چرا فرزندآوری برای زن هویتبخش نیست؟
طیبه مجردیان: روند کاهش باروری و سالمندی جمعیت یکی از چالشهای جدی جامعه ایرانی است. با گذشت قریب به یک دهه از آغاز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی و تغییر سیاستهای جمعیتی و اجرای قانون جوانی جمعیت از سال 1400 هرچند روند رو به رشد فرزندآوری در بعضی از اقشار جامعه دیده میشود؛ اما هنوز بخش بزرگی از جامعه در ارتباط با افزایش جمعیت اقناع نشدهاند و علاوه بر مشکلات اقتصادی، گرههای ذهنی زیادی در رابطه با موضوع فرزندآوری دارند، این اتفاق ناشی از مسائلی است که تبدیل به یک هنجار فراگیر شده و ریشه دوانده است و برای تغییر و اصلاح باید عمیقتر حلاجی شود. فراتر از وضع قوانین جدید، بهنظر میرسد مسئلهای ذوابعاد و پیچیده پیشِروست و اقناع بدنه مردمی و مسئولان، اهمیت بالاتری از صرف وضع قوانین دارد، این مسئله با گرههای ذهنی و فرهنگی متعددی روبهروست. تنها مطالعات عمیق مبتنی بر میدان، متمرکز بر درونیات یک خانواده و بهویژه جامعه زنان ایرانی، میتواند در رفع موانع، ایستارهای فکری و عینی مؤثر بر کاهش فرزندآوری مؤثر واقع شود. یکی از ملاحظات بسیار جدی و مغفول در مسئله کاهش جمعیت، عدم توجه به فهمهای زنانه درباره مسئله فرزندآوری است، تا جایی که بهنظر میرسد سیاستهای جمعیتی و گفتمان فرزندآوری باید از نگاهی زنانه مورد بازنگری قرار گیرد، اینکه؛ زن بهعنوان کانون این اتفاق، فرزندآوری در دوره جدید را چگونه رویدادی میبیند؟ مشکلات خود را چه میبیند؟ اگر بخواهد سیاستگذاری کند، چهنکاتی را در نظر میگیرد؟
بهنظر میرسد فرزندآوری برای بسیاری از خانمهای ما پایگاه هویتی ندارد ویک کار عارضی، اضافی و حاشیهای به حساب میآید که در مقطعی از عمرشان باید انجام بدهند و در واقع یک باید است، این در حالی است که فرزندآوری باید مطالبه زن باشد و نه باید زن. اینکه زن با خانه و ماشین مجاب نمیشود فرزند بیاورد به این خاطر است که با فرزندآوری، ارتباط هویتی برقرار نمیکند، این مسئله نیازمند بررسی است؛ چرا وقتی وجود زن برای کاری آفریده شده است، تعلق خاطر به او دارد، ساحتهای وجودی مختلفش از بدن تا نفس و روح زن برای فرزندآوری مطلوب است ولی با آن هویت نمیگیرد؟! اگر بخواهیم برای ابربحران جمعیت از منظر الگوی سوم راهکار بدهیم، مسئله جمعیت باید از پایگاه هویتی حل شود، در همین راستا خبرگزاری تسنیم در ادامه پرونده «جمعیت و زن اجتماعی جدید» با انسیه برومند، دکترای تفسیر تطبیقی گفتگو کرده است. وی بحث خود را با محوریت رابطه میان عاملیت زنان در اجتماع و پذیرش مادری ارائه دادند، بخش اول این گفتگو را در ادامه از نظر میگذرانید؛
پذیرش مادری نیازمند عاملیت زنان در اجتماع است
سؤال: بهنظر شما چرا فرزندآوری برای بسیاری از زنان هویتبخش نیست؟ چه باید کرد که خود مادر متوجه ارزش جایگاه مادری بشود؟
مادری احتیاج به بیشترین تجربیات دارد، اگر شما بخواهید فضای تجربه را برای کسی فراهم کنید باید به او عاملیت بدهید، اگر بخواهید به او عاملیت بدهید باید فضای اجتماعی را بهروی او باز کنید، این خانم باید وقتی نوجوان بود، محیطهای اجتماعی مختلف را تجربه میکرد و در جریان امور قرار میگرفت، متوجه یکسری مسائل میشد، تجربه کسب میکرد، پخته میشد تا به نقطه اوج وظایفش که رسید برایش مطلوب باشد یعنی بگوید؛ "من همه چیز را به استخدام در میآورم تا بهترین انسان را تربیت کنم و این هنر من است و کسی جز من نمیتواند این کار را انجام بدهد".
