۰۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۲
کد خبر: ۷۷۷۲۳۸
حجت الاسلام و المسلمین میردامادی:

اسلامی‌سازی علوم انسانی، پیوند فطرت و توحید در مسیر سعادت بشر است

اسلامی‌سازی علوم انسانی، پیوند فطرت و توحید در مسیر سعادت بشر است
استاد سطوح عالی حوزه علمیه با بیان اینکه علوم انسانی با نقش‌آفرینی در حوزه‌های سیاست، اجتماع و اخلاق بستری برای تحقق سعادت بشری فراهم می‌کند، گفت: این علوم بدون رویکرد توحیدی و تکیه بر فطرت الهی ممکن است از مسیر اصلی خود منحرف شوند.

اشاره: علوم انسانی به دلیل پیوند عمیق با فطرت انسانی و ارزش‌های توحیدی جایگاهی ویژه در شناخت حقیقت و هدایت بشر دارد، برخلاف علوم طبیعی که بیشتر بر توصیف و تحلیل تجربی متمرکزند، علوم انسانی حاوی مفاهیم ارزشی و اعتباری‌اند که در نظام‌های فکری، اجتماعی و سیاسی نقش اساسی دارند، اعتباریات که در علوم طبیعی جایگاهی ندارند در علوم انسانی به‌عنوان ساختارهایی ذهنی و اجتماعی مطرح می‌شوند که رفتارهای انسانی و روابط اجتماعی را شکل می‌دهند، از سوی دیگر اختیار و اراده انسانی در این علوم نقش کلیدی دارد زیرا تصمیمات و ارزش‌های انسان برخلاف پدیده‌های طبیعی تابع قوانین جبری نیستند در این میان اسلامی‌سازی علوم انسانی مستلزم بازتعریف این مفاهیم بر اساس مبانی وحیانی و الهی است، علوم انسانی زمانی که با فطرت الهی و نگاه توحیدی همراه شوند می‌توانند ضمن پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی انسان سعادت حقیقی را نیز تضمین کنند، سیاست، اقتصاد و اجتماع اگر مبتنی بر اخلاق و توحید باشند از فساد، بی‌عدالتی و شکاف‌های اجتماعی مصون خواهند ماند، بنابراین بازسازی علوم انسانی بر مبنای توحید و فطرت الهی،ضرورتی انکارناپذیر برای دستیابی به تمدنی عادلانه و متعالی است.

در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی میردامادی استاد حوزه علمیه قم گفت و گویی انجام داده است که در ادامه به آن پرداخته می شود:

رسا ـ با توجه به نقش اعتباریات در علوم انسانی و تمایز آن با علوم طبیعی چگونه می‌توان مفاهیم اعتباری را بر اساس مبانی اسلامی و آموزه‌های وحیانی بازتعریف کرد تا علوم انسانی اسلامی‌شده‌ای متناسب با فطرت الهی و نیازهای بشر شکل گیرد؟

ابتدا باید به تفاوت‌های کلیدی بین علوم انسانی و علوم طبیعی اشاره کرد، این موضوع به‌صورت خلاصه عنوان می‌شود، اما برای درک کامل آن نیازمند توضیح بیشتر است، اولین نکته این است که علوم انسانی صرفاً مبتنی بر گزاره‌های توصیفی نیستند؛ بلکه شامل مسائلی ارزشی و مفاهیمی با بار ارزشی هستند، این ویژگی برخلاف علوم طبیعی است که تمرکز آن بر توصیف و تحلیل‌های مبتنی بر میدانی و تجربی است، این موضوع نشان‌دهنده یک تفاوت مهم میان این دو شاخه علمی است.

اسلامی‌سازی علوم انسانی، پیوند فطرت و توحید در مسیر سعادت بشر است

نکته دوم به بحث اعتباریات و ادراکات اعتباری بازمی‌گردد، در علوم طبیعی مفاهیمی مانند «اعتباریات» وجود ندارد در حالی که در علوم انسانی ما با انواع روابط اعتباری روبرو هستیم، برای توضیح بیشتر درباره این روابط ابتدا بهتر است به مفهوم «اعتبار» بپردازیم، اعتبار در لغت به معنای گذر یا عبور از یک حالت به حالتی دیگر است که این گذر می‌تواند بالفعل نیز محقق شود، البته این معنا با مفاهیمی نظیر سیر و مرور تفاوت‌هایی دارد، اما در اصطلاح وقتی از وجود اعتباری صحبت می‌کنیم آن را در مقابل اصالت مطرح می‌کنیم.

در بحث اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت، اعتباریت به معنای منشأ بالعرض بودن برای وجود و آثار مرتبط با آن است، به عبارتی چیزی که ماهیت اعتباری دارد، صرفاً به‌صورت بالعرض منشأ اثر است؛ در حالی که یک امر اصیل منبع اثرگذاری به‌ذات است و نیازی به فرض خارجی ندارد.

برای روشن‌سازی مفهوم "اعتباری" در مسئله ادراکات اعتباری باید به تمایز آن با مفاهیم نفس‌الامری و حقیقی توجه کنیم، مفاهیم اعتباری بیشتر در حوزه علوم انسانی کاربرد دارند و جایگاه چندانی در علوم طبیعی ندارند، این تفاوت یکی از مهم‌ترین نکاتی است که علوم انسانی را از علوم طبیعی متمایز می‌کند. 

