نگاهی به جبههی ملی دوم؛ از آغاز تا انحلال
تأسیس جبههی ملی دوم را باید متأثر از فضای باز سیاسی ایجاد شده به دست حکومت، آغاز مبارزات پارلمانی و شرایط نابسامان اقتصادی ایران در اواخر دههی۳۰ دانست. تحتتأثیر این فضا شخصیتهای ملی و مذهبی با تحلیل شرایط سیاسی- اجتماعی داخلی و اوضاع جهانی زمینه را برای تجدید فعالیت جبههی ملی مناسب دیده و به سازماندهی مجدد آن پرداختند. لکن این جبهه از همان آغازِ فعالیت خود، بهخاطر اختلافات درونی انسجام لازم را نداشت، به همین دلیل نتوانست از عهدهی حفظ ساختار خود برآید و به ناچار منحل شد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، رویهی غیر قانونی محاکمهی زندانیان سیاسی آغاز شد و آوازهاش در همه جا پیچید. این زندانیان که غیرقانونی محاکمه شدند، عبارت بودند از دکتر مصدق و اعضای کابینهی او و نمایندگان با نفوذ و وفادار به وی چون دکتر حسین فاطمی که به اعدام محکوم شد و داریوش فروهر، کریم سنجابی، کاظم حسیبی، غلامحسین صدیقی، علی شایگان و خلیل ملکی که به زندانهای ده تا چند سال محکوم شدند (نجاتی، ۱۳۷۶، ج۱: ۷۶). در چنین فضای سیاسی مملو از سرکوب و اختناقی در کنار بازداشت رهبران نهضت ملی، اکثر روزنامههای مخالف رژیم توقیف، افسران و نظامیان طرفدار نهضت محبوس و یا تبعید شدند و فعالیت احزاب وابسته به جبههی ملی ممنوع شد (روبین، ۱۳۶۳: ۸۸).
در این فضا ملیون عکسالعمل خود را در غالب تشکیل «نهضت مقاومت ملی» با ترکیب افرادی چون آیت الله طالقانی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، رحیم عطایی، برادران زنجانی، امیرحسین پولادی، حسین شاهحسینی، ناصر صدر الحفاظی، شاپور بختیار و... متبلور ساختند. تشکیلاتی که نخستین حرکتش را در زمان حکومت نظامی دولت زاهدی با صدور اعلامیهای در خصوص لزوم تعطیل عمومی تا دستور ثانوی آغاز کرد (نجاتی، ۱۳۷۶، ج۱: ۱۰۲-۱۰۱). اما ائتلاف نهضت مقاومت چندان عمر درازی نداشت و با دستگیری گستردهی سران آن، در فروردین ۱۳۳۴ بهخاطر چاپ جزوهی ۲۴ صفحهای به مناسبت امضای قرارداد نفت با شرکت ایتالیایی آجیپ دچار انحلال گردید (کاتوزیان، ۱۳۷۸: ۱۳۰-۱۲۵ و ۲۵۱). با این حال اهمیت نهضت مقاومت بدین جهت است که این تشکیلات میان پرده یا حد فاصل فعالیتهای بازماندگان معتقد به جبههی ملی و شمار اندکی از هواداران آن پس از کودتای ۲۸ مرداد تا تشکیل جبههی ملی دوم است. لکن همزمان با فعالیت نهضت مقاومت در اواخر دههی ۳۰، آمریکا و انگلیس در جایگاه حامیان رژیم، متوجه این مسئله شده بودند که ایران در وضع بسیار خطرناکی قرار گرفته و ممکن است به کانونی جهت انقلاب و گسترش کمونیسم تبدیل گردد. بر این اساس میبایست اصلاحاتی هرچند ظاهری در آن ایجاد شود. بنابراین درسال ۱۳۳۹، تحت فشار دولت کندی، فضای باز سیاسی در جامعه ایجاد گردید و فشار حکومت بر مخالفان کمتر شد. همچنین اعلام کردند که انتخابات دورهی بیستم مجلس آزادانه برگزار خواهد شد. در این شرایط فکر تجدید حیات جبههی ملی در ذهن همکاران سابق مصدق و احزاب و عناصر ملی و آزادیخواه وابسته به آن مطرح گردید (یاری، ۱۳۸۴: ۶۷-۶۵) و ملیگرایان سومین مرحله از فعالیت خود را در قالب جبههی ملی دوم با شعار «اصلاحات آری؛ دیکتاتوری نه» آغاز کردند. در این مرحله آنان به امید کسب قدرت سیاسی از راه برگزاری انتخابات و مشارکت در انتخابات آزاد در صحنهی سیاسی ایران سازماندهی مجدد خود را شروع کردند. باتوجه به این امر مسئلهای که اکنون در این پژوهش مطرح میشود این است که، جبههی ملی دوم چگونه تشکیل گردید و بسترهای شکلگیری آن چه بود؟ وضعیت درونی جبههی ملی دوم چگونه بوده است و آیا در مرحلهی جدید، جبههی ملی توانست به اهداف خود دست یابد؟
