۱۹ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۹
کد خبر: ۷۸۵۹۶۷

مأموریت طلبه‌ها در خانه‌های موشک‌خورده چه بود؟

مأموریت طلبه‌ها در خانه‌های موشک‌خورده چه بود؟
جوان خوش‌تیپ، تا ما را دید که مشغول کار در خانه‌های آسیب‌دیده بودیم، گفت: من منتظر بودم جنگ زمینی شروع بشود تا بروم پدر اسرائیلی‌ها را در بیاورم. الان که شما را دیدم، فهمیدم اینجور هم می شود خدمت کرد.

به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، «ما از حضرت امام و حضرت آقا یاد گرفته‌ایم که طلبه نقشش در حوادث اجتماعی، امامت است؛ باید جلودار و جریان‌ساز باشد، شرایط را بشناسد و به موقع و بهنگام وارد اقدام درست شود.» همین نگاه، باعث شده طلبه‌های خوش‌فکر و خستگی‌ناپذیر «خانه طلاب جوان» قم، همیشه زودتر از همه، در صف اول خدمت‌رسانی در بحران‌ها حاضر باشند؛ از سیل و زلزله گرفته تا کرونا و حتی ریزش ساختمان متروپل.

با چنین روحیه‌ای، دور از انتظار نبود این جمع همیشه پای کار، در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه هم ‌ایده جدیدی برای خدمت به هموطنان ارائه کنند. با این حال، آن‌ها با حضور در تهران در دهه محرم و زدن به دل خانه‌های آسیب‌دیده از موشک‌باران‌های رژیم صهیونیستی، باز هم همه را غافلگیر کردند...

جنگی که طلبه‌ها را به جای بشاگرد، مهمان تهران کرد

«خانه طلاب جوان قم، یک گروه جهادی دارد به نام «محبین ائمه(ع)» که حالا دیگر قدمتش به ۲۰سال می‌رسد. برای هدفمندی و اثرگذاری بیشتر فعالیت‌ها، از یک جایی به بعد تصمیم گرفتیم برای تبلیغ ماه مبارک رمضان و ماه محرم هم به همان منطقه‌ای برویم که ایام نوروز برای اردوی جهادی می‌رویم. اینطور بود که در چند سال اخیر، «بشاگرد» شده بود مقصد برنامه‌های تبلیغی گروه ما. برای محرم امسال هم تمام هماهنگی‌ها برای حضور اعضای گروه در ۱۵روستای بشاگرد انجام شده بود. حتی بلیط قطار هم گرفته بودیم و دوستان مشغول آماده‌سازی برای اعزام بودند که با تجاوز اسرائیل به ایران، تمام برنامه‌هایمان به هم ریخت.

ماموریت طلبه‌ها در خانه‌های موشک‌خورده چه بود؟

این به معنای لغو برنامه‌های محرمی ما نبود بلکه فقط مقصدمان تغییر کرد و تصمیم گرفتیم به جای بشاگرد به تهران برویم! ما از حضرت امام و حضرت آقا یاد گرفته‌ایم که طلبه نقشش در حوادث اجتماعی، امامت است؛ باید جلودار و جریان‌ساز باشد، شرایط را بشناسد و به موقع و بهنگام وارد اقدام درست شود. در موقعیت جنگی ناجوانمردانه‌ای که پیش آمده بود هم، ما چنین رسالتی را بر دوش‌مان حس می‌کردیم.

البته از عزیزان بشاگردی هم غافل نشدیم. با کمک بعضی دوستان، برای تعدادی از روستا‌ها، طلبه‌های جایگزین معرفی کردیم. برخی اعضای گروه هم قبل از شروع ماه محرم به بشاگرد رفتند. اما اکثر دوستان برای خدمت‌رسانی ویژه در دهه اول محرم، راهی تهران شدند.»