"بچهای که نسخه بعدی خودم هست، قرار است خودم تکثیر شوم، خودم امتداد پیدا کنم. منظور از خودم، مجموعهای از اخلاق و فضائل عالی من هست که باید تکثیر شود، پس باید خیلی مراقبش باشم."، بگوید؛ "من این مسئولیت مهم را به هیچ چیز دیگری نمیفروشم و خیلی به کارم توجه دارم تا خوب از کار در بیاید. کار من که به فکر توسعه جامعه هستم و همه را جزو خودم میدانم. همه جامعه، سلولهای بدن من هستند، همه برای من موضوعیت دارند."، شاعر سبک اجتماعی ما را خیلی خوب فهمیده که گفته است؛ "ما همه اعضای یک پیکر هستیم؛ چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار".
باید به دختر نوجوان عاملیت بدهیم نه اینکه دائم پر و بال او را بچینیم!
سؤال: یعنی یک مادر برای اینکه بتواند خوب مادری کند باید در جامعه عاملیت داشته باشد تا از این طریق تجربه کسب کند و وسعت دید پیدا کند؟
بله.
باید از دوره نوجوانی به دخترتان، وسعت دید و عاملیت بدهید، نه اینکه دائم پر و بال او را بچینید؛ "اینجا نرو، این کار را نکن، این حرف را نزن". اگر محیط ناامن است، بیعرضگی توست. محیط را امن کن تا دختر نوجوانت بتواند تجربه کند، این را به خودم میگویم، اگر به دخترم بگویم؛ "تو نمیتوانی دوچرخه سواری کنی و باید در خانه بمانی."، در واقع دارم میگویم؛ "من بیعرضه هستم که نتوانستم محیط امنی فراهم کنم تا تو بهعنوان یک پدیده شگفتانگیز که یک دختر هستی و بدن تو حرم خداست، بتوانی با حفظ کرامت، تخلیه هیجان کنی."، ولی حتی نمیگویم؛ "ببخشید که من بیعرضه هستم و در حق تو اجحاف میکنم."، میگویم؛ "اصلاً چهکسی گفته دختر باید چنین کارهایی بکند؟!"، و فکر میکنیم از منظر دینی هم داریم صحبت میکنیم.
سؤال: بعد انسانی که درون خودش احتیاج و ولع دارد که بداند، کشف کند، تجربه کند، میگوید؛ "این چهدینی است که مدام من را از همه چیز منع میکند؟!"، بعد اتفاقاً از یک زمان به بعد نوجوان ما خطقرمزها را هم میشکند و تجربیاتی را که میتوانست در یک بستر امن شکل بگیرد، در فضای ناامنی خواهد داشت.
بله، همینطور هست. یک نکته جالب بگویم، من جهتیابی خیلی افتضاحی دارم و راهها را بد تشخیص میدهم، جهتیابی و جغرافیا نیاز به تصویر هوایی دارد، شما باید در ذهنتان تصویر هوایی داشته باشید تا بتوانید راهها را خوب تشخیص بدهید، سن شکلگیری این توانایی دوران نوجوانی است، حالا این توانایی چگونه در انسان شکل میگیرد؟ وقتی بتوانید بروید، بچرخید، گشتوگذار کنید، تجربه کنید تا مخچه که جهتیابی را تنظیم میکند، رشد کند و کمکم تو را در جوانی به تصویر هوایی برساند. من در سنی که باید میچرخیدم، به در و دیوار میخوردم و تجربه میکردم این کار را نکردم، حالا شما این را بزرگ کنید، شما احتیاج دارید یک شهر کاملاً امن داشته باشید که اتفاقاً دخترت اجازه داشته باشد در این شهر گشتوگذار کند و تجربه کند، چرا مدام دستوپای او را میبندید؟ حالا برای پسرها هم کاری نکردیم اما بهخاطر جسارت مردانهای که دارند کارشان را پیش میبرند اما دختر چون وجودش آمیخته با انعطاف و لطافت است، اگر فضا را برایش فراهم نکنید، مدام به در و دیوار میخورد و روحش پر از زخم میشود، چیزی از زنانگیاش باقی نمیماند، بنابراین اتفاقاً به سازگارترین محیط متناسب با جنسیت خود احتیاج دارد، اما ما حتی نمیگوییم؛ "ببخشید که نتوانستیم محیط امنی را برای شما فراهم بکنیم تا شما تجربه کنید و الآن که به سن 20سالگی رسیدید، بدانید لذتبخشترین کار دنیا، پرورش یک انسان است".
