به مناسبت گرامی داشت مبلغ شهید؛
شهید جابریان، مبلغ انقلابی و عالمی خود ساخته
خبرگزاری رسا ـ امام جمعه موقت تهران در همایش گرامی داشت شهید حجت الاسلام حسن جابریان، وی را الگویی برای طلبه موفق و سربازی خوب برای امام زمان دانست.
به گزارش خبرگزاری رسا، هفته گذشته، آیین گرامی داشت مبلغ مبارز و انقلابی متقی شهید حجت الاسلام حسن جابریان در سالن همایش دفتر تبلبغات اسلامی قم برگزار شد.
آن چه در پی می آید مشروح بیانات سخنرانان این آیین است که نظر به اهمیت و قابلیت بهره برداری مخاطبان گرامی به صورت کامل در اختیار قرار می گیرد.
سخنران اول این همایش که با حضور مبلغان برجسته، برخی از شخصیت های سیاسی و حوزوی و خانواده شهید حسن جابریان تشکیل یافته بود ، امام جمعه موقت تهران ، حجت الاسلام و المسلمین کاظم صدیقی بود . وی در سخنان خود به جنبه های جانشینی علما پس از پیامبر خدا پرداخت و شهید جابریان را از مصادیق بارز آن دانست:
مشروح بیانات وی چنین است:
« روز جمعه است روز آمادگی برای خدمت به امام عصر است روز نشستن سر سفره آقاجانمان است «وَهُوَ یَوْمُکَ وَاَنَا فیهِ ضَیْفکَ »
روز پناهندگی است .در چنین روزی جمع علما، فضلا، طلاب، مدرسین و بزرگان، سفره ای را گسترده اند به یاد عزیزی که همه زندگی اش درس علم، ایمان، اخلاص، ولایت، عشق و جهاد بود و پایان پرونده عمر مبارکش با مهرگلگون شهادت ممهور شده است بنابرین عاش سعیدا و استشهد سعیدا .
بنا بر این ما هم در چنین محفلی آمدیم از شما علما مایه بگیریم و از روح این شهید بزرگوار عالم ربانی و مجاهد نستوه و عامل خستگی ناپذیر و انسان خلیق ، و امیدواریم خداوند متعال بهره هایی بدهد ان شاءالله.
الگوی زمانمان، حضرت آقا در حضور حماسی شان در شهر مقدس جهاد و اجتهاد و علم و عمل ، اخلاص و تقوا ، فرمودند و بحث آخوند حکومتی و غیر حکومتی را مطرح کردند و بعد هم نسبت به انزوای روحانیت هشدارهای لازم را دادند و زنگ خطر را زدند .
بخواهیم یا نخواهیم علما دعوی حرکت در خط انبیا را دارند. « أللّهمّ ارحم خلفآئی» پیامبر خدا در حق خلفای خودشان دعا کردند و یقینا دعای پیامبر مستجاب است . این دعا کلیدی است .
ملاحظه می فرمایید، حضرت یوسف که قهرمان جبهه های مختلف مطرح شده در این سوره مبارکه یوسف، قهرمان صبر، رازداری، مقاومت درمیدان عفت، مدیریت (حفیظ و علیم) و داوطلبی نشستن در سنگرها، در سنگر خدمت؛ به حضرت رضا علیه السلام ایراد کردند چرا شما ولایت عهدی را قبول کردی ؟ حضرت فرمودند من پیغمبر نیستم ولی یوسف پیامبر بود و خودش داوطلب شد: « قَالَ اجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ». برای تدبیر امور مملکت چه کسانی بهتر از دین شناسان دین مدار ؟ که حفیظ اند؛ حفاظت نفس دارند، حفاظت دین دارند. حافظ اسراراند . حافظ اموال اند. امنای مردم اند . امنای رسل اند. «
العلماء أمناء الرسل». این ها در آیات قرآن به عنوان حکایت مطرح نشده . برای کسانی که حفیظ و علیم اند در گوشه نشستن و نق زدن و مچ گرفتن خلاف شأن و خلاف شرع است. خدای متعال مجاهدین را برتر از دیگران دیده و مطرح کرده :
« وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا »، « أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللَّهِ » سقایت حج مثل جهاد نیست.