به احترام تهران که نماد مظلومیت شد

اما چرا تهران؟ چرا طلبه‌های قمی تصمیم گرفتند در روز‌های بعد از جنگ تحمیلی اسرائیل، یکی از مهم‌ترین ایام تبلیغی سال را در تهران بگذرانند؟ می‌پرسم و حجت‌الاسلام «حسین کاظم‌زاده»، عضو خانه طلاب جوان قم در جواب می‌گوید: «شهر تهران در جنگ تحمیلی اخیر، تبدیل به یک نماد شد. خب، بیشترین حملات دشمن، متوجه تهران بود و این شهر، متحمل بیشترین تعداد شهدا و سنگین‌ترین تخریب‌ها و خسارت‌ها شده بود.

از طرف دیگر، تهران به‌واسطه پایتخت بودن، همیشه محور جریان‌های اجتماعی است و بسیاری از اتفاقات، اگر در تهران رقم بخورد، به سرعت در شهر‌های دیگر هم تکثیر می‌شود. با مجموع این دلایل، تصمیم گرفتیم در دهه اول محرم به تهران برویم و آنجا هر خدمتی از دستمان برآمد، برای مردم انجام دهیم.»

مردم مقاومی که تشنه گفت‌و‌گو بودند

«به تهران رسیدیم بدون اینکه جا و مکانی برای استقرار داشته باشیم! بعد از اینکه در دقیقه ۹۰ به لطف خدا و همکاری دوستان، هماهنگی‌های لازم برای اقامت ما در حوزه علمیه مروی انجام شد، بدون فوت وقت، نیازسنجی برای خدمت‌رسانی را شروع کردیم. در روز اول حضورمان در تهران، به ۲ نیاز رسیدیم؛ اول اینکه متوجه شدیم باید به میان مردم برویم و با آن‌ها حرف بزنیم. احساس کردیم مردم بعد از پشت سر گذاشتن جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، نیاز دارند نفرت‌شان از اسرائیل و همدلی‌شان با هم را ابراز کنند و در گفتار و عمل، نشان دهند.

فوری دست به کار شدیم و سر کوچه مروی در دل بازار و در یک محل پرتردد، یک نمایشگاه عکس جمع‌و‌جور از جنایات اسرائیل در جنگ اخیر و عکس شهدا راه انداختیم. در کنارش، یک تخته سفید قرار دادیم که مردم بتوانند حرف دل‌شان را روی آن بنویسند.

ماموریت طلبه‌ها در خانه‌های موشک‌خورده چه بود؟

استقبال از تریبون آزاد وسط بازار

در گوشه‌ای دیگر هم، تعدادی میز و صندلی گذاشتیم. اینجا طلبه‌ها، میزبان مردم می‌شدند؛ بعضی‌هایشان با شربت از مردم پذیرایی می‌کردند و بعضی دیگر هم با آن‌ها به گفت‌و‌گو می‌نشستند. ناگفته نماند که یک میکروفون هم در این قسمت قرار داده بودیم و یک تریبون آزاد شکل گرفته بود. جالب بود که مردم از اقشار و طیف‌های مختلف، از این تریبون آزاد استقبال می‌کردند.

هم مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا می‌گفتند، هم درباره جنگ اسرائیل علیه ایران حرف میزدند و از مشاهدات‌شان خاطره می‌گفتند و هم بعضاً انتقاد می‌کردند که اصلاً چرا آتش‌بس را قبول کردیم و نزدیم اسرائیل را نابود کنیم؟ یعنی به شکل عجیبی دوست داشتند بیایند بغض‌شان از اسرائیل و آمریکا، همدلی‌شان با هموطنان، علاقه‌شان به مقام معظم رهبری، علاقه‌شان به بچه‌های جهادی و بسیجی را ابراز کنند و این، خیلی اتفاق خاص و قابل توجهی بود.»

آن استقبال گرم مردم از میز گفت‌و‌گو و تریبون آزاد، پیامی داشت که حاج آقا و دوستانش کاملاً آن را دریافت کردند: «این تجربه نشان داد ما چقدر به فضا‌هایی برای گفت‌وگو نیاز داریم. بر همین اساس در روز‌های بعد، این پاتوق را در چند نقطه دیگر تهران، تکثیر کردیم. طلبه‌ها می‌رفتند و ضمن برپایی موکب پذیرایی، میز‌های گفت‌و‌گو و تریبون آزاد برای ارتباط مستقیم با مردم برگزار می‌کردند و پای حرف آن‌ها می‌نشستند.»

