انتقاد حجت الاسلام زائری از عملکرد رسانه های فارسی زبان در مقابله با جنگ نرم دشمن

به گزارش سرویس پشخوان خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمدرضا زائری در گفت و گو با نشریه پنجره ضمن بررسی وضعیت شبکههای ماهواره ای عرب زبان، از عملکرد رسانه های فارسی زبان در مقابله و مواجهه با جنگ نرم دشمن انتقاد کرد.
حجت الاسلام محمدرضا زائری، خطیب مشهور و صریحالهجهای که امروز او را بیش از پیش در جریان مصاحبهها و مناظرههای رسانهای بهخصوص رسانههای غربزبان میبینیم و میشناسیم. وی از سال 1359 و در قامت همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی فعالیتهای مطبوعاتی خود را شروع کرده است. حجت الاسلام زائری اکنون با انبوهی از تجربیات رسانهای جمعآوری شده از سالها فعالیت در مجلات زمزم، صرف، خانه روزنامهنگاران جوان، مدیریت و سردبیری نشریات همشهری و ... آمده و با بیان روشن و نافذ خود در برابر جوسازیهای امواج رسانهای دشمنان جمهوری اسلامی ایستاده است و بار بخشی از کاستیهای فراوان این حوزه را بر دوش میکشد. با او از اولین حضور در برنامههای زنده العربیه و ابوظبی و ... گفتهایم و شنیدهایم، از دسیسههای رسانههای کار بلد، از ضعفها و کاستیهای جمهوری اسلامی در این حوزه و بسیاری حرفهای خواندنی دیگر؛ با هم این گفتوگو را مرور میکنیم.
آقای زائری تحلیل شما از عملکرد رسانههای عربزبان در مورد انعکاس اتفاقات و رویدادهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در ایران چیست؟
رسانههای عربی را باید به چند دسته تقسیم کرد: گروه بسیار بسیار اندکی که مدافع جمهوری اسلامی و مقاومت هستند مثل «المنار» لبنان و «الفرات» عراق که طبیعتا در اقلیت قرار دارند. همچنین گروه اندکی که دارای موضع شدیدا منفی و عناد آشکار و علنی هستند مانند «العربیه» و «بیبیسی عربی» که گرچه از نظر حجم بیشتر از گروه اول و از نظر امکانات قویتر هستند اما باز هم غلبه کامل ندارند. اکثریت رسانههای عربی معمولا موضعشان منفعل و تابع جریانهای سیاسی حاکم است که بهنظر من میتوان با برنامهریزی در حوزه دیپلماتک شرایط را برای استفاده از موقعیت بهنفع جمهوری اسلامی بهوجود آورد. در مجموع میتوان گفت که متاسفانه ما بسیاری از ظرفیتهای موجود جهت اعلام مواضع و ابراز وجود در این فضا را از دست داده و میدهیم.
بهنظر شما چطور میشود از این موقعیت استفاده کرد؟
معمولا چنین رسانههایی فرصتی هرچند محدود برای حضور رسانهای ما فراهم میکنند و این ما هستیم که باید از این فرصت سود ببریم. حتی در رسانههایی مثل «العربیه» و امثال آنها نیز علیرغم اینکه موضع کاملا علنی بر علیه جمهوری اسلامی دارند ولی باز هم همین که امکان حضور ما فراهم میشود غنیمت است. چون مشکلی که الآن وجود دارد این است که نظام ما متأسفانه واقعا مظلوم است و سمپاشیهایی که در طول سالها علیه ما انجام شده و اکنون نیز ادامه دارد در مخاطب عمومی جهان عرب اثر داشته و اصلا صدای ما شنیده نمیشود. من خود وقتی متوجه این واقعیت شدم که از نزدیک میدیدم چقدر تصوری که از ایران و جمهوری اسلامی وجود دارد مخدوش است و احساس میکردم که باید از هر فرصتی برای اعلام مواضع و آگاه کردن مخاطب استفاده کرد.