تأسیس جبههی ملی دوم و بسترهای شکلگیری آن
با تغییرات ایجاد شده در فضای سیاسی کشور و ملایمشدن اوضاع در بهار سال ۱۳۳۹، اعضا و فعالان قدیمی جبههی ملی، و دیگر دستهها و جمعیتهای سیاسی پس از نطق شاه در مورد آزادی انتخابات، از فرصت پیشآمده استفاده کرده و فعالیتهای سیاسی را علنی شروع کردند (یاری، ۱۳۸۴: ۶۷-۶۵). در این راستا، به دعوت الهیار صالح، رهبران نهضت مقاومت همراه با تنی چند از فعالان احزاب سیاسی و همکاران سابق مصدق، چون مهدی بازرگان، کریم سنجابی، ابراهیم کریمآبادی، احمد رضوی، ادیب برومند، اصغر پارسا، جلال غنیزاده، جهانگیر حقشناس، حسن قاسمیه، حسن نزیه، باقر کاظمی، عبدالحسین اردلان، عبدالحسین خلیلی، علی شهیدزاده، دکتر غلامحسین صدیقی، محمدعلی خنجی، سیدمحمدعلی کشاورز، محمود نریمان، مهدی آذر و نصرتالله امینی برای فعالیت انتخاباتی و سیاسی گرد هم آمدند (ایمانی، ۱۳۹۸: ۱) و به طور جداگانه و سپس به اتفاق، جلساتی را تشکیل داده و دربارهی تأسیس یک سازمان سیاسی که دربرگیرندهی همهی نیروهای ملی به مدت چند هفته بحث و گفتوگو کردند سرانجام، در روز ۲۳ تیر ۳۹، به دعوت دکتر صدیقی، هفده تن از شخصیتهای سیاسی ملیگرایان در منزل او اجتماع کردند و در زمینهی تشکیل یک سازمان سیاسی جدید به توافق رسیدند. بدین ترتیب جبههی ملی دوم با ترکیبی تقریباً متفاوت از جبههی ملی اول تشکیل شد.
با تأسیس جبههی ملی دوم، باتوجه به اینکه دکتر مصدق به دلیل مراقبت نیروهای امنیتی نمیتوانست رابطهی مستقیم با اعضا داشته باشد، ملیون الهیار صالح را که بعد از مصدق، جنبهی شیخوخیت و ریاست را در جبهه داشت به رهبری پذیرفتند. پس از تشکیل چند جلسه، به پیشنهاد دکتر سنجابی، نام این جمع جبههی ملی ایران خوانده شد. برای تشکیلات جدید الهیار صالح به علت تحریکنشدن حساسیت شاه و هیئت حاکمه، مایل به انتخاب نام جبههی ملی نبود. لکن سرانجام در مقابل استدلال جبهه، مبنی بر این که این نام در میان مردم شناخته شدهتر است. نام جبههی ملی دوم انتخاب گردید و دوباره رسمیت یافت. آنها پس از این اقدام، اعلامیهی تشکیل جبههی ملی را در تاریخ۳۰ تیر ۱۳۳۹، که مصادف با سالروز قیام سیام تیر بود، بهطور گسترده منتشر کردند (باوریان، ۱۳۹۳: ۷۶-۷۵).
پس از آن شورای مرکزی برای تکمیل خود از شخصیتهای ملی چون داریوش فروهر، شاپور بختیار، یدالله سحابی، محمود طالقانی، احمد زیرکزاده، اقبال کرمانشاهی، امیرتیمور کلالی، سیدباقر جلالیموسوی، حسین راضی، حسین صدر، سعید فاطمی، سیدضیاءالدین حاجسیدجوادی، شمسالدین امیرعلائی، علیاشرف منوچهری و کاظم حسیبی دعوت به عمل آورد (ایمانی، ۱۳۹۸: ۱). آنان در این مرحله بار دیگر به چاپ روزنامه باختر امروز پرداختند. در این زمان حزب مردم ایران (شاخه پان ایرانیست داریوش فروهر) حزب ایران، حزب ملت ایران به سازماندهی مجدد خود پرداختند و در ساختار تشکیلاتی آن قرار گرفتند. در کنار آنها باید از طیفی از اعضا و هواداران سابق جبههی ملی، نهضت آزادی، حزب سوسیالیست و جامعه سوسیالیستهای ایران نام برد که در ساختار جدید به فعالیت پرداختند.
