۲۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۴
کد خبر: ۷۵۴۷۳۸
یادداشت؛

تجربه­ نزدیک به مرگ، توهم یا واقعیت؟

تجربه­ نزدیک به مرگ، توهم یا واقعیت؟
آنچه در این یادداشت می خوانید نوشتاری از حجت الاسلام شاکرین مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که به بررسی واقعیت یا توهم بودن تجربه­ نزدیک به مرگ پرداخته است.
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، آنچه در این یادداشت می خوانید نوشتاری از حجت الاسلام شاکرین مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که به بررسی واقعیت یا توهم بودن تجربه­ نزدیک به مرگ پرداخته است.
 
شماری از خداناباوران تجربه‌­های نزدیک به مرگ را هیپوکسی (Hypoxia) یا کاهش اکسیژن‌رسانی قلمداد کرده که باعث اختلال سیستم شناختاری و بازخوانی خاطرات و توهم زایی می‌­شود. برخی گزارشات نشان می­‌دهد اگر خلبانان در ارتفاعات بسیار بالا از ماسک اکسیژن استفاده نکنند دچار هیپوکسی شده و احیانا احساس قرار گرفتن در یک تونل بکنند. این مساله و موارد مشابه آن دستاویزی برای طبیعت‌­گرایان شده تا تجربه­‌های نزدیک به مرگ را چیزی بیش از یک اختلال در سیستم شناختی ندانسته و ارزش شناختاری آن را انکار کنند.

تبیین‌­های طبیعت‌گرایانه تجربه های نزدیک به مرگ عمدتا بر دو نکته استوار است: (۱) بازنمایی پیش انگاشته­‌ها یا خاطرات پیشین (۲) اختلال و آمیختگی­‌ این بازنمایی با یکسری توهمات از قبیل دیدن نجات بخشی که قبلا در باورهای شخص جا خوش کرده و اکنون در مرحله بازیابی به صورت مرئی تصویرسازی و به گمان تجربه‌­گر مشاهده می­­‌شود.

این درحالی است که تجربه های مکرر انباشته توسط تجربه­‌گرانی از فرهنگ‌ها و شرایط مختلف بر تمامیت این تبیین خط بطلان می‌­کشد. شماری از وجوه مغایر با تبیین یاد شده عبارتند از:

پاره ای از خصوصیات تجارب یاد شده با پیش انگاشته ها یا خاطرات پیشین ما ناهمسان است. برای مثال به لحاظ چشم انداز فیزیکی و قواعد شکست نور ما تصاویر مرئی را در فاصله نزدیک بزرگتر و گشاده‌­تر و هر اندازه دور شود باریک­تر می­‌بینیم، ولی تجربه­‌های پیشامرگی اینگونه نیست. همچنین تصاویری که در آب مشاهده می­‌کنیم با نحوه مشاهده در تجربه­‌های پیشامرگی تفاوت‌هایی دارد. بدین‌­روی نمی‌­توان آنها را صرف بازنمایی خاطرات و یا ترکیب آن با توهم انگاشت، زیرا اولا این نحوه از مشاهده فاقد سابقه در خاطرات ما است و ثانیا با واقعیت خارجی تطابق بهتری دارد. چگونگی گذر زمان نیز در این تجربه‌­ها با خاطرات اینجهانی ما تناسب ندارد.

تجربه­‌های یاد شده همه از سنخ یافتن نجات بخشی اختصاصی و یا امور دیگری که صرفا با عقاید و فرهنگ تجربه­‌گر همخوانی داشته باشد نبوده و ساختار و ویژگی‌هایی مشترکی در اکثریت قریب به اتفاق این‌گونه تجربه­‌ها وجود دارد. ضمن آنکه موارد مربوط به باور­های خاص نیز لزوما دلالتی بر نفی ارزش شناختاری این تجارب ندارد.