می فرماید: «الجهاد جهادان: جهاد بالبنان، وجهاد بالبیان». این اقسام جهاد است که علمای ما همیشه پرچم دار بودند مرابط بودند مرزبان بودند و برای رفع مشکلات مردم ، اصلاح امور عامه پیشگام بودند، مقتدا و الگو بودند سر از پا نمی شناختند.
زندگی عالمان دین عاشقانه بود که عشق هم بر مبنای عرفان و معرفت است و هرکس معرفتش بیشتر باشد محبتش بیشتر است و هر کس محبتش بیشتر باشد کار و جهاد و تلاشش بیشتر است.«لا یضعف بدن عما قویت علیه النیة» این ها که از کار و خدمت و از علم و درس و تدریس و تعلم خسته می شوند انگیزه قوی نیست.
این که پیغمبر دعا کرده این دعای کلیدی است که اگر ما مصداق خلیفه پیامبر باشیم دعای پیغمبر در حق ما مستجاب می شود و نهایتا اهل نجات می شویم . این که حضرت یوسف علیه السلام (علی نبینا و علیه السلام) در پیروزی های پی در پی و در مدال های افتخاری که خدا نصیبش کرد گفت :«وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» پناه به خدا می بریم. هم لام تاکید آورده هم صیغه مبالغه هم"ان"ّ . خطر جدی است . بعضی از ماها خیلی جدی نمی گیریم. خودمان را رها کردیم به دیگران مشغولیم. « وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ » آن که مایه نجات است و کلید انحصاری فتوحات است رحم خدا است.
آدم تا بیچاره نباشد که خدا رحمش نمی آید. خدایا! خودت می دانی که بیچاره ایم رحم کن!
پیامبر خدا این دعا را دارند در مورد علما؛ چه علما راه یوسف را می روند. نه تنها در مسئله عفاف عفیف اند ، نه در مسئله علم علیم اند ، بل که در مسئله سنگر نشینی و خدمت به توده ها حفیظ علیم هستند . کسانی که خط انبیا را می روند این ها باید مشمول رحم خدا باشند « أللّهمّ ارحم خلفآئی» . خدایا خلیفه های من را رحمت کن.
حالا خلفای پیغمبر کیانند؟ «الّذین یأتون بعدی و یروون حدیثی». این راویان حدیث، این محدثین، این مبلغین این محققین، مؤلفین و مصنفین این مدرسین این ها همه منشاء حرکتشان روایات اهل بیت عصمت و طهارت است . مسائل معرفتی در مکتب اهل بیت است: «انّى تارک فیکم الثّقلین کتاب اللَّه و عترتى أهل بیتى و انّهما لن یفترقا ... ». روایت از قرآن قابل انفکاک نیست. آن که گفت "کفانا کتاب الله" نفی کتاب الله است . کتاب بدون عترت، قرآن بدون حدیث، اساسا جایگاه اجرایی ندارد . برای کتاب خانه ها خوب است برای صحبت کردن خوب است . اما اگر کسی بخواهد نماز بخواند باید بفهمد نماز شرائطش و مقدماتش و مقارناتش ارکانش اضلاعش چیست. این ها را که قرآن ندارد .
« وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ » حوزه های علمیه که بر دو پایه قرآن و عترت بنا گذاشته اند و رشدشان بر این دو مبنای مبارک و نورانی است ، راویان حدیث پیغمبر اند این ها خلیفه پیغمبراند. جانشین پیغمبر اند . باید کار پیامبر را بکنند . پیغمبر چگونه بود؟
«فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً » آیا بین خود و خدا ما هم دلمان سوخته برای کسی که بی نماز است؟ گریه کردیم برای کسی که زکات نمی دهد ؟ حج نرفته و ممکن است در جهنم بیافتد؟ مسیحی بمیرد یا یهودی بمیرد؟
این سوز پیامبر ما برای نجات آحاد بشر را هیچ پدرو مادری ندارد که جانش را بخواهد بدهد چون فررزندش در خط نیست!
«فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً » . پیامبر به قدری متأسف می شد که گویا لبریز شده و دیگر جان، طاقت ندارد در این جهان بماند.
این احیای صلحا، احیای علمای عامل، احیای مجاهدین فی سبیل الله همان احیای جهاد و علم، احیای عشق و عرفان است که در حرکتشان داشتند . مرحوم آقای جابریان، رضوان خدا بر او باد ـ حشره الله مع نبیه ـ ، الحق و الانصاف در این جهت بی طاقت بود و آرام و قرار نداشت . از هر بهانه ای برای ارتباط دل ها با دین استفاده می کرد؛اگر می توانست جایی حمام بسازد، مسجد بسازد پل بسازد؛ می خواست بگوید دین هم دنیا را آباد می کند هم آخرت را .
آدم دین دار برای رفع مشکلات دنیوی مردم هم به خاطر خدا حرکت می کند و علما همیشه در هر جایی بودند منشأ حیات و زندگی بودند. کسی رها کند آسایش و رفاه خودش را برود در سرحدات در مناطقی که کسی نمی رود . هم خودش سخت کوش باشد ودنبال اشد الاعمال باشد: «افضل الاعمال احمزها» . دنبال احمز باشد.
آن مناطق فیروز آباد را ما هم در دوران نوجوانی رفتیم ، مبتلا به ساواک آن جا شدیم. دربه دری ها کشید یم. مرحوم آقای جابریان آن مناطق را انتخاب می کردند و بعضی از رفقای مدرسه را به آن جا ها و زابل و سیستان و بلوچستان می بردند.
این نشان می داد که « عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ » این مرابط بودن هم به معنی مرابط بودن در مرز عقیده است و اخلاق، شرع و احکام را مرزبانی می کند و مانع نفوذ شیاطین می شود و هم به معنی ظاهری کلمه که در سر حدات، مشکلات بیشتر از داخل کشور است. سراسر مناطق مرزی کشور ما را دنیای استعمار از نظر فرهنگی و فرقه ای از متن جامعه ما جدا کرده . آن جا ها آسیب پذیرند آن جا ها نیاز به طبیبی دارد که از جان مایه بگذارد «طبیب دوار بطبه» خلیفه یعنی کسی که جای پیغمبر نصیبش شده باید این جور باشد .
سلام خدا بر بهجت ما . به من فرمودند این جا که شما می نشینید جای پیامبر است . خیلی تکان دهنده است .ما جای که نشسته ایم؟ ما لباس که را به تن کرده ایم؟ کارمان عملمان...؟
آیت الله بهجت می فرمود : آشیخ علی زاهد وقتی بستری بود مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به عیادتشان رفت . آقای بروجردی با آن سن بالا یک ساعت و نیم زانو زده بود فقط نگاه می کرد به سیمای آشیخ علی زاهد قمی.
آشیخ علی زاهد قمی یک طلبه متجملی بوده در جوانی تا آن جا که در عروسی منتظر بوده از شام برایش پارچه بیاورند و لباس نفیسی را برای دامادی به تن کند.
شیخ علی را که هنوز آشیخ علی زاهد نبود مرحوم ملاحسین قلی همدانی دید. ایستاد نگاه کرد، فرمود: اسمت چیست ؟ عرض کرد: علی . مرحوم ملاحسین قلی آخوند نگاهی به گنبد مرقد امیرالمؤمنین کرد، یک نگاه هم به ایشان. فرمود : صاحب این مرقد مطهر، علی است تو چه داری از او که اسمت را علی گذاشته اند؟ با همین یک جمله مرحوم آشیخ علی زاهد را به طور کلی از همه چیز گرفت و تمام تعلقات و ارتباطات را نفی کرد. شیخ علی بعد از این سخنی که از مرحوم آخوند شنید تا منزل بیاید همه لباس هایش را داد به فقرا، عمامه اش را باز کرد و تقسیم کرد بین فقرای نجف. رفت دیگر آشیخ علی مرد. «موتوا قبل أن تموتوا».