انفعال و محرومیت؛ علت نگاه منفی به جنسیتو نقشهای زنانه
سؤال: این دیدگاه شما برای من جدید است و خیلی جاذبه دارد، پس یکی از دلایلی که خانمها با مادری احساس هویت نمیکنند، نداشتن عاملیت از دوره نوجوانی است اما خانمهایی هم که عاملیت دارند هم بعد از مادری دچار مشکلات زیادی میشوند و از ادامه مسیرشان ناتوان میشوند و این محرومیت اتفاقاً باعث میشود تجربه خوشایندی از مادری نداشته باشند؟
بله، دقیقاً.
کفجامعهترین نهادی که داریم، خانواده است، مدام تکرار میکنیم؛ "خانواده را زن درست میکند و نقش زن در خانواده اهمیت ویژهای دارد."، اما نمیدانم چرا در لایههای بالاتر، زن فراموش میشود! یعنی هرچه میآییم به لایههای بالاتر یادمان میرود که؛ مگر کف جامعه را خانواده نمیساخت؟ مگر خانواده را زن نمیساخت؟ پس چرا وقتی سیاستگذاری میکنید، مدرسه میسازید، علم تولید میکنید، زن را در این سطوح بالاتر فراموش میکنید؟ مگر نه اینکه نهایتاً برای خانواده خوراک تهیه میکنید؟ نظرتان چیست که به زن هم توجه کنید، سراغش بروید، نظرش را بپرسید که؛ نیازت چیست؟ برای تو چهکار کنم؟ مثلاً مدرسه تو را چگونه بسازم که در این مدرسه حس خوبی نسبت به نقشهایت پیدا کنی تا بعداً دلت بخواهد به نقطه اوج نقشهایت که مادری است، برسی؟ من چه کنم که حال تو خوب باشد که هم درس بخوانی هم مادری تو به هم نریزد، هم معلم باشی هم مادری تو به هم نریزد، هم فعالیت اجتماعی داشته باشی هم مادریات به هم نریزد؟ سیستم باید بهشکل تو در بیاید نه تو بهشکل سیستم، قانونها باید متناسب با نیاز تو باشند.
سؤال: خیلی از خانمها به همین دلایل فرزندآوری خودشان را تا سالهای طولانی چه فرزند اول و چه فرزند دوم به تأخیر میاندازند و آمادگی لازم و حال خوبی برای پذیرش مادری ندارند، چنین زنی میتواند مادر خوبی باشد، مادری که ناکامیهای زیادی را تجربه کرده است و هنوز احساس میکند باید از یک پوسته سختی بیرون بیاید؟
نقش زن پرورش عاطفی است. زن برای مادری باید دست بازی در بذل عواطف داشته باشد تا بتواند بچه خوبی تربیت کند، باید بتواند خالصانه و بدون اینکه به معاملهگری بیفتد، محبت کند. همچنین این محبت، شکلها و رنگهای متنوعی پیدا میکند و همه آنها در مادری نهفته است، به این منظور مادر باید قدرت و عاملیت داشته باشد که بداند هرکجا چگونه عمل کند، یعنی یک خانم برای خوب مادری کردن باید دانش و تجربه هم داشته باشد.
فضایی برای عاملیت دختر نوجوان فراهم نیست
سؤال: یعنی اگر مادری پخته نباشد، نمیتواند خوب عمل کند؟
بله، اگر این فرد تجربه نکرده باشد، نمیتواند خوب عمل کند، تازه یکی از سکوهای آن تجربه است، اگر فکرش را فعال نکرده باشی و عقلانیت را در او رشد نداده باشی هم نمیشود، یعنی این شخص حداقل باید سه فاز را طی میکرد تا بتواند نیاز آینده جامعه را که در جامعهسازی و جامعهپردازی است، برطرف کند.
