عارفِ جامعهساز
اینک که در آستانهی سیوپنجمین سالگرد عروج امام امت و بنیانگذار جمهوری اسلامی هستیم، با وجود آنکه در تمام این سالیان، سخن بسیار از آن دردانهی تاریخ بر زبان جاری و در آثار ساری شده است، به نظر میرسد هنوز آنچنان که باید کلانگزارههای اندیشهی او مطمح نظر قرار نگرفته و آنگونه که سزاوار است دربارهی زیربناهای عقلانیت اجتماعی امام خمینی تحقیق نشده است. از همین رو، در این نوشته ما بر آن هستیم تا اندکی پیرامون بنیانهای نظری اندیشهی اجتماعی امام خمینی، که بیش از هر چیزی در نظریهی ولایت فقیه متجلی است، با مخاطبان خود به سخن بنشینیم.
در این سه یادداشت که به توالی منتشر خواهد شد، قصد داریم سیر تطور اندیشهی اجتماعی امام خمینی را از سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۶۸ مطالعه کنیم و مطالب خود را در سه دستهی کلی «عارف جامعهساز»، «فقاهت پویا» و «حکمرانی دینی» جانمایی کردهایم.
عارف جامعهساز بنا دارد تا به بررسی زیربناهای عرفانی اندیشهی اجتماعی امام خمینی در میان سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۲۳ بپردازد. سالهایی که امام خمینی بهعنوان یک شخصیت فلسفی و عرفانی شناخته میشده است. نامهی قیام لله[1] که به اولین اثر سیاسی امام مشهور است و در آن با ادبیات عرفانی ناب، عموم مردم را به قیام علیه حکومت پهلوی دعوت کردهاند، نماد کاملی است از خمینی کبیر در آن سالها.
امام خمینی در این سالها که بخشی از آن را در معیت آیت الله شاه آبادی (۱۳۰۷ تا ۱۳۱۴) بوده است، آثار مختلف عرفانی و اخلاقی را شرح زده و یا مکتوب کردهاند که عبارتند از: مصباح الهدایه، سر الصلات، آداب الصلات، شرح جنود عقل و جهل، شرح چهل حدیث، شرح فصوص، شرح مصباح الانس و...
کسانی که با ادبیات عرفانی آشنا هستند، نیک میدانند که در دستگاه عرفان اسلامی مباحث علمی به دو دستهی کلی تقسیم میشوند: دستهی نخست به تدقیق در توحید ناب اختصاص دارد و درنهایت هستی شناسی اسلامی – عرفانی را به دست میدهد و دستهی دوم به تحقیق در موحد کامل میپردازد که ثمرهی آن انسانشناسی اسلامی است. در آثار مختلف امام خمینی هر دو دسته از مباحث به کرّات مورد تحقیق قرار گرفته است. اگرچه ایشان بیشتر بر روی انسان کامل تمرکز داشتهاند.
به نظر میرسد دو اثر شرح جنود عقل و جهل و کتاب مصباح الهدایه برای نمایندگی از این دو دسته مباحث گزینههای بسیار خوبی هستند. چه اینکه مرحوم امام در این دو اثر اساس شکلگیری عالم را تشریح و نحوهی عروج انسان را تصویر کرده است.
امام در بالاترین سطح از هستی، حقیقتی را تصویر میکند که در پردهی غیبت است و بهواسطهی فیض اقدس در غالب اسما تجلی و در اسم جامع الله ظهور کرده است و بهواسطهی فیض مقدس و حب ذاتی، محقق عقل اول است که اول مخلوق عالم و آینهی تمام نمای اسما است. سپس مراتب طولی عالم شکل گرفته که در پایینترین سطح به عالم ماده منتهی میشود. موجودات مختلف در این عالم آفریده میشوند که یکی از آنها انسانی است که استعداد کسب تمام کمالات عقل کلی را دارد. امام از این استعداد با اصطلاح فطرت مخموره ( فطرت ذاتی) یاد میکند.
«انسان اسم اعظم و سایهی بلندمرتبه و خلیفهی خداوند در بین جهانیان است. خداوند به فیض اقدس و سایهی رفیع خویش تجلی کرد و از غیب مطلق و حضرت عمایی در کسوهی اعیان ثابته ظهور کرد؛ سپس از غیب مضاف و کنز مخفی و مرتبهی عمائیه بنابر مسلک شیخ عارف ما شاهآبادی، مدظله به فیض مقدس و رحمت واسعه و نَفَس رحمانی در مظاهر ارواج جبروتی و ملکوتی یعنی عالم عقول مجرده و نفوس کلی و سپس در آینهی عالم مثال و خیال مطلق یعنی عالم مثل معلقه و پس از آن در عالم شهادت مطلق یعنی عالم ملک و طبیعت تجلی کرد.