کنگرهی جبههی ملی دوم
همزمان با تدارک برنامهی رفراندوم انقلاب سفید از سوی شاه و اسدالله علم، رهبران جبههی ملی درصدد برگزاری اولین کنگرهی جبههی ملی دوم برآمدند (کریمی مله، ۱۳۷۵: ۴۴). این کنگره که نخستین و بزرگترین کنگرهی جبههی ملی دوم بود با حضور۱۷۰ نفر از منتخبان حوزههای جبههی ملی از سراسر کشور برگزار شد. کنگره به مدت هفت روز در منزل حاج حسن قاسمیه واقع در تهران پارس به ریاست اللهیار صالح تشکیل شد و دکتر مصدق به عنوان رهبر افتخاری آن انتخاب شد. در این میان افرادی چون حسن نزیه، ادیب برومند، کریم سنجابی، مهدی آذر، حسین اردهالی و اردودری به سمت منشیهای جلسات انتخاب شدند. باتوجه به همزمانی کنگره با بعثت پیامبر(ص)، اولین سخنران آن آیتالله طالقانی بود (ایمانی، ۱۳۹۸: ۱). ترکیب تشکیلدهندهی کنگره یکسان نبود و از هیئتهای مختلفی چون دانشجویان، بازاریان، کارگران، روحانیان، کارمندان دولتی در آن شرکت کردند. علاوه بر نمایندگاه هیئتهای مختلف از خود جبههی ملی، سه هیئت از حزبهای مردم ایران، ملت ایران و ایران نیز حضور داشتند. کنگره در ۴ دی با پیام دکتر مصدق کار خود را آغاز کرد و ضمن تصویب اساسنامهی جبههی ملی و دو قطعنامهی اجرایی در ۱۱ دی ماه به کار خود خاتمه داد (باوریان، ۱۳۹۳: ۷۶).
اما کنگره دارای تنشهای فراوانی بود. جنجال برانگیزترین موضوع مورد بحث در آن گفتوگو دربارهی ساختار جبههی ملی بود. در این مورد دو نظریهی عمده وجود داشت؛ یکی تز محمد علی خنجی مبنی بر اینکه ضرورت ملموسی در تغییر ساختار جبههی ملی به یک حزب یا سازمان واحد به چشم میخورد. اللهیار صالح و دکتر سنجابی و اکثریت کنگره از این تز حمایت میکردند. اما اقلیت کنگره شامل بازرگان، فروهر حسین راضی و برخی دیگر در مخالفت با تز خنجی، از نظر دکتر مصدق طرفداری میکردند. این دیدگاه عقیده داشت که جبههی ملی باید ترکیبی از احزاب و گروههای سیاسی باشد. مسئلهی جنجالبرانگیز دیگر کنگره، عضویت نهضت آزادی در جبهه بود که سرانجام رهبران نهضت آزادی با درک مخالفت رهبران جبههی ملی با عضویتشان و در اعتراض به جو حاکم بر گنگره جلسه را ترک کردند (نجاتی، ۱۳۷۵: ۲۱۳-۲۱۲). در نهایت کنگره که از همان آغاز کار، با مخالفت برخی از اعضاء، بهویژه دانشجویان به عدم رعایت اصول دموکراتیک و تخلفات انتخاباتی برای انتخاب هیئتهای نمایندگی متهم گردید، با شدتگرفتن اختلافنظر دربارهی تز دکتر مصدق تضعیف و سرانجام منحل شد. به طور کلی برخی مسائل مورد بحث در کنگره حائز اهمیت فراوان بود و از نظر جامعهشناسی سیاسی، سرنوشت جبههی ملی دوم را تعیین و مسیر حرکت و استراتژی و تاکتیک مبارزهی آینده آن با دولت را مشخص کرد (کریمی مله، ۱۳۷۵: ۴۴-۴۵).
اساسنامهی جبههی ملی دوم
این اساسنامه در ۶ دی ماه ۱۳۳۹، در چهل و سه ماده تنظیم گردید و پس از تصویب آن در کنگرهی جبههی ملی دوم به اجرا درآمد. در این اساسنامه اصول و هدفهای جبههی ملی به شرح ذیل اعلام شد:
اصل اول: احیاء حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی ملت ایران بر طبق قوانین اساسی ایران و اعلامیهی جهانی حقوق بشر.
اصل دوم: استقرار حکومت قانونی ناشی از انتخابات عمومی و آزاد و دفاع از اصول مشروطیت.