سومین تمایزی که بین این دو حوزه به چشم می‌خورد نقش اختیار است، در علوم طبیعی سیستم‌ها بیشتر تحت تأثیر قوانین ماشینی و جبر عمل می‌کنند و عنصر اختیار مطرح نیست درحالی‌که در مورد انسان و ادراکات او مفهوم اختیار به وضوح دیده می‌شود، ادراکات انسان تحت یک ضابطه فطری و شناختی شکل می‌گیرند و این آزادی در تصمیم‌گیری و عمل کاملاً آشکار است.

وجود این سه تفاوت اساسی میان علوم انسانی و علوم طبیعی اهمیت ویژه‌ای به علوم انسانی می‌بخشد، از طریق بهره‌گیری از ادراکات و مفاهیم اعتباری می‌توان به نوآوری‌های نظری و بدیع در معرفت‌شناسی رسید که نقشی مؤثر در حوزه‌هایی مانند انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، حقوق، نظام‌های حکومتی و اخلاق ایفا کند.

به عبارت دقیق‌تر اعتباریات به عنوان شاخصه‌ای مختص علوم انسانی بازتاب‌دهنده حوزه‌ای از مناسبات و روابط اجتماعی هستند، این مفاهیم بر پایه نیازها، اهداف و مقاصدی بنا شده‌اند که در فرآیندهای مختلف انسانی وجود دارند و در حرکت‌های شکوفایی و تحول اجتماعی تأثیری مستقیم دارند.

لذا بزرگان برجسته‌ای مانند علامه طباطبایی با مطرح کردن ایده‌ها و مفاهیمی همچون اعتباریات عقلایی به این نکته اشاره دارند که بسیاری از نیازهایی که پیش‌تر ذکر شد می‌توانند به کمک علوم انسانی حل شوند، این در حالی است که علوم طبیعی گرچه در تأمین نیازهای مادی انسان به‌خوبی عمل می‌کنند، اما فاقد ویژگی‌های لازم برای پاسخ به چنین مسائل بنیادینی هستند.

اسلامی‌سازی علوم انسانی، پیوند فطرت و توحید در مسیر سعادت بشر است

رسا ـ چگونه می‌توان علوم انسانی را با تکیه بر فطرت الهی و رویکرد توحیدی در جهت اسلامی‌سازی این علوم بازتعریف و بازسازی کرد تا ضمن پاسخگویی به نیازهای بشری مسیر سعادت حقیقی را نیز هموار سازد؟

با توجه به اینکه علوم انسانی از یک سو با فطرت انسان در ارتباط بوده و بسیاری از افکار و اندیشه‌های بشر از همین فطرت سرچشمه می‌گیرند و از سوی دیگر نقش توحید در زندگی انسان اهمیت بسزایی دارد می‌توان نیازمندی ما به علوم انسانی را بر اساس نوع نگرش این علوم، ارتباطشان با فطرت انسان و تأثیری که در نگاه توحیدی دارند به‌وضوح تبیین کرد. علوم انسانی با این دیدگاه تبیین شود.

در اینجا با نگاهی که مطرح شد کشف حقایق هستی توسط الهیون در مسیر دستیابی به آخرت و سعادت انسان اهمیت ویژه‌ای دارد در این میان علوم انسانی نقش اساسی در حل مسائل و تسهیل این مسیر ایفا می‌کند و از سوی دیگر برای نوع بشر نیز منافع بسیاری دارد، همان‌طور که درباره درک بشری و ارتکازات اختیاری انسان گفتیم این علوم می‌توانند پشتوانه‌ای قوی برای سیاست، حکومت، قانون و سایر نیازهای بشری باشند.

سیاست بدون اخلاق هرگز سودمند نخواهد بود، همچنین اقتصادی که بر مفاهیم اخلاقی و مبانی توحیدی استوار نباشد، زمینه‌ساز فقر و شکاف‌های طبقاتی عمیق می‌شود، در مسائل اجتماعی نیز بهره‌گیری از مفاهیم مبتنی بر علوم انسانی که از رویکردی توحیدی برخوردار باشد، ضرورتی انکارناپذیر پیدا می‌کند.

اگر علوم انسانی مفید با دو رویکرد فطرت خدا‌دادی و حرکت در مسیر توحیدی همراه شود - با مفهوم حقیقی و اصیل اسلامی نتایج بسیار چشمگیری به ارمغان خواهد آورد، در این حالت مسیر روشن‌تر شده و نتایج بهتری حاصل می‌شود، این امکان‌پذیر است؛ چراکه علوم انسانی در سایه این دو رویکرد یعنی تکیه بر فطرت به‌عنوان پشتوانه و حرکت در مسیر توحیدی به‌عنوان راهنما می‌تواند موثر واقع شود و برای حیات بشری سودمند باشد.

این موارد به عنوان مقدمه‌ای برای ورود به بحث ضرورت علوم انسانی با رویکرد اسلامی مطرح شد. در پایان نیز باید تأکید کرد که علوم انسانی بدون توجه به این نکات حیاتی، یعنی فارغ از رویکرد توحیدی، نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه ممکن است آسیب‌های جدی نیز به همراه داشته باشد.

ارسال نظرات