با توجه به مسائلی که بیان کردید، جریان مصاحبه و مناظرههای شما با رسانههای عربی چطور شروع شد؟
چندبار در این مورد صحبت شده بود که در برنامههای برخی شبکهها حضور پیدا کنم اما بهدلایلی از این موضوع گریزان بودم و پرهیز میکردم تا زمانیکه قضایای بعد از انتخابات پیش آمد و برخی شبکههای تلویزیونی فرصت مناسبی برای سوءاستفاده پیدا کردند و اوضاع طوری شد که کمتر کسی بهعنوان یک شهروند فارغ از مسئولیتهای دولتی و رسمی و در فضای خارج از ایران وارد این عرصه میشد. از یک طرف برخی رسانههای معاند به شکل هدفمند جوسازی میکردند و از طرف دیگر اخبار یک سویه رسانههای غربی در فضای کشورهای عرب زبان را کسی جواب نمیداد. در مقابل این هجوم تبلیغاتی من احساس کردم به اندازه توان ناچیز خودم و حضور کماثر خودم وظیفه دارم و بهیاد سخنی از امام موسی صدر افتادم که به یکی از طلبهها گفته بودند: «درست است ما امروز در اقلیت و موضع ضعف هستیم اما تا میتوانی حرف بزن و حضور خود را تحمیل کن و از فرصت برای رساندن پیام بهره ببر.» برای همین بعد از انتخابات که مراجعه و تقاضا برای حضور در برنامهها افزایش یافت، دیگر تسلیم شدم و قبول کردم.
حضور شما در این برنامهها هماهنگ شده بود یا خودجوش؟
نه. هماهنگ نشده بود. گرچه قبلا با سفیر ایران و برخی دوستان فرهنگی در داخل و خارج صحبتهایی کرده بودیم که باید فکری برای ساماندهی به این وضعیت بکنیم ولی جالب اینجا بود که خیلی ناخواسته این موضوع در مورد خود من شروع شد و اتفاقا با شبکههای طرفدار ایران هم نبود. یک روز از تلویزیون «اخبار مستقبل» وابسته به جریان مخالف ایران و حزبالله تماس گرفتند و گفتند برنامه زنده داریم در مورد انتخابات ایران و قرار شد بروم. در این برنامه اولینبار بود که به زبان عربی در تلویزیون حرف میزدم و در مقابل من در استودیو یک روحانی عراقی حضور داشت که بسیار ضد ایران بود و از لندن هم آقای نوریزاده که بعدها بارها با هم روبهرو شدیم. چیزی که آنجا مرا غافلگیر کرد برخورد منطقی و حرفهای و بدون تعصب مجری برنامه بود که انتظار نداشتم. بعد از این برنامه بهمدت دو هفته هر شب در شبکههای مختلف حضور پیدا کردم و گاه شد که در یک روز به سه استودیوی خبری رفتم. از تلویزیون «ابوظبی» و «العربیه» تا «بیبیسی عربی» و «الجدید» با یک تجربه پیشبینی نشده و متفاوت روبهرو شدم که در مجموع برای من خیلی مفید و باارزش بود.
بعد از شرکت در این مناظرهها و مصاحبهها با تهدید و یا تشویقی هم مواجه بودهاید؟
راستش مهمترین تشویق، برخورد دلگرمکننده طرفداران جمهوری اسلامی و دوستان و استادانی بود که احساس میکردند یک نفر در این وانفسا هرچند کمتوان و ضعیف به میدان آمده است. تهدید جدی هم وجود نداشت و دلیلش این بود که من کار چندان مهمی انجام ندادم ولی مطمئنم اگر برخی ضعفهای احتمالی را نداشتم یا برخی آمادگیها و قابلیتهای لازم را بیشتر کسب میکردم، حساسیتها و واکنشها هم بیشتر میشد.
چه قابلیتها یا ویژگیهایی را مدنظر دارید؟
مهمترین نیاز و ضرورت زبان است و هرچه انسان در ایران و در کلاس درس، زبان آموخته باشد باز هم در یک گفتوگوی حساس زنده که میلیونها نفر بیننده دارد و شما هم در موضع قوت نیستید، کار مشکل است. مثلا در این موضوع برخی بزرگوارانی که از ایران در این برنامهها حضور مییافتند و اهل خوزستان بودند یا در عراق بزرگ شده بودند یا سالها در لبنان زندگی کرده بودند طبیعتا قویتر از من ظاهر میشدند. مسئله دیگر داشتن اطلاعات بهروز و تحلیل دقیق و عمیق است که نمیتوان از کسیکه در خارج ایران زندگی میکند و با هیچ نهاد و سازمانی مرتبط نیست انتظار داشت بهتنهایی جامع همه اینها باشد و هم اخبار و اطلاعات را موبهمو پیگیری کند و هم تحلیل دقیق و جامع بدهد. البته این استقلال به خودی خود نقطه قوت است و شاید اگر من بهعنوان نماینده رسمی جمهوری اسلامی حرف میزدم اینقدر اثر و نتیجه نداشت.
