروع مي‌شود، شبهه ويروسي است كه به اين آساني طرد نمي‌شود.
آیت الله جوادی آملی

حضرت آيت الله جوادي آملي، در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمع كثيري از طلاب و دانشجويان به تبیین ضرورت مراقبت از رسوخ شبهات گمراه‌کننده پرداخ

این سخنرانی بدین شرح است:

 

يك بيان نوراني از رسول خدا(ص) رسيده است كه «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»[1] بدترين دشمنان انسان در درون خود انسان است، اگر اعدي عدوّ ما؛ يعني از هر دشمن، دشمن‌تر در درون ماست، اين گوهر هستي چگونه مي‌تواند احسن‌المخلوقين باشد، اگر ذات اقدس الهي با آفرينش انسان فرمود: (فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ)[2] براي اين است كه انسان «أحسن المخلوقين» است .اگر اين «أحسن المخلوقين» بدترين مار سمّي را در درون خود دارد اين چه حُسن خِلقتي است؟ چون دشمن بيرون حداكثر، جان و مال را بگيرد كاري به ابدِ انسان ندارد، اين دشمن درون است كه انسان را گرفتار سوخت و سوز ابد مي‌كند دشمن بيرون چه مي‌كند؟ كارهاي بيروني انجام مي‌دهد؛ يعني آنچه از قلمرو هستي ما جداست آن را از ما مي‌گيرد مال را و سرزمين را! دشمن درون است كه ايمان را از ما مي‌گيرد. حضرت فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»؛ بعد هم فرمودند: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏»؛[3] بعد سراينده‌هاي ما گفتند:

نفس تو دشمن دروني تو               مابقي دشمن بروني تو

گر شود دشمن دروني نيست         باكي از دشمن بروني نيست[4]

 

و به همان جهت وجود مبارك آن حضرت فرمود: «عَلَيْكُمْ بِالْجهَادِ الأَكْبَر»[5] اين چه خلقت زيبايي است كه با آفرينش چنين مخلوقي كه در درون خود، مار سمّي را مي‌پروراند مي‌شود «أحسن المخلوقين» تا خودش بشود (أَحْسَنُ الْخالِقينَ). جواب اين سؤال را بايد از خود قرآن شنيد.

 

عدم آفرینش دشمن در درون انسان

در قرآن كريم فرمود: ما زيبا آفريديم، ما دشمن در درون كسي نساختيم، ما در درون هيچ كس مار و عقرب خلق نكرديم، اين مار و عقرب را خود انسان به جان خود مي‌پروراند، ما گوهر هستي او را مثل طاووس زيبا آفريديم. هيچ خطري در درون او،در حوزه ذات او وجود ندارد، اين خود انسانِ بدرفتار است كه در درون خود مار مي‌سازد، عقرب مي‌سازد؛ آنگاه معلوم شد كه مسئله علم اخلاق، غير از موعظه است و علم اخلاق، غني‌تر و قوي‌تر و علمي‌تر از فقه و اصول است. اخلاق غير از موعظه است؛ يك وقت كسي موعظه مي‌كند آدم خوب باشيد، آدم باتقوا باشيد، رعايت كنيد اين علم نيست، موعظه، علم نيست. علم آن است كه موضوع داشته باشد، محمول داشته باشد، حدّ وسط داشته باشد، برهان داشته باشد، جان انسان را با برهان معرفي كند، دوست و دشمن انسان را با برهان معرفي كند كه اينها همراه با هستي او هستند يا از بيرون آمدند با برهان، آن مي‌شود اخلاق؛ لذا فنّ اخلاق در رديف علوم عقلي، جزء كتاب‌هاي غني و قوي اين صاحب‌فنّان است و اگر ذات اقدس الهي، به وجود مبارك حضرت فرمود: (إِنَّكَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ)[6] چون در اين فنّ سرآمد بود.

 

ضرورت مراقبت از رسوخ شبهات گمراه‌کننده

بايد اين را جمع كرد كه چگونه اعدا عدوّ ما در درون ماست كه از هر مار و عقربي بدتر است و نبرد با او نبرد اكبر است با آن آيات و رواياتي كه دارد انسان «أحسن‌المخلوقين» است، به همين مناسبت آفريننده او (أَحْسَنُ الْخالِقينَ) است. رازش اين است كه ذات اقدس اله هيچ دشمني را در درون ما نيافريد، صدر و ساقه هويّت ما را زيبا آفريد. بشر يك رهبري كلّ مي‌خواهد كه نفس اوست، يك متولّي انديشه و نظر و علم و استدلال مي‌خواهد كه عقل نظري اوست و به او داده است، يك نيرو و متولّي عمل و ادراك و تحريك است كه به نام عقل عملي است به او داده است، زيرمجموعه عقلِ نظري او وهم و خيال است به او داده است، ابزار كار عقل عملي او شهوت و غضب است به او داده است و اين را با سرمايه خلق كرد نه بي‌سرمايه؛ فرمود: (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها).[7] رهبران الهي را هم فرستاده است كه اين را شكوفا كنند: «وَ يُثِروُا لَهُمْ دَفَائِن الْعُقُول»؛[8] بعد به همه آنها فرمود به مردم بگوئيد دو چيز را رعايت كنيد.