وقتی محله‌های موشک‌خورده، میدان جهاد طلبه‌ها شد

«از روز دوم، مدام در تهران می‌گشتیم و با نهاد‌های مختلف صحبت می‌کردیم تا به آن نیاز و خلأیی که وجود دارد برسیم و بتوانیم خدمت کنیم. بالاخره رسیدیم به نقاط موشک‌خورده. در آن محلات، ما با سه دسته خانه در اطراف نقاط اصابت موشک مواجه شدیم. بعضی خانه‌ها کاملا تخریب شده بودند که باید کوبیده و از نو ساخته می‌شدند. دسته دوم، خانه‌هایی بودند که آسیب دیده بودند و نیاز به تعمیر و بازسازی داشتند.

بعضی خانه‌ها هم بودند که خودشان مستقیماً از انفجار آسیب ندیده بودند اما موج انفجار باعث شده بود شیشه‌های این خانه‌ها بشکند و حجم زیادی آوار و تیرآهن و نخاله از خانه‌های تخریب‌شده اطراف، وارد آن‌ها شود. بعد از بازدید و برآورد اولیه، آستین‌ها را بالا زدیم و چند کار برای آن حدود ۲۰۰ خانه اطراف نقطه موشک‌خورده انجام دادیم.»

ماموریت طلبه‌ها در خانه‌های موشک‌خورده چه بود؟

اینجا همان نقطه‌ای بود که طلبه‌های قمی دنبالش می‌گشتند؛ همان جایی که بتوانند باری از روی دوش هموطنان آسیب‌دیده از جنگ بردارند. حجت‌الاسلام کاظم‌زاده برمی‌گردد به آن محله موشک‌خورده و از خدماتی که رفقای طلبه‌اش به ساکنان خانه‌های آسیب‌دیده ارائه کردند، اینطور می‌گوید: «در نگاه اول، مهم‌ترین موضوع این بود که وسایل زندگی این افراد، زیر آوار مانده بود. یخچال، گاز، لباسشویی و... تقریباً سالم، زیر خروار‌ها خاک بود و این بنده‌های خدا، دست‌تنها کاری از دستشان بر‌نمی‌آمد.

خب، اولین کار ما این بود که کمک می‌کردیم این وسایل را از زیر آوار بیرون می‌آوردیم. اگر جایی برای انتقال داشتند، وسایل را بار می‌زدیم و می‌بردند. اگر هم جایی نداشتند، وسایل را در گوشه امنی در همان خانه قرار می‌دادیم.

میشه اسباب‌بازی‌ها رو از زیر آوار نجات بدید؟

گاهی، یخچال و لباسشویی، مهم‌ترین دارایی‌های یک خانه نبود! این را در یکی از ساختمان‌های تخریب‌شده متوجه شدیم. تا رسیدیم، یک مادر به طرفمان آمد و گفت: میشه اسباب‌بازی‌ها رو از زیر آوار بیارید بیرون؟...

حجم آوار آنقدر در اتاق زیاد بود که حتی در تا آخر باز نمی‌شد. با این حال، رفتیم داخل و تمام اسباب‌بازی‌ها را با احتیاط از زیر آوار کشیدیم بیرون. وقتی اسباب‌بازی‌ها را به دست مادر رساندیم، از شوق فقط اشک میریخت و دائم تشکر می‌کرد. می‌گفت: الان چند روزه کار بچه‌م شده گریه، اونم فقط برای اسباب‌بازی‌هاش.»

