۲۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۴
کد خبر: ۷۷۴۶۰۴
آیت‌الله سیفی مازندرانی:

تهدیدها و شکنجه‌های رژیم شاهنشاهی نتوانست مردم را از انقلاب باز دارد

تهدیدها و شکنجه‌های رژیم شاهنشاهی نتوانست مردم را از انقلاب باز دارد
استاد حوزه علمیه قم از خاطرات دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و خدمات و شجاعت‌های مردم و علمای خطه شمال صحبت کرد و گفت: تمام تهدیدها و شکنجه‌ها نتوانست مردم را از رسیدن به هدف باز دارد.

انقلاب اسلامی که تبلور حق خواهی و برپایی نظام اسلامی جهانی است، مرهون تلاش علما و اندیشمندانی است که با تکیه بر خواست مردم در سطح ایران و جهان توانستند، نظام سلطه را از ایران همیشه مسلمان خارج کنند؛ در این راستا خدمات مردم و علمای شهرهای مختلف ایران از شمال تا جنوب و شرق تا غرب شنیدنی است؛ خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا با آیت‌الله علی اکبر سیفی مازندرانی استاد حوزه علمیه قم به گفت‌وگو نشسته است تا از خاطرات و اقدامات علما و مردم خطه شمال بشنود؛ متن کامل این مصاحبه در ذیل آمده است.

رسا ـ حضرتعالی در زمان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی وارد عرصه مبارزه با رژیم طاغوت شدید و سختی‌های زیادی را به جان خریدید؛ خاطراتی از آن دوران برای ما بفرمایید.

در دوران دبیرستان بنده طلبه فاضلی به نام شیخ هادی یزدانی برای تبلیغ مسائل دینی و توضیح آیات و روایات و مسائل مبتلابه از بابل به فریدون‌کنار می‌آمد؛ روزی مرا برای بازجویی بردند که باید فردی که این احکام را برای شما تدریس می‌کند را معرفی کنی وگرنه به زندان خواهی رفت؛ این مسأله به جایی رسید که والدین بنده را نیز خواستند و با سخت‌گیری شدید و تهدید به حبس فشار را مضاعف کردند؛ این خاطره نشان می‌دهد که ظلم و ستم حتی در عرصه مسائل دینی و فرهنگی به چه حد رسیده بود.

کسی جرأت تحویل گرفتن و حمل پیکر شهید را نداشت

در مبارزات فردی به نام شهید شفیع زاده تیر خورد؛ او را به بیمارستان بردند و در آنجا شهید شد؛ کسی جرأت نمی‌کرد برای تحویل گرفتن پیکر این شهید برود و مراسم تشییع او را مدیریت کند؛ چون اگر می‌فهمیدند که فرد با گلوله شهید شده است، تمام کسانی که به عنوان متولی کارهای او مراجعه می‌کردند و والدین و خانواده او را دستگیر می‌کردند؛ به هر حال با عده‌ای از بزرگواران تصمیم گرفتیم که این پیکر را از امیرکلا تا فریدونکنار پشت یک وانت و به صورت خودرویی تشییع کنیم؛ جمعیت زیادی آمدند که باعث شد جرأت برخورد با معترضان را نداشته باشند.

بلندگوی دستی در آن زمان جرم بود و در منزل مراجع در قم مخفی می‌کردیم؛ این مبارزات و گریزهای دائمی باعث شده بود نعلین را کنار بگذاریم و کتانی بپوشیم؛ البته از آن طرف هم دیگر تانک در خیابان آمده بود و برای هر واقعه‌ای تهدید‌های شدیدی می‌شدیم و بسیاری دستگیر و شکنجه شده بودند.

 

تهدیدها و شکنجه‌ها نتوانست مردم را از پیروزی انقلاب باز دارد

 

رسا ـ علما در خطه شمال چه اقداماتی برای پیروزی انقلاب انجام می‌دادند و شما به عنوان یک طلبه جوان چه نقشی ایفا می‌کردید؟

مرحوم آقای روحانی نماینده تام الاختیار امام راحل در خطه شمال شمال کشور که شامل گرگان، مازندران و گیلان بود، هفتم شهادت مردم اصفهان در سخنرانی مسجد جامع بابل اسم شاه را برد؛ ما هم جمعیت را از مسجد جامع به سمت آرامگاه آوردیم؛ در بین راه در داخل شهر لوله تانک را به سمت جمعیت گرفتند و زنان شیردل که تعدادشان به سیصد نفر می‌رسید و همه محجبه و چادری بودند بین تانک و جمعیت ایستادند تا خود را فدا کنند؛ در کوچه پس کوچه‌های ادامه مسیر متوجه شدیم که گویا عزم این‌ها برای به شهادت رساندن عده زیادی از مردم جزم است، بنابراین از مردم خواستیم که این حرکت را لغو کنند و پا به فرار گذاشتیم.