اصل سوم: اتخاذ سیاست خارجی، سیاست مستقل ایرانی بر اساس حفظ مصالح کشور با توجه با اصول و هدفهای منشور ملل متحد و دوستی با همهی ملل جهان (سفری،۱۳۸۰: ۴۹۳).
مروری بر فعالیتهای جبههی ملی دوم از آغاز تا انحلال
جبههی ملی دوم پس از تشکیل، اولین اجتماع خود را در میدان جلالیه در روز ۲۶ مرداد ۱۳۳۹ با عنوان میتینگ دانشجویان جبههی ملی تشکیل دهند و برخی از اعضا در آن به سخنرانی پرداختند. ابطال انتخابات و استعفای اقبال که منجر به روی کارآمدن شریف امامی شد، تحولات سریعی را برای ورود به عرصهی تازهی سیاسی رقم زد؛ بهنحویکه، فعالیتهای جبههی ملی به سرعت گسترش یافت (جزنی، بیتا ج۲: ۶۵). در ادامه با روی کارآمدن علی امینی، وی درصدد جلب همکاری ملیون برآمد و با آنها به گفتوگو نشست. اما افراد جبههی ملی اجازهی دکتر مصدق را بهانه کردند و به همکاری با وی نپرداختند. در این مسیر اعلام مصوبهی دولت در خصوص لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۴۱، به مثابهی آغازی بر افول و رکود فعالیتهای جبههی ملی دوم شد. زیرا در اعتراض به این لایحه است که جامعه با ورود نیروهای مذهبی به رهبری روحانیت به عنوان یک نیروی عظیم مخالف به جمع سایر مخالفان رژیم مواجه شد. پس از آن انقلاب سفید جبههی ملی را دچار سرگشتگی همه جانبهای ساخت؛ زیرا در چارچوب قواعد نظری آنها نمیگنجید (باوریان، ۱۳۹۳: ۱۱۵-۷۹ ). اما در ادامه، آنچه فعالیت آنها را متوقف ساخت، اختلاف نظر دربارهی صدور اعلامیه در محکومیت قیام ۱۵ خرداد بود. در زمان حادثهی ۱۵ خرداد، رهبران جبههی ملی در جریان به راه انداختن تظاهراتی علیه رفراندوم دستگیر شده بودند و در زندان قزلقلعه به سر می بردند (بازرگان، ۱۳۷۷، ج۱: ۲۹۱). باتوجه به اهمیت و تأثیر حادثه، قرار شد تا شورای عالی جبههی ملی، با دادن اعلامیهای کشتار مردم را محکوم کند. اما بحث دربارهی تهیه و تصویب این اعلامیه به اختلاف نظر شدید و مشاجره میان افراد جبههی ملی کشیده شد. سرانجام هم نتوانستند اختلاف به وجود آمده را حل کنند و اعلامیهای صادر نمایند (نجاتی، ۱۳۷۶، ج۱: ۲۴۲).
علیرغم این برخورد ملیون، دانشجویان طرفدار جبههی ملی در داخل و خارج از کشور اعلامیههایی صادر کردند و سرکوب مردم در قیام ۱۵ خرداد را محکوم کردند (اللهیار صالح به روایت اسناد، ۱۸۷: ۶۴).
پس از قیام ۱۵ خرداد، تشتت آراء میان رهبران جبهه به اوج خود رسید و زمینهی فروپاشی و انحلال جبههی ملی را فراهم کرد. در این زمان جبههی ملی به دلیل اختلافات عدیده در دستگاه رهبری بسیار ضعیف شده بود و قادر به تجدید سازماندهی ساختار نامتجانس خود نبود (کریمی مله، ۱۳۷۵: ۴۵). با توجه به ضعفی که در میان رهبران جبههی ملی حکمفرما شده بود، بعد از آزادی از زندان، شورای مرکزی جبههی ملی طی جلساتی در پاییز ۴۲، به ارزیابی مجدد وضعیت خود پرداخت و به این نتیجه رسید که باتوجه به قدرت حکومت، تجدید حیات جبهه به خلعسلاحشدنش در مقابل رژیم خواهد انجامید و با شکست روبهرو خواهد شد.
بنابراین، الهیار صالح، رهبر وقت جبههی ملی، پیشنهاد کرد تا جبهه سیاست صبر و انتظار را در پیش گیرد. این پیشنهاد مورد تأیید شورای مرکزی واقع شد و آنان، در اردیبهشت سال ۱۳۴۳، انحلال خود را اعلام کردند و به جز یک دورهی کوتاه چند هفتهای تشکیل جبههی ملی سوم، عملاً فعالیتهای آنان تا سال ۱۳۵۶ و آغاز فضای باز سیاسی به خاموشی گرایید(باوریان، ۱۳۹۳: ۱۱۵).