معرفی شما به مخاطبان در این برنامهها چگونه بود؟ شما را با عنوان و سمت خاصی در این برنامهها معرفی میکردند؟
با هویت شخصی و مستقل، بهعنوان یک نویسنده و روزنامهنگار ایرانی؛ و البته بهطور طبیعی لحن و ادبیات من هم متناسب با همین جایگاه بود تا مخاطب تصور نکند با یک موضع رسمی و حکومتی طرف است. من در عینحال اینجا بهخاطر شرایط دانشگاه و محیطهای علمی و فرهنگی محل تردّد خودم، ملبّس نیستم و خیلی فرق میکرد که کسی با لباس روحانی از جمهوری اسلامی دفاع کند تا اینکه یک نفر عادی با ادبیات غیررسمی و غیردولتی و با منطق خودش در اینباره حرف بزند مخصوصا در موضوع اصل و اساس نظام جمهوری اسلامی که آن ایام اصل حرفهایشان این بود که مردم از نظام دینی و حاکمیت روحانیت خسته شدهاند و جمهوری اسلامی در حال سقوط است و عمده موضعگیریهایشان علیه اساس نظام و اساس ولایت فقیه بود و کسانی هم که از طرف مقابل صحبت میکردند مثل بنیصدر و مخملباف و نوریزاده و دیگران مواضعشان معلوم بود.
در مورد فضاسازیهای رسانههای خارجی تاکتیکهای رسانهای که با آنها مواجه بودید چه بود؟
مهمترین موضوع، گزارشهای تصویری بود که قبل از سخنان ما یا همزمان با صحبتهای ما پخش میشد. وقتی در حین صحبت شما در برنامه زنده گزارش تصویری از زدوخوردها دارد پخش میشود و صحنههایی که با موبایل از خیابانهای تهران ضبط شد (مثلا از حمله نیروی انتظامی به افراد یا امثال این صحنهها)، حالا شما حتی اگر صحبتتان در یک موضوع دیگر هم باشد یا بالاترین حجت و برهان را هم داشته باشید یا حتی یقین کنید که این افراد اغتشاشگر و فتنهجو هستند باز هم در موضع ضعف قرار میگیرید چون بههرحال زبان تصویر قویتر است و مخصوصا وقتی شما هم در همان حال صدها یا هزاران کیلومتر دورتر از کشور آن تصاویر را میبینید، از نظر روانی روی خود شما خیلی اثر منفی دارد چه رسد به مخاطب برنامه، البته بههرحال به عنایت خدا هرطور بود پاسخ میدادیم و به خیر میگذشت.
به غیر از شما چه افراد دیگری در این جریان فعال هستند؟
خیلی از دوستان و بزرگواران هستند که بسیار فعال و موفقند و شاید بیشتر از همه جناب حاج آقای میرزایی و جناب آقای امیر موسوی خوب کار کردهاند، آقای سیدمحمد صادقالحسینی خیلی خوب کار میکنند، آقای رویوران از صدا و سیما و آقای مصیب نعیمی از روزنامه ایران و آقای خامهیار بنیاد شهید هم خوب توفیق داشتهاند. شاید یکی دو نفر دیگر هم هستند که الآن در ذهنم نیست. اما چیزی که خیلی مهم است این است که کسی بهعنوان ایرانی در فضای خارج از کشور حضور و تأثیر داشته باشد که در این زمینه الآن مشکل و کمبود داریم.
سختترین سئوالی که با آن در این رسانهها مواجه شدید؟
شاید سختترین موقعیتها اوقاتی است که شما با یک مغلطه یا سفسطهای از طرف مقابل مواجه میشوید که برای توجیه مخاطب فرصت کافی ندارید و طرف مقابل چند دقیقه میتواند شبهه را طرح کند ولی شما باید کلی مقدمهچینی کنید و ساعتها وقت میخواهید تا بتوانید موضوع را روشن کنید. از این نمونه موردی بود در «بیبیسی عربی» که یک کارشناس کارکشته عرب از لندن با مجری حضور داشت و بحث رسید به موضع شدید ایران در مقابل انگلیس و «بیبیسی» و سخنان تند مقام معظم رهبری؛ مجری برنامه بعد از زمینهچینی بسیار زیرکانهای پرسید: نظر شما بهعنوان یک روزنامهنگار و اهل رسانه در این مورد چیست؟ طبیعتا نظر و موضع من منفی بود و آنها این را میدانستند اما طوری بحث را هدایت کرده بودند که موضع من بهعنوان یک موضع غیرمنطقی و ضد آزادی بیان و ضدرسانه مطرح شود و بعد کارشناس برنامه میگفت: یعنی شما واقعا فکر میکنید جمهوری اسلامی اینقدر ضعیف است که یک شبکه تلویزیونی میتواند آن را نابود کند؟ خوب این حرف یک مغلطه بود که باید برای پاسخگویی فرصت کافی داده میشد ولی میدانید معمولا درست در همین مواقع وقت برنامهها تمام میشود.