این خانه زخم‌خورده، حالا قابل اسکان است

«صاحبان بعضی از این خانه‌ها کم‌کم می‌خواستند کار تعمیر و بازسازی را شروع کنند اما خانه پر از خاک و نخاله بود و هیچ کاری نمی‌شد انجام داد. اینجا دوستان ما وارد عمل می‌شدند و نخاله‌ها را از خانه خارج می‌کردند. وقتی خاک و نخاله‌ها را بیرون می‌بردیم و اتاق‌ها را‌تر و تمیز می‌کردیم، بعضی از این خانه‌های آسیب‌دیده، قابلیت اسکان پیدا می‌کردند و همین برای صاحبخانه، قوت قلب بود.

فقط یک مشکل وجود داشت؛ شیشه‌هایی که در اثر موج انفجار شکسته بود، هم منظره ترسناکی ایجاد کرده بود و هم باقیمانده شیشه‌ها خطر ریزش داشت. اینجا، شیشه‌های شکسته را در‌می‌آوردیم و به جایشان نایلون‌های سرتاسری می‌کشیدیم. در مرحله بعد، یا خود صاحبخانه ترتیب نصب شیشه‌های جدید را می‌داد یا نیرو‌های شهرداری می‌آمدند و برایشان شیشه نصب می‌کردند.»

ماموریت طلبه‌ها در خانه‌های موشک‌خورده چه بود؟

وقتی هدیه شهرداری را به هموطنان آسیب‌دیده از جنگ رساندیم

اما کمک کردن که همیشه، یدی نیست. گاهی باز کردن گره‌های ذهنی یک همنوع، می‌تواند بزرگترین لطف به او باشد: «بخشی از کمک‌رسانی ما به صاحبان خانه‌های آسیب‌دیده، اطلاع‌رسانی به آن‌ها در زمینه پیگیری‌های اداری برای دریافت خدمات بود. بعضی از این عزیزان، آنقدر تحت فشار‌های روحی روانی بودند و هنوز از بهت حادثه خارج نشده بودند که اصلاً از حقوق و امکاناتی که در این شرایط به آن‌ها تعلق گرفته بود، خبر نداشتند.

مثلاً نمی‌دانستند می‌توانند به شهرداری مراجعه کنند و از امکان اسکان موقت در هتل استفاده کنند. بنده‌های خدا در آن چند روز مستاصل شده بودند و دیگر خجالت می‌کشیدند به خانه اقوام بروند. وقتی متوجه می‌شدند شهرداری چنین امکانی برایشان فراهم کرده، خوشحال و دلگرم می‌شدند. خوشبختانه با همین راهنمایی ما، چند خانواده توانستند در هتل، اسکان پیدا کنند و برای مدتی، آرامش داشته باشند.»

چرا کسی از ما سراغ نمی‌گیرد؟

«اما از من بپرسید، اهالی خانه‌های آسیب‌دیده، بیشتر از هر چیز به گفت‌و‌گوی صمیمانه نیاز داشتند. دوست داشتند کسی باشد که با او درد دل کنند و بگویند آن شب که موشک به نزدیکی خانه‌شان خورد، چه بر سر خودشان و بچه‌هایشان آمد. بگویند چه روز‌های سختی را از سر گذرانده‌اند و... راستش را بخواهید، اصل حرف مردم، گلایه از ضعف خدمت‌رسانی دولت بود. به ما احترام می‌گذاشتند و می‌گفتند: دم شما طلبه‌ها و جهادی‌ها گرم، اما دولت کجاست؟ چرا مسئولان دولتی به ما سر نمی‌زنند؟ چرا ما را بلاتکلیف گذاشته‌اند؟

یکی می‌گفت: ماشین من زیر آوار مانده. بیمه، قبول نمی‌کند و می‌گوید: خسارت‌های زمان جنگ در تعهدات من نیست. دولت هم مشخص نکرده خسارت خودرو‌های آسیب‌دیده را می‌دهد یا نه. آن یکی می‌گفت: ما تا کی می‌توانیم در هتل بمانیم؟ دولت باید مشخص کند مثلاً تا دو هفته آینده، پول پیش برای اجاره خانه متناسب با خانه‌ای که داشتیم، به ما می‌دهد. درباره نحوه بازسازی خانه‌ها هم باید تکلیف ما را روشن کند. آیا کار بازسازی را دولت پیگیری می‌کند یا باید خودمان انجام دهیم و دولت، هزینه‌اش را پرداخت خواهد کرد؟ این کار‌ها باید سریع‌تر انجام شود تا ما بتوانیم به روال عادی زندگی برگردیم.»

