۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۱۶:۵۳
کد خبر: ۹۶۱۲۹
در مسیر پیروزی‌(2)؛

قیام مسجد گوهر شاد/ 21 تیرماه 1314

حامد عبداللهی
مسجد گوهرشاد
خبرگزاری رسا، همه چیز از کشف حجاب شروع شد که سوغات رضاخان بود به ترکیه و میزبانی چهل روزه آتاترک.

رضاپهلوی رمز پیشرفت و ترقی را یافته بود! برداشتن کلاه مردم از سرشان و گذاشتن کلاه شاپو! و کشف حجاب بانوان!

اما این رهاورد در هر کجای ایران که اجرا می شد در شهر مذهبی مشهد شدنی نبود. شاه در مشهد دو نیروی تحت امر و صاحب منصب داشت. یکی فتح‌الله پاکروان استاندار خراسان که بر اجرای این قوانین با زور و فشار و قوه قهریه اعتقاد داشت و دیگری محمدولی اسدی، نایب التولیه آستان قدس رضوی که معتقد بود این کار ممکن است به خیزش مردم بر ضد حکومت و خونریزی بیانجامد پس اجرای آن باید به اختیار مردم گذاشته شود.

پاکروان نوه دختری میرزا تقی‌‌خان امیرکبیر بود. او از 1280 که به استخدام وزارت خارجه درآمد تا 1313 که استاندار خراسان شد، سمتهای مختلفی شامل نمایندگی مجلس، وابسته نظامیف کاردار و سفارت را در کشورهای مختلف بر عهده داشت.

اما سرانجام قانون تغییر لباس به دستور پاکروان، استاندار و اعمال خشونت شهربانی به اجرا درآمد و موجب اعتراض مردم شد.

روحانیت با سخنرانی های افشاگرانه از مردم خواستند با تجمع و تظاهرات با این تجاوزها مخالفت کنند. روحانیان در منزل آیت‏الله العظمى سید یونس اردبیلى از مراجع مشهور که در جریان مبارزه علیه استبداد رضاخان در سال 1353 هجرى قمرى به مشهد آمده بود گردآمدند و پس از مشورت، قرار شد نماینده‏اى از سوى حوزه علمیه مشهد براى مذاکره با رضاخان به تهران بفرستند. آیت‏الله حاج آقا حسین قمى فرد برگزیده بود که راهى تهران شد اما در توقفگاهش در شهر رى در باغ سراج‏الملک بازداشت و ممنوع الملاقات مى‏شود. سایر روحانیون نیز در مساجد و مجالس، به آگاه کردن مردم پرداختند. مسجد گوهر شاد از جمله مکان‌های تجمع مردم بود. به دستور رژیم، روحانیونی همچون شیخ غلامرضا طبرسی و شیخ نیشابوری دستگیر شدند همچنین آیت الله سید یونس اردبیلى به اردبیل تبعید شد. اجتماعات مردم هر روز بیشتر می‌شد و شهر حالت عادی خود را از دست می‌داد.

شیخ محمدتقی گنابادی معروف به شیخ بهلول، که تازه از سفر حج برگشته است از اوضاع مشهد مطلع مى‏شود و در جریان دستگیری مرتبطان حاج آقا حسین قمی نیز قرار می گیرد. وی تصمیم می گیرد پس از چند روز به ملاقات آیت الله قمی برود و در این مدت برای در امان ماندن از بازداشت، از حرم رضوی خارج نشود.

شیخ بهلول در حرم شناسایی مى‏شود و به شهربانی احضار می گردد اما زائران ممانعت می کنند و قرار می شود شیخ در یکی از حجره های حرم تحت الحفظ باشد و رئیس شهربانی به حرم بیاید. کم کم مردم شهر متوجه جریان می شوند و فوج فوج به حرم می آیند. از سوی دیگر شب بیستم تیرماه نوّاب احتشام رضوی، سرکشیک پنجم آستانه، مردم را تهییج می کند تا همه به حجره حمله کرده و بهلول را آزاد کنند. شیخ بهلول به مسجد گوهرشاد منتقل شده و بر منبر می رود.

در آن شب مردم رئیس اطلاعات شهربانی را از حرم اخراج کردند و شیخ بهلول در سخنان خود مردم را به جهاد دینی دعوت کرد و قرار شد هرکس مایحتاج خانواده را برای یک هفته تهیّه کرده و با هر سلاحی که دارد به قیام بپیوندد.

