از ژئوپلتیک تا تسلیحات: هزارتوی وابستگی پهلوی به اسرائیل

سند محرمانه سازمان سیا با عنوان «اسرائیل و ایران: پیوندهای ناگسستنی» که در تاریخ ۷ اکتبر ۱۹۸۵ توسط شعبه اسرائیل-اردن-فلسطین، بخش اعراب-اسرائیل، دفتر تحلیل خاور نزدیک و جنوب آسیا تهیه شده و در سال ۲۰۱۱ از حالت محرمانه خارج شده است، یکی از منابع کلیدی برای درک روابط پیچیده و چندوجهی بین ایران در دوران رژیم پهلوی و اسرائیل است. این سند، که اطلاعات آن تا اکتبر ۱۹۸۵ را پوشش میدهد، جزئیات روابط اقتصادی، نظامی، سیاسی و استراتژیک بین دو کشور را شرح میدهد و نشاندهنده عمق وابستگی رژیم پهلوی به اسرائیل در حوزههای مختلف است. این نوشتار با بررسی محتوای سند، به استنباط ابعاد مختلف این وابستگی میپردازد و زمینههای تاریخی، سیاسی، اقتصادی و استراتژیک آن را تحلیل میکند تا تصویری جامع از ماهیت این روابط ارائه دهد.
زمینه تاریخی و ژئوپلیتیکی روابط
روابط ایران و اسرائیل در دوران پهلوی ریشه در استراتژی منطقهای اسرائیل پس از بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ دارد. این بحران، که به شکست نظامی و سیاسی اسرائیل، بریتانیا و فرانسه منجر شد، اسرائیل را به بازنگری در سیاست خارجی خود واداشت. اسرائیل، برای مقابله با تهدیدات کشورهای عربی و نفوذ فزاینده اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه، به دنبال ایجاد اتحاد با کشورهای غیرعرب استراتژیک مانند ایران، ترکیه و اتیوپی بود. این کشورها به دلایل متعددی برای اسرائیل جذاب بودند: موقعیت ژئوپلیتیکی استراتژیک در نزدیکی آبراههای بینالمللی، روابط نزدیک با ایالات متحده، و نگرانیهای مشترک در برابر قدرتگیری اعراب و حمایت شوروی از دشمنان منطقهای.
ایران، تحت رهبری محمدرضا شاه پهلوی، به دلیل موقعیت خود در خلیجفارس، منابع نفتی عظیم و روابط نزدیک با ایالات متحده، به یکی از مهمترین متحدان غیرعرب اسرائیل تبدیل شد. سند سیا نشان میدهد که این روابط، هرچند در ابتدا به دلیل حساسیتهای اسلامی اتباع ایران با احتیاط پیش رفت، به تدریج در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به سطحی از همکاری دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی رسید که شامل تبادل مأموریتهای دیپلماتیک با امتیازات ویژه بود. این همکاریها نشاندهنده یک وابستگی متقابل بود که در آن رژیم پهلوی به فناوری، تسلیحات و پشتیبانی سیاسی اسرائیل نیاز داشت، در حالی که اسرائیل به نفت ایران و جایگاه استراتژیک آن وابسته بود.
تحلیل وابستگی رژیم پهلوی
وابستگی رژیم پهلوی به اسرائیل را میتوان در چهار سطح اصلی تحلیل کرد:
1. وابستگی اقتصادی: تأمین نفت ایران برای اسرائیل و دریافت تسلیحات و فناوری در ازای آن، یک رابطه تهاتری ایجاد کرد که هر دو طرف به آن وابسته بودند. برای رژیم پهلوی، این رابطه به معنای دسترسی به منابع مالی و فناوری بود که برای توسعه نظامی و صنعتی کشور ضروری بودند. این وابستگی نشاندهنده محدودیتهای داخلی ایران در تولید و تأمین فناوریهای پیشرفته بود.
2. وابستگی نظامی: همکاریهای نظامی، به ویژه در زمینه تسلیحات، تعمیر و نگهداری موتورها و پشتیبانی فنی، رژیم پهلوی را به فناوریهای اسرائیلی وابسته کرد. این وابستگی به دلیل ضعف زیرساختهای داخلی ایران در آن زمان تشدید شد و رژیم را به شریکی خارجی برای تأمین نیازهای نظامی خود وابسته کرد.