پس، انسان که جامع و در بردارندهی همهی عوالم و آنچه در آنهاست میباشد، ظلّ حضرت جامع الهی است وعالم اعیان ظلّ حضرت غیب مطلق، و عالم عقول و نفوس و ظل حضرت غیب مضاف اقرب به مطلق، و عالم خیال و مثال مطلق ظل حضرت غیب مضاف اقرب به شهادت، و عالم ملک، ظل حضرت شهادت مطلق میباشد: آیا ندیدی که پروردگارت چگونه سایه را گستراند، به وسیلهی ظل اقدس در حضرت اسمائی و اعیان ثابته، و به وسیلهی ظلّ مقدس در حضرت شهادت و عالم ملک و ملکوت و جبروت."[2]
در نگاه امام خمینی، انسان مادی دارای استعداد رشد، برای الهی شدن و وصول به مقام الوهیت، اسفار چهارگانه را باید طی کند که جز کمّلین از اولیا الهی یارای وصول بدان را ندارند و در آخرین مرحله از این اسفار حرکت از خلق به سوی حق به همراه حق قرار دارد که در این مقام مرحوم امام بر روی جامعهپردازی تمرکز میکنند. به اعتقاد ایشان در سفر چهارم پیامبران حق تشریع پیدا میکنند و احکام ظاهری و باطنی را اعتبار میکنند که بهواسطهی این احکام، انسان و جامعه به سمت تعالی حرکت میکنند.
"سپس، سالک سفر چهارم را آغاز میکند و آن «سفر از خلقی است که حق است»؛ یعنی از حضرت اعیان ثابته به «خلق»، یعنی اعیان خارجی با حق، یعنی با وجود حقانیاش. در حالیکه جمال حق را در کل مشاهده میکند؛ و مقاماتی را که در نشئه علمیّه دارند و نحوهی سلوک آنها تا حضرت اعیان و بالاتر از آن را میداند و به چگونگی رسیدن آنها به موطن اصلیشان عالم است. در این سفر است که سالک تشریع میکند و احکام ظاهری قالبی و احکام باطنی قلبی را جعل مینماید، از خدا و صفات و اسماء او و نیز از معارف حقه به قدر استعداد و ظرفیت مستعدّین خبر میدهد. باید دانست که هر نبی مرسل و صاحب شریعتی یقیناً سفرهای چهارگانه را خواهد داشت؛ امّا با این وجود، مراتب آنان متفاوت و مقاماتشان گوناگون و متخالف است: پس برای مثال بعضی از پیامبران و رسولان از مظاهر اسم «رحمانند»، پس در سفر اول ظهور اسم رحمان در عالم را مشاهده میکنند و سفر دومشان با استهلاک و نابودی اشیاء در اسم رحمان به پایان میرسد و با رحمت و وجود رحمانی به عالم بازمیگردند، پس دورهی نبوتشان محدود خواهد بود. و همچنین است مظاهر دیگر اسمها، برحسب اختلافهایی که از اختلاف آنها در حضرت علم ناشی میشود تا نوبت میرسد به مظهر اسم «الله»، که در پایان سفر اول، حق را با همهی شئونش ظاهر میبیند و هیچ شأنی او را از شئون دیگر باز نمیدارد و انتهای سفر دومش استهلاک و نابودی همهی حقایق در اسم جامع الهی و حتی استهلاک اسم جامع در احدیت محض خواهد بود، بنابراین او با وجود جامع الهی به سوی خلق باز میگردد و صاحب نبوت ازلی ابدی و خلافت ظاهری و باطنی است.
بدان که این سفرهای چهارگانه، حتی سفر چهارم، برای اولیای کامل نیز واقع میشود و این سفر برای مولای ما امیرمؤمنان و اولاد معصوم آنها (صلوات الله علیهم اجمعین) حاصل شده است. امّا از آنجا که حضرت رسول (ص) صاحب مقام جمعی بودند، دیگر مجال تشریع برای هیچکس باقی نماند، پس حضرت رسول (ص) اصالتاً، و جانشینان معصوم ایشان «علیهم السلام» به طریق متابعت و تبعیت، صاحب این مقاماند؛ بلکه «باید گفت» روحانیت همۀ آنها یکی است."[3]
ماحصل سخن اینکه امام خمینی نیز مانند استادش آیت الله شاهآبادی معتقد است حرکت انسان کامل به سمت تعالی تنها زمانی کامل میشود که بتواند به جهان جامعهسازی ورود کند و تنها در این مقام است که حق تشریع خواهد داشت و پیامبران اولوالعزم جملگی در این وادی قرار دارند و پیامبر اکرم به جهت وصول به مقام جمع الجمعی، مشرع تام است و بعد از او پیامبری نیست و ائمهی هدی با وجود اینکه به همان مقام نائل آمدهاند ولی مشرع نیستند اگرچه واجبالتبعیه هستند. ( این بحث در یادداشتهای بعدی تفصیل داده خواهد شد.)
بنابراین باید گفت مرحوم امام براساس یک هستیشناسی و انسانشناسی عرفانی این مبنا را اتخاذ کردهاند که انسان کامل در آخرین سفر خود جامعهساز است. البته باید توجه کرد منظور از این مقام که در تعابیر عرفانی و قرآنی از آن با اصطلاح «امامت» یاد میشود، امامت تشریعی است؛ یعنی حقی که از یک سو خداوند متعال به پیامبر برای وضع قوانین میدهد و از سوی دیگر عموم جامعه برای رهبری به سمت تعالی به شخص پیامبر میدهند و با ولایت تکوینی که محصول سفر دوم است، تفاوت دارد.
مسئلهی امام، در سالهای بعدی، بررسی فقهی اعطاء این حق از جانب خداوند به ائمه و فقیهان به صورت طولی است؛ به بیان دیگر امام در دههی ۲۰ تلاش کرد تا حق رهبری جامعه را برای فقهیان اثبات کند.