بهلول آن شب عاشورایی را به دعا گذراند. شهربانی هم منتظر جواب تلگراف از شاه بودند. شاه به مأموران نظامی مشهد دستور صریح داد که اگر تا فردا صبح، مردم بست‌نشسته را نپراکنند، به بالاترین مجازات نظامی گرفتار خواهند شد . اذان صبح روز جمعه بیستم تیر صدای شیپور برخاست. نظامی ها فلکه را اشغال کردندو از ورود مردم به حرم جلوگیری کردند و درگیری و کشتار بالا گرفت تعداد زیادی را کشتند و زخمی کردند، ولی مردم مقاومت کرده و سربازان نیز بنا به دستوری که به آنها رسیده بود، عقب نشینی کردند. به دنبال این حادثه عصر روز جمعه روستائیان اطراف مشهد نیز که خبرها را شنیده بودند به یاری بهلول برخاستند و با بیل و داس به سوی مسجد حرکت کردند. شیخ نپذیرفت از حرم خارج شود مردم بیرون هم به مردم داخل حرم پیوستند.

یک هیئت هشت نفره ازطرف دولت با امان شیخ وارد حرم شدند که چهار نفرشان معمم بودند .بهلول قبول کرد روز شنبه جنگی نباشد تا روز یک شنبه آیت الله قمی به مشهد بازگردد و در صدر امور قرار گیرد اما اگر نیامد درگیری آغاز شود. در این مدت به دفن کشته شدگان و رسیدگی به زخمی ها پرداختند اما فرصت بیشتری فراهم شد که قوای نظامی بر امور مسلط تر شوند.

ساعت دوازده شب خبر می رسد که دولت آماده حمله است. بهلول تصمیم گرفت تا طلوع آفتاب مقاومت کند تا مردم شهرهای اطراف هم به آنها ملحق شوند . او هر درب حرم را به گروهی از مردم سپرد و برای آنها فرماندهی انتخاب کرد.

فردای آن روز شنبه 21 تیر، جمعیت زیادتری در مسجد گوهر‌شاد تجمع کردند و علیه اقدامات دولت اعتراض نمودند. سران نظامی و انتظامی مشهد این بار بنا به دستور رضاخان با تجهیزات کامل و افراد فراوان در نقاط حساس مستقر شدند و تفنگها، سلاحهای خودکار و حتی توپها را به منظور سرکوب مردم به میدان آوردند.نیم ساعت به اذان صبح روز شنبه نظامیان به مردم حمله کردند و با مقاومت مردم مواجه شدند.

پاکروان از سرتیپ ایرج مطبوعی فرمانده لشکر خواست که مردم گردآمده را متفرق کند. سرتیپ مطبوعی نیز هنگ پیاده لشکر را به فرماندهی سرهنگ قادری برای سرکوبی مردم گماشت و به تیراندازی به تحصن‌کنندگان پرداخت که در نتیجه‌، عده زیادی از زائران و تحصن‌کنندگان کشته شدند.حوالی ظهر مأمورین نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در نهایت توانستند از یک درب وارد حرم شوند و در داخل مسجد به کشتار آنان پرداختند. در این واقعه تعداد بسیاری شهید، مجروح و بازداشت شدند. کشتار مردم در این مسجد به اندازه‌ای بود که به نقل از شاهدان عینی 56 کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند. شمار کشته‌شدگان این فاجعه حتی افزون بر دو هزار نفر هم برآورد شده است.

بهلول تصمیم گرفت از مسجد بیرون رفته و از مشهد خارج شود، نظامیان هم که می خواستند مردم از حرم خارج شوند، تا بتوانند آنها را دستگیر کنند به سرعت عقب نشینی کردند. بهلول به همراه 4نفر از همراهانش به کوچه ای گریختند. در آن کوچه زنی آنها را در خانه خود پناه داد و سرانجام شیخ بهلول به افغانستان رفت و سالها در آن جا زندانی شد.

شهر مشهد در سوگ این واقعه فرو رفت. یک روز پس از این فاجعه عملیات دستگیری علما و روحانیون آغاز شد و تعداد کثیری از آنان بازداشت و روانه زندان شدند.

پس از سرکوب خونین مردم در مسجد گوهرشاد، رضاشاه از یکسو برای فرونشاندن خشم مردم و از سوی دیگر برای حذف اسدی که از نظر وی فردی بی‌کفایت و محافظه‌کار شناخته شده بود، وی را عامل کشتار مردم معرفی کرد و به همین اتهام او را محاکمه و اعدام کرد. پس از آن امور نیابت تولیت نیز به عهده‌ی پاکروان قرار گرفت.