3. وابستگی استراتژیک: رژیم پهلوی از روابط با اسرائیل برای مقابله با تهدیدات منطقهای، به ویژه عراق، و نفوذ شوروی استفاده کرد. این همکاری به رژیم امکان میداد تا جایگاه خود را در منطقه تقویت کند و از حمایت ایالات متحده بهرهمند شود. وابستگی استراتژیک به اسرائیل به رژیم پهلوی اهرمی برای مدیریت چالشهای منطقهای و بینالمللی ارائه میکرد.
4. وابستگی سیاسی: رژیم پهلوی از روابط با اسرائیل و ایالات متحده برای تقویت مشروعیت سیاسی خود استفاده میکرد. این وابستگی سیاسی به رژیم امکان میداد تا در صحنه بینالمللی به عنوان یک بازیگر کلیدی شناخته شود و در عین حال از حمایت غرب در برابر تهدیدات داخلی و خارجی بهرهمند شود.
وابستگی اقتصادی: محوریت نفت در روابط
یکی از برجستهترین ابعاد وابستگی رژیم پهلوی به اسرائیل، نقش ایران به عنوان تأمینکننده اصلی نفت خام اسرائیل بود. سند سیا تأکید میکند که تا پیش از جنگ ششروزه در سال ۱۹۷۶، که اسرائیل میدانهای نفتی سینا را تصرف کرد، ایران منبع اصلی نفت خام اسرائیل بود. پس از بازگرداندن این میدانها به مصر تحت توافقهای سیناII در سال ۱۹۷۵، ایران بار دیگر به تأمینکننده اصلی تبدیل شد و تا زمان سرنگونی رژیم پهلوی در سال ۱۹۷۹، حدود ۷۰ درصد از نیاز نفتی اسرائیل را تأمین میکرد.
این رابطه نفتی به صورت یک ترتیبات تهاتری (Barter Arrangement) سازماندهی شده بود که در آن ایران نفت خود را در ازای تسلیحات، فناوری و خدمات فنی اسرائیل مبادله میکرد. این وابستگی اقتصادی دوجانبه بود: اسرائیل به نفت ایران برای تأمین انرژی خود نیاز داشت، در حالی که رژیم پهلوی از این ترتیبات برای دسترسی به منابع مالی و فناوریهای پیشرفتهای که برای توسعه نظامی و صنعتی کشور ضروری بودند، بهره میبرد. این رابطه نشاندهنده یک وابستگی استراتژیک عمیق بود که در آن نفت به عنوان اهرمی برای تقویت پیوندهای اقتصادی و نظامی عمل میکرد.
علاوه بر این، رژیم پهلوی از طریق این همکاری اقتصادی توانست به بازارهای بینالمللی دسترسی بهتری پیدا کند و جایگاه خود را به عنوان یک قدرت منطقهای تقویت کند. با این حال، وابستگی به اسرائیل برای مبادلات تسلیحاتی و فناوری، نشاندهنده محدودیتهای داخلی ایران در توسعه زیرساختهای صنعتی و نظامی مستقل بود.
همکاری نظامی: تسلیحات و پشتیبانی فنی
سند سیا به صراحت به فروش منظم تسلیحات اسرائیلی به ایران در دوران پهلوی اشاره دارد. این تسلیحات شامل سلاحهای سبک، خمپاره و مهمات بود که به تقویت توان نظامی ایران کمک کرد. علاوه بر این، اسرائیل خدمات تعمیر و نگهداری موتور برای نیروی هوایی و ارتش ایران ارائه میداد و پشتیبانی فنی به صنایع نوپای دفاعی ایران عرضه میکرد. این همکاریها نه تنها برای رژیم پهلوی، بلکه برای صنایع دفاعی نوپای اسرائیل نیز سودمند بود، زیرا به توسعه این صنایع و افزایش توان صادراتی آنها کمک کرد.