حاج آقا که از نزدیک شاهد رنج و استیصال مردم زخم‌خورده از جنگ بوده، مکثی می‌کند و در ادامه می‌گوید: «همه مسئولان و نهاد‌ها در روز‌های جنگ و بعد از آن، زحمت کشیدند اما به تلاش خیلی بیشتری برای ساماندهی وضعیت هموطنان آسیب‌دیده نیاز داریم. انتظار این است که دولت، مصوبه‌های قوی برای حمایت از این عزیزان داشته باشد. وزرا و مسئولان دولتی مدام به میان مردم در این نقاط آسیب‌دیده بروند تا هم به آن‌ها روحیه بدهند و هم نشان دهند به فکر آن‌ها هستند و ۲۴ساعته دارند برای حل مشکلات‌شان کار می‌کنند. اما متأسفانه الان این‌ها دیده نمی‌شود و همین شرایط، مردم را آزار می‌دهد. این گفت‌و‌گو‌های ما، کمی مردم را آرام می‌کرد اما آن‌ها نیاز به حضور مسئولان دولتی دارند.»

صاحبخانه‌هایی که قربان صدقه طلبه‌ها می‌رفتند

دست می‌گذارم روی بخشی از صحبت‌های حجت‌الاسلام کاظم‌زاده، آنجا که از احترام مردم نسبت به طلبه‌های جهادی گفته بود و می‌پرسم: واکنش مردم به حضور شما در مناطق موشک‌خورده چه بود؟ اینکه می‌دیدند گروهی از طلبه‌ها داوطلبانه و بدون چشمداشت آمده‌اند و به ساماندهی خانه‌های آسیب‌دیده در جنگ کمک می‌کنند، چه عکس‌العملی نشان می‌دادند؟ لبخندی چاشنی کلمات حاج آقا می‌شود و در همان حال می‌گوید: «واکنش‌ها واقعاً بی‌نظیر بود. همه افرادی که می‌آمدند و فضا را می‌دیدند، می‌گفتند: تا به حال، مردم را اینطور نسبت به یک فعالیت، اینطور احساسی و عاطفی و راضی ندیده بودیم.

از محبت صاحبخانه‌ها و همسایه‌ها هرچه بگویم، کم گفته‌ام. با اینکه خودشان آسیب دیده بودند و شرایط خوبی نداشتند، تمام تلاش‌شان را می‌کردند که به ما سخت نگذرد. انواع پذیرایی را از ما می‌کردند؛ از شربت گرفته تا میوه و آجیل. فقط هم این نبود. مدام قربان صدقه بچه‌ها می‌رفتند و برایشان دعا می‌کردند».

ماموریت طلبه‌ها در خانه‌های موشک‌خورده چه بود؟

پسر خوش‌تیپی که برای کمک به جنگ‌زدگان، قید لباس‌های قشنگش را زد

«صاحبخانه‌ها که جای خود داشتند، افرادی که گذری از حوالی ساختمان‌های آسیب‌دیده عبور می‌کردند هم، ما را حسابی مورد لطف قرار می‌دادند. موتوری‌ها می‌ایستادند، دست تکان می‌دادند و می‌گفتند: آقا! دمتون گرم. نوکریم...» کام حاج آقا هنوز هم از محبت‌های مردم، شیرین است؛ مردمی که دنبال بهانه بودند برای نشان دادن عشق‌شان به هموطنانی که زخم دشمن بر جان‌شان نشسته بود: «رهگذران جلو می‌آمدند، خداقوت می‌گفتند و هرکدام به هر شکلی، برای همکاری اعلام آمادگی می‌کردند. یکی می‌گفت: من، بنا هستم. کی بیام کمک‌تون؟ آن یکی می‌گفت: کار من، کاشیکاری‌ه. هر وقت لازم بود، خبرم کنید بیام انجام وظیفه کنم.

