از کابالای باستان تا عرفان حلقه: تناسخ، مهاجری خاموش در مرزهای ایمان

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، تحقیق «باور به تناسخ در عرفان حلقه» اثر طاهره مهربان، پژوهشگر موسسه بهداشت معنوی، منتشر شده در فصلنامه مطالعات عرفانی و معنوی، پرده از لایههای پنهان این جنبش انحرافی برمیدارد.
خانم مهربان با کاوشی ژرف در متون منتسب به محمدعلی طاهری، بنیانگذار عرفان حلقه، استدلال میکند که باور او به انتقال «کالبد ذهنی» به جسم دیگران، دقیقاً همان تناسخ است که فیلسوفان مسلمان آن را محال عقلی دانستهاند.
ریشههای باستانی، از مصر تا هند: تناسخ، مهاجری خاموش در باورها
باور به تناسخ، این ایده که نفس انسانی پس از مرگ بدون وقفه به بدنی نو منتقل میشود، نخستین بار در اوپنیشادهای مقدس هندویی به صورت مکتوب ظاهر شد، جایی که روح در سلسلهای از تولدها و مرگها، از کالبدی به کالبد دیگر کوچ میکند. اما پژوهشگرانی چون فعال اشاره میکنند که این مفهوم ممکن است پیشینهای مصری داشته باشد، از اسطورههای فراعنه به کابالای یهودی سرایت کرده و سپس باورهای هندویی را غنی سازد. در هندوئیسم، تناسخ به انتقال روح به انسان دیگر (نسخ) محدود میشود و شامل مسخ (به حیوان)، فسخ (به گیاه) و رسخ (به جماد) نیز هست ؛ چرخهای عام که روح را در تمام سطوح هستی اسیر میکند.
در مقابل، کابالا عرفان یهودی تناسخ را به جدیترین وجه ممکن میگیرد و آن را اعتقادی بنیادین میداند، گویی هموزن ایمان به خدا. کابالیستها حتی کتاب مقدس را سرچشمه این «منطق عقلانی» میشمارند و برخی پژوهشگران مهاجرت آوارگان بنیاسرائیلی به شرق را عامل انتقال این انحراف به افکار هندویی میدانند. با این حال، در اندیشه اسلامی، چنین باوری جایی ندارد؛ انسان پس از مرگ به برزخ و قیامت رهسپار میشود، نه به چرخهای تکراری از کالبدها.
دلایل عقلی و نقلی: چرا تناسخ، توهمی محال است؟
اندیشمندان مسلمان، از صدرالمتألهین تا علامه طباطبایی، تناسخ را با استدلالهای محکم عقلی و نقلی باطل شمردهاند. از منظر عقلی، ملاصدرا در اسفار (جلد ۹، ص ۶۵) تأکید میکند که نفس انسانی، پس از فعلیت یافتن در جسم نخست و انباشت تجربیات، نمیتواند به قوه بازگردد. بازگشت از فعلیت به قوه، محالی فلسفی است که روح را به جنینی خالی از هر دانش و عمل تقلیل میدهد. علامه طباطبایی در المیزان (ج 13، ص ۲۱۱) این را فراتر میبرد و میگوید انتقال نفس به بدنی نو، یا به دو نفس در یک جسم (وحدت کثیر) یا بازگشت به بالقوه (کثرت واحد) میانجامد، هر دو محال است.
از منظر نقلی، قرآن کریم در آیه ۹۹-۱۰۰ سوره مؤمنون، التماس کافران را در لحظات احتضار روایت میکند: «ربِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلَ صَالِحًا» – پروردگارا، مرا بازگردان تا جبران کنم – اما پاسخ قاطع است: «کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ». این آیه بازگشت را نفی و برزخ را حایلی تا قیامت معرفی می کند، جایی که فرصت جبران از دست رفته و تجربیات زندگی، ابدی میماند.
روایات نیز این باور را «خرافهای دروغیندر » میدانند. امام رضا (ع) به مأمون میفرماید: قائل به تناسخ، به خدا کفر ورزیده و بهشت و دوزخ را انکار کرده (طبرسی، ۱۳۸۱، ج۲، ص ۸۹). امام صادق (ع) نیز پیروان این عقیده را گمراهانی توصیف میکند که ادیان الهی را نادیده گرفته و از ارائه دلیل عاجزند. هشام بن حکم نقل میکند که چنین کسانی، قیامت را خیالپردازی میپندارند، در حالی که قرآن و روایات، مرگ را پایانی قاطع بر فرصتهای دنیوی میدانند.