وابستگی رژیم پهلوی به اسرائیل در حوزه نظامی به ویژه در زمینه پشتیبانی فنی قابلتوجه بود. ایران در آن زمان فاقد زیرساختهای لازم برای توسعه مستقل فناوریهای پیشرفته نظامی بود، و اسرائیل با ارائه خدمات تعمیر و نگهداری و پشتیبانی فنی، این خلأ را پر کرد. به عنوان مثال، تعمیر و نگهداری موتورهای نیروی هوایی ایران به اسرائیل وابسته بود، که نشاندهنده یک وابستگی تکنیکی عمیق است. در مقابل، اسرائیل از طریق این همکاریها به نفت ایران و منابع مالی دسترسی پیدا میکرد، که به نوبه خود به تقویت اقتصاد و صنایع دفاعی آن کمک کرد.
این همکاری نظامی همچنین به رژیم پهلوی امکان داد تا در برابر تهدیدات منطقهای، به ویژه از سوی عراق، موضع قویتری اتخاذ کند. اسرائیل با ارائه تسلیحات و فناوری، به رژیم پهلوی کمک کرد تا توان نظامی خود را ارتقا دهد، که این امر به نوبه خود به تقویت جایگاه استراتژیک ایران در منطقه منجر شد.
انگیزههای استراتژیک رژیم پهلوی
سند سیا چندین انگیزه استراتژیک را برای همکاری رژیم پهلوی با اسرائیل شناسایی میکند که نشاندهنده عمق وابستگی ایران به این رابطه است:
1. مقابله با تهدید عراق: یکی از مهمترین انگیزههای رژیم پهلوی، مقابله با تهدید عراق بود. ایران و اسرائیل هر دو عراق را به عنوان یک دشمن منطقهای مشترک میدیدند. سند سیا اشاره میکند که اسرائیل از جداییطلبان کرد در عراق حمایت میکرد تا دولت عراق را از فعالیتهای ضداسرائیلی منحرف کند. رژیم پهلوی نیز از این حمایت برای تضعیف عراق بهره میبرد و حتی ممکن است اطلاعاتی درباره نظم نبرد عراق به موساد ارائه کرده باشد. این همکاری نشاندهنده یک اتحاد استراتژیک بود که در آن رژیم پهلوی به پشتیبانی اسرائیل برای تضعیف دشمن منطقهای خود وابسته بود.
2. نگرانی از نفوذ شوروی: رژیم پهلوی، مانند اسرائیل، از نفوذ فزاینده اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه نگران بود. این نگرانی به ویژه در دهههای 1960 و 1970، زمانی که شوروی حمایت نظامی گستردهای از کشورهای عربی مانند مصر و عراق ارائه میکرد، شدت گرفت. همکاری با اسرائیل، که خود متحد نزدیک ایالات متحده بود، به رژیم پهلوی امکان میداد تا در برابر این تهدید موضع قویتری اتخاذ کند و جایگاه خود را در اردوگاه غرب تثبیت کند.
3. حفاظت از جامعه یهودی ایران: رژیم پهلوی به وضعیت حدود 90,000 یهودی ساکن ایران توجه ویژهای داشت. سند سیا اشاره میکند که شاه امیدوار بود روابط با اسرائیل به او اهرمی برای حمایت از این جامعه در صورت نیاز بدهد. این موضوع نشاندهنده یک بعد انسانی در روابط دوجانبه است که به وابستگی رژیم به اسرائیل عمق بیشتری میبخشد. رژیم پهلوی از این رابطه برای تضمین امنیت جامعه یهودی و جلوگیری از تنشهای داخلی استفاده میکرد.
4. تقویت جایگاه منطقهای: رژیم پهلوی از روابط با اسرائیل برای تقویت جایگاه خود به عنوان یک قدرت منطقهای استفاده میکرد. همکاری با اسرائیل، که از نظر نظامی و فناوری پیشرفته بود، به ایران امکان میداد تا در رقابتهای منطقهای، به ویژه در برابر کشورهای عربی، برتری پیدا کند. این همکاری همچنین به رژیم پهلوی کمک کرد تا در صحنه بینالمللی به عنوان یک بازیگر کلیدی شناخته شود.