از خاطرات شیرین این است که ما کتانی داشتیم و توانستیم بگریزیم اما دوستانی از طلاب را گرفته بودند که پس از آزادی گفته بودند با حرکت‌ها و فعالیت‌های بنده مخالف هستند و به دلیل این عداوت از محل زندگی و اختفای اینجانب خبر ندارند؛ این پاسخ در مقابل مأموران شهربانی در بین دوستان شیرین و ماندگار شد.

رسا ـ آشنایی بیشتر شما با امام خمینی (ره) از کجا آغاز شد؟

عرض کردم سال نهم متوسطه قدیم یعنی سال پنجاه، طلبه‌ای فاضل ما را با مطالب اسلامی آشنا کرد و در این بین رساله عملیه امام خمینی را تشریح می‌کرد و برای ما از شخصیت این مرجع تقلید جهان اسلام می‌گفت؛ بعد از طلبگی هم که با ورود به تظاهرات و انجام مو به موی دستورات امام از روی اعلامیه‌های آیت‌الله خمینی با شخصیت برجسته ایشان بیشتر آشنا شدیم.

یک روز اعلامیه‌ای از امام خمینی (ره) دریافت کردیم که دستور به خروج از منازل و تظاهرات خیابانی داشتند؛ این برگه را خدمت آقا سید محمد حسن لنگرودی از اساتید سطح و کفایه که از شاگردان امام بوده است و در قم سکونت داشت بردم؛ ایشان نگاه کرد و با توجه به اینکه خیلی تند بود، گفت بعید می‌دانم که این اعلامیه نوشته استاد خمینی باشد.

از منزل وی که کنار مسجد سلماسی بود به سمت محله یخچال قاظی و نزد آقای پسندیده رفتم؛ وی سریع گفت که این برای اخوی (حضرت امام خمینی (ره)) است؛ بنابراین اعلامیه را برای در دست نداشتن چیزی که باعث آزار بیشتر مأموران شود، در منزل گذاشتم و به تظاهرات پیوستم؛ در مسیر با سیدی به نام جنانی خدمت آقای شریعتمدار رفتیم تا برای سخنرانی بیاید؛ او گفت «اگر این‌ها را بکشند خون این‌ها گردن من است». من گفتم آیت‌الله خمینی در صدور این اعلامیه چنین فکری نکرده است؟ گفت اعلامیه را داری؟ چون آن موقع اعلامیه را در دست نداشتم در بحث بر من غالب شد و نیامد.

رسا ـ خطه شمال چگونه مدیریت می‌شد و چه کسانی نقش اساسی داشتند؟

آقا شیخ هادی روحانی اولین الگوی ما بود، به ما خط می‌داد، ما از او متأثر بودیم، خیلی هم او را قبول داشتیم و فدایی انقلاب بود؛ او نماینده تام الاختیار امام در شمال کشور بود؛ روزی که مسجد کرمان را آتش زدند، خواب امام را دیدم که از آیت‌الله خوئی می‌خواست که به داد اسلام برسد؛ وحشتزده بیدار شدم و فردای آن روز خدمت آقای روحانی نماینده امام رفتم و درخواست انجام اقداماتی عاجل را کردم.

ایشان سریع راه افتاد و به منزل آیت‌الله نقوی رفت؛ آیت‌الله نقوی که پیر منطقه بود سریع همراه شد و به بابل رفتند؛ ایشان به کلیه روحانیان منطقه زنگ زدند و همه در اندک زمانی دور هم جمع شدند؛ یک روحانی که بعدها مشخص شد از اعضای ساواک بود اعتراض شدیدی می‌کرد که چرا مردم را جمع می‌کنید؛ آن روز اعتراضات مردمی خوبی برپا شد و به هدف خود که عقب راندن رژیم از کشتار بیشتر بود دست یافتیم.