مرحوم آقای جابریان با این که آخوندی ندیده بود، ولی الحق و الانصاف تعلقی به دنیا نداشت . «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِ». هرکه خدا را دارد دیگر چیزی نمی خواهد. «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ » کسی که خدا دارد همه چیز دارد . آیا خدا کفایتش نمی کند؟
آن هایی که به این در و این در می زنند و این همه برای خودشان مشکل درست می کنند نمی دانند که زندگی سختی ندارد؛ ما سخت کردیم. باید عبور کرد رفت از این پل به مقصد رسید . « الدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ » دنیا هم ما را گول می زند و هم سرمایه مان از دست می رود . «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ. إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» .
نکته ای را که در خلافت پیامبر باید در نظر داشت یکی این است که این مقدمات این علوم حوزوی این علوم کلاسیک این علوم دفتری و کتابی این علوم تعلیمی و تعلمی ، مقدمه رسیدن به تقوا است. تقوا که بیاید آدم به علمی می رسد که پیامبر از آن منبع می گرفت.
این حرف از یکی از عرفای بزرگ است:« العلما خلفاء الرسل»؛ علوم انبیا ظنی نبود علومشان لدنی بود . « مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً » این که بعضی ها علم دارند اجتهاد دارند ولی بصیرت ندارند همین نکته است.
مسأله دیگر، تدبیر است. این که امام رضا علیه السلام می فرماید:« لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ»، یک خصلت از خدا یک خصلت از رسول خدا و یک خصلت از ولی خدا . آن خصلت که از خداست کتمان سر است . روحانی باید ظرفیت داشته باشد. باید بتواند آن چه اسرار حوزه است جایی فاش نکند. مشکلات خودش را با دیگران مطرح نکند . ضربه و آسیب به خودش نزند . بتواند با رازداری، خودش را اداره کند. دوم «مُدَارَاةُ النَّاسِ» است .
آقای جابریان رضوان الله تعالی علیه در عین حال که در خط انقلاب بود خط امام بود رساله های امام و اعلامیه های امام را منتشر می کرد و نقش مهمی داشت در پناه دادن به روحانیون مبارز که تحت تعقیب بودند و یکی از خط مقدمی های انقلاب بود ولی دیده نشد که به مرجعی از مراجع آن زمان طعنه بزند یا نیشی داشته باشد. «مُدَارَاةُ النَّاسِ». این جزء سنگرهای ایمنی است . آدم هرچیز که می داند نباید بگوید «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ» و این مدارا، لازمه خلافت پیامبر است .
آقای بهجت می فرمودند یکی از راه هایی که این دنیای غرب و کفار وارد می شوند، تطمیع است . الان که خیلی خطر زیاد شده به عنوان مرید از خارج می آیند میلیون ها و میلیاردها پول در اختیار قرار می دهند . چه کسی تشخیص می دهد که این پول ، پولی نیست که آدم بخورد و به طلبه ها شهریه بدهد؟ امروز دشمنان ما دنیای کفر سرمایه گذاری های کلان می کنند و عجله هم ندارند . دستپاچه هم نیستند . اینها برای آینده مرجعیت برنامه دارند. استعدادها را شناسایی می کنند و دورش را می گیرند.امکانات در اختیارشان قرار می دهند که برای فردا هیچ مشکلی نداشته باشند . راه را هموار می کنند.
شهید قدوسی می فرمود پدر ما مرحوم آخوند ملا احمد نهاوندی رضوان الله تعالی علیه یک هم حجره ای داشتند از دوره مقدمات تا درس خارج . هم در درس خیلی جدی بود هم گاهی بر دیوار، مناجات های امیرالمومنین را می نوشت که سحرها بخواند! بعد از درس خارج ناپدید شد ! خبری نشد تا یک سفری او را در یک سفارت خانه دیده بود که یک آدم ریش تراشیده و کراواتی با ایشان خیلی گرم می گیرد. دقت کرد دید همان رفیقش است ! گفت چرا این جوری شدی ؟ گفت مرا از اول انگلیس آورده بود آن جا که رموز آخوندی را یاد بگیرم!