بسیاری از اطلاعاتی که تجربه‌­گران در اختیار می‌­گذارند اولا مربوط به گذشته و خاطرات پیشین تجربه‌­گر نیست مانند اطلاعات بسیار دقیقی که تجربه‌­گر از فضای پیرامون خود در زمان تحقق تجربه در اختیار می‌­گذارد. برای مثال اطلاعاتی از اتاق عمل، فرایند عملیات جراحی و احیاء، رفتارها و گفتارهای تیم درمان و… ثانیا این امور قابل راستی آزمایی هستند و نمی­‌توان آنها را توهم انگاشت، ثالثا در شرایطی رخ نموده که سیستم عصبی و فیزیولوژیک شناختی و گیرنده‌­های حسی فعال نیست و شخص در بیهوشی کامل به سر می­‌برد، در نتیجه از نظر علمی راهی برای تبیین فیزیکال این تجربه‌­ها نیست.

شماری از اطلاعاتی که تجربه‌­گران در اختیار می­‌گذارند مربوط به گذشته­‌های بسیار دور و خارج از حوزه آگاهی پیشین تجربه‌گر بوده و در بسیاری موارد بررسی‌های پسینی به‌­نحو معنا­داری صدق مدعای تجربه‌­گر را تایید کرده است.

شماری از اطلاعاتی که تجربه‌­گران در اختیار می‌­گذارند وقایعی مربوط به زمان تجربه، یعنی خارج از حوزه آگاهی پیشین تجربه­‌گر، اما مربوط به فواصل بسیار دور (گاهی صدها کیلومتر فاصله) بوده و تحقیقات پسینی به­‌نحو معنی­‌داری صدق مدعای تجربه­‌گر را تایید کرده است.

شماری از اطلاعاتی که تجربه‌­گران در اختیار می‌­گذارند وقایعی مربوط به آینده، یعنی خارج از حوزه آگاهی پیشین تجربه­‌گر و یا آگاهی همزمان او و دیگران از طرق عادی می‌­باشد. وقوع عینی این حوادث در زمان مطرح شده از سوی تجربه‌­گر به‌­نحو معنی‌­داری صدق مدعای تجربه‌­گر را تایید می­ کند.

حتی‌­الامکان تبیین تجربه­ نباید با آنچه تجربه­‌گران از واقعیت تجربه خود دریافت می­‌کنند در تعارض باشد، مگر آنکه دلیلی قطعی بر واقعی نبودن تجربه دلالت کند. درحالی­که چنین دلیلی در تبین‌های طبیعت‌گرایانه تجربه­‌های پیشامرگی وجود ندارد و طبیعت­‌گرایان صرفا به دلیل پیش­فرض‌­انگاری طبیعت‌­گرایی اصل را بر ناواقع­گرایی اینگونه تجربه­‌ها قرار داده و به چنین توجیهات سست بنیادی روی آورده‌­اند. از طرف دیگر عموم تجربه‌­گران به واقعی بودن تجربه خود و عینی بودن مفاد آن اعتقاد راسخ دارند.

از جمله نشانه­‌های واقعی بودن یک تجربه، تاثیرات عینی و عملی آن بر تجربه‌­گر است. از طرف دیگر آنچه در میان تجربه‌­گران پیشامرگی مشترک است، تحول عمیق روحی و شخصیتی و معنویت‌­گرایی آنان پس از این تجربه‌ها است. شماری از این تجربه­‌گران ابتدا فاقد ایمان و باورهای دینی بوده و پس از تجربه تغییرات اساسی در باورها، منشها و رفتارهای خود بروز داده­ و به عقاید دینی در باب حیات پس از مرگ و لزوم درستکاری و پاکزیستی برای سعادت جاودن ایمان آورده و در شیوه زندگی خود تغییرات مثبتی را پدیدآورده‌­اند.

نکات دیگری نیز در رابطه با بطلان تبیین طبیعت‌­گرایانه تجربه‌­های پیشامرگی و ارزش شناختاری فی الجمله آنها وجود دارد که جهت رعایت اختصار به آنچه گفته آمد بسنده می‌­شود.

ارسال نظرات