پاکروان در مهر 1320 پس از برکناری و اخراج رضاخان توسط متفقین به تهران احضار شد و پس از چندی به علت قتل اسدی و به شهادت رساندن سید‌حسن مدرس تحت تعقیب دیوان کیفر قرار گرفت و به زندان رفت. پس از رسیدگی به پرونده‌های مربوطه با اعمال نفوذ، اتهامی متوجه او نشد و از زندان خلاصی یافت! چندی بدون شغل در تهران گذرانید تا به همت رجال آذربایجانی به سفارت کبرای ایران در ایتالیا منصوب شد. در دوره‌ی پانزدهم مجلس شورای ملی عده‌ای از نمایندگان طالب نخست‌وزیری او بودند ولی صدارت او انجام نگرفت تا در 1330 درگذشت. حسن پاکروان فرزند فتح‌الله پاکروان نیز در مقام رئیس ساواک در واقعه حمله به مدرسه فیضیه قم در 1343 نقش فعالی داشت. حسن پاکروان در 22 فروردین 1358 به همراه جمعی از بلندپایگان رژیم پهلوی دوم اعدام شد.

امام خمینی(ره) بارها به این فاجعه خونبار اشاره کرده اند:

«زمان خود رضا شاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانى که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین- که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود- اینها ریختند و یک عده از مظلومین که براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند.»(1) « ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامن الائمه علیهم السلام بودیم. ما شاهد اسارت علماى بزرگ خراسان و آذربایجان و قتل بعض از آنها بودیم...که به تفصیل، آن در تاریخ آتیه ثبت خواهد شد.» (2) « ... بعد از سالهاى دراز، عدد مقتولین‏ مسجد گوهرشاد را، که با کامیونها حمل کردند، نمى‏دانیم.» (3) «... براى کسانى که در مسجد گوهرشاد مسلمین را آنطور قتل عام کردند که خونهایش به دیوار تا مدتى بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسى نبیند، ما جشن بگیریم؟! » (4) « اینها بودند و هستند که دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر که قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج علیه السلام کرد و این پسر که قتل عام 15 خرداد را مرتکب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود » (5) « آن جنایاتى ـ کشتار عامى ـ که در مسجد گوهرشاد واقع شد و دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند؛ علماى بزرگ را حبس کردند و بعضى شان [را] هم محاکمه کردند و بعضى شان [را] هم کشتند.» (6) « با قضیه مسجد گوهرشاد و آن بساط، همه را گرفتند آوردند تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده [محمد نجفى خراسانى فرزند آخوند خراسانى که توسط پزشک احمدى به قتل رسید‏]، که رأس علماى آن وقت بود مى آوردند با مأمور توى خیابان؛ سربرهنه مى‏آوردند و مى‏بردند به دادگاه که آنجا محاکمه‏اش کنند!» (7) «چطور ممکن است اسناد قتلها و شکنجه‏هاى وحشیانه و زندانهاى رژیم سفاک گذشته را در طول پنجاه سال از سراسر کشور جمع آورى کنند؟ و چگونه مى‏توانند اسناد و اسامى شهداى مسجد گوهرشاد و قتل عامهاى مکرر در طول سلطنت غاصبانه محمدرضا... را جمع آورى کرده و عرضه نمایند؟» (8) « روز زن داشتند؛ روزى که براى کشف حجاب بود. همین سالهاى آخر [که‏] من در قم بودم...من شنیدم که زنها مى‏خواهند بروند سر قبر رضاشاه و راجع به همین قضیه کشف حجاب تظاهرات بکنند. رؤساى اداراتى که در قم بود، پیش من آمدند، گفتم که شما هر کدام به وزارتخانه خودتان اطلاع بدهید که اگر این کار را بکنید من به ملت مى‏گویم که عزا بگیرند براى روزى که قتل عام کردید در مسجد گوهرشاد، اینها اطلاع دادند و از این منصرف شدند » (9)


بدین ترتیب، پدیده شوم کشف حجاب با واقعه خونبار مسجد گوهرشاد مشهد درهم تنید تا تاریخ و نسل ها بدانند برای آزادی زنان و حفظ عفاف و وقارشان چه خون هایی در مقدس ترین مکان ها ریخته شده و در دل سیاه حکومت طاغوتی یزیدیان، چه عاشورای سرخی بپاخاسته است.

یاد شهدای غیرت و عفت مسجد گوهرشاد و مرحوم شیخ محمد تقی بهلول گنابادی به خیر و ماندگار!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحیفه امام، ج‏11، ص: 32
2. صحیفه امام، ج‏3، ص: 255
3. صحیفه امام، ج‏1، ص: 197
4. صحیفه امام، ج‏2، ص: 364
5. صحیفه امام، ج‏3، ص: 261
6. صحیفه امام، ج‏3، ص: 300
7. صحیفه امام، ج‏7، ص: 211
8. صحیفه امام، ج‏12، ص: 369
9. صحیفه امام، ج‏13، ص: 193
ارسال نظرات