این است که رسالت شما بزرگواران بسیار خطیر تر از زمان های ما است . آن وقت ها آخوند میدانی نداشت که روی آن سرمایه گذاری کنند . امروز کشور را فکر آخوندی اداره می کند؛ رهبری نورانی که ان شاءالله تا زمان ظهور سایه شان بر سر ما باشد و پیوسته به ولی عصر ارواحنا له الفدا هستند، اما دشمن آنی از ما و از حوزه ما غافل نیست.
آقای بهجت می فرمودند یکی تطمیع است یکی تهدید . می گفت خیلی ها از تطمیع و تهدید در امانند . نوعا طلبه از همه چیز گذشته که آمده حوزه . اگر کسی پول زیادی بدهد به شک می افتد که این چه پولی است . زیر بار نمی رود . اما مسئله سوم اغوا است . اغوا خیلی خطرناک است. « لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ . إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ».
مرحوم آخوند ملاقربانعلی زنجانی حجت الاسلام به ایشان گفته بودند مشروطیت را شما هم امضا کنید . مراجع و بزرگان امضا کردند . ایشان فرموده بود شما فکر می کنید جریانی که یپرم خان ارمنی جلودارش است می تواند برای شما آزادی بیاورد؟ آدم کسانی را که زیر این پرچم سینه می زنند را ببیند. این خط را می شناسد. این بصیرت است . آخوند ملاقربانعلی زنجانی به این نکته توجه کرده بود. مشروطیت اگر خیری داشت یپرم خان ارمنی در آن نبود . این چرا علم به دست گرفته است؟!
از تمام موضع گیری ها و جهت شناسی ها این اغوا خیلی مهم است . دشمن می تواند اغوا کند می تواند جریان سازی کند و خط را گم کند . این جاست که نقش تقوا برای طلبه های جوان که از ابتدا در خط بصیرت هستند بحول الله و قوته روشن می شود که نقش تقوا علاوه بر علم، مهم است.
مرحوم آقای جابریان رضوان خدا بر او باد فردی بود که علاقه ای به این دنیا نشان نداد . خانه اش بسیار ساده خودش دو اتاق درست کرده بود و خانه ای گلی که هنوز گچ کاری نکرده اما یک همچنین وضعیتی برایش افتخار بود .
ایشان انصافا جزو الگو هاست و می شود مطرح کرد برای عالم طلبگی که اگر آدم بخواهد عالم موفق و سرباز خوبی برای امام زمانش باشد مثل آقای جابریان باید باشد و این نکات را باید رعایت کند.»
حجت الاسلام محمود محمدی عراقی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، دیگر سخنران این همایش بود که با نقل خاطرات خود از دوران مبارزه و آشنایی با شهید جابریان، پیشنهاد کرد فیلمی از زندگی این شهید برای الگو دهی به طلاب جوان ساخته شود. مشروح بیانات وی در پی می آید:
« مرحوم جابریان مصداق بارز این آیه شریفه است که «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفى بِاللَّهِ حَسیباً » لازم می دانم تشکر و قدر شناسی کنم از عزیزانی که پس از گذشت سی سال از مجاهدت و شهادت یک روحانی فداکار و حقیقتا مبارز و می توانم بدون هیچ اغراق و مبالغه ای عرض کنم مجسمه اخلاص .
با این که خیلی جوان بود اما مصداق بارز این جمله بود که «من یذکّرکم اللَّه رؤیته» . من به سهم خودم تشکر می کنم از همه عزیزانی که در این بزرگداشت زحمت کشیدند و تلاش کردند .
