خودزنی شاه
جان دی استمپل (John D. Stempel) دیپلمات آمریکایی بود که در دوران انقلاب اسلامی ایران بهعنوان مقام ارشد سیاسی در سفارت ایالات متحده در تهران خدمت میکرد. او در دوره حضورش در ایران از نزدیک شاهد وقایع و تحولات منجر به انقلاب اسلامی و سقوط حکومت پهلوی بود. استمپل تحلیلگر برجستهای بود و گزارشها و تحلیلهای دقیقی درباره وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران در سالهای قبل و بعد از انقلاب ارائه داد که دیدگاههای ارزشمندی درباره این دوره در اختیار محققان و مقامات آمریکایی گذاشت.
استمپل فردی آگاه و دقیق بود که به تحولات ایران با حساسیت و توجه ویژهای نگاه میکرد. او از جمله دیپلماتهایی بود که تلاش داشت وضعیت داخلی ایران و نارضایتیهای مردم از رژیم پهلوی را به مقامات آمریکایی منتقل کند. نگاه او واقعگرایانه و بعضاً انتقادی نسبت به سیاستهای آمریکا در حمایت از شاه بود و بر این باور بود که ایالات متحده باید رویکردی منعطفتر و دقیقتر در قبال تحولات داخلی ایران اتخاذ کند.
استمپل در گزارشهای خود به نارضایتیهای گسترده اجتماعی و اقتصادی مردم ایران و بیاعتمادی آنها به رژیم پهلوی اشاره میکرد. او به نقش پررنگ نیروهای مذهبی به رهبری آیتالله خمینی در هدایت اعتراضات مردمی توجه داشت و تأثیر عمیق این نیروها بر جامعه ایران را بسیار مهم میدانست.
استمپل بهدرستی فهمیده بود که شاه در ماههای پایانی عمر سیاسی خود و از جمله با روی کار آوردن دولت نظامی ازهاری، افراد وفادار درگذشته را فدای تطهیر سابقه سیاه خود در قلعوقمع و دیکتاتوری کرده است. وی معتقد است شاه با این کار افراد تجربهمند و پر سابقه در عرصه سیاسی و نظامی را کنار زد و آنها که باقی مانند به تعبیر او «تازه به دوران رسیدهها» بودند.
شاید این کار شاه را بتوان به فرد افسرده و مستأصلی تشبیه کرد که برای جلبتوجه اطرافیانش اقدام به خودزنی میکند اما این خودزنی به قیمت جانش تمام میشود. در ادامه روایت استمپل را مرور خواهیم کرد:
شاه در نیمروز ۶ نوامبر، سخنرانی شاه هنگام معرفی دولت نظامی از تلویزیون سراسری، به نحو شایان توجهی نشان خود نابودی شاه بود. روی کار آوردن دولت نظامی، اگرچه خیلی دیر بود، اما یک کوشش جدی بود تا شاه خود را در راستای نیروهای متحول قرار دهد. او خود را بیش از آنکه «شاهنشاه» یا «شاه شاهان» بنامد، «شاه» یا «پادشاه» مینامید. او در سخنان خود گفت: «پیام انقلابتان را شنیدم» و سپس اعتراف کرد که در ترغیب مخالفین به تشکیل دولت شکستخورده است. او دولت نظامی را «یک دولت موقت» توصیف کرد و قول داد که دولت ازهاری فاسدان را بهشدت تعقیب خواهد کرد، گسترش فضای باز سیاسی را ادامه خواهد داد و عدالت اجتماعی را دوباره مستقر خواهد ساخت.
دو روز بعد، هویدا، نخستوزیر پیشین (برای مدت ۱۳ سال) و وزیر دربار (به مدت یک سال) و نیز ۱۴ تن دیگر از شخصیتهای برجسته بازداشت شدند. این اشخاص عبارت بودند از: نعمتالله نصیری رئیس پیشین ساواک، دو تن از استانداران پیشین (منوچهر آزموده و عبدالعظیم ولیان) و تعدادی از وزرای قبل (بهخصوص داریوش همایون وزیر سابق اطلاعات، کسی که ده ماه قبل دستور به چاپ مقاله موهن درباره آیتالله خمینی داده بود و موجب اولین تظاهرات در قم شده بود). اگرچه نیمی از کسانی که دستور بازداشت آنها صادر شده بود از دام گریختند و سرانجام از کشور فرار کردند، ولی جمعاً برای تقریباً ۶۰ تن از مقامات دولتی پنج سال گذشته، دستور بازداشت صادر گردید.
بازداشتها روحیه بقیه طرفداران شاه را که در دستگاه بودند بهکلی خراب کرد. ازاینجهت آنان که طی سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۸ در حکومت ایران نقش مهمی ایفا کرده بودند از صحنه فعالیت سیاسی کشور غایب شدند و آنها که باقی ماندند تازهبهدورانرسیدهها بودند.
دولت نظامی خود را به مجلس معرفی کرد و روز ۱۶ نوامبر رأی اعتماد گرفت. هنگامی که دولت جدید مستقر شد، بحثهایی درباره انحلال مجلس پیش آمد و برخی از نمایندگان مجلس فکر میکردند که شاه با این موافق است. شاه تغییر عقیده داد زیرا او میخواست که مجلس در موقعیتی باشد که بتواند هرگونه دولت آشتی را که ممکن است از میان نتیجه شود تأیید کند. شاید بیمناک بود از اینکه دولت نظامی داشته باشد که پارسنگی چون مجلس در برابر خود نداشته باشد و امیدوار بود که بتواند ارتش را در مقام متعادلکننده نفوذ مجلس به کاربرد یا بالعکس.
منبع: استمپل، جان. دی(1377). درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.