حتی بهنظر من سن تجربه بعضی از محیطهای اجتماعی دوره دبیرستان است، ما خیلی عقب هستیم و این یک نیاز واقعی است، او احتیاج دارد بفهمد. او قرار است نسل بعد را تربیت کند و اگر بخواهد نسل بعد را خوب تربیت کند باید بینش داشته باشد، بینشی که از تجربه به دست آورده است. او باید تجربه کرده باشد تا بداند چگونه باید پیچ و واپیچ تربیت را درست برود. بهنظر من حذف سهم تجربه باعث شده است الآن به نسلی برسیم که میگوید؛ "من باید تجربه کنم."، و چون ریسکپذیری بالایی دارد، این تجربه گاهی بهقیمت از بین بردن خودش تمام میشود، حالا مقصر کیست؟ او یا من والد و معلم و مدیر و حکومت؟فضایی برای عاملیت دختر نوجوان فراهم نیست بنابراین نباید از او انتظار داشته باشیم وقتی در اینستاگرام دوربین را جلوی خودش میگذارد از آن هزار جور بهره نبرد چون به او کنشگری و احساس ارزش میدهد.
سؤال: پس چون ما برای دختر نوجوانمان عرصههای کنشگری تعریف نکردیم، چهبسا وارد عرصههایی میشوند که آسیبزاست و با فرهنگ ما سازگاری ندارد.
اصلاً فرهنگ و همه اینها را کنار بگذاریم با جنس زن و روح لطیف زنانه سازگاری ندارد.
بازنمایی قرآن از جنسیت زنانه؛ انفعال یا کنشگری؟
سؤال: بهنظر من یکی از دلایلی که باعث میشود دختران نوجوان، جنسیت خودشان را پس بزنند و به جنسیت مردانه گرایش پیدا کنند این است که کنشگری را دوست دارند و جنسیت زنانه برای آنها تداعیکننده انفعال است، بدتر اینکه ما مقابل میل دختران به کنشگری بهاشتباه از جایگاه پند و اندرزهای دینی وارد میشویم و بهجای میدان دادن به آنها، خواستههای طبیعیشان را انکار میکنیم تا جایی که فکر میکنند برای اینکه کنشگر باشند باید دین را کنار بگذارند، به همین خاطر مظاهر کنشگریشان در بسیاری موارد، مغایر فرهنگ دینی است.
بله. اتفاقاً ممکن است چیزی را که بیشتر از همه به او کنشگری میدهد یعنی دین را کنار بگذارد چون فکر میکند مانع اوست، در حالی که دین اصلاً مانع نیست و مثلاً اگر با خداوند دیالوگ کنیم؛ خداوند میگوید؛ "من هیچ مشکلی با این چیزها ندارم، اتفاقاً تو باید یاد بگیری، تو باید تجربه کنی، بیایید تا به شما نشان بدهم دختران شعیب، سختترین کار را در جامعه خودشان انجام میدادند، فقط بهخاطر اینکه معتقد بودند «ابونا شیخ کبیر» از یکطرف سن پدر ما بالاست و استطاعت این کار را ندارد، از طرف دیگر کبیر و خیلی محترم است و دون شأن پدر ماست که خیلی از کارها را انجام بدهد، ما هستیم و از پدرمان حمایت میکنیم". ولی در عین حال یک نحوه حضور اجتماعی دارند که بههیچوجه ظرافتهای زنانهشان را هم زیر سؤال نبرده است، حالا باید فضای شهرشان فهمیده شود؛ فضای شهرشان بسیار آلوده و نامردانه است، مردهایی در این جامعه حضور دارند که از دو جهت ناامن هستند؛ یکی اینکه متأسفانه واقعاً طمع جنسی به زن دارند، دو اینکه پول و مادیات خیلی برایشان مهم است و بهراحتی آدم میفروشند، این دو دختر در چنین شهری حضور اجتماعی دارند و یک کار کاملاً مردانه را انجام میدهند. دیگر کسی نمیتواند بگوید؛ "چوپانی یک کار زنانه است". وقتی در آیات قرآن دقیق نگاه میکنیم خداوند در بازنمایی هویت زن یک ساختارشکنی عجیب و غریب کرده است.