برادرانی که بنده دیدم طلاب جوان از جنس خودمون و حتما زندگی و فداکاری و جهاد او و مبارزات او را الگوی خودشان قرار داده اند و بسیار کار خوبی است این نوع برنامه ها چراکه جوانان ما و بخصوص جوانان عزیزی که به برکت انقلاب اسلامی امروز از سراسر کشور بل که سراسر دنیا به عشق رسیدن به آن آرمان های بزرگ طلبگی به این حوزه علمیه مقدسه می آیند .
بنده به دلیل مأموریتم در این سفرهای خارجی فراوان برخورد کردم جوانانی که مسلمان شده و شیعه شده عشق به امام خمینی هستند.
بچه هایی که بعد از انقلاب اسلامی درکشورهای افریقایی و دور دست غیر اسلامی متولد شده اند ولی پدر و مادرشان بدون این که زبان عربی یا فارسی آشنا باشند اسم بچه شان را خمینی یا روح الله گذاشتند و آرزوشان این است که این ها را بفرستند جایی که امام درس خوانده و تربیت شده تا این ها مثل او بشوند. پس این مسئله به ایران اختصاص ندارد.
در این جمع، روحانیون فداکار و پر گذشتی هستند از بیش از چهل نقطه کشور که مثل مرحوم جابریان. بنده این جمله را با اعتقاد در مورد ایشان عرض می کنم که مرحوم جابریان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یک طلبه جوان اما یک تنه یک لشگر بود، یک سازمان بود یک تشکیلات تبلیغی بود.
شما ببینید یک طلبه جوانی که با تعقیب ساواک، تحصیلاتش هم در همدان ناتمام مانده، فراری می شود آواره می شود می آید قم ؛ در آن موقع به فکر روستاهای عقب افتاده سیستان و بلوچستان هم هست و چون سخت است طلبه از این جا بخواهد چندین بار ماشین عوض کند و آن جا برود برای تبلیغ، این درک را دارد و این همت را دارد بدون این که هیچ پشتوانه ای داشته باشد نه به جایی وصل باشد نه پشتوانه مالی داشته باشد برود بلیط بگیرد طلبه را بفرستد با هواپیما به آن منطقه برای تبلیغ. منطقه ای که هیچ کس نمی رفت .
من با این که شهید جابریان را از نزدیک نمی شناختم اما یک دنیا حرف دارم . فقط سعادت بنده این بود که در دورانی که تحت تعقیب بودم توسط بعضی از دوستان، ما را بردند منزل ایشان و مدتی من آن جا مخفی بودم و واقعا به گردن من دِین است و ادای دین می کنم چون مزاحم ایشان و خانواده ایشان بودم و همین جا از خانواده ایشان عذر خواهی می کنم و امیدوارم زحماتی که دادیم را حلال کنند.
اما من به همین اندازه آشنایی که داشتم و معرفت دارم عرض می کنم . آقای صدیقی قبلا فرموده بودند مرحوم جابریان یک شعله بود ؛ می سوخت . خیلی واقعا عجیب است . این ها دست تربیت الهی است . من نمی دانم ایشان مثل آخوند ملاقلی همدانی دیده بود یا ندیده بود اما مهم ترین ویژگی اش این بود که خود ساخته بود در همان دوران جوانی و مصداق بارز یک طلبه خود ساخته بود.
و سزاوار است نه برای خودشان ولی برای خودمان برای جوانانی که در این حوزه به امید ساخته شدن آمدند و نیاز به الگو دارند پس هرچه کار کنیم برای ایشان کم است . ان شاءالله این دوستانی که آستین همت بالا زدند بتوانند این کار را ادامه بدهند .
البته این مجالس برای شهدا چیزی نیست برای شهید جابریان برگزاری مجلسی ده برابر این هم فکر نمی کنم بر درجات او در آخرت چیزی بیافزاید . او گم نام بدون نام و نشان کار خودش را کرد و رفت پیش خدا . درجات او بالاتر از این چیزهایی است که ما می فهمیم .ما این مجالس را برگزار میکنیم نفعش برای آن ها نیست نفعش برای زنده ها است. درس برای ما است وان شاء الله امیدوارم کارهای بزرگ بشود کتاب نوشته شود خیلی این ها اثر دارد مخصوصا در دنیای امروز.