از همه جالب‌تر، پسر جوان خوش‌تیپی بود که تا ما را مشغول کار در این خانه‌ها دید، راهش را کج کرد، آمد طرفمان و گفت: من منتظر بودم جنگ زمینی شروع بشه تا برم جبهه و پدر اسرائیلی‌ها رو در بیارم اما حیف، نشد. الان که شما رو دیدم، فهمیدم اینجوری هم میشه خدمت کرد. منم می‌خوام کنارتون باشم. بگید چی کار کنم؟ نگاهی به لباس‌های قشنگ و‌ تر و تمیزش انداختم و با خنده گفتم: اول برو لباست رو عوض کن. گفت: نه حاجی. مهم نیست. خلاصه با همان لباس‌ها آمد وسط خاک‌ها، بیل به دست گرفت و شروع به کار کرد. انصافاً حسابی هم مایه گذاشت؛ طوری که آن لباس‌های نو و قشنگش دیگر قابل استفاده نبود...»

مردی که می‌خواست از خانه بیرون‌مان کند، رفیق‌مان شد

یعنی طلبه‌های جهادی در روز‌های فعالیت در ساختمان‌های موشک‌خورده، با هیچ برخورد نامهربانانه و سختی مواجه نشدند؟ نمی‌شود این را نپرسم. می‌پرسم و نماینده گروه جهادی خانه طلاب جوان لبخندبرلب می‌گوید: «خب، به هر حال مردم، خانه و زندگی‌شان آسیب دیده بود. به وضعیت‌شان رسیدگی نشده بود. طبیعی بود خسته و ناراحت باشند و گاهی خوب برخورد نکنند. اما این موارد، انگشت‌شمار بود.

مثلاً آقایی در یکی از ساختمان‌ها بود که خودش صاحبخانه نبود. خانه پسرعمویش آسیب دیده بود و او پیگیری کار‌های خانه را بر عهده گرفته بود. وقتی خواستیم برای جمع‌آوری خاک و نخاله‌ها وارد واحد پسرعموی او شویم، برخورد خیلی تندی با دوستان ما کرد. آنقدر از شرایط، ناراحت و عصبانی بود که داشت بچه‌ها را از خانه‌اش بیرون می‌کرد. گذشت تا اینکه بعد از چند ساعت کار برای بیرون بردن خاک‌ها از واحد‌های آن ساختمان، وقت اذان ظهر شد.

دست از کار کشیدیم و بیرون آمدیم برای نماز. یکی از بچه‌ها پرسید: کجا می‌تونیم وضو بگیریم؟ همان آقا در جواب گفت: برید داخل واحد ما. گفتیم: نه. آخه صاحبخانه، حضور نداره که ازش اجازه بگیریم. آن آقا در جواب با لحن خاصی گفت: این چه حرفیه؟ آقا شما می‌دونید اینجا چه کار کردید؟ شما کاری کردید که برادر برای برادرش نمی‌کنه. اینجور که شما با جان و دل برای خانه غریبه‌ها کار کردید، هیچ‌کس برای آشنای خودش نمی‌کنه...»

ماجرای ۲۰۰فریم عینک که به طلبه‌ها‌ امانت داده شد!

«از این دست سوء‌تفاهم‌ها که تبدیل به محبت شد، کم نبود. یکی از آقایانی که سر ساختمان حضور داشت، بعد از اینکه با ما رفیق شد، می‌گفت: دروغ چرا؟ تا قبل از این، من همیشه به بچه‌های انقلابی و بسیجی و طلبه‌ها علناً بد و بیراه می‌گفتم. اما شما کاری کردید که الان شدم مدافع اونها‌. طوری که اگه کسی به طلبه‌ها و بسیجی‌ها چپ نگاه کنه، گردنش رو می‌شکنم!»