وابستگی سیاسی: نقش ایالات متحده
رژیم پهلوی و اسرائیل هر دو به ایالات متحده به عنوان یک حامی کلیدی وابسته بودند. سند سیا نشان میدهد که اسرائیل نگران بود که در صورت سقوط شاه و افزایش نفوذ شوروی در خلیجفارس، ایالات متحده ممکن است برای بهبود روابط با کشورهای عربی، اسرائیل را تحت فشار قرار دهد تا از سرزمینهای اشغالی 1967 عقبنشینی کند. این نگرانی نشاندهنده پیوند عمیق بین سیاست خارجی ایران و اسرائیل و وابستگی هر دو به حمایت ایالات متحده است.
رژیم پهلوی از این رابطه سهجانبه (ایران-اسرائیل-آمریکا) برای تقویت جایگاه خود در برابر رقبای منطقهای و داخلی استفاده میکرد. همکاری با اسرائیل به رژیم امکان میداد تا از فناوری و تسلیحات پیشرفته بهرهمند شود، در حالی که حمایت ایالات متحده به رژیم مشروعیت سیاسی و منابع مالی ارائه میکرد. این شبکه پیچیده از منافع مشترک، رژیم پهلوی را به اسرائیل و ایالات متحده وابسته کرد و به آن امکان داد تا در معادلات منطقهای نقش فعالتری ایفا کند.
محدودیتها و پیامدهای وابستگی
وابستگی رژیم پهلوی به اسرائیل، اگرچه مزایای قابلتوجهی به همراه داشت، اما محدودیتها و پیامدهای منفی نیز به دنبال داشت. وابستگی به فناوری و تسلیحات خارجی، توسعه زیرساختهای داخلی ایران را کند کرد و رژیم را در برابر تغییرات سیاسی در منطقه و جهان آسیبپذیر ساخت. به عنوان مثال، سرنگونی رژیم پهلوی در سال ۱۹۷۹ به قطع کامل روابط با اسرائیل منجر شد و ایران را در موقعیتی قرار داد که برای تأمین نیازهای نفتی و نظامی خود باید به دنبال منابع جدیدی میگشت.
علاوه بر این، وابستگی به اسرائیل و ایالات متحده، رژیم پهلوی را در برابر انتقادات داخلی و منطقهای آسیبپذیر کرد. بسیاری از گروههای داخلی، به ویژه نیروهای مذهبی و ملیگرا، روابط نزدیک با اسرائیل را به عنوان نشانهای از وابستگی بیش از حد به غرب و خیانت به آرمانهای اسلامی و ملی تلقی میکردند. این انتقادات در نهایت به تضعیف مشروعیت رژیم و تسریع در سقوط آن کمک کرد.
سند محرمانه سیا تصویری جامع از روابط پیچیده و چندوجهی بین رژیم پهلوی و اسرائیل ارائه میدهد که بر پایه منافع مشترک اقتصادی، نظامی، سیاسی و استراتژیک شکل گرفته بود. وابستگی رژیم پهلوی به اسرائیل در تأمین نفت، دریافت تسلیحات و فناوری، و همکاریهای استراتژیک در برابر تهدیدات مشترک، نشاندهنده یک اتحاد راهبردی بود که به رژیم امکان میداد تا جایگاه خود را در منطقه و جهان تقویت کند. با این حال، این وابستگی همچنین نشاندهنده محدودیتهای داخلی رژیم در توسعه زیرساختهای مستقل و اتکا به شرکای خارجی برای تأمین نیازهای حیاتی بود.
این تحلیل نه تنها ابعاد این روابط را روشن میکند، بلکه به درک بهتر سیاست خارجی رژیم پهلوی و نقش آن در معادلات منطقهای کمک میکند. وابستگی رژیم به اسرائیل، اگرچه در کوتاهمدت مزایای استراتژیک و اقتصادی به همراه داشت، در بلندمدت به دلیل عدم توجه به توسعه داخلی و حساسیتهای سیاسی و مذهبی، به یکی از عوامل تضعیف رژیم تبدیل شد. این سند به ما یادآوری میکند که روابط بینالمللی، حتی در قالب اتحادهای استراتژیک، میتوانند پیامدهای پیچیدهای برای ثبات و مشروعیت رژیمها داشته باشند.