من خدمت حجت الاسلام و المسلمین ربانی ریاست محترم دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و بعضی دیگر از آقایان هم عرض کردم می ارزد ان شاءالله یک فیلم از زندگی این عزیز بزرگوار ساخته بشود که تأثیر گذار باشد.
درس های مرحوم جابریان برای ما به عنوان یک طلبه و بخصوص طلاب جوان بسیار زیاد است؛ .یکی مسئله اخلاق این عزیز بود. بنده در این مدتی که مزاحم ایشان بودم . ایشان یک خانه محقر کاهگلی داشتند که یک حیاطی هم داشت . غیر از این که از من پذیرایی می کردند به فکر من هم بودند و می گفتند این در یک اتاق کاهگلی نشسته دلش می گیرد. ایشان که صبح پی کار خودشان می رفتند قرار گذاشته بود که وقتی خانواده از خانه بیرون می رود چند مشت به دیوار اتاق بزنند تا من بفهمم خانه مانعی ندارد و در حیاط قدم بزنم که دلم نگیرد. رضوان خدا بر او باد!
اما در این مدت که من مزاحم ایشان بودم یادم نمی آید یک بار که ایشان وارد می شد چهره ایشان خندان نباشد . با آن همه ناراحتی ها و غصه ها که داشت و زحماتی که می کشید. از خصوصیاتش این بود که اخلاقش جذب کننده بود. «وَ کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» شما هر جا نقطه دور افتاده ای در کشور بروید آن هایی که سنشان اقتضا می کند برای کوچک تر ها خاطراتی نقل کردند از این بزرگوار که اخلاقش بچه ها را هم جذب می کرد . اخلاص و مجاهدت هایش به جای خودش.
یک نکته هم در جامعیت ایشان این است که برای ما درس هست این که واقعا خسته نمی شد، فکر داشت برنامه داشت انتقاد داشت نسبت به خیلی از چیزها نسبت به نظام ، نظام آموزشی حوزه، متون درسی اما رعایت همه جوانب را می کرد و سعی می کرد رابطه اش رابا بزرگان علمی و اخلاقی حوزه علمیه حفظ کند . این خیلی مهم است. یکی از آفت ها و آسیب هایی که ما را تهدید می کند این موضوع است . دو تن از بزرگواران و استادان ایشان یکی مرحوم آیت الله احمدی میانجی و مرحوم آیت الله مشکینی بودند . این دو بزرگوار ملجأ و پناهگاه و پشتیبان و مأوای ایشان بودند . و خیلی ایشان عنایت داشت که با این بزرگواران این رابطه را حفظ کند.»
حجت الاسلام مهدی عبداللهی از بستگان شهید حجت الاسلام حسن جابریان بود که در سخنان کوتاهی، به ویژگی تلاش، اخلاص و اعتدال آن شهید اشاره کرد و از برگزاری همایش دیگری در سالروز شهادت شهید جابریان در سال آینده خبر داد.
وی گفت:
« من آرزو داشتم که برای مرحوم آقای جابریان کاری انجام شود و ایشان به جامعه و حوزه معرفی شود اما در این سی سال، توفیق این چنینی نداشتم تا این که اطلاع یافتم گروهی از فضلا و طلاب جوان در این مسیر گام برداشتند و کارهای تحقیقی و فرهنگی انجام می دهند و در ضمن گروهی هم به نام گروه شهید جابریان تشکیل داده اند. کار را با مصاحبه با آشنایان، خویشان و دوستان که با ضبط صدا یا فیلم صورت گرفته و بسیاری از دوستان هم همکاری کردند. این برادران انتظار دارند همه همکاری کامل بفرمایند چون این برنامه مقدمه ای است برای گرامی داشت بعدی در سال آینده به تاریخ نهم آبان ماه 1390. دوستان همکاری کنند و دیگران را هم تشویق کنند برای همکاری که این مصاحبه ها به طور کامل انجام شود و نتیجه آن مصاحبه ها به صورت یک زندگی نامه و یک فیلم مستند آماده شود .