 

 يك: باسواد شدن مثل نفس كشيدن بر شما واجب است: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَة» [9] دو: علمي فراهم كنيد كه با صاحبخانه نجنگد، چيزي وارد هويّت خود كنيد كه با صاحبخانه هماهنگ باشد، ما در درون شما حق ساختيم، صدق ساختيم، خير ساختيم، حَسن ساختيم و صلاح. علمي كه با حق نسازد، با صدق نسازد، با خير نسازد، با حَسن نسازد، با صلاح نسازد اين علم يك مهمان ناخوانده‌اي است، جنگ دروني از همين‌جا شروع مي‌شود. مبادا چيزي ياد بگيريد، چيزي وارد حوزه نفس بكنيد كه با صاحبخانه نسازد.

 

اگر بيگانه‌اي را وارد اين حريم منزل كرديد اين با صاحبخانه درگير مي‌شود، اين شبهه و شك همان است كه با فطرت درگير مي‌شود وجنگ از اينجا شروع مي‌شود، جهاد اكبر از اينجا شروع مي‌شود، شبهه ويروسي است كه به اين آساني طرد نمي‌شود. چرا خواندن برخي از كتاب‌ها براي بعضي به عنوان كتب ضلال تحريم شده است؟

 

چرا شنيدن هر شبهه براي هر كسي جايز نيست، مگر كسي كه به معدودی از مقامات بار يابد؛ براي اينكه اين شبهات، اشكالات و اين بحث‌ها مهمانان ناخوانده است وبا صاحبخانه درگير مي‌شود، وقتي با صاحبخانه درگير شد اوّل كاري كه مي‌كند او را به اسارت مي‌گيرد، اين بيان نوراني حضرت امير(ع) است كه فرمود: «كَمْ‏ مِنْ‏ عَقْلٍ‏ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَي أَمِيرٍ»،[10] اين خواسته‌هايي كه از بيرون آمده چه در فضاي مجازي چه در فضاي حقيقي، اين عقل را به اسارت مي‌گيرد.

 

وقتي عقلِ انديشور را به اسارت گرفت، وهم و خيال مي‌شوند حاكم, وقتي عقل عملي كه «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ‌الْجِنَان‏»[11] را به اسارت گرفت شهوت و غضب مي‌شوند حاكم، آن در بخش انديشه مي‌شود «أمّاره بالسوء»، اين در بخش انگيزه مي‌شود «أمّاره بالسوء» اين دوتا با هم مي‌سازند و ويراني هستي انسان را به او ارائه مي‌كنند مي‌گويند تو اين هستي! بنابراين خدا در درون ما مار و عقرب خلق نكرد اين مائيم كه به همراهمان مار وعقرب مي‌سازيم. فرمود من شما را مثل طاووس بلكه بالاتر از طاووس و زيباتر از طاووس زيبا آفريدم اين همه طاووس‌هايي كه خدا خلق كرد بيان نوراني اميرالمؤمنين(ع) در نهج‌البلاغه در وصف و آفرينش طاووس اين است از بس اين پرها رنگين و زيبا و منظّم است كه اگر يك پَري كه با رنگ خاص است آن را از جا بكَني همرنگ آن مي‌رويد.[12] بعد از بيان وصف خلقت طاووس، هرگز در آيات يا در روايات اشاره نشده كه خدا با آفريدن طاووس شده: (أَحْسَنُ الْخالِقينَ.)

 

انسان ؛ تنها موجود همتای فرشتگان

اين انسان است كه مي‌تواند همتاي فرشته‌ها بشود. بسياري از اوصافي كه خدا در قرآن براي ملائكه ذكر مي‌كند براي انسان‌ها ذكر مي‌كند، آنها را (بِأَيْدي سَفَرَهًْ * كِرامٍ بَرَرَهًْ)[13] ياد مي‌كند؛ بعد مي‌فرمايد: (لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ)[14] و مي‌فرمايد خدايِ اكرم به شما ياد مي‌دهد: (اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ)[15] اين در آغاز نزول وحي است. اگر گفتند در فلان كلاس ،فقيه تدريس مي‌كند؛ يعني درس فقه مي‌دهد، فلان كلاس اصولي تدريس مي‌كند؛ يعني درس اصول مي‌دهد، فلان مقطع مهندس تدريس مي‌كند؛ يعني درس هندسه مي‌دهد، اگر گفتند در فلان كلاس اكرم تدريس مي‌كند؛ يعني درس كرامت مي‌دهد نفرمود خداي عليم، نفرمود خداي حكيم، نفرمود خداي سميع تدريس مي‌كند، فرمود: (اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ)؛ درس كرامت مي‌دهد كه وصف فرشته‌هاست (بِأَيْدي سَفَرَهًْ* كِرامٍ بَرَرَهًٍْ). ذات اقدس اله زيبا آفريد اين مائيم كه در درونمان سمّ مي‌سازيم، مار و عقرب مي‌سازيم ،با اينها درگيريم، كسي با ما بدرفتاري نكرده، به ما بد نداده، به ما مار و عقرب نداده، مائيم كه مار مي‌سازيم. اينكه گفتند شما هر حرف نيشداری كه بزنيد، آبروي كسي را ببريد، با قلمتان، با زبان و بيانتان نيش به اين و آن بزنيد در قيامت به صورت مار و عقرب در مي‌آيد چرا آبروي كسي را ببريد؟ چرا كسي را برنجانيد چرا كاري بكنيم كه ديگري بيجا از ما برنجد؟! بنابراين انسان «أحسن المخلوقين» است چون آنچه لازمه كمال يك هويّت است به او داده است./998/102/ب3

 

منبع: روزنامه کیهان

 

ارسال نظرات