ارزیابیتان از وضعیت فعلی رسانههای عربی و غربی در این جریان چیست؟
ببینید، من اصولا روحیهام اینطور است که در چنین مواردی اگر سوزنی بهطرف مقابل میزنم یک جُوالدوز نثار خودم میکنم. معتقدم دشمن باید دشمنیاش را بکند. قرار نیست او کار دیگری بکند. آمریکا و اسراییل در جنگ با ما تعارف و شوخی ندارند و ابزار جنگشان هم همین رسانهها هستند پس نباید از آنها توقع دیگری داشت یا اگر موضع منفی داشتند تعجب کرد. این ما هستیم که باید متقابلا جنگ را جدی بگیریم و برای مقابله با دشمن برنامهریزی کنیم. گاهی بعضی دوستان ما در داخل طوری برخورد میکنند که انگار قرار بوده آمریکا مثلا در صدور انقلاب با ما همکاری کند و در این وظیفه کوتاهی کرده! شما سیر رشد و توسعه کانالهای تلویزیونی ماهوارهای فارسی را ببینید و ملاحظه کنید که چندین کانال تازه هم در راه است. به صِرف شعار دادن و محکوم کردن که اتفاقی نمیافتد. باید در مقابل دشمن مسلح، من هم خودم را آماده کنم. اگر او کانالهای جدید و جذاب و موفق راه میاندازد، من هم همین کار را بکنم. اگر او یارگیری میکند، من هم از میان رسانههای مختلف موجود در منطقه یارگیری کنم. الآن در شرایط فعلی کمی اوضاع در کُل به اقتضای آرامش اوضاع در ایران آرامتر شده و این بهاعتقاد من فرصتی است تا ما خود را آماده کنیم چون مطمئنا دشمن آرام نمینشیند و دوماه دیگر، یک سال دیگر، دو سال دیگر بههرحال با کوچکترین بهانه همین بساط بهراه میافتد و باید نهادهای مسئول برای این مقابله و به تعبیر مقام رهبری جنگ نرم برنامهریزی کنند زیرا کارهای فردی مثل تلاش ناچیز امثال من در یک حدی مفید است ولی حجم هجوم بزرگتر از آن است که بتوان با این تلاشهای فردی آن را پاسخ گفت.
با توجه به این تجربههای خوب رسانهای، توصیههای شما به رسانه ملی چیست؟
من نهفقط در مورد رسانه ملی بلکه به همه دوستان مسئول در سطوح مختلف پیشنهاد میکنم حجم واقعی تهدید را درست بشناسند. با ارزیابیهای غیرواقعی در تهران و از داخل اتاقهای مدیریت و پشت میز نمیتوان برای جهان پهناور و گسترده مخاطب کاری کرد. حداقل باید رسانههای ما در رقابت جدی و حرفهای با رسانههای جهانی خودشان را نشان دهند. حرف در این زمینه زیاد است و سالها این درددلها را گفته و نوشتهایم و دیگر احساس ناامیدی و خستگی میکنیم و معلوم هم نیست اگر الآن باز بگوییم شما امکان انتشارش را دارید یا نه، ولی خلاصهاش این است که باید جایی این تجربههای پراکنده، مدون و منسجم شود و برای آینده در تربیت نیروی انسانی لازم برای این کار مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
من خودم گاهی نکاتی ریز و دقیق را از تجربه خودم یادداشت کردهام؛ از نحوه لباس و پوشش، تا کلمات و عبارات مهم یا حساس، یا تکنیکهای مواجهه در برنامه زنده و امثال اینها و قطعا اگر کسی بود که میشد این موضوعات را با او بحث کرد و تجربهها را رد و بدل کرد خیلی بهتر بود./916/د102/ع