حجت‌الاسلام کاظم‌زاده، افزایش اعتماد مردم به طلبه‌ها و تقویت سرمایه اجتماعی قشر روحانیت را یکی از برکات این فعالیت داوطلبانه می‌داند و اضافه می‌کند: «یکی از روز‌ها، یک آقای سالمند پیش ما آمد و گفت: من، ۶۰ و چند ساله‌ام. گرفتار بیماری دیابت هم هستم. با این شرایط، متأسفانه نمی‌تونم اینجا به شما کمک یدی کنم. فقط می‌تونم در زمینه کار خودم، یک حرکت کوچک عام‌المنفعه انجام بدم. من نذر کردم ۲۰۰فریم عینک به افراد نیازمند هدیه کنم. دوست دارم این فریم‌ها رو به شما طلبه‌های جهادی بدم تا از طریق شما به دست اهلش برسه»...

ماموریت طلبه‌ها در خانه‌های موشک‌خورده چه بود؟

طلبه‌های قمی رفتند، شما راهشان را ادامه بدهید

در ۱۰ روز خدمت‌رسانی جهادی در ساختمان‌های آسیب‌دیده از حملات موشکی اسرائیل، طلبه‌ها تنها نبودند. حاج آقا برای اینکه حق جهادگران متفرقه‌ای را که در دهه محرم سال ۱۴۰۴، کمک‌رسانی به هموطنان جنگ‌زده را به هر کاری ترجیح دادند، ادا کرده باشد، می‌گوید: «ما روزانه با رصدی که انجام می‌دادیم، خانه‌های آسیب‌دیده در جنگ در مناطق مختلف تهران را شناسایی می‌کردیم. بعد، در پیام‌رسان ایتا فراخوان می‌دادیم که مثلاً فردا در ۵نقطه اصابت موشک، فعالیت جهادی داریم. هرکس آماده کمک است، بسم الله...

انصافا استقبال خوبی هم از فراخوان‌هایمان می‌شد و مردم از اصناف مختلف به یاری ما می‌آمدند؛ از دانشجو و طلبه و اصحاب رسانه گرفته تا دکتر و مهندس و سایر گروه‌ها. در آن ۱۰روز با وجود اطلاع‌رسانی محدود ما، حدود ۳۰۰ نفر داوطلب آمدند و در ساماندهی خانه‌های آسیب‌دیده مشارکت کردند.

خوب است بدانید با اینکه ما در پایان دهه به قم برگشتیم، اما این حرکت متوقف نشده. با چند گروه جهادی در ارتباط هستیم و خبر داریم که به سهم خودشان دارند به مناطق موشک‌خورده سر می‌زنند و خدمت‌رسانی می‌کنند. و این یعنی ما به هدف خودمان در ایجاد یک جریان جهادی برای خدمت به هموطنان آسیب‌دیده از جنگ رسیده‌ایم.»

حجت‌الاسلام کاظم‌زاده با اشاره به یک برکت جانبی در این فعالیت جهادی، صحبت‌هایش را به پایان می‌برد و می‌گوید: «یکی از روز‌ها خبردار شدیم حرکت خوبی از طرف معاونت اجتماعی شهرداری تهران در زمینه ارائه خدمات مشاوره به خانواده‌های آسیب‌دیده در جنگ شروع شده. با توجه به اینکه نمی‌توانستیم در فعالیت جهادی خودمان در خدمت خواهران داوطلب باشیم، در راستای طرح شهرداری فراخوان دادیم که خواهرانی که فارغ‌التحصیل رشته‌های روانشناسی و مشاوره هستند یا سابقه تبلیغ حوزوی دارند و می‌توانند با مردم گفت‌و‌گو کنند، به ما پیام بدهند.

با استقبال خوبی که شد، حدود ۳۰ نفر با مدرک تحصیلی مرتبط و حتی در حد دکترای روانشناسی و مشاوره اعلام آمادگی کردند. حالا این عزیزان، طبق برنامه‌ریزی انجام‌شده، به هتل‌ها و مراکز اسکان هموطنان آسیب‌دیده مراجعه می‌کنند و خدمات مشاوره‌ای به آن‌ها ارائه می‌کنند.»

ارسال نظرات