 

تهدیدها و شکنجه‌های رژیم شاهنشاهی نتوانست مردم را از هدف باز دارد

 

با دستگیری آقای روحانی مردم تحصن کردند و عده‌ای دنبال من آمدند که برای سخنرانی به بابل بیا؛ من هم گفتم آقایان کجا هستند؛ پاسخ دادند که کسی جرأت ندارد حرفی بزند؛ مردم در مسجد کاظم بیک تحصن کرده‌اند و رژیم لوله تانک را به سمت مسجد نشانه رفته است و هر لحظه ممکن است که فاجعه‌ای رخ دهد؛ کسی هم حاضر نیست برای سخنرانی به آنجا برود.

من نزد بزرگترین آقا بعد از آقای روحانی رفتم و قضیه را تعریف کردم؛ آن آقا گفت که اسم این شجاعت نیست بلکه خودکشی است؛ و به هم توصیه می‌کرد که کاری نکنم؛ اما خدا حافظی کردم و یکسره به آن مسجد رفتم، در حالی که امام جماعت آن مسجد می‌ترسید به من نگاه کند، چه رصد به اینکه صحبتی داشته باشد،  روی منبر رفتم و هر چه در توان داشتم گفتم و اسم شاه را هم بردم؛ مردم هم در تحصن بودند تا اینکه آقای روحانی پس از چند ساعت آزاد شد و مردم به شهر و روستای خود بازگشتند.

رسا ـ به نظرتان الان اوضاع چگونه است؟

من بارها در درس‌ها گفته‌ام که شما از نعمت‌های زمان خود سئوال می‌شوید؛ شما فردای قیامت از نعیم سئوال می‌شوید؛ بزرگترین نعمت زمان معاصر ما نعمت انقلاب است؛ بعد از امیر المؤمنین (ع) در تاریخ شیعه و تاریخ اسلام، حکومت عدلی که به رهبری و قیادت یک فقیه جامع شرایط شیعی تشکیل شود وجود نداشته است.

این حکومت مانند حکومت رسول الله و امیر المؤمنین است

این حکومت برای ما مانند حکومت رسول خدا و حکومت امیر المؤمنین است؛ چون همان هدف رسول خدا را امام خمینی داشته است؛ تمام مواضعی که مقام معظم رهبری  بعد از رحلت حضرت امام تا به حال داشته‌اند و صحبت‌هایی که کرده‌اند، همان مواضع رسول الله و آیات قرآن در مقابله با استکبار و ایجاد قسط و عدل اسلامی و ارزش‌های دیگر الهی است؛ این ارزش‌ها شعار، بیان و کلام رهبر معظم انقلاب در این سال‌ها بوده است.

 

تهدیدها و شکنجه‌ها نتوانست مردم را از پیروزی انقلاب باز دارد

 

محمد رضا شاه و پدرش گماشته‌های انگلیس و آمریکا بودند و برای اجرای نقشه‌های شوم استکبار ظلم‌ها و ستم‌هایی را به جوان‌ها و روحانیت می‌کردند؛ کشف حجاب رضاخان که محمد رضا شاه ادامه داد، مخالفت با ضروریات دین و شریعت بود؛ این انقلاب همه این‌ها را برچید و احکام و ارزش‌های اسلامی را زنده کرد.

انقلاب اسلامی برای ما فرصتی در تاریخ بشریت و شیعیان است؛ خدا را شاکر هستیم که ما را در این برهه قرار داد تا در عصر حکومت اسلام و شیعه علوی زندگی کنیم؛ با رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در حال عبور از هر طوفانی هستیم که هر کدام به فرصتی تبدیل می‌شود و تدابیر حکیمانه این رهبر فرزانه به رخ جهانیان کشیده می‌شود.

مقاومت صدمات و زخم‌های جبران ناپذیری در سال گذشته دیده است؛ البته در سال‌های دفاع مقدس مشکلات و مسائل بزرگی داشتیم که آن‌ها را نیز پشت سر گذاشتیم؛ امروز هم وظیفه شرعی و الهی ما است که قدر نعمت بزرگ انقلاب با رهبری حکیم آیت‌الله خامنه‌ای را بدانیم و ادای وظیفه کنیم.

ارسال نظرات