کالبد ذهنی یا روح تسخیرگر: تناسخ در لباس عرفان حلقه
هرچند محمدعلی طاهری در کتاب «موجودات غیرارگانیک» (۲۰۱۱، ص ۵۶) تناسخ عام را رد میکند، پژوهش مهربان نشان میدهد این انکار، تنها لفظی است. طاهری با تعابیر نوین مانند «انتقال کالبد ذهنی» – که خود آن را معادل روح میداند (همان، ص ۳۹) – همان مفهوم را بازسازی میکند: پس از مرگ، کالبد ذهنی (بخشی از وجود انسانی که تجربیات را ثبت کرده) باقی میماند و به جسم زندگان نفوذ میکند، خصوصیات، تمایلات و حتی بیماریها را منتقل مینماید (همان، ص ۵۳).
در عرفان حلقه، انسان مجموعهای از کالبدها (فیزیکی، ذهنی، روان، اختری) است و مرگ تنها کالبدهای مادی را حذف میکند، اما کالبد ذهنی به برزخ میرود و از آنجا، بر افراد زنده تسلط مییابد (همان، ص ۳۸). این موجودات غیرارگانیک نوع (ب) – کالبدهای ذهنی مردگان – تسخیر و همزمان چندین جسم را اشغال میکنند، برخلاف تناسخ شرقی که هر روح به یک کالبد محدود است. طاهری حتی احضار روح را احضار کالبد ذهنی میخواند (همان، ص ۴۱) و برزخ را مرحلهای تا «تولد دوباره» توصیف میکند (انسان معرفت، ص ۲۳۷)، جایی که کالبد ذهنی بر مکان اشراف دارد و آرزوهای ناتمام را در جسم دیگران پیگیری میکند.
این تسخیر، انتخابی است: بر اساس نسبت خویشاوندی، تشابه فکری یا حتی فاز منفی (مانند حضور در تشییع جنازه)، کالبد ذهنی به دنبال قربانی میگردد (دوره تشعشع دفاعی، ص ۱۲ و ۴۷). مهربان هشدار میدهد که این دیدگاه، زیارت قبور را – که اسلام آن را مایه عبرت و زهد میداند – به تهدیدی برای نفوذ ارواح تبدیل میسازد، در حالی که قرآن در سوره اسراء (آیات ۶۴-۶۵) تسلط شیاطین بر مؤمنان را انکار و نفوذ جنها را به وسوسه محدود می داند.
چرخهای پیچیدهتر: تناسخ حلقه، فراتر از شرق
طاهری در «انسان و معرفت» (ص ۲۷۳) تناسخ را در چارچوبی چندمرحلهای ترسیم میکند: پس از برزخ، جهنم و بهشت کثرت، آزمون الهی فرا میرسد – «با من باش یا بدون من؟» – و کسانی که وحدت را برنمیگزینند، به جهان دوقطبی بازمیگردند، روحشان در جسم نو زاده میشود. این چرخه، عمیقتر از تناسخ هندویی است؛ انتخابی، بلکه نامحدود در تسخیر و با قانون کارماآ (که کالبد را بر اساس اعمال تعیین میکند) تعارض دارد.
در مقابل معاد اسلامی، که برانگیختن برای حسابرسی است و فرصت جبرانی ندارد، تناسخ حلقه بازگشتی برای ادامه اعمال دنیوی است. قرآن در آیه مؤمنون، هرگونه بازگشت را نفی میکند و مفسران، تسخیر کالبدها یا همزایی ارواح با زندگان (مانند پختن غذا یا خوابیدن در کنارشان، تشعشع دفاعی، ص ۳۲) را تحریف آشکار میدانند. معاد در نشئهای والا رخ میدهد، با حلول روح در جسم پیشین اما متعالی، نه در جسم غریبه.
در پایان، این تحقیق تناسخ را از احضار روح (ارتباط بدون جسم) و رجعت جدا و ویژگیهای بنیادین آن را برجسته میکند: نفی معاد، قانون عام برای همه بشر و محال عقلی بازگشت به قوه.
اما شگفت آنجاست که در جهانی که علم کوانتوم مرزهای هستی را محو میکند، آیا این باورهای کهن، پلی به سوی فهمی نو از جاودانگی روح خواهند بود یا توهمی که قیامت را به بازیچهای تکراری تبدیل می کن.