نتیجهگیری
جبههی ملی که پس از کودتای ۲۸ مرداد به مدت هفت سال در بطن نهضت مقاومت ملی با استبداد داخلی و استعمار بیگانه مبارزه کرده بود، با ترکیبی متفاوت از قبل در اوایل سال ۱۳۳۹، در شرایط داخلی و خارجی مساعد برای فعالیت اپوزیسون، بار دیگر با عنوان جبههی ملی دوم کار خود را آغاز کرد. لکن نتوانست با بهرهگیری مناسب از فرصت، فعالیتهایش را انسجام بخشیده و به کسب قدرت سیاسی نائل آید. این جبهه پس از تشکیل، به فاصلهی اندکی با چالشهایی مواجه شد که باعث تضعیف و در نهایت انحلال آن شد. در خصوص چالشهای آن باید اشاره کرد که جبههی ملی با توجه به اینکه از نظر ساختاری، تشکیلاتی و برنامهی سیاسی بر پایهی صحیحی بنا نشده بود، از همان آغاز فعالیت بر سر ترکیب سازمانی، عناصر تشکیلدهنده و انتخاب اعضای شورای مرکزی، دچار اختلافات درونی گردید. در این میان اولین موضوع مورد اختلاف در آن، نظریهی انحلال احزاب در جبهه بود که سران حزب ایران و برخی از شخصیتهای مستقل در شورای عالی، معتقد به انحلال احزاب و تشکیل حزبی به نام جبههی ملی بودند.
موضوع مورد اختلاف دیگر، استراتژی جبهه در مقابله با رژیم شاه بود؛ در این خصوص میان جناح رادیکال جبههی ملی، سران قدیمی و رهبران حزب ایران، و جناح محافظهکار اختلافات اساسی به چشم میخورد. اختلاف نظر رهبران جبهه در تصمیمگیریهای اساسی از جمله دلایل دیگری بود که به شکست جبهه کمک کرد. تکبعدیبودن برنامهی مبارزاتی جبههی ملی، اینکه آنها همه نیروی خود را بر سر تحقق یک شعار یعنی انجام انتخابات گذاشتند، از دیگر اشتباهات اساسی جبههی ملی دوم بود. از سوی دیگر جبههی ملی دوم بیشتر به یک حرکت روشنفکری شباهت داشت تا یک جریان تودهای، بنابراین نتوانست شرایط لازم را برای رهبری غالب تودهها فراهم کند و برای آنها جذابیتی نداشت. فقدان رهبری بارز و مشخص از دیگر مشکلات جبههی ملی دوم بود. جبهه نه تنها دارای رهبری سرشناس، همچون دکتر مصدق، نبود؛ بلکه گاهی اوقات جنگ قدرت و منازعه بر سر تعیین خط مشی بین اعضای شورای عالی آن در میگرفت. در نهایت این واقعیتها به تضعیف و انحلال جبههی ملی دوم انجامید.
منابع
- ایمانی، مهرشاد (۲ مرداد ۱۳۹۸)، استمرار جبههی ملی؛ امیدها و ناامیدیها، روزنامه شرق، ش۳۴۸۳.
- اللهیار صالح به روایت اسناد(۱۳۷۸)، تهران؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- بازرگان، مهدی(۱۳۷۵)، شصت سال خدمت و مقاومت، تهران: رسا، ج۱.
- باوریان، فریده(۱۳۹۳)، تعامل جبههی ملی با جنبش اسلامی ایران(۶۰-۱۳۲۴۰)، تهران: امیرکبیر.
- جزنی، بیژن(بیتا)، تاریخ سی سالهی ایران، بیجا: بینا.
- روبین، باری(۱۳۶۳)، جنگ قدرتها در ایران، ترجمه محمود مشرقی، بیجا، آشتیانی.
- سفری محمد علی(۱۳۸۰)، قلم و سیاست، تهران: نامک، ج۲.
- کاتوزیان، محمدعلی(۱۳۷۸)، مصدق و مبارزه برای قدرت، ترجمه فرزانه طاهری، تهران: مرکز.
- کریمی مله علی(۱۳۷۵)، تاریه چهل سالهی جبههی ملی، فصلنامه پانزده خرداد، دوره اول، ش۲۱.
- نجاتی، غلامرضا(۱۳۷۷)، تاریخ ۲۵ سالهی ایران، تهران: رسا، ج۱.
- یاری، سیاوش(۱۳۸۴)، حزب ایران به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی.