همراهی مردم خمین با امام در اعتراض به کاپیتولاسیون
وزارت خارجۀ ایالت متحدۀ امریکا در تاریخ 28 اسفند 1340 در پی در خواست دولت شاهنشاهی ایران برای تمدید همکاری یک سالۀ خدمات مستشاری نظامی با این کشور، از این خواسته استقبال نموده و در ادامه در خواست بهره مندی تمام امریکاییان حاضر در ایران را از قانون کاپیتولاسیون کرد. سفارت امریکا از دولت ایران درخواست کرد امتیازات، مصونیتهای کارمندان اداری و فنی که در قرار داد نهایی کنفرانس سازمان ملل در وین لحاظ شده بود را در مورد همۀ افراد نظامی، کارکنان غیر نظامی، و زارت دفاع این کشور و اهالی خانۀ آنان مجاز بداند و اجازۀ حضور آنان در ایران را بدهد. بر این اساس هیئتهای سیاسی در کشور پذیرنده از مصونیت تعقیب جزایی، برخی دعاوی مدنی و اداری بر خوردار بودند. بر این مبنا مکاتبات، محل سکونت و اسناد ماموران سیاسی مصون بود و این افراد به هیچ عنوان مورد تعقیب یا بازداشت قرار نمیگرفتند. در 14 مهرماه سال 1343 لایحۀ این در خواست دولت امریکا را با 73 رای موافق و 63 رای مخالف در مجلسین تصویب شد؛ اما اخبار این قضیه در جراید انعکاس پیدا نکرد.
سخنرانی امام در 4 آبان 1343 در خصوص لایحۀ کاپیتولاسیون
امام خمینی به دنبال آگاه شدن از تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون یا امنیت قضایی مستشاران موضعی سخت علیه رژیم گرفتند. ایشان طی سخنرانی که در 4 آبان 1343 در قم انجام دادند بزرگترین مخالفت را با این اقدام به عمل آوردند و در حضور جمعیتی بالغ بر 6000 نفر در روز تولد حضرت فاطمۀ زهرا (س) در حضور اقشار مختلف مردم به سخنرانی پرداختند. ایشان از این طریق تصویب این لایحه و اقدام نمایندگان مجلس را افشا و محکوم کردند. گزارشهای داخلی ساواک مورخ سوم آبان مبنی بر این که امام قصد دارد در 4 آبان دررابطهبا لایحۀ تصویب شده در خصوص مصونیت اتباع خارجی سخنرانی کند نشان از اهمیت این سخنرانی دارد.
قسمتی از محتوای سخنرانی ایشان بدین شرح است: «انا لله و انا الیه راجعون، من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار بکنم... قانونی در مجلس بردند، در آن قانون اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هرکس که بستگی به آنها دارد، اینها هر جنایتی که در ایران بکند مصون هستند؛ اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند! بازپرسی کنند باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند...» امام در ادامۀ سخنرانیشان اعلامخطر کردند و گفتند که اگر این مملکت در اشغال امریکاست پس چرا اینهمه از ترقی صحبت میشود و اگر مستشاران بهعنوان نوکر انجاموظیفه میکنند پس چرا مقام آنها از اربابشان بالاتر رفته است؟
در انتها ایشان کسی را که از این جریان باخبر شود و آن را فریاد نزند گناهکار دانستند و از ملل و دولتهای اسلامی و رؤسای جمهور این کشورها خواست به یاری اسلام بشتابند. ایشان همچنین طی صدور اعلامیۀ دیگری خطاب به ملتهای مسلمان و ملت ایران این لایحه را مخالف اسلام و قرآن و غیرقانونی دانستند.
بررسی واکنشهای صورتگرفتهٔ مردم خمین علیه کاپیتولاسیون و تبعید امام
بعدازاین که امام سخنرانی معروف خودشان در زمینۀ کاپیتولاسیون را انجام دادند به ترکیه تبعید شدند. در پی این تبعید بازارها تعطیل شدند و مردم تظاهرات کردند. در شهرستان خمین نیز به علت سخنرانی حجتالاسلام حجازی در مسجد جامع در ماه رمضان سال 43 به علت سخنرانی اعتراضآمیز علیه تبعید امام به ترکیه دستگیر شدند. پس از آن مردم این شهر برای اعتراض به این اقدام بهطرف خانۀ آیتالله پسندیده برادر امام راهپیمایی کردند. بعدازاین به وساطت ایشان آیتالله حجازی آزاد شدند. روحانیون معروفی به نام سید مهدی جمارانی و سید کاظم قریشی به علت سخنرانیهای که هر کدام به ترتیب در بارۀ مضرات لایحۀ کاپیتولاسیون و مخالفت با رژیم انجام دادند توسط مأموران حکومتی دستگیر و در نهایت به تهران و سپس به زندان قزلقلعه فرستاده شدند.
ارسال نامه به هویدا نخستوزیر وقت در اسفندماه 1343 از طرف طلاب وقت این شهر، از دیگر اقدامات این عده بود. اسامی افرادی که این نامه را نوشته بودند بهاینترتیب است: سید محمود هاشمی، محمدحسین صادقی، عبدالرحمن ناصر اسلام، سید محمد کمره ای، علی مسعودی، علیاصغر احمدی، محمدصادق آل طاهر، سید رضا غضنفری، جواد اسدی، سید هاشم غضنفری، اسماعیل عبادی، سید محمد غضنفری، محمدحسین جعفری، علی مرادی، عبدالکریم سعادت، عبدالله پرایی.
متن نامه بدین ترتیب نگارش یافته بود: «بسمهتعالی شانه. جناب آقای نخستوزیر... دولتهای قبل، از چندی پیش به ملت شریف ایران و مخصوصاً روحانیت روشی اتخاذ کرده که انتظار میرفت دولت شما در آن تجدیدنظر کند و مصوبات مخالف با قانون قرآن و قانون اساسی و نظر مراجع بزرگ تقلید را تغییر داده و استقلال کشور را تحت تعالیم قرآن حفظ فرموده و به خواستههای ملت وقعی گذاشته و مرجع بزرگ تقلید جهان تشیع، حضرت آیتاللهالعظمی آقای خمینی مدظلهالعالی را که به اتهام ناروا به خارج از کشور تبعید نمودهاند به ایران برگرداند و زندانیان بیگناه، مخصوصاً روحانیون و وعاظ محترم را که به جرم دفاع از قانون اسلام و انتقاد از عملیات غیرقانونی به زندان کشیده شدهاند دراسرعوقت آزاد نموده، قلوب جریحهدار ملت مسلمان را التیام بخشد...»
همچنین طلاب خمین در اعتراض به تبعید امام به ترکیه و همکاری دولت این کشور، طوماری مبنی بر نارضایتی از این امر و تبعید امام به آنجا امضا کردند. این نامه در هفتۀ اول آذر به سفارت ترکیه در تهران تحویل داده شد.
آیتالله پسندیده برادر امام نیز که موفق به دیدار با امام در ترکیه نشده بود در 12 فروردین ماه سال 1344 طی نامهای به هویدا مراتب اعتراض و نگرانی خود را در این زمینه به اطلاع ایشان میرساند و خواستار فراهم کردن شرایط جهت دیدار با امام میشود. در ابتدای امر مقامات دولت با این ملاقات موافقت داشتند اما در نهایت آن چنان که آیت الله پسندیده در خاطرات خود نوشته پاکروان از مسئولان امنیتی ساواک اجازه نداد ایشان به دیدار امام برود. با وجود این موانعی که برای قطع ارتباط امام و مردم ایجاد شد امام از طریق نامه برادران و اقوام خود را از سلامتی احوال خود با خبر می کردند و آنان را مطمئن میکردند که در سلامت به سر میبرند. علاوه بر این نامههایی که از سوی ایشان برای آیت الله پسندیده ارسال میشد در حضور مردم در مسجد این شهر قرائت میشد.
در یکی از گزارشهای ارسالی ساواک اراک برای رئیس ساواک آمده بود که در روز 28 شهریور 1344 آیت الله پسندیده در حضور 100 نفر از گروههای مختلف مردم در مسجد جامع خمین به منبر رفته ضمن دعا برای آزادی آقای خمینی و ذکر مباحث دینی از سلامت حال و احوال ایشان مبنی بر نامۀ ایشان خبر داده و خبر داده که شایعه شده در آن روز آقای خمینی را از ترکیه به تهران آورده اند...
در یکی از نامههای دیگر نیز امام خطاب به برادرشان اینچنین گفته بودند: «... حال اینجانب بحمدالله و له الشکر خوب است، بههیچوجه نگرانی ندارم و جنابعالی و سایرین هم نگران نباشید. آنچه خداوند تعالی مقدر فرماید عین صلاح است از خداوند تعالی خواستار است که ما را راضی فرماید از مقدرات. خدمت همۀ خویشاوندان سلام برسانید...»