زندگی ایشان را می توان در تلاش، اخلاص و تعادل خلاصه کرد. با این که از نظر جسمی بسیار ضعیف بود مشکلات جسمی فراوان داشت . ولی یک پارچه تلاش بود . از نظر اخلاص همین طور و از نظر تعادل.
ایشان ایام تابستان به یکی از شهرستان ها می رفت و برنامه هایی مثل درس قرآن و جلسات برای جوان ها داشت. یک سال رفته بودند صحنه کرمانشاه . جایی که آن موقع شیعه خیلی کم بود و نمود کمی داشت. هفت فرقه در آن جا بودند . ایشان یک اتاق در یک خانه ای کرایه کرده بود و همان جا فعالیت داشت و برای بچه ها کلاس برگزار می کرد. ایشان در این مدت بر اثر تلاش زیاد و ضعف بدنی، مریض شده بود . ما در آن جا غذای حلالی نیافتیم تا ایشان کمی تقویت شود! یک مرغ زنده تهیه کردیم اما کسی نبود آن را ذبح شرعی کند. یک روحانی محضردار شیعه را پیدا کردیم که با اکراه حاضر شد این مرغ را سر ببرد تا ما بتوانیم یک غذایی درست کنیم برای ایشان با آن ضعف و تلاش زیادی که داشت.
اوایل انقلاب هم در جاهای مختلف کار می کرد و پول های ملیونی و کلانی در اختیار داشت اما خودش با شهریه رتبه پایین زندگی می کرد. و این پول ها را هم که شهید بهشتی و دیگران به ایشان می دادند برای تبلیغ نمی گفتند برای خودت هم خرج کن او هم برنمی داشت. تا این که این اواخر متوجه می شوند که ایشان از این پول ها استفاده شخصی نمی کند. شهید بهشتی ده یا پانزده هزار تومان پول داده بود به ایشان که خرج خودش بکند . مرحوم جابریان این پول را به من داد که اتاق هایشان را که کاهگلی بود سفید کنم اما مصادف شد با آن حادثه که ما ایشان را از دست دادیم و همین پول هم صرف هزینه مراسم ترحیم شد.
تعادل ایشان هم در این بود که قبل از انقلاب گروه هایی بودند معروف به ولایتی که اهل زیارت و دعا بودند اما به انقلاب کاری نداشتند یک عده ای هم انقلابی بودند و به این مسائل کاری نداشتند؛ اما ایشان متعادل بود. با این که فردی انقلابی بود اما در عین حال اهل روضه بود دعای ندبه و زیارت عاشورا . روزهای جمعه مقید بود زیارت عاشورا بخواند با صد لعن و سلام. آخرین کلامی هم که از ایشان شنیده شد به نقل از همراهشان، ندای یا حسین بوده است.»
در ادامه مراسم، آقای بابامیری طلبه شاعر که خود فرزند شهید است قطعاتی را در وصف شهادت و شهیدان ارایه نمود که این دوبیت از آن جمله بود:
باید که مسیر جاودان را برویم
تا آخر خطِ آسمان را برویم
ای همنفس شهید، یادت باشد
راه حسن جابریان را برویم
گفتنی است در پایان این همایش که با حضور شخصیت های سیاسی و حوزوی تشکیل یافته بود از تعدادی از مبلغان جوان و موفق حوزه تقدیر شد. همچنین یک سفر عمره به عنوان یادبود به همسر فدا کار این شهید اهدا شد.
حاضران پس از مراسم بر سر مزار شهید حسن جابریان در قبرستان شیخان قم گردآمده سپس در آیین سیاسی عبادی نماز جمعه شرکت جستند.
گروه شهید حسن جابریان نیز از کلیه افرادی که در سراسر کشور، اسناد یا گفته ها و خاطراتی از این شهید در اختیار دارند درخواست کرد با شماره 09198500456تماس بگیرند.
ز/501/ح
ارسال نظرات